عبور از تله امنیتی
گفتوگو با محمد خواجوئی درباره چشمانداز روابط ایران با ترکیه و عربستان
برخی معتقدند ترکیه مسیری متفاوت از گذشته را دنبال میکند و بهطور مشخص در جهت خلاف منافع ایران گام برمیدارد. علیاکبر ولایتی اخیراً گفته: «متاسفانه ترکیه چندی است که ابزار دست آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است.» هرچند مقامات رسمی وزارت امور خارجه چنین مواضعی ندارند، اما به نظر میرسد ایران از رفتارهای اخیر ترکیه بهخصوص در حمایت و تجهیز تروریستهایی که به سوریه حمله کردهاند، راضی نیست. از سوی دیگر عربستان که هفت سال پیش سفارت خود را در تهران تعطیل کرد، در دو سال گذشته به سمت تنشزدایی با ایران گام برداشته است. سوال این است که آیا ترکیه در حال دور شدن و عربستان در حال نزدیک شدن به ایران است؟ محمد خواجوئی، تحلیلگر دیپلماسی و روابط بینالملل به این پرسشها پاسخ داده است.
♦♦♦
ایران دو رقیب منطقهای دارد؛ یکی ترکیه است و دیگری عربستان. روابط ما با این دو کشور همواره نوسان داشته است. به نظر میرسد در حال حاضر ترکیه بیشتر از عربستان علیه ایران اقدام میکند. تحلیل شما از روابط ایران با این دو کشور که رقیب منطقهای ما هستند، چیست؟
واقعیت این است که من خیلی موافق دوگانهسازی در روابط ایران با عربستان و همینطور با ترکیه نیستم. ما با دو وضعیت کاملاً متفاوت روبهرو هستیم. اتفاقاً معتقدم که روابط ایران و ترکیه، یکی از حوزههای موفق سیاست خارجی ایران در دهههای اخیر است. به این دلیل که روابط دو کشور بهویژه در دو دهه اخیر، مبتنی بر یک الگوی پایدار بوده و دو کشور توانستند اشتراکها و افتراقهای خودشان را به نحو قابل توجهی مدیریت کنند. به طوری که بر همین اساس توانستند روابط را توسعه دهند. بهطور مشخص میتوانیم به روابط اقتصادی میان دو کشور اشاره کنیم که تقریباً سالانه معادل 10 میلیارد دلار حجم روابط تجاری آنهاست. البته هدفگذاریهای بیشتر از این هم شده است که دستکم در مقایسه با بسیاری دیگر از کشورها مثلاً عربستان سعودی این رقم بسیار بالاتر است.
در این سالها چه اتفاقاتی رخ داده که کشوری مثل ترکیه در حال حاضر از ایران در حال فاصله گرفتن است؟
من هنوز مطمئن نیستم که ایران و ترکیه در مسیر فاصله گرفتن هستند. چون جدای از حوزه اشتراکات که به سمت توسعه روابط حرکت کرده، دو کشور حتی در عرصه اختلافات هم توانستند عملکرد خوبی داشته باشند. به عبارتی توانایی خوبی در مدیریت اختلافات داشتند. بهطوری که نگذاشتند اختلافاتشان به یک منازعه گسترده منجر شود. این در حالی است که اختلافاتی، مثلاً در حوزه قفقاز، سوریه، در تحرکات ترکیه به عنوان کشوری که خودش را میراثدار امپراتوری عثمانی معرفی میکند تا اختلاف هویتی و مذهبی دارند. اما این اختلافات به نزاع گسترده میان دو کشور منجر نشد. اتفاقاً دو کشور در همین حوزههای اختلافی وارد همکاری هم شدند. به عنوان مثال در حوزه قفقاز شاهد تعاملاتی بین ایران و ترکیه هستیم. در حوزه سوریه شاهد شکلگیری روند آستانه هستیم که سالهاست این تماس با حضور ترکیه وجود دارد. سفر اخیری که چند روز پیش آقای عراقچی به ترکیه داشت و مباحثی که مطرح شد، نشاندهنده این است که در حوزهای هم که حتی امروز احتمالاً موجب اختلاف دو کشور شده است نیز تعاملات وجود دارد و به نظر میرسد این مورد موفق و قابل توجهی برای سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر باشد. به هر حال این وضعیت همیشه بوده، یعنی روابط دو کشور همیشه رو به گسترش بوده، در عین حال که مسائل اختلافی هم وجود داشته است. بنابراین من خیلی قائل به ایجاد یک وضعیت ویژه و تصویر یک وضعیت ویژه از روابط ایران و ترکیه نیستم. به نظر من شرایط در مجموع قابل قبول است و این شرایط دستکم در دو دهه اخیر همیشه همینطور بوده و به نظر میرسد ما اکنون خارج از این الگو هم قرار نداریم. ایران و ترکیه زمینههای مهمی برای همکاری دارند؛ به هر حال ترکیه برای ایران به عنوان کشوری که در منطقه عضو ناتو است بسیار مهم است. تعاملاتی که ایران و ترکیه دارند میتواند همیشه حائز اهمیت باشد، از نظر اینکه میتواند یک نوع پل و نقطه تماسی بین ایران و غرب محسوب شود و همینطور در عرصه تجاری هم میتوان گفت ترکیه پل روابط تجاری ایران با اروپا هم هست. از طرفی دو کشور به عنوان دو کشور غیرعربی در منطقهای زیست میکنند که کشورهای عربی حضور دارند و از این نظر میتوانند نقطه اشتراکی برای همکاری داشته باشند. هرچند تهدیدهای مختلفی هم به صورت مشترک برای دو طرف وجود دارد؛ از جمله موضوع مهار گروههای جداییطلب کرد در منطقه که در این مورد نیز ما شاهد نوعی همکاری بین ایران و ترکیه هستیم و مسیر به سمت جلو حرکت کرده است.
اخیراً عربستان سیگنالهای مثبت زیادی برای ایران ارسال کرده است، از جمله اینکه بنسلمان در هفتههای گذشته به ایران پیشنهاد افزایش روابط تجاری داده است. در نقطه مقابل، ترکیه تلاش میکند به منافع ایران در منطقه ضربه بزند. شبکه بلومبرگ گزارش داده عربستان در آستانه ورود ترامپ به قدرت به دنبال تقویت روابط با تهران است. چه آیندهای را متصور هستید؟
در مورد روابط ایران و عربستان هم خیلی نباید در فضای مثبتی که اخیراً یعنی حدود دو سال و نیم اخیر شکل گرفته اغراق داشته باشیم. آنچه اخیراً هم خبرگزاری بلومبرگ اشاره کرد این بود که درست است که عربستان سعودی اعلام کرده که آماده توسعه روابط اقتصادی با ایران است، اما در همان خبر هم ذکر شده که این را عربستان منوط به پایان دادن ایران به حمایتش از گروههای به اصطلاح نیابتی مثل حزبالله لبنان کرده که این در نوع خودش مهم است. دستکم مثلاً ترکیه در عرصه روابط اقتصادیاش با ایران هیچگاه به این شکل ورود نمیکند که توسعه روابط اقتصادی خودش را منوط به تغییرات بنیادین در حوزه سیاست خارجی ایران کند. ببینید از حدود دو سال و نیم پیش با میانجیگری چین، اتفاق بسیار مهمی در روابط دو کشور افتاد و روابط بعد از هفت سال قطعی احیا شد. این نشاندهنده این بود که ایران و عربستان به این نتیجه رسیدند که استمرار این نزاع به نفعشان نیست. با توجه به اینکه عربستان پروژههای توسعهای پیش گرفته که لازمهاش امنیت است و باید با داشتن رابطه پایدار با ایران مانع از این شود که از طرف ایران یا متحدانش تهدیدی متوجه عربستان شود. از طرفی ایران هم از طریق احیای روابط با چین، و در شرایطی که غرب فشارهای سیاسی خودش را علیه ایران تشدید کرده یا میکند به دنبال کسب نوعی پرستیژ در منطقه است. اما در طول دو سال و نیم اخیر بیشتر چیزی که ما در عرصه روابط ایران و عربستان دیدیم، همکاریهای سیاسی است. یعنی دو طرف وضعیت تخاصم نداشتند، اما چندان هم وارد فضای همکاری نشدند. ما خیلی نشانههای محکمی که نشان دهد روابط ایران و عربستان در عرصه اقتصادی در حال تکان خوردن است نمیبینیم. به نظر میرسد که وضعیت کنونی نوعی وضعیت ترک تخاصم و تا حدودی تنشزدایی بین دو کشور است و خیلی زود است که ما درباره دوره جدید و نزدیکی و همکاری اقتصادی میان دو کشور صحبت کنیم و در برهه کنونی هم تحولات منطقه، بهویژه تحرکات اسرائیل به دلیل اینکه نگرانی کشورهای عربی را هم به دنبال داشته، آنها را تا حدودی به مواضع ایران در ضدیت با تحرکات اسرائیل و اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه نزدیک کرد. اما به نظر من فعلاً چشمانداز مشخصی در مورد همکاری اقتصادی بین ایران و عربستان وجود ندارد و اماواگرهای زیادی در این زمینه مطرح است.
با این توضیح به نظر شما مسیر تعادلبخشی به روابط ایران با رقبای منطقهای چیست؟ کار ایران با رقبای منطقهایاش به کجا میرسد؟
خب ایران در شرایط کنونی به این جمعبندی رسیده که باید به سمت توسعه روابط با همسایگان برود. سیاست همسایگی چیزی بود که در دولت قبل پیش گرفته شد و در دولت کنونی هم بهرغم تفاوتی که در رویکردهای سیاسی دو دولت وجود دارد، به نظر میرسد که این سیاست بهطور جدی در حال پیگیری است. هدف نخست ایران در توسعه روابط و نزدیکی با کشورهای منطقه، بهویژه کشورهایی مثل ترکیه یا عربستان سعودی یا امارات و کشورهایی از این قبیل، بیشتر این است که بگوید فشارهای غرب باعث انزوای ایران نشده و ایران میتواند روابطی پایدار داشته باشد. از سوی دیگر مهار تهدیدهای ناشی از این کشورها علیه ایران است، بهویژه جلوگیری از همراهی این کشورها با آمریکا که در شرایط کنونی که اتفاقاً ترامپ هم مجدداً پیروز شده و نتانیاهو هم اقدامات ضدایرانیاش را توسعه و افزایش داده، ایران در حفظ روابطش با کشورهای عربی جدیتر است. بهترین سیاستی که ایران میتواند پیش ببرد این است که روابط متناسبی با قدرتهای جهان داشته باشد. همان سیاستی که امروز عربستان سعودی دنبال میکند. از طرفی موضوع مهم دیگری که ایران باید در دستور کار قرار دهد این است که خودش را از این وضعیت امنیتیشده خارج کند. ایران یک سوژه امنیتی است؛ زیرا مهمترین پروندههایی که در ارتباط با ایران شناخته میشود، پروندههای هستهای، پرونده موشکی، پرونده پهپادی ایران است. اینگونه شناخته شدن به عنوان یک سوژه امنیتی، طبیعتاً باعث خواهد شد که کشور نتواند به سمت داشتن روابط مفید به نفع توسعه گام بردارد.
همانطور که اشاره کردید، ایران در مقاطعی که موفق شده خودش را از زیر بار سنگین پروندههای امنیتی خارج کند، اقتصادش هم رشد کرده و درآمد سرانهاش افزایش یافته است. به نظر شما بهترین دوره کدام است؟
فکر میکنم بهترین دوره سیاست خارجی و همینطور سرمایهگذاری اقتصادی در سالهای پس از انقلاب، به دوره هشتساله دولت اصلاحات به ریاست آقای خاتمی مربوط میشود. همه شاخصها نشان میدهد که ما در آن دوره و در آستانه ابلاغ سند چشمانداز 20ساله، در یکی از بهترین دورههای جمهوری اسلامی بودیم. وقتی نگاه میکنیم میبینیم شاخصهای اقتصادی آن دوره، اقتصاد و عددها و رقمهایمان شبیه اقتصاد عربستان و ترکیه بود. به همین خاطر وقتی آن زمان سند چشمانداز 20ساله ابلاغ شد و گفته شد ایران قرار است بعد از 20 سال قدرت اول اقتصادی منطقه شود، چیز عجیبی به نظر نمیرسید، زیرا قابل دسترسی بود. روابط خارجی در آن زمان روابط پایداری بود و ایران سیاست تنشزدایی با غرب را دنبال میکرد. ما با طرفهای اروپایی هم از نظر سیاسی و هم اقتصادی روابط نزدیکی داشتیم. کشورهای اروپایی در حوزههای مهم صنعتیمان مانند نفت و گاز، سرمایهگذاری کرده بودند. حتی در حوزه سیاست خارجی نیز با کشورهای منطقه بهخصوص عربستان سعودی روابط بسیار نزدیکی داشتیم. دلیل اصلی اینکه در آن دوره کشور وضعیت مطلوبی را در عرصه روابط خارجی و همینطور در عرصه اقتصادی تجربه میکرد، به آرایش نیروهای داخلی و قدرت در ایران برمیگردد. واقعیت این است که مشخصاً تا پایان جنگ و در ادامه دولت دوم آقای خاتمی جمهوری اسلامی دو بال داشت که با این دو بال به سمت جلو حرکت میکرد. بال اول، بال امنیت بود و جریانی این بال را نمایندگی میکرد که معتقد بود ایران باید از نظر نظامی قدرتمند شود تا امکان تهدید نظامی علیه ایران با توجه به تجربیات تلخ تاریخی برداشته شود. جریان دوم، یعنی بال دوم، بال توسعه بود که مشخصاً نماد این بال و جریان آقای هاشمیرفسنجانی بود که این جریان اعتقاد داشت بقا و استمرار جمهوری اسلامی در گرو این است که بتواند روابط خوبی با کشورهای مختلف دنیا داشته باشد و در روندهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی قرار بگیرد.
در شرایط کنونی در چه وضعیتی قرار داریم؟ بهطور کلی شرایط خاورمیانه و شرایط داخلی را از نظر اقتصادی چطور تحلیل میکنید؟
اتفاقی که در وضعیت کنونی ما و منطقه افتاده این است که تقریباً میتوان گفت ایران نزدیک به دو دهه است که روندی رو به نزول را آغاز کرده و اوج این وضعیت بحرانی هم در یک دهه اخیر بوده است. از این رو تشدید فشارهای غرب علیه ایران و تشدید تحریمها و ناکارآمدیهای سیاستهای داخلی باعث شد کشور در وضعیتی قرار بگیرد که از نظر توسعه بدترین شاخصها را داشته باشد. افزایش فقر، بیکاری، ضربهای که به سرمایههای اجتماعی وارد شده، شکافهایی که بین مردم و حاکمیت وجود دارد، نشانههایی است که دال بر یک وضعیت بسیار مبهم در عرصه داخلی در طول سالهای اخیر است. ایران عملاً از مدار و مسیر توسعه کنار رفته که در پی آن شاهد نوعی فرسودگی و فرسایش در عرصه داخلی هستیم. درحالیکه کشورهای منطقه بهشدت به دنبال این هستند که طرحهای توسعهای گستردهای را اجرا کنند. مشخصاً کشورهای حاشیه خلیج فارس به دنبال تبدیل کردن خودشان به هاب انرژی، هاب ترانزیت و توریست در منطقه هستند و این وضعیت دوگانهای از نظر توسعهای بین ما و کشورهای منطقه به وجود آورده است. به عنوان مثال کشوری مانند کویت اخیراً اعلام کرد که میدان گازی آرش، دیگر میدان گازی مشترکی بین ایران و کویت نیست، بلکه میدان مشترکی بین کویت و عربستان است. این یک سیگنال مهم است که وقتی کشوری مثل کویت به یک جمعبندی رسیده که ایران هیچ طرفی نیست، بنابراین عملاً دو گام جلوتر میآید و با سیاست امر واقع ایران را در تنگنا قرار میدهد. ما در عرصه منطقهای، در وضعیت انزوا قرار گرفتهایم و دیگر بخشی از مسیر توسعه در کشور و منطقه نیستیم.
آیا امیدی برای برونرفت از وضعیت بحرانی وجود دارد یا خیر؟
فکر میکنم دولت آقای پزشکیان فرصت خوبی برای بازگرداندن ایران به قطار توسعه محسوب میشود. اساساً کار ویژه اصلی دولت آقای پزشکیان هم همین بود که بتواند شرایط را ترمیم کند تا کمکم کشور در یک وضعیت عادی قرار بگیرد. مشخصاً مطرح شدن ایده سیاست خارجی متوازن و طرح ایدههایی مثل مدیریت تخاصم با آمریکا، تعامل عزتمندانه با اروپا و... نشان میدهد که دولت آقای پزشکیان درصدد ترمیم سیاست خارجی ایران است. اما چالشی که با آن روبهرو شده این است که تنشها در منطقه روی پروژهای که آقای پزشکیان در عرصه روابط خارجی در پیش گرفته سایه انداخته است. یعنی از فردای روزی که آقای پزشکیان کار خودش را آغاز میکند، با ترور اسماعیل هنیه در تهران، عملاً مسیر سیاست خارجی دولت پزشکیان تحت تاثیر شرایط منطقه قرار میگیرد و این افزایش تنشها باعث میشود عملاً ایران فرصت لازم را برای اینکه به سمت سیاست خارجی متوازن و تنشزدایی با غرب برود، نداشته باشد. بنابراین اگر دولت آقای پزشکیان نتواند در به وجود آوردن یک وضعیت متوازن و خارج کردن ایران از شرایط تحریمی موفق شود، بحرانها شدت بیشتری خواهد گرفت. از این رو در وضعیت کنونی امید است که بال قطعشده توسعه، مجدداً به حکمرانی در داخل پیوند بخورد تا نظام حکمرانی بتواند به سمت متوازن و متنوع کردن عناصر قدرتش حرکت کند.