تزلزل نهاد قضاوت در فوتبال
مناسبات قبیلهای بر فوتبال ایران حکومت میکند
این روزها سخن از ورشکستگی باشگاههای فوتبال در ایران است. فوتبال که یک رشته ورزشی پرطرفدار در ایران بوده و در جهان نیز جزو صنایع پولساز محسوب میشود. اگر قرار باشد اقتصاد فوتبال در ایران را واکاوی کرده و شرایط موجود را آسیبشناسی کنیم، در وهله اول به موضوع مهم حق پخش تلویزیونی میرسیم. اکنون در اغلب کشورهای دنیا، حتی بسیاری از کشورهای ضعیف میبینیم که حق پخش تلویزیونی باشگاههای فوتبال محترم شمرده میشود ولی در ایران هنوز از این بابت خبری نیست. تاثیر حق پخش تلویزیونی در اقتصاد باشگاهها بسیار است همچنان که مطابق با آمارهای موجود فوتبال مدرن دنیا امروزه 60 درصد از درآمد خود را از طریق حق پخش تلویزیونی به دست میآورد. وقتی باشگاههای کشوری از محل درآمد 60درصدی خود محروم میشوند چطور میتوان انتظار داشت که فوتبال آنها زنده و پویا باقی بماند؟ تا زمانی که حق پخش به باشگاهها برنگردد همگی آنها ورشکسته هستند. این موضوعی بسیار مهم است که مسوولان ایرانی هم اصلاً نسبت به آن حساس نیستند. متاسفانه اکنون شرایط به نحوی است که برای اینکه هر رویه درستی در مدیریت فوتبال کشور به جریان بیفتد باید در انتظار اقدام فیفا یا ایافسی باشیم. باید منتظر باشیم که نهادهای بینالمللی فوتبال تصمیمگیران را برای رعایت اصول پذیرفتهشده جهانی تحت فشار قرار دهند.
اما این همه ماجرا نیست. اکنون فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ فوتبال ایران هم اختیار و درآمدزایی باشگاهها را از آنها گرفتهاند. مثلاً در شرایطی که استادیومی که تحت مالکیت دولت است به باشگاهها اجاره داده میشود اما بلیتفروشی و تبلیغات آنها به باشگاهها مربوط نیست. به این ترتیب به هر بخش فوتبال ایران که مینگرید میبینید چگونه مجموع تصمیمات اخذشده به آن سو رفته که باشگاهها به کام مشکلات عدیده مالی و ورشکستگی فرو روند که اگر ورشکسته نشوند جای تعجب دارد. در عین حال افرادی از عواید فوتبال کشور بهرهمندند که مسوولیتی در این حوزه ندارند. یکی از بزرگترین مشکلات باشگاههای فوتبال در ایران مداخلههای مدام و نابجای دولتهاست. اکنون دولت دو باشگاه بزرگ پایتخت یعنی استقلال و پرسپولیس را از آن خود میداند. به این ترتیب که تصمیمات مربوط به این دو باشگاه را دولت میگیرد، هیاتمدیره و مدیرعامل آن را دولت تعیین میکند ولی نمیخواهد هزینههای آن را پرداخت کند! وضعیت دولت در رابطه با باشگاههای فوتبال مانند افرادی است که مالکیت زمینی را به عهده گرفتهاند و اجازه ورود هم به کسی نمیدهند ولی در عین حال هزینههای آن را هم متقبل نمیشوند. این شرایط در حالی است که برنامه تضمینشده مشخصی هم که به موجب آن بتوان به آینده امیدوار بود، وجود ندارد. در عین حال که به برنامههای ارائهشده هم توجهی نمیشود. در سالهای گذشته به مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طرحی با عنوان «باشگاهداری حرفهای» ارائه کردهایم که در صورت اجرا، میشد به اصلاح ساختارهای مخرب موجود امیدوار بود، با این حال تاکنون جوابی دریافت نکردهایم. از مجموعه این کنشها و واکنشها میتوان به این نتیجه رسید که ورزش به ویژه فوتبال برای نظام تصمیمگیری ما در ایران در اولویت قرار ندارد. در حالی که در این حوزه ظرفیتهای بسیاری وجود دارد که متاسفانه مغفول مانده است. در جهان فوتبال جزو صنایع پولساز است، همچنان که در مقطعی حتی از پتروشیمیها و نفت و گاز هم بالاتر ایستاده بود. اما در ایران قواعدی برای بهرهمندی از این ظرفیت به کار گرفته نمیشود. اکنون صرفاً یک قاعده برقرار بوده و آن هم این است که هر کس در فوتبال ایران زورش بیشتر است میتواند حکومت کند.
سالهاست که کارشناسان امر گفتهاند و جای تاکید است که باید به دوران مالکیت دولتی فوتبال در ایران خاتمه داده شود. به نظر من باشگاههای فوتبال باید به بخش خصوصی واگذار شوند. اما این شرایط هم زمانی محقق میشود که حق پخش تلویزیونی و امکانات تبلیغات محیطی هم به باشگاهها اعطا شود. بارها در دنیا دیدهایم که وقتی باشگاههای بزرگ ستارههای فوتبالی مانند رونالدو یا مسی را جذب کردهاند، در روز مسابقات توانستهاند بخش قابل توجهی از مبلغ قرارداد بازیکن را از محل فروش پیراهن و بلیت به باشگاه برگردانند. همین راهی است برای اینکه باشگاهها درآمدهای مناسب به دست بیاورند. این در حالی است که وقتی باشگاههای ایرانی میخواهند به چنین مسیرهایی گام بگذارند ناگهان دهها سازمان و نهاد به میدان میآیند و به هر نحوی اجازه نمیدهند کار پیش برود. به این ترتیب اکنون هیچ اسلوبی برای نظاممند کردن فوتبال نداریم و انگیزه و ارادهای هم نیست. در سالهای گذشته شرایط به نحوی رقم خورده که هر کس که توان بیشتری داشته سعی کرده چیزکی از فوتبال ایران جدا کند و با خود ببرد در حالی که خود فوتبال تشنه و گرسنه مانده است. این شرایط نتیجه وضعیتی است که در آن تصمیمگیران فوتبال کشور افرادی خارج از باشگاه هستند.
در دنیا 90 درصد مجامع را افرادی تشکیل میدهند که باشگاهدار هستند ولی در ایران چطور؟ تا زمانی که به اینسو نرویم، نمیتوانیم باشگاههای قدرتمندی داشته باشیم و در خلأ وجود باشگاههای قدرتمند میبینیم که در نهاد قضاوت فوتبال ایران هم مشکلاتی ایجاد کرده است. بسیاری منتقد اعتراض نسبت به عملکرد نهاد قضاوت در فوتبال هستند با این توجیه که داورهای ایرانی در بازیهای بینالمللی هم داوری میکنند و نتیجه کار آنها قابل قبول است. اما نکته این است که داوران ما در خارج از فوتبال ایران زمینههای استفاده از توانمندیهای خود را دارند در حالی که نظارتهای دقیق اعمال نمیشود. یعنی کمیته داوران، کمیته استیناف فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ و... انتظارها در این زمینه را برآورده نمیکنند. در وضعیت موجود بعضاً این شائبه به وجود میآید که شاید برای داوری برخی داورها بیرون از زمین هم تصمیمگیری میشود. همانطور که بارها از خود داوران شنیدهایم که به آنها گفته شده است چطور سوت بزنند. این وضعیت تا زمانی که مدیران باشگاهها سوار بر مجامع فدراسیون فوتبال نبوده و فاقد قدرت باشند، ادامه خواهد داشت. در نظر داشته باشید که بدون نهاد داوری رقابت معنای خود را از دست میدهد. اکنون تصمیمگیریها در فوتبال ایران بیشتر تیمی، قبیلهای و رقابتی بوده تا مبتنی بر شایستهسالاری. اکنون مدتهاست که بحث استفاده از تکنولوژیهای روز در فوتبال ایران از جمله VAR مطرح است. سوال این است که چرا تاکنون از آن محروم ماندهایم؟ جالب است که بعضاً میشنویم برخی در کمیته داوران چندان موافق ورود VAR به ایران نیستند در حالی که خود در فقدان وجود VAR بیشترین آسیب را دیدهاند و به وسیله آن میتوان خطاها را به حداقل رساند. به هر حال ما هم چارهای نداریم به جز آنکه تابع تکنولوژی باشیم. وقتی در دنیا به این نتیجه میرسند که باید از تکنولوژی استفاده کرد ما چرا از آن جا بمانیم؟ داورانی هم که به کار خود ایمان دارند کمک کنند حق تیمها ضایع نشود. بازی باید جوانمردانه و پهلوانانه انجام شود و مروج مرام و معرفت باشد. نباید فوتبال را که پناه بسیاری از جوانان است آلوده کنیم.
مساله دیگری که در فوتبال ایران وجود دارد، میزان تطابق آن با استانداردهای جهانی است. اکنون شرایط به نحوی است که ما برخی استانداردها را پذیرفتهایم و بعضی استانداردها را خیر. در حالی که وقتی در رقابتهای جهانی قرار میگیریم ناگزیریم که خود را با استانداردهای جهان منطبق کنیم. امروزه اگر فوتبال ایران در آسیا هم جایگاهی دارد این جایگاه بیشتر مبتنی بر تکنیکهای فردی بازیکنان است. بازیکنانی که یک تنه جور فوتبال کشور را میکشند. اکنون بیشتر بازیکنان ایرانی در تیمهای خوب کشورهای خارجی بازی میکنند و بسیاری از آنها با استانداردهای بینالمللی منطبق شدهاند. اگر همین تواناییهای فردی فوتبالیستهای کشور هم نبود، فوتبال کشور دیگر سخن چندانی برای گفتن نداشت. در حالی که دیگر وقت جا ماندن هم نیست و کشورهای همسایه دارند با سرعت بسیاری خود را برای مسابقات سالهای آینده مجهز میکنند. دسترسی به زمین مناسب تمرین و استفاده از تکنولوژی جهان حتی در سطح درجه دو و درجه سه حداقل نیازی است که باید برای فوتبال ایران فراهم شود.
اکنون کشورهای عربی خود را منطبق با استانداردهای جهانی کردهاند و در عین حال هزینه بسیاری هم صرف تیمهای فوتبال خود میکنند. اخیراً با فشاری که به AFC آوردند این نهاد را مجبور کردند که از پنج بازیکن خارجی در باشگاهها استفاده کند. طبیعی است که رقابت در این شرایط برای ایران خیلی سخت خواهد بود. تصور کنید از این پس تیم استقلال تهران قرار است با تیم جهانی عربستان در آسیا بازی کند! در واقع قرار است پنج کشور به یک باشگاه بازیکن دهند تا با یک تیم ایرانی با مشکلات فراوان به رقابت بپردازد. این شرایطی است که شخصاً برای آن دورنمای خوبی نمیبینم. اگر نجنبیم و به استانداردهای مطلوب نرسیم دیگر حتی به چهار تیم برتر آسیا هم نخواهیم رسید.