سه رانت فوتبال
بوروکراتها از جان فوتبال چه میخواهند؟
اگر نگاهی به لیگ برتر فوتبال ایران بیندازید دو تیم مطرح استقلال و پرسپولیس دولتی هستند و بسیاری از تیمهای دیگر متعلق به شرکتها و نهادهای شبهدولتی. در این یادداشت به مسائل و مشکلات تیمهای خصوصی در فوتبال ایران نمیپردازم بلکه به این مساله میپردازم که چرا مدیران دولتی (بوروکراتها یا دیوانسالاران) در فوتبال باقی ماندهاند و این ماندن چه هزینههای اجتماعی دارد؟
از دیدگاه اقتصاد دیوانسالاری ویلیام نیسکانن (1971)، بوروکراتها دنبال منافع شخصی خود هستند و پیگیری این منافع از طریق افزایش حوزه اختیارات آنها و بزرگتر کردن ادارات دولتی محقق میشود. مهمترین ابزار آنها نیز افزایش بودجه دولتی برای اداره خودشان است. این امر به شکست دولت منجر میشود، زیرا مخارج دولت بیش از مقدار بهینه اجتماعی است و منابع دولتی هدر میرود. این چارچوب تحلیلی را میتوان در فوتبال ایران به کار برد.
رانتهای فوتبال برای بوروکراتها
تصمیمگیری درباره امور عمومی جامعه همواره بر اساس «خیرعمومی» صورت میگیرد. اما بهانه خیر عمومی میتواند مبنایی برای رانتجویی سیاستمداران و بوروکراتها شود. خیر عمومی اصلی در فوتبال هم این است که مسابقات باشگاهی بهخوبی انجام شود و تیم ملی فوتبال و باشگاههای فوتبال ایران در عرصه بینالمللی موفق باشند. در فوتبال مانند بسیاری از دیگر عرصههای عمومی کشور تا مشکلی پیش میآید این گزاره طرفدار زیادی دارد: «دولت باید دخالت کند.» این دخالتها میتواند به شکل بودجه دولتی یا اداره دولتی (در فوتبال به شکل باشگاه) باشد. هم بودجه و هم باشگاه دولتی، پایگاهی برای تامین اهداف بوروکراتهاست. اما دخالت در فوتبال جذابیتهای بیشتری هم برای بوروکراتها دارد.
هیچ صنعتی به اندازه فوتبال پتانسیل کسب رانت توسط بوروکراتها را ندارد. سه رانت اصلی فوتبال را چنین میتوان خلاصه کرد:
رانت مستقیم از قراردادهای باشگاه: ماهیت قراردادهای یک باشگاه فوتبال به شکلی است که امکان شفاف و دقیق شدن آن کمتر است. در قراردادهای باشگاه با بازیکنان یا مربیان چون قیمت بازاری دقیقی برای یک بازیکن یا مربی وجود ندارد این امکان هست که مدیران دولتی باشگاه، سهم مناسبی در حاشیه آن کسب کنند. در قراردادهای اسپانسری و تبلیغاتی نیز همین موضوع وجود دارد و حتی در سمت اجرای قرارداد نیز میتواند ابهام داشته باشد که در چه ابعادی و در چه فضاهای تبلیغاتی مربوط به باشگاه انجام شود. در قراردادهای مربوط به تهیه خدمات مختلف از لباس تا اجاره محل و تهیه بلیت هواپیما نیز امکان کسب رانت هست. تجربه قراردادهای سالهای اخیر باشگاههای دولتی و تیم ملی ایران با مربیان و بازیکنان خارجی بهخوبی این موضوع را نشان داده است. مثل قرارداد ویلموتس با تیم ملی یا چند بازیکن خارجی با پرسپولیس و استقلال.
رانت شهرت در فوتبال: مدیران دولتی معمولاً انسانهایی هستند که از طریق پرداختی مستقیم و غیرمستقیم به برخی رسانهها شهرت کسب میکنند. بنابراین، در شرایطی که شهرت برای آنها بسیار پرهزینه است اگر بتوانند مدیر باشگاههای ورزشی بهویژه دو باشگاه بزرگ کشور بشوند یکشبه میتوانند شهرت عجیبی کسب کنند. رسانهها معمولاً به کوچکترین مسائل باشگاههای فوتبال اهمیت میدهند چون برای طرفداران آنها مهم است. بنابراین، این شرایط برای یک بوروکرات بسیار جذاب است.
رانت قدرت: یک مدیر میانی گمنام اگر بتواند وارد فوتبال شود شهرت او سکوی پرتابی برایش خواهد بود که او را در انتخابات مجلس یا شورای شهر میتواند موفق سازد. بهعلاوه، قدرت و شهرت فوتبال در نظام اداری ایران میتواند به این مدیر در کسب امضاهای طلایی در امورات مختلف از تغییر کاربری اراضی تا دریافت مجوزهای کسبوکار و وامهای دولتی کمک کند.
هزینههای اجتماعی بوروکراتها در فوتبال
اما حضور بوروکراتها در فوتبال چه هزینههایی به جامعه ایران تحمیل کرده است. این هزینهها هم میتواند شکل آشکار داشته باشد مانند بودجه یا شکست در مسابقه یا شکل پنهان مانند از دست رفتن فرصتها. از این میان موارد زیر اهمیت بیشتری دارد:
آسیب به درآمدزایی باشگاه: سالها حضور بوروکراتها در فوتبال ایران سبب شده است باشگاههای مطرح ایران نتوانند از پتانسیل درآمدزایی خود بهخوبی بهرهمند شوند. در حق پخش تلویزیونی با سازمان صداوسیما مماشات میکنند، از تبلیغات سنتی مثل اطراف زمین درآمد مناسبی ندارند، از تبلیغات در رسانههای جدید و شبکههای اجتماعی بهخوبی استفاده نمیکنند، از فروش پیراهن درآمد ندارند. چرا بوروکرات دولتی این موارد را میتواند به نفع خودش تهاتر کند. یعنی نقدی و غیرنقدی خودش بهرهمند شود و از درآمد باشگاه بگذرد.
هدر رفتن بودجه دولتی: باشگاههای بزرگ فوتبال جهان نهتنها خودشان را تامین میکنند و توانایی خوبی برای خرید بازیکن و امکانات دارند یکی از مالیاتدهنگان مهم جامعه هستند و بابت فعالیتهای متعددی که کنار آنها انجام میشود مانند تبلیغات و بابت دستمزد بازیکنان و کارکنان خودشان و فعالیتهای مرتبط با باشگاه به دولت مالیات میدهند. اما این موضوع در ایران، به خاطر رانتجویی بوروکراتها در فوتبال معکوس شده است و باشگاههای مطرح کشور بودجهبگیر از دولت شدهاند.
بیثباتی مدیریتی و قراردادها: در فوتبال ایران بیشتر از اینکه کیفیت مدیران در کسب کرسیهای مدیریتی مهم باشد روابط سیاسی اهمیت دارد. این موضوع سبب شده تا طول دوره مدیریت در باشگاهها کاهش یابد. زیرا یک مدیر که با لابی با مسوولان ردهبالا به جایگاه مورد نظر رسیده، طول دوره مدیریتش تا زمانی است که فرد دیگری با مدیران رده بالاتر لابی موفقتآمیز نکرده. این بیثباتی مدیریتی به بیثباتی در قراردادهای باشگاه چه با بازیکنان و مربیان و چه با اسپانسرها و ارائهکنندگان خدمات منجر شده است. قرارداد اکثر بازیکنان در ایران یکساله یا حداکثر دوساله است و برخلاف اروپا از قراردادهای حدود پنجساله خبری نیست. یا مربیان تیمها با سرعت تغییر میکنند. نه اینکه کنار گذاشته شوند بلکه از یک تیم به تیم دیگر میروند. این جابهجایی برای بوروکراتها رانت دارد اما برای تیم بیثباتی.
آسیب به رقابت جذاب: مهمترین هزینه اجتماعی حضور بوروکراتها در فوتبال این است که احتمال دستکاری درباره موفقیت تیمها را افزایش میدهد. برای مثال، پرسپولیس و استقلال هر دو تیم دولتی هستند و تعیین مدیران و بودجه آنها بر عهده دولت است. اما چگونه است یک تیم پنجبار پشت سر هم قهرمان میشود و تیم دیگر موفقیت چندانی کسب نمیکند. اگر مالک و مدیر دولتی در باشگاه الف موفق بوده چرا نباید در باشگاه ب هم موفق باشد. چندین احتمال وجود خواهد داشت که فکر کردن به آنها از جذابیت فوتبال بین هواداران میکاهد. اما اگر دو باشگاه غیردولتی بود یا حداقل یکی دولتی بود مسوولیت شکست یا توفیق آنها با دولت نبود. این بزرگترین معضلی است که حضور بوروکراتها برای فوتبال ایجاد کرده است.
کاهش کیفیت فوتبال و هزینههای اجتماعی پنهان: همه موارد بالا منجر به کاهش کیفیت فوتبال میشود و خودش را در هزینههای اجتماعی پنهان نشان میدهد. هزینههایی مانند امکان قهرمانی در جام ملتها و باشگاههای آسیا که سالهاست از دست رفته، امکان رقابت باشگاهها با تیمهای بزرگ جهانی که سالهاست از دست رفته، امکان داشتن بازیکنان بینالمللی بیشتر، امکان داشتن ورزشگاهها و زمینهای تمرین باکیفیتتر و بسیاری از موارد دیگر.