نبردهای تن به تن
آیا مدیریت بحران سیل امسال را میتوان مصداق آمادگی دستگاههای دولتی دانست؟
جواد حیدریان: بهار سال 98 علاوه بر مشکلات سیلابیاش، صحنه نبردهای حماسی تن به تن انسان و سیل هم بود. صحنههای باشکوه ایستادگی آدمهایی که خود را در مسیر سیلاب گذاشتند و از جسمشان برای جلوگیری از نفوذ آب به مزارع و شهرها و... سد ساختند.
این صورت زیبای مشارکت مردم و فداکاری آنها برای نجات خود، شهرها، زمینهای کشاورزی و زندگیشان لابهلای گلولای و سیلاب است. اما صورت نازیبای این حادثه وقتی است که گویی دولت راهکاری برای مقابله سریع با حوادث ندارد. گویی مردم تنها هستند. این را مردم در مواجهه با مسوولان بیپروا ابراز میکنند. این اتهام هم هست که گویی اگر دولتیها هم هستند، تنها برای رفع تکلیف و در حد تصاویری برای انتشار روابط عمومی حضور دارند.
این تصاویر دارد دست به دست میشود. گویی جنگ تازهای اتفاق افتاده است. خوزستان، گلستان، لرستان در جنگ سیل هستند. گلستان به شکلی صحنه فداکاری است، لرستان به شکلی و خوزستان به شکل دیگری. ویدئویی از درون هلیکوپتر هلالاحمر در روستاهای پلدختر لرستان منتشر میشود که مردم کمکهای امدادی را کافی میدانند و از ماموران امداد میخواهند کمکهای مردمی را به روستاهای دیگر که نیاز بیشتری دارند، برسانند. نمایشی تماشایی از اخلاق و چشم و دلسیری! تصویرها از خوزستان شکل دیگری از رشادت را نمایش میدهد. آدمها دست در دست هم تا کمر در آب ایستادهاند تا راه سیلاب را ببندند. در همه این تصاویر مردم هستند و مردم. گویی مردم خود دریافتهاند که جز خود مفری ندارند. البته تصاویری از تلاش نظامیان هم منتشر میشود.
خوزستان، جلگه حاصلخیز و سرزمین طلایی ایران، یکی از ستونهای تمدنی ایران بزرگ این روزها دارد دوران تازهای را تجربه میکند. مردم خود مدیریت شهرها را در دست دارند. مدیریت اداره شهر نه، مدیریت سیلاب را! ویدئوهای زیادی از این اتفاقات دارد دست به دست میشود. اما آن ویدئویی که شهروند خوزستانی با لهجه عربیاش به استاندار خوزستان خواستار کنارهگیری دولت است و میگوید استاندارد به پشت میزش برگردد ویدئویی عجیب و در عین حال آموزنده است. بسیاری را یاد آن پیرمرد طبسی میاندازد که گویی از قلب حکایات تاریخی سعدی به تاریخ امروز ایران پرتاب شده باشد. پیرمرد طبسی بر شانه وزیر کشاورزی زد، رندانه شعری خواند و در نهایت گفت: «خودتان میدانید و مملکتتان.»
تداعی این تصاویر در گوشهگوشه ایران، یک پیام ساده دارد. گویی تفاوتی میان حضور و عدم حضور دولت در ایران در مواجهه با مشکلات طبیعی و غیرطبیعی نیست و تنها این مردم هستند که شانه به شانه هم در برابر مشکلات میجنگند. البته نمیتوان منکر فعالیت نهادهای دولتی و کمکهای نهادی حاکمیتی شد اما گویی آنها نیز غافلگیر شدهاند و کارآیی آنها در حد توقعات نیست. در این پرونده میخواهیم به نقش دولت در بزنگاههای حساس مدیریت بحران و تفاوت یک دولت آماده و دارای واکنش سریع نسبت به رویدادها، با دولتی منفعل و غافلگیرشده بپردازیم.