شناسه خبر : 37993 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

افول فرصت طلایی

مهرداد عمادی از مختصات توافق جدید بازگشت به برجام و پیامدهای اقتصادی آن می‌گوید

افول فرصت طلایی

با افسوسی عمیق از فرصت طلایی ازدست‌رفته برای اقتصاد ایران سخن می‌گوید؛ مهرداد عمادی یکی از معدود اقتصاددانان برجسته ایرانی در اتحادیه اروپاست که علاوه بر تسلط بر مسائل اقتصاد بین‌الملل، در حوزه‌های بسیاری از جمله شرکت‌های تجاری بزرگ و بین‌المللی نیز فعالیت داشته است. عمادی در این گفت‌وگو تاکید دارد که فرصت استثنایی برای بازسازی و جهش اقتصاد ایران که در توافق اولیه برجام حاصل شده بود از دست رفته است و بازگشت به برجام نیز دیگر این فرصت را به ایران نخواهد داد چراکه شرکت‌های اروپایی دیگر تمایلی به حضور در ایران ندارند و توافق، سویه امنیتی-نظامی ویژه‌ای به خود گرفته است.

♦♦♦

‌ نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات وین «انریکه مورا» اخیراً اعلام کرده است که «مذاکرات به بطن مسائل اصلی رسیده». این عبارت را چگونه می‌توان تفسیر کرد؟ و اروپا تا چه حد به دست آمدن توافق جدید را محتمل می‌داند؟

در پاسخ به بخش نخست که «هسته اصلی» مساله را شکل می‌دهد می‌توان گفت که این ادعای درستی است. از سه‌شنبه تا جمعه پیش چند اتفاق مهم رخ داده است که یکی از آنها این بود که مسائلی که هر دو طرف می‌دانستند برداشتن آنها چالش تلقی نمی‌شود (مانند تحریم‌های نفتی یا آزادسازی سپرده‌ها) حل شده و امکان حصول توافق افزایش یافته است. اما در مورد مسائل اصلی‌تر می‌توان گفت که پاسخ پیشین ایران مبنی بر رد پیشبرد نظامی فعالیت هسته‌ای خود به چالش اصلی تبدیل شده است. این چالش که برای آن ادعاهایی نیز از سوی طرف‌های درگیر وجود داشته است با گزارش آژانس همراه شد که این گزارش نیز کمکی به ایران نکرد. در کنار این گزارش آژانس، گزارش دیگری نیز از منطقه (خاورمیانه) به‌دست آمده بود با این ادعا که پروژه شهاب-5 ایران، پروژه حامل (کلاهک هسته‌ای) است. این بخش مهمی از اصل بحث است که طبیعتاً اتحادیه اروپا و در راس آن، فرانسه با شدت این مساله را پررنگ کرده و به نوعی خط قرمز اعلام کرده‌اند. این موضوعات، متاثر از همکاری و همگامی اروپا با سعودی‌ها و اماراتی‌هاست و اسرائیل نیز این مسائل را از کانال آلمان در گفت‌وگوها وارد کرده است. به‌طور کلی، بخشی از فعالیت‌های ایران در حال حاضر در اتحادیه اروپا زیر سوال رفته است اما مسائلی مانند درگیر شدن دیپلمات‌های ایرانی در مورد برخی پرونده‌های امنیتی همچون ادعای بمب‌گذاری در اروپا نیز این وضعیت را با دشواری همراه کرده است. مجموع این مسائل موجب شده است که در واقع بحث اصلی مساله، حول فعالیت‌های امنیتی-نظامی و به عنوان یک تهدید تلقی شود که از آن نمی‌توان گریز کرد. لایه‌های پنهان این موارد در واقع ادعاهایی است مبنی بر اینکه ایران پولشویی، خریدهای نظامی و... را از کانال کشورهایی مانند قزاقستان، بلاروس، قبرس، مالزی و... (مربوط به سال‌های 2010 و 2011) انجام می‌داده و بنابراین، ایران در حال حرکت به سمت هسته‌ای شدن در بخش‌های نظامی است و این از نگاه اروپا قابل پذیرش نیست. بر همین اساس، اروپایی‌ها مدعی هستند که برداشتن محدودیت‌ها از اقتصاد ایران را نمی‌توان برای پیشرفت منافع متقابل این قاره با ایران مناسب دید اما ایران نیز اعلام کرده است که به هیچ عنوان به دنبال هسته‌ای شدن به معنای نظامی نیست و این دقیقاً همان مساله اصلی و هسته مذاکرات است که احتمالاً بین طرفین در حال حل شدن است. احتمالاً اروپا پذیرفته است که برخی فعالیت‌های ایران را به شکلی دیگر تفسیر کند و از سوی دیگر، ایران نیز با هزینه-فایده کردن کلیت این پروژه به این نتیجه رسیده است که سنگینی این‌ بار همانند آنچه اتحاد جماهیر شوروی آن را تجربه کرد و تبدیل به وزنه‌ای سنگین بر گردنش شد، در واقع بر دوش ایران است و اگر ایران واقعاً به این درک رسیده باشد، احتمال دسترسی به توافق بیشتر خواهد شد. اتحادیه اروپا آمادگی نشان داده است که برداشتن برخی تحریم‌های کلیدی در دسترس است و ایران نیز شفاف‌سازی در این حوزه‌های خاص مانند ابهامات در مورد پولشویی را احتمالاً وارد مذاکرات کرده است.

این هسته مرکزی تا زمانی که از سوی ایران مورد پذیرش قرار نگیرد و ایران نپذیرد که این شفاف‌سازی ضروری است، شکسته نخواهد شد. بر همین اساس، مسائلی مانند FATF که از سال 2015 نیز به عنوان مساله‌ای اصلی مورد بحث قرار گرفته بود، این بار نیز مورد بحث قرار گرفته است و ایران در این زمینه قصد دارد شفاف‌سازی کند. آمریکا در زمان باراک اوباما به مساله FATF یک پذیرش جهانی بخشید و ترامپ نیز در دوره خودش از آن تا حدی سوءاستفاده کرد. اتحادیه اروپا نیز به استفاده از این فرآیند اصرار دارد و نمی‌تواند شفافیت بانکی را کنار بگذارد و این اتحادیه در تمامی قراردادهای خود با دیگران، این پارامتر را لحاظ می‌کند. در تمام این تبادلات و فعالیت‌های اقتصادی (نه فقط در ارتباط با ایران بلکه برای تمامی کشورها) متغیرهای FATF، دخیل هستند.

‌ چه تفاوتی میان مذاکراتی که در فرآیند توافق اولیه برجام رخ داد با آنچه این روزها در وین در حال سپری شدن است وجود دارد؟ آیا توافق جدید همچنان به میزان توافق اولیه برجام، شکننده خواهد بود؟

پاسخ به این پرسش، کار دشواری است. در سال 2015 ایران به این نتیجه رسید که برای ارزیابی درونی، همکاری با جهان، ضروری است و بخش عمده این همکاری، شامل همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای و بین‌المللی است و منافع این همکاری برای ایران بیش از هزینه‌های آن خواهد بود. این ارزیابی ایران بود که در شکل‌گیری آن، فشارهای خارجی نیز بی‌تاثیر نبود. غرب به ویژه تروئیکای اروپایی به روشنی متوجه آن شدند. در همان زمان، من در ملاقات با یک گروه آمریکایی در لندن از سرپرست آنها شنیدم که ایشان پرسشی را مطرح کردند که «ما چه کاری باید بکنیم و چه گامی برداریم که نشان دهیم با اتحادیه اروپا همراه هستیم و در عین حال، از ایران دوری نمی‌کنیم؟» به این گروه در آن جلسه پاسخ داده شد که مثلاً با توجه به فرسودگی ناوگان هوایی ایران، ارسال موتورهای بوئینگ به این کشور می‌تواند به منزله یک پیام مثبت هم برای مردم ایران و هم برای نظام سیاسی این کشور تلقی شود تا این نگرش پیش نیاید که غرب دشمن ایران است اما در مواردی که برخوردهای سختگیرانه صورت می‌گیرد برای نشان دادن آن است که در مورد مساله هسته‌ای نگرانی وجود دارد. در عین حال، مساله حرکت ایران به سمت همکاری با اروپا و شریک شدن با آمریکا تا حدی قابل تصور بود که ایران می‌تواند شریک تجاری مهمی برای غرب باشد و از منظر استراتژیک نیز با شکوفایی اقتصادی، احتمالاً بحران‌سازی این کشور در منطقه کاهش پیدا خواهد کرد و از نفوذ ایران در عراق و افغانستان نیز می‌توان برای بازسازی این دو کشور و مدیریت بحران در آنها بهره‌مند شد. بخش مهم‌تر این مساله برای سه کشور اروپایی این بود که ایران می‌تواند به یک بستر مهم برای تولید محصولات اروپا تبدیل شود؛ همان کاری که اروپا در کشورهای دیگری چون جمهوری چک (با تولید محصولات فولکس‌واگن)، اسپانیا و... انجام داد و همین روند را می‌توانست در ایران و در مقیاسی بسیار بزرگ‌تر انجام دهد. علاوه بر آن، در جلسه‌ دیگری در همین زمینه حضور داشتم که صحبت از این بود که بر اساس سناریوی A که «سناریوی همکاری» هر دو طرف و سرمایه‌گذاری مشترک (بین ایران و اروپا) تدوین شده بود شرکت‌های تروئیکای اروپایی می‌توانستند پس از پنج سال، بین 5 /3 تا 7 میلیارد یورو از کالاهای تولیدشده در ایران را به منطقه صادرات کنند. شرکت‌های اروپایی در واقع می‌توانستند صدای ایران در اتحادیه اروپا را انعکاس دهند و بگویند که نقش ایران برای اقتصاد اروپا مهم است و سودآوری این شرکت‌ها با ورود به پروژه‌های پتروشیمی ایران و صادرات آن به منطقه و شرق آسیا می‌توانست بسیار مهم باشد. این مسائل، کاملاً حساب‌شده انجام شده بود اما همین موارد نیز الان دیگر امکان تحقق خود را از دست داده و دیگر وجود نخواهد داشت. دلیل این مساله آن است که حتی در سال جاری و مشخصاً در عرض 110 روز که 75 هیات بازرگانی و صنعتی از اروپای-3 به اضافه اتریش، به ایران آمده‌اند، از این تعداد، 74 شرکت دست‌خالی از ایران بازگشته‌اند. همین مسائل باعث شده است که مثبت‌نگری پیشین به ایران از دست برود.  ایران با نیروی کار جوان و تحصیل‌کرده می‌تواند به سرعت، از نردبان تولید ناخالص ملی حتی سریع‌تر از ترکیه بالا برود و محلی باشد برای شرکت‌های اتحادیه اروپا که با نیروی کار ایرانی تولید و کیفیت کنترل را با اتکا به نیروی فنی بسیار آماده انجام دهد همان‌طور که در جمهوری چک این اتفاق رخ داد. دست‌خالی برگشتن شرکت‌های اروپایی فضایی را به وجود آورده است که امکان همکاری تجاری و صنعتی بین ایران و اروپا حاصل نشود. در واقع برجام همانند یک نفتکش قاره‌پیما بود و بازگشت به برجام می‌تواند به شکل یک کشتی کوچک باشد و بسیاری از فرصت‌هایی که برجام اولیه می‌توانست برای ایران فراهم کند، دیگر در دسترس نیست. پروژه‌های اتحادیه اروپا در همان زمان می‌توانست ظرف سه تا چهار سال حدود 400 هزار شغل در ایران ایجاد کند که برد آن می‌توانست برای اقتصاد ایران باشد و به‌طور متوسط 40-35 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری را روانه ایران کند و در یک بازه زمانی شش تا 10‌ساله می‌توانست محقق شود که دیگر وجود نخواهد داشت. ایران در زمان انعقاد برجام، بازیگری بسیار مهم در این صفحه شطرنج منطقه‌ای بود که دیگر جایگاه گذشته را ندارد. برجام کنونی بسیار کوچک‌تر از قبل و بیشتر متمرکز بر مسائل امنیتی-نظامی است و آمریکا نیز به لحاظ اقتصادی نگاهی به این قرارداد ندارد و ایران نیز تکلیف خود را روشن کرده و به سوی چین و روسیه تمایل یافته و با خریدهای نظامی از چین و روسیه، ایران دیگر نمی‌تواند بازار مصرف مناسبی باشد. از همین‌روی، سرعت مذاکرات بدون فشارهای لازم از بیرون (مانند تمایل شرکت‌های نفتی مثل بریتیش پترولیوم برای حضور در پارس جنوبی، شرکت‌های خودروسازی فرانسوی و...) و تمایل خود طرف‌های توافق دیگر چندان زیاد نیست. بازار ایران دیگر به لحاظ صنعتی، نظامی و نفتی، یک بازار چینی و روسی خواهد شد.

‌ با توجه به توضیحات شما و اینکه وابستگی‌های اقتصادی-سیاسی بین ایران و اروپا و آمریکا در بازگشت به برجام، کمرنگ‌تر از قبل خواهد شد، دلیل این تلاش‌های مداوم طرفین برای دست یافتن به توافقی که ظاهراً بیشتر، توافقی امنیتی-نظامی و کمتر اقتصادی است چیست؟

 اگرچه مساله همکاری‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های مشترک علاوه بر مسائل هسته‌ای در برجام اولیه حاکمیت پیدا کرده بود اما در حال حاضر مساله وارونه شده است و مسائل نظامی-هسته‌ای، پولشویی و مساله فعالیت‌های منطقه‌ای ایران در این دور از مذاکرات بزرگ‌تر شده است. اما مساله‌ای مهم و حساس همان مساله تمایل و خواست طرفین برای رسیدن به توافق است. چراکه گره اصلی ماجرا در همین‌جا قرار دارد. در واقع، تروئیکای اروپایی نمی‌تواند به امنیت (سرزمینی) خود بی‌تفاوت باشد و نظامی شدن مساله هسته‌ای ایران را مخل امنیت اروپا می‌داند. این مساله برخاسته از نگاه ایران است که از دید اروپا یک نگاه نهیلیستی بر رده‌هایی از حاکمیت آن غالب است که مثلاً می‌گوید «از بین بردن کشوری مانند اسرائیل حتی به قیمت از بین رفتن ایران ارزشمند است» و این نگاه خطرناکی است. بخش دیگری که در ایران چندان منعکس نمی‌شود و من می‌خواهم آن را برجسته‌تر کنم آن است که دسترسی احتمالی ایران به سلاح هسته‌ای موجب ایجاد یک مسابقه هسته‌ای بسیار شدید در غرب آسیا و خاورمیانه خواهد شد. همان‌طور که عربستان سعودی علناً چنین مساله‌ای را اعلام کرده است، امارات متحده، با سرعت در حال آماده‌سازی زیرساخت‌های هسته‌ای است و ترکیه نیز صراحتاً بیان کرده است که اگر در منطقه، کشور اتمی جدیدی ظهور کند، ترکیه نیز دقیقاً به همان سمت گام خواهد برداشت. بر همین اساس، اتحادیه اروپا نمی‌تواند تحمل کند که در نزدیکی خاک این قاره، برخی کشورها صاحب سلاح هسته‌ای شوند و بتوانند تا مرکز اروپا را نیز زیر برد موشک‌های خود داشته باشند. مبتنی بر این فرض، امنیت اروپا مورد توجه قرار گرفته است و متفاوت از مساله سرمایه‌گذاری‌های مشترک اقتصادی است. آنچه مورد نظر اروپاست، امنیت شهرها، شهروندان و زیرساخت‌های اروپایی است و تمایل جدی برای پیگیری مذاکرات هسته‌ای از همین نگرانی‌ها ریشه گرفته است. ایران نیز اگرچه توافق‌هایی با چین، هند و روسیه منعقد کرده است اما نیازهای مهم اقتصاد ایران به ویژه در بخش صنعتی نه از طریق چین تامین خواهد شد (یا ندارند یا نمی‌خواهند برای خودشان رقیب ایجاد کنند) و نه روسیه توان تامین آن را دارد چراکه خود این کشور نیز فاقد این قابلیت‌هاست. ایران با تمام اشتباهات استراتژیکی که تاکنون انجام داده اما به خوبی می‌داند که نیازهای کشور به خطوط تولید صنعتی و فناوری‌های نو فقط می‌تواند از کشورهای صنعتی اروپا مانند سوئد، بریتانیا و آلمان تامین شود. این یک نیاز متقابل بین ایران و اروپاست و طرفین می‌خواهند این نیاز را برآورده کنند.

‌ اینکه چه کسی در ایران رئیس‌جمهور شود و چگونه روند برجام (پس از بازگشت احتمالی به توافق) را هدایت کند تا چه حد برای اروپا اهمیت دارد؟ آیا اروپا نسبت به مسائل داخلی ایران همچون انتخابات ریاست‌جمهوری حساسیت و توجه خاصی دارد؟

پس از ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، تروئیکای اروپایی به ویژه پس از سال 2009 حساسیت بیشتری نسبت به مساله ریاست‌جمهوری ایران پیدا کردند چراکه آنها دریافتند در عمل، زمانی که ریاست‌جمهوری به احمدی‌نژاد انتقال یافت، سیاست‌های کلان و همچنین سیاست خارجی ایران تا حد زیادی تغییر یافت. بر همین اساس، برداشت آنها این بود که انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران مساله‌ای مهم است. نگاه تهاجمی-نهیلیستی احمدی‌نژاد و آنچه او «مدیریت جهانی» می‌نامید که به منزله قرص خودکشی به اقتصاد ایران خورانده شد، برای اروپا و حتی آمریکا (با درجه‌ای کمتر) اهمیت پیدا کرد. با این حال، از دور دوم ریاست‌جمهوری حسن روحانی، اتفاقات مهمی رخ داد که بر این نگاه اثرگذار شد. مجموعه رخدادها در این دوره برای اروپا مسجل کرد که سیاستگذاری‌های کلان در ایران به هیچ وجه ارتباطی به «رئیس‌جمهور» ندارد. پروژه‌های نظامی ایران که در آن دولت به‌طور کلی حاشیه‌نشین است و همچنین سیاست خارجی دو حوزه اصلی است که بیشترین حساسیت در مورد آن حتی بیش از مسائل اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های مشترک مورد توجه قرار گرفت و اروپا دریافته است که اگر این دو حوزه زیر کنترل دولت نباشد، در اقتصاد نیز به هیچ وجه نمی‌توان به حرف دولت اعتنا و اعتماد کرد. اگرچه آنها معتقدند که رفت‌و‌آمد دولتمردان می‌تواند تاثیرات اندکی در امور داخلی ایران داشته باشد اما در مورد مسائل نظامی و سیاست خارجی، کوچک‌ترین دخالت و نفوذی نخواهند داشت. این نگاه تا حدی پیش رفته است که حتی رسانه‌های شاخص اروپایی مانند اشپیگل و تایمز لندن نیز علاقه‌ای به پوشش دادن و اهمیت قائل شدن به مساله ریاست‌جمهوری در ایران ندارند. اگرچه نمی‌توان از تاثیر روسای جمهور حتی در این دو حوزه به‌طور کامل غفلت کرد اما می‌توان گفت که جهت کلی سیاست‌ها در دو حوزه مورد اشاره، غالباً در مسیری مشخص و ثابت قرار دارد. در ایران، لباسی برای دولت مدرن دوخته شده است اما کسی که این لباس را می‌پوشد، فاقد مسوولیت و ابزارهای لازم فعالیت در آن است و از دید اروپا این تضاد رو به تزاید است و اروپایی‌ها ایران را به چشم یک دولت قرن‌پانزدهمی می‌بینند.

‌ با فرض حصول توافق جدید، چه میزان از دارایی‌های ایران آزاد خواهد شد و آیا آزاد شدن منابع مالی، مساله سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های اساسی و تاثیرگذاری مثبت و عمیق بر اقتصاد ایران را می‌تواند حل کند یا کماکان نیاز به سرمایه‌گذار خارجی وجود دارد؟ (ایران بیش از ۸۸‌ میلیارد دلار پول بلوکه‌شده دارد).

ایران دارایی‌های خود را در سپرده‌های بانکی آسیا و حتی روسیه به آسانی نمی‌تواند بازگرداند اما پول‌های ایران در سایر کشورها آزاد خواهد شد چراکه بخشی از پیش‌شرط‌های ایران برای ورود به مذاکرات بوده است. در ژوئن 2020 ارزیابی ویژه‌ای برای یکی از نهادهای آلمانی صورت گرفت که مبتنی بر آن، برای بازسازی اقتصاد ایران و تقویت زیرساخت‌های کلان کشور را به کیفیت کشورهای درجه چندم اروپا مانند ترکیه و یونان برسانیم، که در بهترین شرایط (یعنی اگر تصور کنیم که رانت‌ها در ایران از فردا نصف شود) برای رسیدن به سطح این دو کشور به لحاظ استاندارد صنعتی، اقتصادی و تولیدی به چیزی حدود 430 تا 500 میلیارد یورو در بازه زمانی 10ساله نیاز است. اگر تمام پول‌های بلوکه‌شده ایران به کشور برگردد و هیچ چیز از آن خرج نشود، تنها کمتر از 20 درصد نیاز کشور برای احیای اقتصاد را برآورده خواهد کرد. برای بازسازی اقتصاد کشورمان و رسیدن به سطح دو کشور مورد اشاره، نیاز به تامین 80 درصد سرمایه خارجی داریم. چین قطعاً نمی‌خواهد رقیبی در این منطقه برای خود به وجود آورد بنابراین در ایران سرمایه‌گذاری نخواهد کرد. سرمایه‌گذاری خارجی برای ایران، سرمایه‌گذاری برای «بقا»ی اقتصاد ایران است و اصلاً مساله‌ای لوکس نیست و به همین دلیل نباید فرصت را از دست داد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها