دورِ نزدیک
چرا شورای حکام سازمان ملل، علیه ایران قطعنامه صادر نمیکند؟
اگر فرض بر این گذاشته شود که مذاکرات بین ایران و آمریکا به نتیجه برسد و ایالات متحده بازگشت به برجام را بپذیرد، احتمالاً همان روندی تکرار خواهد شد که در سال 2016 رخ داد. ایران بارها اعلام کرده است که «برجام؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم». بر همین اساس، بازگشت آمریکا یعنی عمل به همان مفاد و تعداد صفحات برجام در قالب برنامه جامع اقدام مشترک که بخشی از قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل است. هر آنچه در آن فرآیند رخ داده بود لازم است که تکرار شود. اگر آمریکاییها به برجام بازگردند، فقط بخشی از تحریمهای آمریکا علیه ایران «لغو» میشود اما بخش عمده آنها به حالت «تعلیق» در خواهد آمد چراکه در متن برجام مشخص شده است که تحریمهای لغوشدنی، شامل تحریمهای شورای امنیت، اتحادیه اروپا و تحریمهای یکجانبه برخی کشورها از جمله ژاپن، استرالیا و کانادا بوده است و همچنین تحریمهای ذیل فرمانهای اجرایی ریاستجمهوری آمریکا. این تحریمها در زمان برجام لغو شد و بر اساس مذاکرات کنونی نیز باید لغو شود. اما تحریمهای ذیل مصوبههای کنگره ایالات متحده تماماً به حالت تعلیق درخواهد آمد و اگر توافقی حاصل شود، این بند (که در برجام هم بر آن تاکید شده) اجرایی خواهد شد. این فرآیند کاملاً روشن است و هشت سال بعد از آغاز برجام، دولت آمریکا از کنگره آمریکا درخواست خواهد کرد که این تحریمها را لغو کند اما کنگره در پذیرش یا رد آن مختار است. در مقابل، دولت ایران نیز از مجلس شورای اسلامی درخواست خواهد کرد که پروتکل الحاقی را به تصویب برساند که در این مساله، پارلمان ایران نیز مختار است. اگر بخواهیم خوشبینانه و امیدوارانه به مذاکرات نگاه کنیم، تقریباً همان مواردی که در برجام بر سر آنها توافق شده بود حاصل میشود و چیزی از آن کاسته یا بر آن افزوده نخواهد شد.
مذاکره گامبهگام
با این حال، مباحثی در مورد افزوده شدن برخی موضوعات از جمله مسائل منطقهای، موشکی، حقوق بشر و... به برجام مطرح میشود که این مسائل را باید مواردی دانست که در واقع آمریکا به افزودن آنها «تمایل» دارد اما با توجه به مواضع قاطع ایران، احتمال افزوده شدن این بندها به برجام تقریباً ناممکن است. یعنی حتی ممکن است این مذاکرات به شکست بینجامد اما توافقی بر سر موارد بالا، شکل نخواهد گرفت اما آمریکاییها و رسانههای آنها بر پیگیری این مسائل پافشاری میکنند. دولت جو بایدن برعکس روشی که دونالد ترامپ در پی گرفته بود، به دنبال حل گامبهگام مسائل و اختلافات است چراکه از رویکرد دولت پیشین و رفتارهای «مایک پمپئو» وزیر خارجه دوره ترامپ که تمامی مسائل از جمله مساله موشکی، فعالیتهای منطقهای، جنگ سوریه و... را با شروط دوازدهگانه پیگیری میکرد و به شکست انجامید، درس گرفته است. دولت بایدن همانند تجربه دولت اوباما معتقد است که این امور را باید به صورت «مرحلهای» پیگیری کرد. یعنی خطرناکترین و پرچالشترین مساله بین دو کشور یعنی مساله هستهای را باید در ابتدا حل کرد اما در ادامه به سوی موضوعات کماهمیتتر حرکت کرد. اگر آمریکاییها در این مرحله عملکرد خوبی داشته باشند و همچون گذشته زیر توافق نزنند میتوانند در ادامه، مباحث و موضوعات دیگر را نیز دنبال کنند اما کماکان نمیتوان به مذاکراتی مانند برجامپلاس یا برجام 1 و 2 دلخوش بود.
منطقه و گفتوگوهای جمعی
مذاکراتی مانند گفتوگوی بین ایران و عربستان سعودی و گفتوگو در سطح منطقه را میتوان مستقل از برجام اما اثرگذار بر آن دانست. مذاکرات ایران و عربستان مذاکراتی دوجانبه مانند مذاکره با هر کشور دیگری است و اساساً با روند برجام متفاوت است. این دو کشور به خوبی میدانند که اگر تنشهای بین خود را مدیریت کنند، تاثیر مثبتی بر مذاکرات برجام خواهند گذاشت. اما اگر قرار باشد
چند کشور در منطقه همانند شیوه مذاکرات برجام پشت یک میز بنشینند، رسیدن به توافق در چنین مدلی اصلاً آسان نیست. اینکه ایران مبتکر و پیشقدم در مذاکره با عربستان سعودی بوده است یا نه، مشخص نیست اما ایران بارها ابراز تمایل کرده بود که با این کشور گفتوگو کند و به حل مسائل بپردازد. همانطور که محمدجواد ظریف نیز اذعان کرد که چندینبار به عربستان سعودی پیغام فرستاده بوده اما پاسخی از جانب آنها غیر از مخالفت، دریافت نکرده است. کلیت ماجرا مبنی بر این است که ایران آماده حل مسائل و مشکلات منطقهای است، همانطور که پیشتر نیز طرحهایی مانند طرح صلح «هرمز» را پیشنهاد داده بود. ایران میداند که کاهش تنش در خاورمیانه اثر مثبت بر برجام خواهد گذاشت اما تصور شکلگیری الگوی برجام در مسائل منطقهای، موشکی، حقوق بشر و... غیرواقعی به نظر میرسد.
عصر جدید
فارغ از موضوعات منطقهای، باید به رخ دادن دو اتفاق همزمان اشاره کرد. یکی از این رخدادها افزایش قدرت ملی ایران است و دیگری کاهش اثرگذاری ایالات متحده آمریکا. در سالهای دور، هنگامی که ایران به غنیسازی سه درصد میرسید، مشمول قطعنامه میشد و پس از آن با رسیدن به امکان غنیسازی 20 درصد نیز باز هم علیه ایران قطعنامه صادر میشد اما امروزه با غنیسازی 60درصدی، اتفاق خاصی علیه ایران رخ نمیدهد. این رویکرد نو، دارای دو علت اساسی است. ایران نشان داده است که توان خود در ایستادگی زیر تحریمها را افزایش داده و تحریم اضافی، چیزی را برای ایران تغییر نمیدهد. بر همین مبنا، روندی که در آن شورای حکام قطعنامهای را تصویب کند و پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد و این شورا نیز تحریم یا تحریمهایی را علیه ایران اعمال کند بازهم تغییری در رفتار ایران به وجود نخواهد آمد زیرا تحریمهای آمریکا علیه ایران، چندین برابر قدرتمندتر از تحریمهای سازمان ملل بوده است. این بدان معنی است که اساساً چیز بیشتری برای تحریم کردن ایران باقی نمانده. علاوه بر آن، جامعه جهانی در مساله برجام به این مساله اذعان دارد که نقضکننده این توافق، آمریکاست و اگر آمریکا از برجام خارج نمیشد، ایران نیز به سوی غنیسازی 60درصدی حرکت نمیکرد. آنها به درستی میدانند که تحریم ممکن است ایران را به سوی غنیسازی 90درصدی نیز سوق دهد. به عبارت دیگر، شرایط کنونی جهان با آنچه در سال 2013 در جریان بود بهطور اساسی تفاوت دارد. در آن زمان، ایران آسیبپذیری زیادی داشت و آمریکا نیز از توان تاثیرگذاری بیشتری در عرصه جهانی برخوردار بود. ایران امروز نهتنها توان مقاومت بیشتری دارد بلکه در برخی حوزهها ابتکار عمل را نیز در دست دارد. به همین دلیل، صدور قطعنامه علیه ایران میتواند کار را بدتر کرده و ایران را بیشتر تحریک کند. بر همین اساس، قدرتهای جهانی قصد ندارند ایران را تحریک کنند و مذاکرات جاری را در معرض ریسک قرار دهند. تا زمانی که مذاکرات ادامه یابد، آژانس نیز که همواره متاثر از همین قدرتهای جهانی مذاکرهکننده با ایران است، رفتار محتاطانه و امیدوارکنندهای برای حصول توافق در پیش خواهد گرفت تا گشایشی در این مساله حاصل شود. پیشبینی من این است که مذاکرات در نهایت به نتیجه خواهد رسید اما آنچه حائز اهمیت است، «زمان» رسیدن به توافق است.
آمریکا چارهای در این مساله ندارد؛ یا مجبور خواهد شد که بهرغم هرگونه خرابکاری، فشار و تحریم، یک ایران مسلح به سلاح هستهای را بپذیرد یا اینکه به برجام بازگردد و توافق را بهطور کامل اجرا کند. از آنجا که ایران به دانش هستهای دست یافته، حتی جنگ نظامی نیز نمیتواند این مساله را به صورت کامل از ایران محو کند. با همه این مسائل، نمیتوان به حصول زودهنگام توافق امیدوار بود و حداقل به فرآیندی پنج، ششماهه برای تصمیمگیری نهایی ایالات متحده نیاز است تا در نهایت، آنها موضع سفت و سخت خود را کنار بگذارند.