میلتون فریدمن را تنها با آلفرد مارشال مقایسه کنید
گفتوگو با دیوید فریدمن به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد میلتون فریدمن
دیوید فریدمن میگوید: اغلب سیاستمداران علاقهمند هستند کارهایی را پیگیری کنند و انجام دهند که برایشان رای بیشتری به ارمغان بیاورد و تبلیغات بیشتری در پی داشته باشد. تداوم جلب محبوبیت عامه مردم از دیدگاه مرکانتیلیستی تجارت خارجی که حدود دویست سال قبل توسط ریکاردو رد شده، به نظر من نمیتواند تئوری اقتصادی خوبی برای اثرگذاری زیاد بر سیاست عمومی باشد. اما استثنائاتی هم وجود دارد.
میلتون فریدمن لیبرال بود اما آنارشیست نبود. نظریههایش بر دولت حداقلی تکیه داشت اما هرگز در نبود دولت، مدیحهسرایی نکرد. دیوید فریدمن اما از اندیشه پدر گذر کرده است. او لیبرترینی پرشور است که به صراحت از نبود دولت سخن میگوید. تنها پسر میلتون فریدمن دکترای فیزیک دارد اما در حال حاضر در دانشگاه سانتاکلارا درس حقوق میدهد. دیوید فریدمن فرزند میلتون و رز فریدمن است که اگرچه درس اقتصاد نخوانده اما تالیفاتش عموماً در زمینه اقتصاد است.دیوید فریدمن خواهری به نام جانت دارد که ما سعی کردیم به مناسبت یکصد و یکمین سالگرد تولد میلتون فریدمن با او نیز گفتوگو کنیم اما تنها دختر فریدمن آنقدر غرق در مطالعات هنری بود که از گفتوگو عذرخواهی کرد. آنچه پیش رو دارید دومین گفتوگوی دیوید فریدمن با یک نشریه ایرانی است.
♦♦♦
جولای، ماه تولد اقتصاددانان بزرگ است. میلتون فریدمن هم 101 سال پیش در جولای به دنیا آمد. او در حالی دنیا را ترک کرد که نامش همچنان باقی است. از شما که تنها پسر او هستید این پرسش را مطرح میکنیم که چند سال پس از مرگ پدرتان، اثر یافتهها و اندیشههای او را بر اقتصاد جهان چگونه میبینید؟ آیا اندیشههای او هنوز زنده هستند؟
بحران مالی اخیر باعث شد تا دوباره بخش عظیمی از دیدگاههای کینزی در اقتصاد جان بگیرد. دیدگاههایی که تا حدودی مطلوب و مورد نظر اقتصاددانان آکادمیک وابسته به آثار پدر من نیست. اما دیدگاه میلتون فریدمن در مورد سیاست پولی، هنوز پراثر و بانفوذ است. در دیگر حوزهها نیز دیدگاههای اصلیاش تقریباً محک و استاندارد علم اقتصاد به حساب میآید. نظریه درآمد دائمی و توضیح منحنی فیلیپس که منعکسکننده تورم غیرمنتظره بیش از تورم است مثالهایی از این دست هستند. امروز اقتصاددانان خیلی بهتر از دیروز میتوانند گفتههای پدرم را به آزمون بگذارند و حتماً بارها این کار صورت گرفته است. امروز همه میدانیم دیدگاههایی که فریدمن اعتقاد داشت درست بود. او البته تنها یک اقتصاددان نبود. نظریهپرداز و اصلاحطلب اجتماعی هم بود که باید سهم بزرگی در نظریات اقتصادی برایش قائل شد.
تا چه اندازه فکر میکنید سیاستگذاران بهکاربرد ایدهها و اندیشههای فریدمن در این روزها اعتقاد داشته باشند؟
گفتید سیاستگذاران. سیاستگذاران همان سیاستمداران علاقهمند به حضور در قدرت هستند بنابراین به آنها میگوییم سیاستمدار. اغلب سیاستمداران علاقهمند هستند کارهایی را پیگیری کنند و انجام دهند که برایشان رای بیشتری به ارمغان بیاورد و تبلیغات بیشتری در پی داشته باشد. تداوم جلب محبوبیت عامه مردم از دیدگاه مرکانتیلیستی تجارت خارجی که حدود دویست سال قبل توسط ریکاردو رد شده، به نظر من نمیتواند تئوری اقتصادی خوبی برای اثرگذاری زیاد بر سیاست عمومی باشد. اما استثنائاتی هم وجود دارد. برای مثال صدور قبوض تحصیلی از سوی دولت بسیار رواج یافته و فکر میکنم نامزد جمهوریخواهان برای ریاستجمهوری هم اعلام کرده که پشتیبان این طرح است و نرخ ارز شناور هم تقریباً جایگزین سیستمهای نرخ ارز ثابت شده است. من نمیدانم اگر پدرم زنده بود تا چه اندازه به این دیدگاهها اعتقاد داشت اما اطمینان دارم او همچون یک آزادیخواه واقعی تصمیم میگرفت. فریدمن فکر میکرد آزادی اقتصادی به توسعه سیاسی منجر میشود و فکر میکنم این اندیشه را حتی تا زمان مرگ با خود داشت. البته امروز بخش زیادی از دیدگاههای پدر من مورد قبول دولتها نیست. نه اینکه دلایلی بر رد آن وجود داشته باشد معمولاً دیدگاههای کینزی مورد علاقه سیاستمداران و دولتهاست. فرقی نمیکند چه دولتی باشد. چه دولتهای دموکراتیک و چه دولتهای اقتدارگرا. این سیاستها به دولتها بهانههایی برای هزینه کردن بیشتر پول میدهد. بنابراین مشخص است که چرا با فریدمن مخالفت میشود و چرا به کینز ابراز علاقه میکنند. باید با این اندیشه مبارزه کرد.
اگر پروفسور فریدمن هنوز زنده بود، به عقیده شما همچنان بر ایدهها و نظرات خود مثل آنچه در قالب تئوریهای پولی تبیین کرده است، پافشاری میکرد؟
به احتمال زیاد همینگونه بود. به این دلیل که اگر آن دیدگاه اشتباه بود حتماً اقتصاددانان دیگر آن را نقض میکردند یا نظریه دیگری مطرح میشد. البته من در جایگاهی نیستم که بخواهم در این مورد نظر قطعی بدهم. نمیدانم اخیراً شواهد و مدارکی به دست آمده که بر اساس آن بگوییم او ممکن است نظرش را تغییر میداد یا خیر. با این حال من معتقدم بسیاری از نظریههای پدر من مثل حمایت از بازار آزاد، سیاستهای خاصی مثل نرخ شناور ارز، حذف تعرفه و هدایت تحصیلات به سمت و سویی نزدیکتر به بازار آزاد درست بوده و هست. اثر او در مورد تاریخ پولی نشان داد که این حقایق اساسی به خصوص در مورد رکود بزرگ چیزی نبوده که مردم تصور میکردند و تئوریهایشان را بر اساس آن ساختهاند. این کار اثر مثبت و بزرگی بر فهم ما از این وقایع داشت. فرضیه درآمد دائمی او یک پیشرفت قابل توجه در درک ما از این بود که چگونه مردم در طول زمان انتخاب میکنند. آثار نظری فریدمن همچنین درک و فهم ما از علم اقتصاد را تا حد زیادی بالا برده اما تضمین نمیکند که تمام آن درست باشد. من هم به اندازه کافی که بتوانم قضاوت کنم آگاه نیستم که آیا در نهایت مشخص خواهد شد که قسمتهایی از این نظریات اشتباه بوده یا خیر.
شما یک لیبرترین هستید اما پروفسور فریدمن نبود. حتی با برخی از لیبرترینها مثل مورای روتبارد مخالفتهایی هم داشت. شباهتها و تفاوتهای فکری شما با پدرتان در مورد اقتصاد و آزادی چیست؟
میلتون فریدمن هم خود را یک لیبرترین میدانست و فکر میکنم از هر لیبرترین دیگری مشهورتر بود. البته اگر از شهرت اخیر «ران پل» صرفنظر کنیم. دیدگاههای من در اقتصاد کلان هیچ تفاوتی با دیدگاههای پدرم ندارد. هر چند اقتصاد کلان حوزه اصلی کاری و مطالعاتی من نیست. من فکر میکنم یک جامعه با مالکیت خصوصی و بدون وجود دولت احتمالاً کار خودش را به پیش خواهد برد. شاید اشتباه کنم اما میلتون فریدمن هم فکر میکرد ممکن است کار کند. اما او میگفت احتمالاً اینگونه نخواهد بود. تفاوت دیدگاه ما در دو جمله آخر خلاصه میشد و این نظر، محدوده تفاوت دیدگاه اقتصادی من و پدرم بود.
آقای فریدمن در مورد لسهفر که شما از آن دفاع میکنید چه نظری داشت؟
من و پدرم خیلی در مورد مسائل مختلف صحبت میکردیم و بحثهای زیادی داشتیم اما طرف مقابل من یک نوبلیست اقتصاد بود و من به خودم اجازه نمیدادم کار را به بحث و جدل بکشانم. شما احتمالاً با دیدگاههای پدرم در مورد اقتصاد آشنا هستید. حتی در کشوری مثل ایران که با دیدگاه لیبرالها مخالفت رسمی وجود دارد، فریدمن فردی شناختهشده است اما احتمالاً پسر او ناشناس باشد. بنابراین در مورد دیدگاه خودم همین جمله را مینویسم که از نظر من بهترین سرزمین، جایی است که در آن دولتی وجود نداشته باشد. البته بهتر است برای آگاهی از نظرات پدرم به کتابهایش مراجعه کنید که در بین آنها احتمالاً کوتاهترین و خواندنیترین کتاب «سرمایهداری و فریدمن» باشد.
به نظر شما پروفسور فریدمن را میتوان بزرگترین اقتصاددان قرن اخیر دانست یا افراد دیگری چون کینز، میزس و هایک را باید به این عنوان خواند؟
از نظر من عنوان «بزرگترین اقتصاددان» چندان طبقه یا رتبهای مفید نیست. فریدمن یک چهره برجسته در علم اقتصاد در قرن بیستم است. اگر من بخواهم یک فرد را به عنوان چهره قابل مقایسه با پدرم انتخاب کنم، احتمالاً آن فرد آلفرد مارشال خواهد بود که علم اقتصاد نئوکلاسیک را پایه گذاشت. او در قرن بیستم کارهای زیادی انجام داد. اما اغلب دوران زندگیاش به کمی بیشتر از صد سال قبل برمیگردد. فون میزس و فونهایک هم کارهای بااهمیتی در عرصه اقتصاد انجام دادهاند. اما فکر نمیکنم هیچکدام از آنها اثری را که پدر من اکنون بر علم اقتصاد دارد، از خود به جا گذاشته باشند. تنها آلفرد مارشال را میتوان به اندازه فریدمن موثر دانست.