شناسه خبر : 39704 لینک کوتاه

طبقه دستگیر

بررسی وضعیت و نقش‌آفرینی طبقه متوسط ایران در گفت‌وگو با جواد صالحی‌اصفهانی

طبقه دستگیر

فشارهای اقتصادی و تنگنای معیشتی در یک دهه گذشته و به‌طور مشخص سه سال اخیر، باعث افت درآمد سرانه شده و در این میان طبقه متوسط جامعه ایرانی که اغلب کارکنانی با درآمدهای ثابت هستند، سختی بیشتری را متحمل شده‌اند که برخی از آنان را به طبقات پایین‌تر رانده، برخی را به مهاجرت‌های سخت واداشته و دیگران را گرفتار تامین نیازهای اولیه کرده است. جواد صالحی‌اصفهانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه ویرجینیاتک، با اشاره به نقش اصلی طبقه متوسط، در الگو بودن برای طبقات فرودست و دستگیری آنان برای ارتقا و بهبود وضعیت زندگی کل جامعه، معتقد است طبقه متوسط جامعه ایران به دلیل رانت نفتی، طبقه مولدی نبوده و نقش تاریخی خود را در بالا کشاندن طبقات پایین نیز به خوبی ایفا نکرده است. به گفته صالحی‌اصفهانی، کاهش درآمدهای نفتی، باعث فشار زیادی به این طبقه شده اما با این حال طبقه متوسط در خطر از بین رفتن نیست و با بهبود وضعیت اقتصاد می‌تواند دوباره خود را بازسازی کند.

♦♦♦

‌ وقتی در اقتصاد از طبقه متوسط (Middle Class) صحبت می‌کنیم، منظورمان به‌طور مشخص کدام گروه از مردم است و بر چه اساسی به این گروه طبقه متوسط گفته می‌شود؟

در اقتصاد ملاک طبقه‌بندی درآمد سرانه است اما تعریف جامعه‌شناسی و عمومی طبقه متوسط تنها به درآمد برنمی‌گردد و معطوف به سبک زندگی هم هست. با توجه به سختی و پیچیدگی تعریف اینکه طبقه متوسط چیست، بهتر است تفاوت‌های طبقه متوسط با طبقات فرودست و مرفه را مشخص کنیم تا در واقع بدانیم چه گروه‌هایی طبقه متوسط محسوب نمی‌شوند. در طول تاریخ نگرانی اصلی طبقات فرودست، تغذیه و تولیدمثل برای تداوم نسل بوده است اما در دو سده اخیر در دنیا، طبقه‌ای از مردم شکل گرفته است که دغدغه‌های اصلی آنها محدود به تغذیه و تولیدمثل نیست و برای بهبود وضعیت خانواده هم تلاش می‌کنند، مثلاً در کنار تلاش برای افزایش درآمد، برای بهبود آموزش و بهداشت هم هزینه و سرمایه‌گذاری می‌کنند. در حال حاضر خانواده نمونه در طبقه متوسط در ایران با کنترل تعداد فرزندان و هزینه بیشتر برای آنها تبدیل به یک ماشین آموزش شده است. نمی‌گویم سرمایه انسانی برای این که سرمایه انسانی تنها مدرسه و مدرک نیست که این روزها دغدغه اصلی این طبقه است. به هر جهت با وجود این تفاوت، همانند طبقه متوسط در کشورهای پیشرفته در اقتصاد نقش بسیار مهمی دارد. چون اقتصاددان‌ها رشد اقتصادی را در درازمدت بیشتر منوط به انباشت سرمایه انسانی می‌دانند.

اما تفاوت طبقه متوسط با طبقه مرفه چیست؟ طبقه مرفه هم از نظر بهبود وضعیت خانوار مانند طبقه متوسط است، اما تفاوت‌های اساسی هم دارد؛ مثلاً اینکه خلاف طبقه متوسط، نمی‌تواند نقش الگو و مدل (Role Model) را برای طبقات فرودست بازی کند. یکی از مهم‌ترین خصیصه‌های جوامع در حال رشد جابه‌جایی افراد از پایین به بالا روی پلکان سرمایه انسانی و در پی آن درآمد است. به‌طور مشخص، خانواده‌ها در طبقات فرودست، باید یک الگو داشته باشند که بتوانند با کمک آن اهداف و برنامه زندگی‌شان را تنظیم کنند. مثلاً یک خانواده روستایی یا حاشیه‌نشین، با دیدن کودکان سایر خانواده‌ها که کتاب در دست دارند و به مدرسه می‌روند، علاقه‌مند می‌شود که فرزندانش را به مدرسه بفرستد. طبقه متوسط اثرگذاری بالایی روی جامعه دارد چرا که طبقات فرودست که حدود 40 درصد جمعیت جامعه ایران را تشکیل می‌دهند نگاهشان برای آینده فرزندانشان به طبقه متوسط است.

طبقه مرفه قدرت ایفای نقش الگو را برای طبقات فرودست ندارد؛ چون اولاً نسبت به آنها بسیار ثروتمندتر است و اختلاف زیادی با آنها دارد، دوم اینکه اساساً طبقه مرفه در جوامع در حال توسعه از جمله ایران چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر هویتی، پایبندی محکمی به کشورش ندارند و به اصطلاح پایشان در مملکت سست است. بسیاری در طبقه مرفه با سخت شدن شرایط به سرعت به فکر خروج از کشور و مهاجرت به اروپا و آمریکا هستند و حوصله ماندن و حل کردن مشکلات کشوری را که در آن به دنیا آمده، ندارد. طبقه فرودست نمی‌تواند طبقه مرفه را به صورت الگو ببیند؛ کسی که فقیر است و در روستا زندگی می‌کند، چنین توانی ندارد که با سخت شدن شرایط به اروپا یا آمریکا برود. آنچه باعث تحریک انگیزه‌های او برای پیشرفت و سرمایه‌گذاری روی خانواده و فرزندان می‌شود، خانواده‌هایی هستند که در همان شهر زندگی می‌کنند و به نظر می‌خواهند آنجا بمانند و با فعالیت‌هایشان به‌طور مستقیم و غیرمستقیم به بهبود و توسعه جامعه کمک می‌کنند. بسیاری از پیشرفت‌هایی که در جامعه حاصل می‌شود، نتیجه این‌ رویکرد است که گروه‌هایی که از خط فقر گذشته و بالا رفته و به اصطلاح وضعشان خوب شده است، نگاهی به پایین داشته و حاضر باشند سیاست‌هایی را دنبال کنند که علاوه بر نفع خودشان به آنهایی که پایین هستند هم کمک کند تا بالا بیایند. بعداً توضیح خواهم داد که از نظر من طبقه متوسط ایران این نقش تاریخی را خوب بازی نکرده است.

در تقسیم‌بندی طبقه‌ها از منظر درآمد، من در مطالعاتی که انجام دادم، شاخصه پایین درآمدی یا مصرف روزانه هر فرد در طبقه متوسط را حداقل دو برابر خط فقر در نظر گرفته‌ام. خط فقری که بانک جهانی برای ایران استفاده می‌کند 5 /5 دلار با روش برابری قدرت خرید (PPP) است. من کف درآمد روزانه طبقه متوسط را 11 دلار و سقف آن را 55 دلار در نظر گرفتم. این معیار به ما کمک می‌کند که بتوانیم طبقه متوسط را سال به سال یا دهه به دهه اندازه‌گیری کرده و تغییرات آن را بسنجیم. در این بازه خانوارهایی داریم که تقریباً همه سواد کافی دارند و دغدغه اصلی‌شان آموزش فرزندانشان است. در واقع تفاوت زیادی بین طبقه‌بندی جامعه‌شناسی و اقتصادی دیده نمی‌شود.

‌ شما برای طبقه متوسط نقش الگوی طبقات فرودست را در نظر گرفتید. با توجه به این ویژگی می‌توان گفت که طبقه متوسط پویا و سازنده و پیش‌برنده است؟ آیا طبقه متوسط در اقتصاد ایران هم چنین نقشی ایفا کرده و مولد بوده است؟

کم و بیش بله. طبقه متوسط ایران در طول پنج دهه گذشته به‌وجود آمده و بزرگ شده است. در اوایل دهه 1350 طبقه متوسط ایران کمی بالاتر از 10 درصد کل جمعیت بود که تا زمان انقلاب به بالاتر از 30 درصد رسید. با رشدی که از سال‌های نیمه دهه 1370 رخ داد به تدریج طبقه متوسط تا 60 درصد کل جمعیت هم توسعه پیدا کرد. این رشد در توسعه آموزش در ایران به‌طور کامل مشهود است. می‌بینیم که در ایران با وجود اینکه درآمد سرانه تا حدود 30 درصد کمتر از ترکیه است، از نظر توسعه آموزش بین دو کشور تفاوت معناداری وجود ندارد. یعنی طبقه متوسط ایران به جز مولفه درآمد، بسیار شبیه طبقه متوسط ترکیه است و هر دو کشور، جوامع طبقه متوسطی محسوب می‌شوند.

اما یک تفاوت مهم طبقه متوسط ایران با ترکیه در مساله مولد بودن است. در ترکیه، به دلیل قوی بودن بخش خصوصی، بخش عمده آموزش معطوف به تولید است؛ مانند جوامع اروپایی یا کشورهای چین، ژاپن و کره جنوبی که برای سرمایه انسانی مولد، تقاضا و خریدار وجود دارد. در جوامع نفتی به‌ویژه ایران، این مساله همیشه صادق نیست، مثلاً مدرک‌گرایی بسیار رواج دارد چون مدرک، اجازه می‌دهد افراد با حضور در دستگاه‌های دولتی و عمومی از رانت نفت استفاده کنند و حقوق بگیرند؛ دستگاه‌هایی که مولد نیستند و صرفاً پول نفت را می‌گیرند و توزیع می‌کنند و یکی از شرایط دسترسی به آن درآمد این است که فرد بتواند مدرک دانشگاهی بگیرد. مثلاً در طرح ضربتی اشتغال که در زمان آقای خاتمی اجرا شد، کسانی که لیسانس داشتند در اولویت دریافت منابع بودند؛ منابعی که از درآمد نفتی حاصل می‌شد، نه از فعالیت بخش خصوصی.

بنابراین طبقه متوسط در ایران ذاتاً مولد نیست، با اینکه رفتارش بسیار شبیه رفتار طبقه متوسط مولد در دیگر کشورهاست؛ یعنی از نظر الگو بودن برای طبقات فرودست بد عمل نمی‌کند اما با کاهش درآمد نفت به شدت ضربه می‌خورد چون اغلب افراد این طبقه مزدبگیر دولت هستند و آموزشی را که کسب کرده‌اند، به بنگاه‌های دولتی می‌فروشند.

‌ اشاره‌ای هم داشتید که طبقه متوسط در ایران نقش تاریخی خودش را در دستگیری طبقات فرودست خوب ایفا نکرده است.

دومین مشکل طبقه متوسط ایران این است که کمتر پشت سرش را نگاه می‌کند، رفتاری که احتمالاً ناشی از رقابت برای دستیابی به درآمد نفت است. در اروپا و تا حد کمتری آمریکا، طبقه متوسط پی برده جامعه‌ای که در آن افراد فرودست زیادی با آموزش اندک و زندگی بد وجود داشته باشند، مانند تصویری که در داستان‌های چارلز دیکنز وجود دارد، جامعه خوبی نیست. بنابراین نظام بازتوزیع را شکل دادند که یک نمونه آن نهضت بزرگ راه‌اندازی مدرسه‌های دولتی بود. در اوایل قرن بیستم در آمریکا این نهضت به ایجاد مدرسه متوسطه منجر شد چرا که جامعه می‌خواست همه بتوانند به تحصیلات متوسطه دسترسی داشته باشند. این یک نوع بازتوزیع است که در آن طبقه متوسط که از رودخانه رد شده است، پلی ایجاد می‌کند تا بقیه طبقات فرودست نیز امکان رد شدن برایشان فراهم شود. به نظر من در ایران با توجه به نظام آموزشی و رقابتی که در کنکور شکل گرفته، نگاه به پشت سرکمتر وجود دارد. رقابت در کنکور باعث شکل‌گیری موسسه‌های آموزشی بزرگ، مدارس خصوصی مختلف و معلمان خصوصی شده که نگاه رو به جلوی طبقه متوسط را نشان می‌دهد، در حالی که نگاه به عقب این است که طبقه متوسط برای بهبود مدارس دولتی اقدام کند تا بقیه جامعه را هم به راهی بکشد که خود می‌رود.

نگاه منفی من به این نقش طبقه متوسط ایران، علاوه بر عدم علاقه به آموزش دولتی، از برخورد آنها با طرح هدفمندی یارانه انرژی آقای احمدی‌نژاد هم ناشی می‌شود. درست است که آن طرح در اجرا اشکالات جدی داشت اما پیام اصلی طرح این بود که طبقه متوسط و بالا که انرژی بیشتری مصرف می‌کنند و مثلاً مانند طبقه متوسط ترکیه، قدرت پرداخت هزینه آن را دارد، بپذیرد که هزینه حامل‌های انرژی بالا برود و دولت از بابت درآمد آن مستقیم به خانوارهای فرودست درآمد برساند یا اینکه برایشان زیرساخت‌هایی مانند جاده و مدرسه فراهم کند. اما از ابتدای طرح، مخالفت‌های گسترده‌ای از سوی طبقه متوسط با این طرح شکل گرفت. بعد هم دیدیم دولت آقای روحانی که به نوعی نماینده طبقه متوسط شهری بود، با آن مخالفت کرد و آن را ادامه نداد و البته نتیجه‌اش را هم در آبان 98 دید. نقش دولت در آشتی طبقه متوسط با طبقات فرودست بسیار حساس است. وقتی دولتی فقط خودش را مسوول بهبود طبقه فرودست بداند، نمی‌تواند به بهبود ارتباط بین طبقه متوسط و اقشار پایین‌تر کمک کند. گاهی هم رابطه خودش با طبقه متوسط گسسته می‌شود که در نهایت شکاف بین این طبقه با کسانی که دولت نماینده آنهاست، بیشتر می‌شود. یعنی طبقه متوسط نه‌تنها دیگر به عقب نگاه نمی‌کند که ممکن است سنگ هم بپراند.

شواهد پراکنده‌ای از این گسست‌ها من را متقاعد کرده است که طبقه متوسط ایران، به دلایلی که جای بحث دارد، به این نقطه نرسیده است که ببیند حالا که خودش از رودخانه رد شده، باید کمک کند تا دیگران هم رد شوند. سوای آموزش، تنظیم خانواده، بهداشت و همه نکات مثبتی که طبقه متوسط ایران دارد که برای بقیه می‌تواند الگو باشد، باید بتواند به‌طور واقعی هم به طبقات فرودست کمک کند که آنها هم بهبودها را احساس کنند. یکی از راه‌هایش همین است که هدفمندی یارانه را به صورت کمک به طبقات فرودست ببیند که خودرویی ندارند که از درآمد ثروت ملی بهره‌مند شوند و آن را در ماشین‌هایشان بسوزانند.

‌ در شرایط سخت کنونی اقتصاد ایران که طبقه متوسط در حال کوچک‌تر شدن است، وضعیتش را چگونه می‌بینید؟ آیا طبقه متوسط ایران رو به اضمحلال است؟

من مخالف این نظر هستم که طبقه متوسط ایران در حال از بین رفتن است. ممکن است طبقه متوسط رشد نکند یا حتی کوچک‌تر شود، اما از بین نمی‌رود. طبقه متوسط ایران از سال 1387 که 60 درصد کل جمعیت را در اختیار داشته، به تدریج و به‌خصوص بعد از تحریم‌های 1391 روند نزولی گرفته و تا سال 1399 به 8 /46 درصد کل جمعیت رسیده است. یعنی نزدیک به 10 میلیون نفر که از جامعه طبقه متوسط درآمدی خارج شده و به طبقات پایین‌تر رفته‌اند. این گروه اگرچه از نظر درآمدی از این طبقه خارج شده‌اند اما از نظر رفتاری و جامعه‌شناسی طبقه متوسط محسوب می‌شوند و هنوز مانند طبقات فرودست نیستند. من وضعیت کنونی را به شکل فروپاشی طبقه متوسط نمی‌بینم اما فایده‌مندی طبقه متوسط برای جامعه بسیار کاهش یافته است. چگونه؟ اینکه مثلاً حتی در مجلسی که خود را نماینده طبقات فرودست می‌داند اما اعضایش از طبق متوسط هستند، تا مساله اصلاح یارانه مطرح می‌شود، سروصدای زیادی در مخالفت با آن بلند می‌شود. اساساً فایده طبقه متوسط این است که به سوی طبقات فرودست دست دراز کرده و کمک می‌کند آنها هم بالا بیایند، این رفتار در جامعه متوسط ایران تقریباً از بین رفته است.

‌ با شرایطی که اقتصاد ایران دارد و چشم‌انداز نامطمئنی که در برابرش قرار گرفته، برای آینده طبقه متوسط ایران نگران نیستید؟

نگرانی من این نیست که طبقه متوسط از بین برود، یا اینکه دیگر فرزندانش را به مدرسه نفرستد. اقتصاد ایران درنهایت با وجود تحریم هم رشد اندک دو تا سه‌درصدی خواهد داشت که در درآمد سرانه خودش را نشان می‌دهد. اگر این رشد حدود سه‌درصدی بماند و شوک ارزی جدیدی به ما وارد نشود، خوش‌بین هستم که حداقل شرایط در همین سطحی که هست، تثبیت شود و سهم طبقه متوسط کمتر نشود. اما در مورد رفتار و نگرش و روحیه طبقه متوسط که به نقش و اثرگذاری‌اش در روند توسعه مربوط می‌شود، نگران هستم چون دولت بدون همکاری با طبقه متوسط نمی‌تواند طرح‌هایش را به پیش ببرد و به طبقات فرودست کمک کند. دولت باید بتواند برای کمک به فرودستان از طبقه متوسط استفاده کند. باز مساله یارانه انرژی را ذکر می‌کنم چون یکی از مهم‌ترین مولفه‌های درگیری بین طبقه متوسط و دولت و طبقه فرودست است. در مورد این مساله، دولت جمهوری اسلامی بسیار نیاز دارد که رضایت طبقه متوسط را جلب کند تا بتواند اصلاحی انجام دهد و پولش را به طبقه فرودست برساند. اینجا طبقه متوسط باید بگوید من مانع این اصلاح نیستم و آن وقت این طرح قابل انجام است.

طبقه متوسط می‌تواند در اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بسیار موثر باشد، ولی اگر دولت بد عمل کند، نگاه طبقه متوسط تغییر می‌کند، همان‌طور که طبقه متوسط ایران به فکر مهاجرت افتاده است. البته این ‌رویکرد فقط مخصوص طبقه متوسط ایران نیست و مثلاً کُردهای عراق هم در حال مهاجرت هستند (و اخیراً هم برای آنها اتفاق ناگواری در دریای شمال افتاد) و این نگران‌کننده است که طبقه متوسط به فکر مهاجرت باشد. حالا شاید تعداد مهاجران آن‌قدر بالا نباشد اما تغییر روحیه نشانه نگران‌کننده‌ای است. متاسفانه طبقه متوسط اکنون تحت فشار زیادی قرار گرفته که باعث شده فقط به فکر خودش باشد.

من برای یک دهه آینده نگرانی زیادی بابت آموزش و بهداشت طبقه متوسط ندارم. به نظرم رشد سه تا چهاردرصدی خواهد بود و طبقه متوسط اگرچه تحت فشار است اما همچنان به دنبال آموزش خوب خواهد بود. از طرفی امیدوارم دولت ایران به دنبال رفع تحریم‌ها و ایجاد صلح باشد و بتواند وضعیت را بهبود ببخشد. در نتیجه از نظر درآمدی هم نگرانی زیادی ندارم و همان‌طور که اشاره کردم فکر می‌کنم حداقل از این بدتر نخواهد شد. من طبقه متوسط را با بیان تفاوت‌هایش با طبقات فرودست و طبقه مرفه بیان کردم؛ تفاوت‌هایی که در سه مولفه درآمد، آموزش و بهداشت و تنظیم خانواده و ایفای نقش الگو و کمک به تحرک اجتماعی (Social Mobility) خودش را نشان می‌دهد. شاید در حال حاضر بحث‌ها در مورد طبقه متوسط بیشتر روی دو مورد اول متمرکز است اما از نظر من مهم مولفه سوم طبقه متوسط در ایران است که می‌تواند به ساخت یک جامعه بازارمحور با فرصت‌های مساوی برای همگان بینجامد. تمام اصلاحاتی که دولت می‌خواهد در حوزه اجتماعی و اقتصادی انجام دهد نیاز به حمایت و پشتیبانی طبقه متوسط دارد و به نظر من در شرایط کنونی، اینجا جای نگرانی دارد چون طبقه متوسط ممکن است به خاطر شرایط نتواند نقش خود را ایفا کند یا حتی با اصلاحات دولت مخالفت کند چون برایش شفاف نیست که اگر دولت یارانه‌ای را حذف کند، پولش را به کجا می‌برد. به همین دلیل است که این طرح‌ها باید کاملاً شفاف باشد تا مردم ببینند پول از کجا می‌آید و به کجا می‌رود. در این صورت می‌توان به همراهی طبقه متوسط در اصلاحات اقتصادی و اجتماعی امیدوار بود. 

دراین پرونده بخوانید ...