بازی فوتبال در زمین خاکی سیاست
چرا بخش خصوصی از صنعت فوتبال پس زده میشود؟
پررنگ کردن نقش بخش خصوصی در کسبوکار فوتبال (و در واقع باشگاهداری)، بهویژه خصوصیسازی تیمهای بزرگ و پرطرفدار، مانند استقلال و پرسپولیس، در سالهای اخیر، یک بند ثابت از برنامههای سیاستمداران ارشد کشور و مقامات حاکمیتی حوزه ورزش بوده و تقریباً هفتهای هم نیست که در رسانهها خبری از تلاش برای پیشبرد این فرآیند به چشم نیاید. در عین حال این موضوع نیز برای اکثر خبرگان حوزه کسبوکار و حتی بدنه جامعه کاملاً مشخص است که این هدف آنقدر هم که در برنامهها و شعارهای سیاستمداران به نظر میرسد سهلالحصول نیست.
پاسخ این پرسش را که چرا بخش خصوصی واقعی حضور پررنگی در باشگاهداری ورزش فوتبال ندارد و چرا پروژههای خصوصیسازی تیمهای فوتبال پرطرفدار بیسرانجام مانده است میتوان در یک کلمه داد:
نمیصرفد! اما بررسی جزئیات چالش خلق توجیه اقتصادی برای باشگاهداری بخش خصوصی واقعی در فوتبال ایران، بیانگر برخی از عمیقترین و اساسیترین مشکلات اقتصاد کشور است که ارزش تامل و مداقه بیشتری دارد:
1- داراییهای کلیدی در معرض ریسک سیاسی تحملناپذیر
اساس الگوی کسبوکار باشگاهداری خصوصی بهرهبرداری اقتصادی از یک دارایی اجتماعی، یعنی مقبولیت و توجه است. در ایران اما، متاسفانه جنبه سیاسی مقبولیت و توجه در چشم حکمرانان چنان پررنگ است که گاهی به این کالا حتی رنگ و بویی امنیتی میدهد. در این شرایط طبیعی است که هر تلاشی برای تولید مقبولیت و توجه عام اجتماعی و مدیریت و بهرهبرداری از آن در چارچوب اقتصادی، با ریسکهای سیاسی بسیار جدی آمیخته است و عقلا طبعاً از این ریسک اجتناب میکنند.
در سالهای گذشته نیز آن دسته از فعالان بخش خصوصی که به سراغ کسبوکار باشگاهداری در فوتبال رفتهاند یا دچار خوشبینی مفرط و حتی میتوان گفت سادهانگاری و سادهدلی بودهاند یا مانند نمونههای متعدد و مشهوری که همه میشناسیم، ریگی به کفش داشتهاند؛ که در هر دو حالت تلاششان پایدار نبوده و نیست.
2- ضعف کارایی حقوقی و قضایی در حمایت از بازار داراییهای نامشهود و محصولات مبتنی بر آن
بخش مهمی از الگوی کسبوکار بنگاههایی که ماموریت خود را خلق صورتی از مقبولیت و توجه اجتماعی و بهرهبرداری از آن تعریف کردهاند، از جمله باشگاههای ورزشی، بر تجارت اقلامی استوار است که ارزش اصلی آنها در برند و مولفههای معنوی آن ذخیره شده است.
فروش پیراهن باشگاههای فوتبال به این دلیل برای آنها سودآور نیست که این مجموعهها به عنوان بنگاه اقتصادی دارای مزیت رقابتی در تولید البسه ورزشی هستند؛ بلکه این سود ناشی از ارزش طرح و نشانی است که با مجوز باشگاه بر روی پیراهن نقش میبندد.
متاسفانه نظام حقوقی و قضایی در ایران برای حمایت از حقوق بنگاهها در داراییهای نامشهود و معنویشان چندان مسلح و کارآمد نیست و به این ترتیب چشمانداز روشنی برای بهرهبرداری اقتصادی از نام و نشان باشگاههای فوتبال در بازار مصرفکننده نهایی نیز وجود ندارد.
3- ضعف آزادیهای اجتماعی و برهوت بازار خدمات سرگرمی
تلاش برای هدایت سبک زندگی شهروندان و مقرراتگذاری در مورد آن بخش جداییناپذیر از سیاست در ایران است. این رویکرد کنترلگرا که یکی از بارزترین نمونههای آن اصرار بر ایجاد یک مدیریت متمرکز و تقریباً انحصاری در عرصه رسانههای صوتی و تصویری است، صرفنظر از خوب و بدش، انعطافپذیری و تحرک اجتماعی و فرهنگی مورد نیاز صنعت سرگرمی را به شدت محدود ساخته و فرصتهای اقتصادی بزرگی را از بنگاههای فعال در صنعت سرگرمی، از جمله باشگاههای ورزشی سلب کرده است.
طبیعتاً موافقان و مروجان این رویکرد کنترلگرا استدلالهای متعددی در مورد ضرورت و فواید آن دارند، که ورود به جزئیات آن و پاسخهای احتمالی مخالفان بحثی مفصل و خارج از صلاحیت صاحب این قلم است، اما به هر حال این نکته واضح است که تاثیر این رویکرد بر وضعیت آزادیهای اجتماعی سبب میشود اقتصادی کردن بنگاههای فعال در صنعت سرگرمی ایران داستانی کاملاً متفاوت با سایر کشورهای جهان داشته باشد.
4- تاثیر رکود تورمی مزمن بر بازار فوتبال
تفریح و سرگرمی اساساً کالای لوکسی است که مصرف پایدار و میانمدت آن با افزایش درآمد و فراغت افزایش مییابد. بحران رکود تورمی مزمن در طول حدوداً یک دهه گذشته، سفره مردم ایران را به صورت قابل ملاحظهای کوچک کرده است و طبقه متوسط را تقریباً به مرز اضمحلال رسانیده است.
در این شرایط طبیعی است که حتی اگر هیچ یک از مشکلات فوقالذکر وجود نمیداشت؛ سرمایهگذاران تخمینهای بسیار بدبینانهای از توانایی و علاقه عموم مردم برای خرید کالاهای لوکس خدمات سرگرمی داشتند و با ترس و اکراه به این بازار مینگریستند.
5- پیچیدگیهای مدیریت چندرشتهای
مدیریت یک باشگاه فوتبال در واقع فعالیت مدیریتی پیچیده و چندرشتهای برای توسعه و بهرهبرداری بهینه از یک مجموعه دارایی نامشهود و عمدتاً معنوی است.
در اقتصادهای توسعهیافته، که اساس رشد آنها بر ارتقای بهرهوری داراییها، بهویژه داراییهای نامشهود، بنا شده است، این الگوی مدیریتی بارها و بارها در میادین گوناگون آزموده و تمرین شده است و برای باشگاهداری نیز به سهولت و با هزینهای منطقی در دسترس است. در ایران اما، رانت و سوبسید اثر سیگنال بهرهوری را در تنظیم مناسبات اقتصادی و سازماندهی بنگاه تقریباً به صفر رسانده است و بهتبع آن بازار خدمات تخصصی و پیشرفته مدیریت نیز به هیچ عنوان از کیفیت نهادی مطلوبی برخوردار نیست. در این شرایط تامین خدمات مدیریت تخصصی با کیفیت مطلوب و قیمت مناسب، آن هم برای فعالیتی مانند اداره یک باشگاه ورزشی، اگر نگوییم غیرممکن، لااقل بسیار دشوار است.
6- مشکلات حاکمیت شرکتی در تملک خصوصی تیمهای پرطرفدار
مقیاسپذیری و بهتبع آن جدایی مدیریت از مالکیت در بنگاههای اقتصادی ایران همواره یک مشکل اساسی بوده است که مهمترین اثر آن را میتوان در ضعف مکانیسمهای حاکمیت شرکتی بنگاه و زمینههای ساختاری و نهادی برای ایجاد این سازوکارها دید. این موضوع نیز یکی از چالشهای اصلی پیش روی تملک خصوصی باشگاههای فوتبال پرطرفدار است.
این باشگاهها حامل میراثی هستند که به گروههای وسیعی از نسلهای گوناگون یک ملت تعلق دارد.
اداره و هدایت باشگاه بهعنوان یک بنگاه خصوصی در عین حفظ حقوق اجتماعی و فرهنگی مردم در داراییهای نامشهود باشگاه، نیازمند یک زمینه غنی و قدرتمند در حوزه حاکمیت شرکتی است که متاسفانه در حال حاضر در اقتصاد ایران وجود ندارد.
7- ذینفعان وضعیت فعلی اقتصاد فوتبال
در دست داشتن سکان باشگاههای پرطرفدار ترکیبی از حساسیت و توجه اجتماعی و «مجوز هزینه» را به مدیران دولتی حوزه ورزش و مدیران بنگاههای خصولتی هدیه داده است که در اطراف آن اکوسیستمی بزرگ و قدرتمند از ذینفعان متنوع و متعدد ایجاد شده است. طبیعتاً این گروه منافع خود را در ادامه شرایط فعلی «صنعت باشگاهداری» میبینند و در برابر هر تغییری به شدت و با تکیه بر هر ابزار ممکن مقاومت میکنند.
در جمعبندی میتوان گفت خصوصیسازی صنعت باشگاهداری، بهویژه در حوزه فوتبال، کاری بزرگ و دشوار و پیچیده است که شاید به دستاوردهای اقتصادی مستقیم آن نیارزد؛ اما، روزی که انجام این کار امکانپذیر شود سرمایهگذاران و کارآفرینان به آغاز عصری تازه در بخشهای نرم اقتصاد ایران از جمله صنعت تفریح و سرگرمی کشور امیدوار خواهند شد.