وزیر تراز
برای چهار سال آینده به چه وزیر امور خارجهای نیاز داریم؟
در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ یکی از خبرنگاران با این استدلال که سیاست خارجی در سطح بالای نظام تعیین میشود؛ این ادعای حسن روحانی را که میگفت در صورت انتخاب شدن مسیر سیاست خارجی ایران را تغییر خواهم داد، زیر سوال برد. اما پاسخ روحانی حاوی نکته بسیار مهمی بود. او گفت: «شما میگویید سیاست خارجی دست دولت نیست و فقط دست رهبری است، ولی اینجوری نیست؛ ما که در این کشور زندگی میکنیم و با واقعیات روبهرو هستیم. ما دولتهای مختلفی را (از نظر سیاست خارجی) تجربه کردیم.» و به سیاست خارجی متفاوت در دولتهای هاشمیرفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد اشاره میکند. سوالی که پیش میآید این است که اگر صرفاً نظرات سران نظام در تعیین سیاست خارجی موثر باشد چگونه میتوان سیاست خارجی عملگرایانه در دوران خاتمی و روحانی را با سیاست خارجی منفعلانه دوران احمدینژاد و رئیسی توجیه و تفسیر کرد؟
برای مثال دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی همچون آبی بر آتش غربیها بود و به سرعت سدهای نفوذناپذیر را به راههای هموار بدل کرد. کشورهای اروپایی برای بازگشت به تهران صف کشیدند و ظرف شش ماه پس از دوم خرداد همه آنها به تهران بازگشتند. گفتوگوی خاتمی با شبکه آمریکایی سیانان در دیماه 1376 نیز یکی از نقاط عطف سیاست خارجی او بود. این گفتوگو در حوزه دیپلماسی عمومی با مخاطب قرار دادن مردم آمریکا اولاً سطح دانش خود را از آمریکا به مخاطب آمریکایی نشان داد و تلاش کرد نشان دهد که خصومت موجود در روابط ایران و آمریکا ناشی از سیاست خارجی اشتباه آمریکا طی یک قرن گذشته است. او به تاریخ تلخ روابط ایران و آمریکا اشاره کرد و ضمن تشبیه آن به دیوار بیاعتمادی تاکید کرد که هر دو کشور باید برای ایجاد شکاف در آن بکوشند. خاتمی در نخستین سفر خود به ایالاتمتحده آمریکا برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مقابل نظریه «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون مطرح کرد که این پیشنهاد با استقبال اعضای سازمان ملل روبهرو شد و سال 2001 به عنوان سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد.
اما محمود احمدینژاد با به چالش کشیدن هژمون و نظم کنونی در سیستم جهانی، سعی کرد با نظام تکقطبی حاضر به مبارزه برخیزد. ضمن اینکه او سرمایهگذاری زیادی در جبهه غیرمتعهدها کرده بود و تلاش میکرد با ایجاد اتحاد در میان این گروهها، به جنگ با امپریالیسم جهانی برود. محمود احمدینژاد با تاکید بر ناکارآمد بودن نظم فعلی تلاش داشت از یکسو آمریکا را به چالش بکشد و از سوی دیگر سازمانهای بینالمللی را که حاصل هژمونی آمریکا هستند، ناکارآمد بخواند. احمدینژاد در ۲۹ شهریور ۱۳۸۵ در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل گفت: «امروز اصلاحات جدی در شورای امنیت بیش از هر زمان دیگری ضروری است... این شورا امروز با مشکل مشروعیت و کارآمدی روبهرو است چرا که ساختار کنونی موجود در این شورا پاسخگوی انتظارات نسل حاضر و نیازهای امروز بشر نیست.» او همچنین بر این باور بود که میتواند رهبری کشورهای در حال توسعه و جنبش عدم تعهد را بر عهده بگیرد و از این طریق به جنگ با آمریکا (به اعتقاد او امپریالیسم جهانی) برود. بر همین اساس او توسعه روابط با کشورهای شرق از جمله روسیه و چین، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد. البته چنین سیاستهایی برای ایران کمهزینه هم نبود.
مهمترین پرونده سیاست خارجی در دوران احمدینژاد پرونده هستهای بود. در ابتدای روی کار آمدن دولت او، علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول پرونده هستهای انتخاب شد. به تدریج اختلاف بین لاریجانی و احمدینژاد شدت گرفت. احمدینژاد پس از پذیرفتن استعفای علی لاریجانی بدون کوچکترین تردیدی سعید جلیلی را بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و مذاکرهکننده جدید هستهای ایران برگزید. سیاست جلیلی طی این دوران اعلام موضع به جای مذاکره، قهر با میز مذاکره و پیگیری روند «مذاکره برای مذاکره» بود. میتوان گفت شش سال مذاکرات هستهای سعید جلیلی، تنها نتیجهای که داشت صدور قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران و رفتن کشورمان به فصل هفتم منشور این سازمان بود. در این دوران قطعنامههای زیادی علیه ایران صادر شد که شدیدترین تحریمها را علیه ایران وضع کردند.
در همین راستا بود که حسن روحانی در همان روزهای آغازین ریاستجمهوری تصمیم گرفت پرونده هستهای ایران را از شورای عالی امنیت به وزارت خارجه انتقال دهد. روحانی کسی را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی کرد که هم سابقه حضور در تیم مذاکره هستهای را داشت و هم دیپلمات شناختهشدهای در سطح بینالمللی بود. همین پیشینه باعث شد که ظریف طی دو سال مذاکره، کشورهای 1+5 و اعضای شورای امنیت را متقاعد کند که با صدور قطعنامه جدیدی، تمامی قطعنامههایی را که در زمان سعید جلیلی صادر شده بود لغو کنند.
با پایان یافتن ریاستجمهوری حسن روحانی، ابراهیم رئیسی زمام امور را به دست گرفت. رئیسی از همان ابتدا خطاب به دولت روحانی و همفکرانش گفت: «شما نمیتوانید! بلکه یک دولت قدرتمند میتواند برجام را اجرا کند. اقتدار خارجی امتداد اقتدار داخلی است و شما وقتی صف مرغ دارید، نمیتوانید برجام را اجرا کنید.» کمی پیش از این موضع رئیسی، جواد ظریف که روزهای آخر وزارت را سپری میکرد در صحبتهایی در حیاط ساختمان ریاستجمهوری خطاب به منتقدان آتشین خود (از جمله علی باقری، رئیس کنونی تیم مذاکرهکننده هستهای و یار دیرینش، سعید جلیلی) گفت، «فقط دو صفحه توافق به من نشان دهید، 150 صفحه پیشکش... اگر روزی توافقی بهتر از این را نوشتید، بنده در مقابل شما تعظیم میکنم». اگرچه ظریف در فایل صوتی که در برهه آغاز رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری افشا شد پیشبینی کرده بود که «شرایطی که امروز برای احیای برجام هست، شش ماه دیگر تکرار نمیشود»، اما گذر زمان به خوبی نشان داد که حق با چه کسی بود.
همین مرور اجمالی بر سیاست خارجی به خوبی نشان میدهد که گفتههای حسن روحانی مبنی بر اینکه دولتها و کابینه انتخابی آنها در تعیین روند سیاست خارجی بیتاثیر نیستند، تا حد زیادی درست است. در همین راستا در این گزارش تلاش میکنیم با بهرهگیری از تحلیلهای فریدون مجلسی، دیپلمات سابق، به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که دولت آینده (و وزیر امور خارجهاش) باید چه اقداماتی در حوزه سیاست خارجی انجام دهد؟
شفافیت در مذاکره با آمریکا
نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل روز شنبه 29 اردیبهشت در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اخبار منتشرشده درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان گفت: این مذاکرات یک «روند در حال انجام است». به گزارش خبرگزاری ایرنا، نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل همچنین تصریح کرد: «این مذاکرات نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود.» پیش از این تارنمای آمریکایی آکسیوس به نقل از منابع آگاه خبر داده بود که دو مقام ارشد دولت بایدن هفته پیش در عمان با مقامهای ایرانی به صورت غیرمستقیم گفتوگو کردند. این رسانه آمریکایی ادامه داد که در ژانویه ۲۰۲۴ نیز مذاکرات مشابهی در عمان برگزار شده بود. در این دور از گفتوگوها برت مک گورک، مشاور ارشد جو بایدن در خاورمیانه و آبرام پیلی، نماینده موقت آمریکا در امور ایران حضور داشتند. آکسیوس به نقل از دو منبع خود نوشت که مک گورک و پیلی سهشنبه (۲۵ اردیبهشت) وارد عمان شده و با میانجیگران میزبان دیدار کردند. مشخص نیست چه کسی به نمایندگی از ایران در این مذاکرات شرکت کرد. این رسانه آمریکایی به نقل از منابع خود ادعا کرد که گفتوگوها بر فعالیتهای ایران و گروههای مقاومت در منطقه و نگرانیهای آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران متمرکز بود.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که با روی کار آمدن وزیر امور خارجه جدید این مذاکرات ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟ فریدون مجلسی معتقد است که اگر چنین مذاکراتی به صورت پنهانی در حال انجام بوده من امیدوارم در دولت جدید به صورت علنی انجام بپذیرد؛ زیرا در امر پنهانی، شفافیتی وجود ندارد. مذاکره مستقیم با آمریکا میتواند بیش از 90 درصد از مشکلاتی را که به خاطر خصومتورزی با آمریکا و اقدام متقابل آمریکا در تحریم تجاری و بانکی ایران، به وجود آمده است، حل کند. در همین رابطه مهم است که چه کسی به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شود. زمانی که وزیر خارجه آشنایی کاملی با سیاست بینالملل و دیپلماسی داشته باشد طبیعتاً عملکرد بهتری هم خواهد داشت. اما اگر فردی انتخاب شود که مخالف نظم بینالمللی موجود در عرصه جهانی باشد و با این نظم خصومت ورزد؛ نمیتواند عملکرد مناسبی در این عرصه داشته باشد. مثال بارز آن مذاکراتی است که سالها قبل از برجام انجام میشد. این مذاکرات از سوی افرادی صورت میگرفت که هیچگونه آشنایی با روابط بینالملل و دیپلماسی نداشتند. همین امر هم باعث شد که سالها مذاکره بدون هیچ نتیجهای به پایان برسد. اما تیم مذاکرهکننده برجام به خاطر دانش و مهارت در عرصه دیپلماسی و روابط بینالملل توانست امکان بازگشت به عرصه بینالمللی را فراهم کند.
گوشزد به چین
دولت چین بار دیگر از موضع امارات درباره جزایر سهگانه حمایت کرد و در یک بیانیه مشترک خواستار حل مسئله جزایر سهگانه میان ایران و امارات شده است. این در حالی است که ایران از اساس وجود چنین اختلافی را قبول ندارد و این مسئله را در زمره منافع حیاتی و خطوط قرمز خود تعریف کرده است. وزارت خارجه ایران نیز روز یکشنبه سفیر چین در ایران را در اعتراض به «حمایت مکرر» چین از ادعاهای بیاساس امارات احضار و به وی اعلام کرد که «با توجه به همکاری راهبردی تهران و پکن، انتظار میرود که دولت چین موضع خود را در این زمینه بازبینی کند».
به گزارش رویترز، سخنگوی وزارت خارجه چین بار دیگر از ایران و امارات خواست تا «اختلافات» خود را از طریق گفتوگو و رایزنی حل کنند و مواضع چین در این مورد را «موضعی ثابت» توصیف کرد. پیشتر روسیه نیز چند بار در قضیه جزایر سهگانه خواستار حلوفصل این موضوع بین ایران و امارات شده بود. هربار که چنین اقدامی از سوی پکن یا مسکو که ایران آنها را جزو متحدان خود تلقی میکند، صورت میگیرد، از سوی مقامات و تحلیلگران داخل کشور شاهد شگفتزدگی و حتی ناخشنودی بسیار در مورد چنین موضعگیریهایی هستیم. اما در واقع امر باید توجه داشت، مواضع روسیه و چین در قضیه جزایر سهگانه که در زمره منافع حیاتی و سرزمینی ایران تعریف شده است، یک اتفاق جدید را به ایران نشان میدهد و از یک مفهوم جدید در روابط بینالملل رونمایی میکند. ایران تا به امروز تلاش کرده با استفاده از ابزارهای کلاسیک و سنتی روابط بینالملل، تحولات را تحلیل کند؛ در حالی که با چنین ابزارهایی نمیتوان تحولات نوین را بررسی دقیق کرد.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که وزیر امور خارجه بعدی باید چه راهکاری در برابر چین اتخاذ کند؟ فریدون مجلسی معتقد است، اقدام چین در حمایت از امارات در موضوع جزایر سهگانه خصومت با ایران نیست بلکه جلب رضایت مشتری بزرگتر (امارات) است. باید در نظر داشته باشیم که اول، چین حقوق امارات را نسبت به جزایر سهگانه به رسمیت نشناخته است. به عبارت دیگر امارات توانسته است به چین بقبولاند که میخواهد اختلافش با ایران را در مراجع بینالمللی حلوفصل کند؛ چین هم این را قبول کرده است. دوم، اقتصاد امارات اهمیت بسزایی برای چین دارد. اگر ایران در عرصه بینالمللی حضور داشت بدون شک توان اقتصادیاش از امارات بیشتر بود، در آن شرایط دیگر با ایران مانند یک بچه یتیم رفتار نمیکردند و اختلاف بین ایران و امارات را به خودشان واگذار میکردند. در شرایط فعلی امارات موفق شده است نه فقط چین و روسیه بلکه کشورهای دیگر مانند ژاپن و کره جنوبی را هم وادار به موضعگیری علیه ایران کند. در واقع امارات در زمان امضای قرارداد شرط میگذارد که طرف مقابل (چین، روسیه و...) از مواضع امارات بر سر جزایر سهگانه حمایت کند؛ طرف مقابل هم چون به نفعش است حمایت میکند. در همین راستا اگر ما قدرت اقتصادیمان را افزایش دهیم دیگر کشورها از مواضع امارات حمایت نمیکنند. بنابراین بهتر است که وزیر امور خارجه بعدی به مقامات چین گوشزد کند که این رفتار در آینده به سودشان نخواهد بود.
حذف شعارهای تند
خاورمیانه بیش از هشت ماه است که اسیر طوفان جنگ غزه شده و در حاشیه همین طوفان، دو کشور ایران و اسرائیل تا پای یک جنگ تمامعیار پیش رفتند. روز اول آوریل کنسولگری ایران در دمشق، پایتخت سوریه مورد هدف قرار گرفت و در این حمله هفت فرمانده و مستشار سپاه پاسداران از جمله یک فرمانده ارشد نیروی قدس به شهادت رسید و همینطور شش شهروند سوریه کشته شدند. اسرائیل مانند بسیاری از حملات قبلی مسئولیت این حمله را به صورت رسمی نپذیرفت، اما کسی تردیدی ندارد که این حمله کار اسرائیل بوده است. در ادامه این جریان ایران بیش از 300 پهپاد و موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد و اعلام کرد که این حملات «در واکنش به حمله به کنسولگری این کشور در دمشق انجام شده و به همه اهداف خود رسیده است». در همین رابطه بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل بهطور فزایندهای تمایل دارد دامنه جنگ غزه را به منطقه بکشاند.
سوالی که پیش میآید این است که وزیر امور خارجه جدید باید چه راهکاری را در پیش بگیرد تا وارد بازی اسرائیل برای به راه انداختن جنگی منطقهای نشود؟ فریدون مجلسی معتقد است که دولت آینده هم در قالب جمهوری اسلامی فعالیت میکند. نظر شخصی بنده این است که رعایت حقوق مردم فلسطین در برابر تجاوزگریهای اسرائیل نکته مهمی است که باید همواره به آن توجه شود. اما باید این را هم بپذیریم که دولت آینده اگر بخواهد وارد عرصه بینالمللی شود باید یکسری از این شعارهای تند را حذف کند. نباید اینطور باشد که یک بخشی از حاکمیت اقداماتی انجام دهد بعد دولت بگوید این نظر ما نیست. تا وقتی که اینگونه شعارها وجود دارد، رسیدن به توافقی با جهان غرب نیز امکانپذیر نیست. حتی روسیه و چین هم که ایران خودش را متحد آنها میداند به تحریمهای غرب علیه ایران، عمل میکنند؛ این دو کشور فقط زمانی که برای آنها بهصرفه باشد تحریمها را دور میزنند.
افزایش همکاری با اعراب
در اسفند 1401 پس از انجام چند روز مذاکرات فشرده میان علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی کشورمان و مساعد بنمحمد العیبان، مشاور امنیت ملی عربستان سعودی، توافقی برای ازسرگیری روابط میان دو کشور منعقد شد. هیچ سند رسمی در رابطه با مفاد این توافق منتشر نشده است. آنها در بیانیهای مشترک تنها اعلام کردند که دو کشور خواستار حل اختلافات مختلف از طریق گفتوگو و دیپلماسی در فضای برادری هستند. آنها همچنین اصول و اهداف منشور ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی OIC و نیز کنوانسیونها و هنجارهای بینالمللی مختلف را به رسمیت میشناسند. توافق آنها شامل برقراری مجدد روابط دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانهها در هر دو کشور بود. در این توافقنامه همچنین بر احترام به حاکمیت تاکید شده و هیچ مداخلهای در امور داخلی یکدیگر وجود نخواهد داشت. ایران و عربستان همچنین توافقنامه همکاری امنیتی امضاشده در سال 2001 و موافقتنامه کلی در سال 1998 را برای تقویت همکاریها در زمینههای اقتصادی، فنی، علمی، فرهنگی، ورزشی و جوانان اجرا خواهند کرد. وانگ ئی، مدیر دفتر کمیسیون روابط خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که علی شمخانی و مساعد بنمحمد العیبان را همراهی میکرد، این توافق را «گامی تاریخی» در تلاش برای بهبود روابط میان دو کشور خواند. وانگ گفت که مذاکرات به نتایج قابل توجه و پیروزی برای گفتوگو و صلح دست یافته است. ایران و عربستان سعودی از دولت چین برای برگزاری این نشست قدردانی کردند. آنها اعلام کردند که اجماع حاصلشده برای تقویت زندگی همسایگان و حفظ ثبات منطقهای را با هم اجرا خواهند کرد.
بعد از این توافق برخی از تحلیلگران بر این باور بودند که این آشتیکنان سیاسی میتواند دستاورد مهمی در حوزه اقتصاد برای ایران داشته باشد؛ و برخی دیگر از تحلیلگران نیز معتقد بودند اگرچه این توافق میتواند منافع امنیتی کوتاهمدتی برای طرفین داشته باشد اما منافع اقتصادی بلندمدت آن نامشخص و اثرات آن بر بازار ارز کشور محدود است. به همین دلیل تنشزدایی با عربستان اگرچه بسیار لازم است اما کافی نیست. تحریمهای بینالمللی علیه ایران همچنان پابرجا بوده و مانعی عملی بر سر راه دسترسی ما به منابع اقتصادی است. عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری از این محدودیتها حمایت میکنند چون رقبای طبیعی ایران در بازار نفت و گاز هستند و ژئوپولیتیک آنها نیز همواره ایران ضعیف را بر ایران قدرتمند و ثروتمند ترجیح میدهد. بنا بر اقتضائات رقابت در اقتصاد جهانی نیز آنها هیچگاه از یک ایران ثروتمند و دارای سهم بالا در تجارت جهانی استقبال نکرده و نخواهند کرد. بنابراین همواره تلاش کرده و خواهند کرد که ایران را با ابزارهای گوناگون موازنه کنند. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در خلال دهههای اخیر که با اسرائیلستیزی توجیه شده است، همواره از نگاه اعراب منطقه و مشخصاً عربستان، میل به برتریجویی و تهدید آشکار تلقی شده و سیاست آنها نیز طبعاً موازنهسازی بوده است، چه در قالب ورود در جنگهای نیابتی موازی با ایران و چه در قالب اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای و مشخصاً آمریکا و حتی عادیسازی روابط و همکاری با اسرائیل. آنها همواره در پی ابزاری بودهاند تا بتوانند ایران را مهار و تضعیف کنند و در شرایط گذار به نظم جهانیِ جدید و در حال شکلگیری، آنها به چین به عنوان یک ابزار قدرتمند و کارآمد متکی میشوند. آنچه آمریکا و اسرائیل و داعش از پس آن به شکلی مطمئن برنیامدند و نتوانستند خیال اعراب را از تصور تهدید ایران آسوده کنند، به نظر میرسد که چین به خوبی از پس آن برخواهد آمد. به اعتقاد عربستانیها چین که به عنوان قدرت برتر در حال شکلگیری است، اراده و امکان مهارِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خواهد داشت.
مضاف بر این قاهره و تهران نیز اخیراً در تماسها و ارتباطات خود به سمتوسوی تقویت مسیر نزدیکی و بهبود روابط حرکت میکنند و بر اهمیت ادامه توسعه روابط دوجانبه و رسیدگی و حلوفصل مسائل معلقمانده توافق و تاکید دارند. بر اساس گزارش دیپلماسی ایرانی، سامح شکری، وزیر امور خارجه مصر، در تماس تلفنی اخیر خود با علی باقریکنی، سرپرست وزارت امور خارجه ایران تاکید کرد: کشورش برای دستیابی به منافع دو ملت و حمایت از ثبات منطقه تلاش خواهد کرد. این تلاشها در حالی صورت میگیرد که دو کشور مصر و ایران، در سال 1979 روابط دیپلماتیک خود را قطع کردند اما 11 سال بعد بار دیگر روابط خود را از سر گرفتند اما سطح این روابط در حد کاردار و دفاتر حفاظت از منافع باقی ماند. با وجود این، در ماههای گذشته بارها شاهد دیدار وزرای مصری و ایرانی برای گفتوگو در مورد امکان توسعه روابط بودهایم بهطوری که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری فقید ایران، در ماه می 2023 به وزارت امور خارجه کشورش دستور داد تا اقدامات لازم را برای تقویت روابط با مصر انجام دهد. این منبع میافزاید، بر اساس بیانیه احمد ابوزید، سخنگوی وزارت امور خارجه مصر، باقریکنی سرپرست وزارت امور خارجه ایران در جریان تماس با سامح شکری از ابراز و عرض تسلیت عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر به مناسبت از دست دادن رئیسجمهور ایران قدردانی و از سفر وزیر امور خارجه مصر به تهران برای عرض تسلیت و همچنین همبستگی مصر با مردم ایران در این مصیبت دردناک تمجید کرد. این مقام ایرانی تصریح کرد، در تماس اخیر با سامح شکری، موضوعات مربوط به روابط دوجانبه میان مصر و ایران مورد بررسی قرار گرفت و هر دو طرف بر اهمیت دنبال کردن مسیر توسعه روابط دوجانبه برای اطمینان یافتن از رسیدگی به همه مسائل معلقمانده و فراهم کردن بستر بازگشت روابط به شکل طبیعی و عادی، بر اساس اصول احترام متقابل و حسن همجواری و تلاش برای تحقق منافع دو ملت مصر و ایران و حمایت از ثبات منطقه تاکید کردند. در پایان ماه گذشته، مقامات ایران در دو اظهارنظر جداگانه، یکی از سوی محمد مخبر، سرپرست قوه مجریه و دیگری از سوی علی باقریکنی، سرپرست وزارت امور خارجه ایران تاکید کردند که روابط با قاهره با قوت و قدرت ادامه خواهد یافت و مذاکراتی که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری فقید و همچنین حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه فقید آغاز کرده بودند، پیگیری خواهد شد. در همین حال، سامح شکری نیز در آن زمان در حاشیه سفر به تهران و عرض تسلیت به مناسبت حادثه درگذشت رئیسجمهوری ایران بر لزوم تداوم رایزنیها در راستای ارتقای سطح روابط مبتنی بر پایههای مستحکم و پایدار تاکید کرد.
در این رابطه فریدون مجلسی معتقد است که عربستان به خاطر اتمام تنش حاضر به مذاکره با ایران شد. درواقع عربستان نمیخواست که حملات موشکی به تاسیسات نفتیاش (پالایشگاه آرامکو) ادامه پیدا کند. علاوه بر این، عربستان از حضور نظامی در یمن نیز پشیمان بود، زیرا دارایی و سرمایهاش صرف جنگی شد که هیچ سود و منفعتی برایش به همراه نداشت. بنابراین عربستان تصمیم گرفت سطح تنش با ایران را به صفر برساند تا از این طریق بتواند برنامه توسعهاش را با خیال راحت ادامه دهد. به عبارت دیگر هدف عربستان این بوده که دوری و دوستی را حفظ کند. جمهوری اسلامی ایران هم در اثر تداوم جنگهای مختلف در جبهههای مختلف مانند یمن، سوریه، لبنان، فلسطین و... امکان مالیاش را از دست داد و به نحوی با عربستان مدارا کرد. در رابطه با مصر هم باید در نظر داشته باشیم که دولت مصر اسرائیل را به رسمیت شناخته است و آرامش خود را در پرتو این سیاست میبیند. مصر کشور فقیری است و به هیچ وجه مایل نیست که به درگیریهای گذشته برگردد و زیرساختهایش را به مخاطره بیندازد. در همین راستا مصر هم با نوعی نگرانی نسبت به اینکه مبادا سیاستهای ایران جنگ را به خاورمیانه بکشاند، با احتیاط رفتار میکند و در تلاش هستند روابطشان را با ایران احیا کنند. بهطور کلی باید عرض کنم که امکان همکاری با هر دو کشور عربستان و مصر در صورت برقراری صلح و آرامش بسیار زیاد است؛ بهخصوص که عربستان در زمینه پتروشیمی بسیار پیشرفتهتر از ایران است و ایران میتواند بخشی از وارداتی را که اکنون به بهایی گزاف از چین یا به صورت دور زدن از کره جنوبی و ژاپن وارد میکند، بهطور مستقیم از صنایع پیشرفته عربستان وارد کند.
گسترش روابط بینالمللی
فریدون مجلسی در رابطه با اینکه رئیسجمهور بعدی (فارغ از اینکه اصلاحطلب باشد یا اصولگرا) باید چه راهکاری را برای هموار کردن مسیر دیپلماسی در پیش بگیرد؛ معتقد است که اگر دولت بعدی اصولگرا باشد عملاً امکان حضور در عرصه بینالمللی بسیار دشوار خواهد شد. واقعیت این است که دولت اصولگرا کشور را به سمت درگیری آرمانی میبرد. اما اگر دولت اصلاحطلب روی کار بیاید باید از مقامات بالاتری که اصول سیاسی خارجی را تعیین میکنند بخواهد اصلاحات در عرصه سیاست خارجی و روابط بینالملل را بپذیرد. دولت ایران فلج تحریم آمریکاست و رابطه با روسیه و چین و تلاش برای دلارزدایی مشکلی را حل نمیکند. ایران توانمندی صادراتی گستردهای در حوزههای پتروشیمی و نفت دارد و برای به فعلیت رساندن این کار نیاز به گسترش روابط بینالمللی دارد. دور زدن تحریمها به جز اینکه عامل عقبماندگی ایران شده است، باعث فساد نیز میشود. بنابراین دولت آینده گرفتاریهای زیادی دارد و اگر نتواند موافقتهای اصولی را از سیاستگذاران اصلی دریافت کند؛ به جایی نخواهد رسید.
منابع:
1- بررسی کارنامه هشت سال سیاست خارجی دولت محمد خاتمی، روزنامه هممیهن
2- قطار از ریل خارج میشود، یورونیوز
3- نمایندگی ایران در سازمان ملل مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و آمریکا را در عمان تایید کرد، ایرنا
4-پیشرانها و پسرانهای روابط تهران و ریاض، ایسنا
5-کشوقوس روابط ایران و مصر، دیپلماسی ایرانی