جنگ آب در پیش است؟
ابوذر فتاحیزاده از نقش آب در تحولات منطقهای و جهانی میگوید
آب همیشه محل منازعه بوده است. از دعوا میان روستاییان تا جنگ میان کشورها. از ابتدای تاریخ تاکنون بشر بر سر کمبود و نحوه استفاده از آب چالش داشته است. امروزه هم برخی از تحولات جهانی و منطقهای و اثر آن بر روندهای اجتماعی و اقتصادی کشورها به آبهای مرزی و فرامرزی مربوط است. شاید بتوان تحولات اخیر در غرب آسیا و خاورمیانه را نیز به مساله آب ربط داد. از جنگ خونبار سوریه تا سقوط دولت اشرفغنی در افغانستان. دولتهای بالادست امروز از آب به عنوان یک اسلحه علیه دیگران و به نفع خود بهره میبرند. دولت ترکیه این اسلحه را اکنون به سمت کشورهای همسایهاش گرفته است. عراق با سدسازی در ترکیه رسماً خشکیدهتر از گذشته شده است. ایران نیز در شرق با مخاطراتی از سوی دولت اسلامی افغانستان مواجه بود و با سلطه طالبان معلوم نیست چه خواهد شد. دکتر ابوذر فتاحیزاده، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل و عضو هیات علمی دانشگاه یاسوج معتقد است: تغییرات اقلیمی به تحولات مرتبط با آب مربوط است و اگر مشکل تغییر اقلیم با کنش جمعی مهار نشود و کشورهای منطقه به رژیمهای بینالمللی زیستمحیطی مانند رژیم برآمده از کنوانسیون پاریس نپیوندند و با آنها همراهی نشان ندهند، وضعیت بسیار بغرنج خواهد شد. بیتردید جهان و منطقه ما وضعی شبیه فیلم عکس دیوانه: جاده خشم پیدا خواهند کرد و تغییر مرزهای سیاسی هم از جمله عواقب این روند دهشتبار خواهند بود.
♦♦♦
روندهای سیاسی منطقه خاورمیانه و غرب آسیا نشان میدهد که این مناطق آبستن حوادثی است که این بار باید از منظر متفاوتی به این تحولات نگاه کنیم و آن هم نقش آب و کمبود آن در تحولات منطقهای و بینالمللی است. شما تا چه اندازه کمبود آب را در تحولات بینالمللی دخیل میبینید و این روند در طول تاریخ چگونه بوده است؟
از آغاز تاریخ، نقش آب همواره در تحولات منطقهای و جهانی جدی بوده و مختص به زمانه ما نیست. اساساً توزیع مکانی همه منابع طبیعی در سطح زیستکره یکسان نیست. همین امر هم باعث تعارض منافع میان مردم و دولتها در مناطق جغرافیایی بر سر این منابع در طول تاریخ شده است. منابع آبی هم از این قاعده مستثنی نیستند. در دورههای مختلف تاریخی و تقریباً در تمامی مناطق جهان همیشه بر سر بهرهبرداری از آنها اختلافنظر و تعارض منافع وجود داشته است. البته این تعارضات شدت و ضعف داشتهاند. اما از انتهای قرن نوزدهم در نتیجه آغاز تغییرات اقلیمی شدید، بر میزان این تنش میان دولتها و ملتها افزوده شده است. علتش هم این است که تغییر اقلیم باعث افزایش بارندگیها در برخی مناطق شده و برخی مناطق دیگر را خشکتر کرده است. پروژههای توسعه و نیاز روزافزون به تامین امنیت غذایی نیز میزان بهرهبرداری از منابع آبی و در نتیجه، سطح این تنشها را افزایش دادهاند. با این حال باید تاکید کرد خاورمیانه همیشه مستعد تنشهای مرتبط با کمبود آب بوده است و اساساً تمدنها در این مناطق به نوعی با کمبود آب و خشکسالی سازگار بوده و تعارض منافع میان دولتها و ملتها در این منطقه همیشه وجود داشته است.
غیر از ایران چه نمونههایی در دنیا یا خاورمیانه وجود دارد که میتواند ثابت کند تلاش برای دستیابی به منابع آبی به تنش سیاسی و امنیتی میان کشورها منجر شده است؟
رهگیری این تنشها ساده است. فقط کافی است نقاطی را پیدا کنید که تغییر اقلیم در آنها شدیدتر است. عمده این تنشها در کمربند پرفشار جنبحارهای یا همان کمربند خشک زمین در جریان هستند که از قضا خاورمیانه روی این کمربند قرار گرفته است. قریب پنج درصد جمعیت جهان در خاورمیانه ساکن هستند، اما تنها یک درصد منابع آب شیرین دنیا در اینجا واقع شدهاند. همین هم باعث ایجاد مناقشات آبی میان کشورهای منطقه شده است. از جمله این تعارضات میتوان به اختلاف اسرائیل و اردن بر سر رودخانه اردن، عراق و ترکیه بر سر رودهای دجله و فرات، ایران و ارمنستان و آذربایجان با ترکیه در مورد ارس اشاره کرد. شمال آفریقا هم چون از دهه 1950 میلادی در حال تجربه تغییرات اقلیمی شدیدی بوده، شاهد شدیدترین تعارضات آبی هم بوده است. در آنجا بعضی از تنشهای آبی حتی به نسلکشی و جنگ داخلی هم منجر شدهاند. ریشه بحران دارفور و نسلکشی توتسیها در روآندا به تعارضات آبی میان مناطق و اقوام ساکن در سودان و روآندا برمیگردد. مصر، سودان، اتیوپی هم بعد از جنگ جهانی دوم وارد منازعهای جدی بر سر رود نیل شدهاند؛ تانزانیا هم به دلیل اینکه کشور بالادست حوضه آبریز نیل است به این منازعه پیوسته و آن را شدیدتر کرده و استقلال سودان جنوبی هم وضعیت را پیچیدهتر خواهد کرد. پنج کشور ساحلیِ دریاچه آرال در آسیای مرکزی هم بر سر بهرهبرداری از آن اختلافنظر شدیدی دارند. وضع آسیای جنوبی هم بهرغم برخورداری از بارانهای موسمی چندان مناسب نیست و هند و پاکستان خصومتهای شدیدی را در مورد بهرهبرداری از رودخانه سند از خود نشان دادهاند. در آسیای جنوب شرقی هم این تعارضات شدت گرفتهاند. تایلند، میانمار، کامبوج و لائوس هم در مورد نحوه بهرهبرداری از رود مکونگ با هم درگیر هستند. جمهوری دموکراتیک کنگو، آنگولا، زامبیا، زیمبابوه و موزامبیک، مناقشه مشابهی بر سر رود زامبزی دارند. این موارد به اندازهای زیاد شدهاند که فهرست کردن آنها از حوصله این مصاحبه خارج است.
اثر کمبود آب در جهان و دانش ژئوپولیتیک از چه زمانی جدی گرفته شده است؟ آیا این کمبود در ایران هم جدی گرفته شده است؟
پیشتر توضیح دادهام که دولتها در ایران از آغاز تاریخ موضوع آب را جدی گرفتهاند. اما از ربع آخر قرن نوزدهم است که منازعات شدت میگیرند. زمان دقیق توجه آکادمیک به آن هم معلوم است: از سال 1979 که جان واتربری مفهوم هیدروپولیتیک را برای بررسی اختلافات آبی بر سر رود نیل جعل کرد. در ایران هم مسائل آبی در راس سیاستگذاریهای سلسلههای حکومتی مختلف بوده است. به عنوان شاهد فقط کافی است به سدهای تاریخی ایران مثل سد فریمان که هنوز هم از آن استفاده میشود نگاه کنید. اما برخورد مدرن با این قضیه از دوره پهلوی دوم است که شروع میشود و بعد از جنگ تحمیلی است که به اوج خود میرسد. توجه آکادمیک به این موضوع در ایران هم مرهون استاد گرامی جناب آقای دکتر پیروز مجتهدزاده است و آن اثر درخشان ایشان. منظورم «امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران» است که متاسفانه در سپهر عمومی چندان دیده نشد و ترجمه آن تازه پس از 20 سال به چاپ دوم رسید. به شما و خوانندگان گرامیتان توصیه میکنم حتماً این کار را مطالعه کنید تا بحران در سیستان را دریابید. در این سالها هم استادان و پژوهشگران، کتابها و مقالات زیادی در این مورد چاپ کردهاند. در حال حاضر هم به نظر میرسد دولت با در پیش گرفتن استراتژیهای چندلایهای قصد دارد از وخیمتر شدن اوضاع در آینده بکاهد که مهمترین آنها سدسازی است؛ که از یکسری منظرها راهبرد نادرستی است.
افغانستان با ساخت سد بر روی رودخانه هیرمند سبب شد سیستان و تالاب هامون خشک شود که تبعات اجتماعی و سیاسی زیادی برای ایران داشته است. راه مقابله با چنین اقدامی چیست؟
متاسفانه برنامههای آبی افغانستان به هیرمند و سرشاخههای آن محدود نمیشوند. برنامههای جمهوری اسلامی افغانستان به خشکتر کردن حوضه آبریز هیرمند-هامون و رُبع جنوب شرقی ایران محدود نمیشدند. در حوضههای آبریز پنجگانه این کشور سدهایی را در دست مطالعه و ساخت داشت که به خشک شدن عملی بخشهایی از پاکستان (در حوضه آبریز کابل و حوضه هیرمند)، ایران (در حوضههای هیرمند و هریرود-مرغاب) و ترکمنستان (حوضه هریرود-مرغاب) در کوتاهمدت و میانمدت منجر خواهند شد. تاجیکستان هم از پیامدهای زیانبار این برنامهها در امان نخواهد ماند. بیتعارف باید بگویم که دولت اشرف غنی برنامههای گستردهای را برای خشک کردن ربع شمال شرقی ایران به ویژه استان خراسان رضوی و شهر مشهد در پیش گرفته بود؛ منطقهای که وابستگی شدیدی به آب هریرود دارد و تنشهای آبی شدیدی را تجربه میکند. آنقدر هم بیفکر بود که رسماً اعلام کرد مشهد را قریهای از هرات خواهد کرد. اهل فن میدانستند منظورشان بالادست بودن هرات و پاییندست بودن خراسان رضوی در حوضه هریرود است و اینکه قصد دارد با سدسازی در هرات، خراسان را بخشکاند. در مورد پاکستان هم همین سیاست را در پیش گرفته بود. در هر دو مورد هم بهرغم هشدارهای متخصصانِ مجربِ افغانستانی، اصلاً به عواقب امنیتی و سیاسی آن توجه نکرد و این متخصصان را کنار گذاشت و جوانان کمتجربه و بدتر از آن کمسوادی را متولی امور آب کرد که تنها با مسائل فنی مهندسی آب آشنا بودند و پیچیدگیهای سیاسی-امنیتی، زیستمحیطی و فرهنگی این برنامهها را یا درک نمیکردند یا اگر هم درک میکردند به دلیل قدرت سیاسی اندکی که داشتند جرات مخالفت نداشتند. نمونه بارزش هم همین آقای خان محمد تکل بود که در دولت ایشان رئیس اداره ملی تنظیم امور آب بود. راهحل این بحرانهایی که آقای غنی ایجاد کرد، نگاه کردن به موضوع از منظر دیپلماسی زیستمحیطی است و نه از منظر بازی با حاصل جمع جبری صفر که رویکرد مشترک همه دولتهای منطقه در حال حاضر است. در غیر این صورت پیشبینی من این است که در دو دهه آینده به احتمال زیاد شاهد منازعه نظامی ایران و افغانستان خواهیم بود؛ البته بستگی به این دارد که یک دولت فراگیر، دموکراتیک، خردورز و آگاه مانند آنچه جبهه پنجشیر و آقای احمد مسعود در پی آن است در افغانستان شکل بگیرد یا جامعه جهانی طالبان را به رسمیت بشناسد. با دومی نمیشود در مورد این مسائل پیچیده صحبت کرد.
عراق رسماً برای حقآبه رودخانه زاب از ایران شکایت میکند و گفته بر سر آب با ایران توافق نکردهایم. از سویی افغانستان به دلایل متعدد از جمله مخاطرات آبهای مرزی و فرامرزی با حمایت پاکستان از طالبان به یک امارت اسلامی برای دستیابی پاکستان به آب بدل شده است. مواجهه ایران در دو سوی شرق و غرب خود با توجه به سیاست هیدروپولیتیکاش چگونه باید باشد؟
ایران باید به دنبال یک معاهده منطقهای فراگیر در مورد مسائل آب باشد. چیزی شبیه معاهده تغییرات اقلیمی پاریس. مطمئناً به عنوان کسی که در حوزه محیط زیست دستی دارید، میدانید که برخلاف حوزههای نظامی، کنش و کنشگری در این حوزه به ناچار باید دستهجمعی باشد. اگر یکی از طرفین در روند توافق حضور نداشته باشد هیچ کاری از پیش نمیرود. ایران ناگزیر از توافق با تمام کشورهایی است که در 9 حوضه آبریزِ فرامرزی خود با آنها همسایه است. استراتژیهای خودمحورانهای مثل سدسازی در بلندمدت محکوم به شکست هستند؛ چرا که به مقابله به مثل طرف دیگر در زمینه مسائل آبی و غیرآبی منجر میشوند. تنها با دیپلماسی زیستمحیطی و ایجاد یک فهم بومشناسانه مشترک با همسایگان است که میشود اوضاع را تغییر داد؛ فهم مشترکی در باب حفظ چرخههای بیوژئوشیمیایی -که مهمترینشان چرخه آب است- و تنوع زیستی. عراق خودش به دنبال چنین معاهدهای است. پاکستان را میشود همراه کرد؛ اما قضیه در مورد افغانستان پیچیدهتر است.
ترکیه با ساخت سدهایی بر ورودی رودخانههای دجله و فرات، رسماً عراق را بیابانیتر کرده و در نهایت تنش گرد و غبار را در ایران افزایش میدهد. نقش سدها در مواجهههای بینالمللی را چگونه ارزیابی میکنید؟
مساله فقط پدیده گرد و غبار نیست. اساساً سدها بزرگترین خطر برای استمرار خدمات اکوسیستم (ecosystem services) در منطقه هستند. ترکیه تاکنون دستکم 965 سد بزرگ و کوچک ساخته یا در دست مطالعه و ساخت دارد. بنابراین بزرگترین خطر بومشناختی در منطقه را هم ایجاد کرده است. عراق، ایران و ارمنستان بارها به این روند خطرناک اعتراض کردهاند. اما تا جایی که اطلاع دارم تا الان اقدامات و اعتراضات مشترکی به این روند در مجامع بینالمللی نداشتهاند که بشود توجه جامعه جهانی را به خطرات این روند جلب کرد و مانع ادامه آن شد. حتی کنش منطقهای مشترکی در این مورد نداشتهاند. عراق در سال 2018 پیشنهاد کرد که پروتکل آب سهجانبهای میان این کشور با ترکیه و ایران منعقد شود که هیچ پاسخی از دو طرف دیگر دریافت نکرد. عراق و پاکستان وخیمترین وضعیت آبی در میان همسایگان ایران را دارند؛ چون بیش از سایرین به آبهای فرامرزی وابسته هستند. به خاطر سدها، قریب هفت میلیون نفر در عراق مجبور به کوچ اجباری شدهاند. بر اساس شاخص فالکنمارک، پاکستان در لبه مرز میان «وضعیت بحرانی آب» و «فقر آبی» قرار گرفته است؛ فقط کافی است چند سد بزرگ افغانستان در حوضه آبریز دریای کابل مانند سد شاه و عروس به بهرهبرداری برسند تا این کشور به بزرگترین بحرانهای بومشناختی دچار شود.
پاکستان برای سقوط دولت در افغانستان و استقرار دولتی تحت اختیار دستگاه امنیتی خود تلاش کرده است. ممکن است با این اقدام زمینه فشار برای پذیرش تحولات منطقهای به ضرر ایران و به نفع پاکستان در افغانستان مهیا شود. آیا پاکستان دنبال آبهای فرامرزی افغانستان است؟
بله، پاکستان دقیقاً به دنبال حفظ وضعیت موجود در میزان ورودی آبهای فرامرزی خود است. بیش از 77 درصد از منابع آب تجدیدپذیرِ این کشور از خارج از مرزهایش سرچشمه میگیرند. اشاره کردم که پاکستان در آستانه فروغلتیدن در فقر آبی است. علت آن هم این است که اصلیترین کشورهای بالادست در حوضههای مشترک یعنی افغانستان و هند پروژههای آبی بزرگی را دنبال میکنند. این بحران از سوی این دو کشور بر پاکستان در حال تحمیل شدن است. از طرف دیگر، هند برای اعمال فشار بیشتر به پاکستان در قامت دولت سدساز ظاهر شده و سد سلما را در افغانستان ساخته است. اگر دولت غنی سرنگون نمیشد قصد داشت در ساخت سدهای دیگری مانند سد شاه توت در حوضههای آبریز دریای کابل مشارکت داشته باشد. اینکه میبینید پاکستان بیمحابا از طالبان حمایت میکند به این دلیل است که جمهوری اسلامی افغانستان، پاکستان را در این تنگنا قرار داده بود. پاکستانیها به این نتیجه رسیدند که دو راه بیشتر ندارند. یا وضع موجود را بپذیرند یا مفری برای خلاص شدن از این فشار دوجانبه ایجاد کنند. دست آخر هم شق دوم را انتخاب و از طالبان حمایت کردند. به این دلیل هم طالبان را مفر میدانند که هم پشتون هستند و هم کنترلِ بخشهایِ شمالیِ حوضههایِ آبریز مشترک با افغانستان -یعنی در جنوب این کشور- را در دست داشتند. اگر اوضاع بر وفق مرادشان پیش نرود، ممکن است حتی بدشان نیاید که این بخشها را در آینده به قلمرو سرزمینی خود ضمیمه کنند؛ البته ممکن است.
آب و کمبود آن در آینده بر تحولات منطقهای و بینالمللی چه نقشی خواهد داشت؟ آیا با تغییر نقشهها و مرزهای سیاسی مواجه خواهیم بود؟
به گمانم اگر تغییرات اقلیمی و تنشهای مرتبط با کمبودهای آبی در منطقه با کنش جمعی مهار نشود و کشورهای منطقه به رژیمهای بینالمللی زیستمحیطی مانند رژیم برآمده از کنوانسیون پاریس نپیوندند و با آنها همراهی نشان ندهند، وضعیت بسیار بغرنجتر خواهد شد. بیتردید جهان و منطقه ما وضعی شبیه فیلم عکس دیوانه: جاده خشم پیدا خواهند کرد. تغییر مرزهای سیاسی هم از جمله عواقب این روند دهشتبار خواهند بود. اهل فن در دو دهه گذشته نسبت به وقوع جنگ آب در خاورمیانه هشدار دادهاند. این جنگ عملاً در حال حاضر در افغانستان شروع شده است. در آینده هم اگر عراق دولت باثباتتری را به خود ببیند بعید نیست برای حفظ بقا خطر جنگ را بپذیرد؛ کما اینکه پیشتر هم بر سر اروندرود این خطر را پذیرفت و هشت سال با ایران جنگید. بالطبع دومینوی جنگ آب گریبان ما و سایر کشورهای خاورمیانه را هم خواهد گرفت. نکته اینجاست که این نوع جنگها راهحل نظامی ندارند و تنها با کمک دیپلماسی زیستمحیطی میتوان از وقوع آنها جلوگیری کرد.