فوتبال دستوری
نبود رقابت آزاد چه لطمهای به فوتبال ایران زده است؟
مبالغه نیست اگر بگوییم که فوتبال در ایران با فوتبال حرفهای در دنیا فاصله دارد. هر چند بازیکنان بااستعداد ایرانی در بسیاری از تیمهای معتبر بینالمللی بازی میکنند، ولی باشگاههای ایرانی در مقابل باشگاههای فوتبال حرفهای دنیا حتی باشگاههای کشورهای مشابه از سطح حرفهای بسیار پایینی برخوردارند.
برای درک این فاصله بهتر است ابتدا به تجسم مختصات یک لیگ ورزش حرفهای ایدهآل بپردازیم. یک لیگ ورزشی ایدهآل دارای ورزشکارانی است فوقالعاده بااستعداد، کوشا و پرکار، تعلیمپذیر و آماده برای کار تیمی که توسط مربیان کاردان هدایت میشوند تا به رقابتی هیجانانگیز تحت قواعد مشخص و مدون و با حضور داوری بیطرف بپردازند و بینندگان از تماشای این رقابت به اندازهای لذت میبرند که حاضرند هزینه مناسبی در قبال این لذت بپردازند.
همچنین تیمدارانی لازم است که به خوبی راههای درآمدزایی و بازاریابی را بداند و قادر به مدیریت هزینه باشند. سازمانی لازم است که ارتباط بین تیمداران را در تدوین قوانین و برنامهریزی مسابقات برقرار و تسهیل کند و آنها را در رسیدن به هدف نهایی که ایجاد رقابتی بهتر، هیجانانگیزتر و تماشاگرپسندتر است، کمک کند. مقصود از بعد اجتماعی، این است که ورزشکارانی تربیت شوند که از شهرت و محبوبیت خود در جهت ارتقای فرهنگ مناسب و تشویق امور عامالمنفعه و خیریه استفاده کنند و جوانان از تلاش و پشتکار و محسنات اخلاقی آنان الگوبرداری کنند. در نتیجه جوانان به ورزش بیشتر روی آورند و از سلامت جسمی و روحی بیشتری برخوردار شوند.
بهطور خلاصه با درهمآمیختن همه این عوامل، صنعتی سالم پا میگیرد که هم ارزش اقتصادی برای کارکنان و کارآفرینان آن ایجاد میکند و هم مصرفکنندگان این صنعت از سرگرمی مناسبی برخوردار میشوند و هم جامعه بهتری ساخته میشود.
فوتبال حرفهای در ایران با تصویر مورد اشاره فرسنگها فاصله دارد. با نگاهی کوتاه به سطح مسابقات با باشگاههایی مواجه میشویم که به سختی میتوان مالکیت آنها را خصوصی نامید. تمام شواهد و قرائن حاکی از آن است که باشگاهها به خوبی مدیریت نمیشوند. درآمد باشگاهها از فروش بلیت، پیراهن و حق پخش تلویزیونی ناچیز است. توان رقابت در جذب و نگهداری بازیکنان و مربیان باکیفیت را ندارد. تماشاچیان اندکی دارد که بسیاری از همانها هم تمایلی برای پرداخت هزینه بیشتر برای تماشای مسابقات تیمشان ندارند. خانوادهها محیط ورزشگاه را برای گذراندن یک بعدازظهر دلپذیر مناسب نمیبینند. رستورانها و کسبوکارهایی که رونقی به محیط اطراف ورزشگاهها میبخشند وجود ندارند. همه این عوامل سبب شده است که باشگاهها اگر ضررده یا ورشکسته نباشند چندان رونقی هم برای خود و جامعه ایجاد نمیکنند.
از بعد اجتماعی، ورزشکاران به الگوهایی برای جوانان در جهت تلاش و موفقیت و سلامت جسمانی و روحی تبدیل نشدهاند. از پتانسیل ایشان برای ارتقای فرهنگ عمومی و انجام امور عامالمنفعه و خیریه استفاده نمیشود. سیستم برگزاری و داوری که بتواند اعتماد عمومی را نسبت به عادلانه بودن مسابقات جلب کند ایجاد نشده است. و بسیاری منافع دیگر که یک سیستم سالم و پیشرفته میتواند هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند حاصل نشده است.
اما چرا ورزش حرفهای ما و بهخصوص فوتبال از اهداف اقتصادی و اجتماعی خود به دور بوده و پتانسیلهای خود را محقق نکرده است؟
بگذارید از مقصر قلمداد کردن مدیران و دستاندرکاران به خاطر نبود اراده و خواست تحقق این اهداف صرف نظر کنیم چرا که از نیت افراد بیاطلاعیم و زحمات و تلاشهایشان قابل تقدیر است.
اما واقعیت این است که هر اندازه هم که مسوولان امر به ارتقای این ورزش علاقهمند باشند قادر به انجام این امر سنگین نیستند چرا که روش کار مستقیم، دستوری و کنترلی است. در صورتی که راه ساده و لازم برای تحقق چنین آرمانی، اعتقاد و التزام به استفاده از مکانیسمهای انگیزشی در چارچوب نظامی رقابتی است. این سیستم در مسیر تکاملی خود به تدریج به حالت ایدهآل نزدیک میشود. این حاصل تجربه کشورهایی است که توانستهاند به وضعیت ایدهآلی نزدیک شوند. آنها توانستهاند ورزش حرفهای را به سطحی برسانند که هم پولساز و کارآفرین است و هم در تحقق اهداف عالیه انسانی و اجتماعی موفقیتی نسبی داشته باشد.
کلید شکلگیری یک سیستم ورزش حرفهای جذاب این است که سیستم رقابت آزاد در مقایسه با سیستم کنترلی و دستوری از قابلیت بهتری برای اصلاح برخوردار است. این سیستم بازخوردهای دقیقتر و سریعتری میگیرد و میتواند سریعتر خطاهای احتمالی را اصلاح کند. مهمترین اصلی که در یک سیستم رقابت آزاد وجود دارد و سبب ارتقای کیفیت میشود اتکا به انگیزههای مشتریان اصلی یعنی تماشاچیان است. مصرفکنندگان اصلی در ورزش طرفداران و تماشاچیان هستند که سازماندهندگان سعی در درک تقاضایشان دارند تا محصولی ارائه دهند که ایشان را بیشتر جذب کند. هر رفتاری که اعتماد تماشاچیان را به صحت عملکرد ورزش مخدوش کند، سمی مهلک برای ورزش حرفهای است.
مثالهای بسیاری از عملکرد نامناسب ورزش در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد که میتوان از آنها درس گرفت. در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ داورانی در لیگ بسکتبال حرفهای آمریکا متهم به تبانی با باندهای قمارباز در تاثیر در نتایج بازیها شدند. همچنین مطالبی منتشر شد مبنی بر اینکه متصدیان لیگ در قضاوتهای بازیهای سال ۲۰۰۲ تاثیر داشتهاند. ولی با وجودی که این امور به اعتبار لیگ لطمه میزد و تماشاچیان و طرفداران زیادی ممکن بود که از دنبال کردن مسابقات دست بردارند، سازمان لیگ این موارد را پردهپوشی و پنهان نکرد. برعکس، با پلیس همکاری و سعی در شفافسازی و اصلاح کرد. بعد از آن دیگر از اینگونه مسائل پیش نیامد. با موارد مشابه در لیگهای دیگر هم به طرق مشابه برخورد شد تا اعتماد تماشاچیان و طرفداران به سلامت رقابتها حفظ شود. در سیستم تکاملی برگزارکنندگان، مالکان و دستاندرکاران خودبهخود در جهت افزایش دامنه تقاضا و گسترش جامعه مخاطب، هم در حال و هم در آینده تلاش میکنند. چرا که افزایش تقاضا به معنی افزایش تولید و درآمد است. کسانی که مدیریت بهتری دارند بهره بیشتری میبرند و کسانی که در مسیر درست تلاش نمیکنند متضرر میشوند و بیرون میروند. این سیستم به صورت غربالی در جهت بهتر شدن کار میکند.
در این سیستم، همچنین عرضهکنندگان محصول که همان باشگاههای ورزشی و سازماندهندگان مسابقات هستند در نهایت متوجه میشوند که بازیکنان بداخلاق و بدنام به کیفیت و اعتبار محصولی که این صنعت عرضه میکند لطمه میزنند و کاهش اعتبارشان موجب از دست دادن تقاضا و در نهایت درآمد است. از اینرو لیگهای حرفهای به رویکردی سختگیرانهتر روی آوردهاند که موازین دقیقی را بر رفتار بازیکنان چه در میدان ورزشی و چه در خارج از میدان در زندگی روزمره اعمال میکند که گاه به اخراج ورزشکار خاطی حتی به قیمت از دست دادن توان تیم منجر میشود.
از تازهترین مثالهای قابل توجه در این زمینه میتوان به قانون جدیدی که اخیراً در لیگ فوتبال آمریکایی (که از جمله خشنترین ورزشهاست) اعمال میشود، اشاره کرد. طبق این قاعده جدید، هر گونه کلام یا حرکت تحقیرآمیزی که بازیکنی نسبت به بازیکنان تیم مقابل انجام دهد، به اعلان خطای سنگین توسط داوران به نفع تیم مقابل منجر میشود. انگیزه اصلی اعمال چنین قاعدهای جلب نظر خانوادههایی است که نگران بدآموزی فرزندانشان از مشاهده چنین رفتارهایی است.
همچنین باشگاهها برای ارائه تصویر قابل پسندتری از خود و جذب طرفدار بیشتر در بسیاری از فعالیتهای مثبت و عامالمنفعه مشارکت دارند و از بازیکنان خود میخواهند که در این زمینه فعال باشند. این امر هم در میان طرفداران تیمها محبوبیت تیم را افزایش میدهد.
مشتریان در ورزش هم مانند هر فعالیت دیگری، حرف اول را در تعیین سطح کیفی و کمی خدمت تولیدشده دارند. تجربه ثابت کرده که اعمال کنترل دستوری و از بالا به پایین که در بسیاری از باشگاههای ایران کمابیش حرف اول را میزند، توان کمتری در پیاده کردن سیاستهایی دارد که مشتریان برای آنها ارزش قائلاند.