کلاف سردرگم
بررسی تحولات سوریه و لبنان در میزگرد عبدالرضا فرجیراد و فریدون مجلسی
زهرا اکبری: از آغاز عملیات هفتم اکتبر هزاران نفر از اهالی غزه و لبنان جان خود را از دست دادند و به نظر میرسد سرنوشتی مشابه، در انتظار اهالی سوریه است. شمار زیادی از خانوادههای سوری به دلیل تهاجم تروریستها، در آستانه زمستان ناچار به ترک خانه و دیار خود شدهاند. همزمان با تحولات در سوریه، ساکنان جنوب لبنان که به خاطر حملات اسرائیل مجبور به خروج از شهر و دیار خود شده بودند، بعد از اعلام آتشبس میان لبنان و اسرائیل در حال بازگشت به خانههای خود هستند.
عبدالرضا فرجیراد، تحلیلگر مسائل بینالملل و فریدون مجلسی، دیپلمات سابق، در این میزگرد ضمن بررسی تحولات اخیر در لبنان و سوریه، از تاثیر این تحولات بر ایران میگویند.
♦♦♦
بعد از آتشبس در لبنان، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان تحولات منطقه از جمله آتشبس در لبنان را بر پاسخ ایران به اسرائیل موثر دانست. او در این زمینه به خبرنگاران گفت: «تهران حق خود برای واکنش به حملات هوایی ماه گذشته اسرائیل به ایران را محفوظ میداند، اما تحولات دیگری در منطقه مانند توافق آتشبس در لبنان را نیز در نظر میگیرد.» نظر شما در ارتباط با این صحبتها چیست؟ آیا ایران به خاطر آتشبس در لبنان پاسخ به اسرائیل را به تاخیر میاندازد؟
عبدالرضا فرجیراد: بله، پیش از آتشبس در لبنان، مسئولان ایرانی اعلام کرده بودند که ما عملیات وعده صادق ۳ را اجرا میکنیم اما با اعلام آتشبس در لبنان، ایران دیگر عجلهای برای اجرای این عملیات ندارد. به این معنا که شاید این عملیات در زمانی که تنظیم شده بود صورت نگیرد و با تاخیر اجرا شود. البته متشنج شدن وضعیت در سوریه هم میتواند بر عملیات وعده صادق 3 تاثیرگذار باشد. درواقع کمکی که ایران به دولت بشار اسد میکند میتواند تا حدی اجرای عملیات علیه اسرائیل را به تاخیر اندازد. البته اگر اسرائیل در سوریه اقدام خصمانهای علیه ایران انجام دهد ممکن است ایران عملیات وعده صادق 3 را اجرایی کند. بنابراین با توجه به تحولاتی که در سوریه در حال رخ دادن است ایران به بشار اسد کمک میکند تا در مرحله اول مانع پیشروی نیروهای مهاجم، شورشی و تروریست شود و در مرحله بعد در صورت متوقف شدن این نیروها، مناطق ازدسترفته را بازپس گیرد. در همین راستا عملیات ایران علیه اسرائیل فعلاً متوقف میشود.
فریدون مجلسی: من امیدوارم که ایران پاسخ ندهد. وظیفه اخلاقی ایران این است که از حقوق مردم فلسطین حمایت کند و دخالتی در این موضوع نداشته باشد. من به عنوان یک ایرانی امیدوارم این مسئله ختم به خیر شود. درست است که ما در این درگیریها ضربه خوردیم اما ضرباتی هم وارد کردیم و در حال حاضر زمان آن رسیده است که این قضایا تمام شود. من نگران این هستم که اگر این ماجراها با کمک ایران هم تمام شود، در نهایت اعراب به ایران بگویند که از اینجا به بعد کار را خودمان پیش میبریم و نیازی به حضور شما نیست؛ کمااینکه بارها در جلسات و صحنههای مختلف بینالمللی حساب خودشان را از ما جدا کردند.
آتشبس در لبنان میتواند مسیر را برای آتشبس در غزه هموار کند؟
فرجیراد: بله، من تصور میکنم از زمانی که آتشبس در لبنان برقرار شده اسرائیل تمایل دارد که در غزه هم آتشبس برقرار شود. با توجه به اینکه ترامپ حدود پنج یا شش هفته دیگر وارد کاخ سفید میشود و قدرت را در آمریکا رسماً بر عهده میگیرد نتانیاهو احساس میکند که تحت فشار ترامپ باید آتشبس را بپذیرد. با توجه به اینکه ترامپ بارها تذکر داده است که تا قبل از اینکه وارد کاخ سفید شوم باید آتشبس در لبنان و غزه برقرار شود بنابراین نتانیاهو تمایل دارد ضمن آتشبس در لبنان در غزه هم آتشبس برقرار کند. در حال حاضر گفتوگوهایی برای آتشبس در غزه در جریان است و نمایندگانی از مصر و ترکیه به عنوان میانجی به جمع مذاکرهکنندگان اضافه شدند (اضافه شدن ترکیه به عنوان میانجی در مذاکرات آتشبس در غزه را میتوان به تحولات در سوریه ربط داد). از این طرف هم نماینده حماس اعلام کرده است که ما آمادگی آتشبس را داریم. در همین راستا به گمان من در مدت زمان باقیمانده تا ورود ترامپ به کاخ سفید ممکن است نتانیاهو آتشبسی موقت را در غزه اجرا کند تا ببیند در ادامه چه میشود. اما ما شاهد هیچگونه تغییراتی در غزه نخواهیم بود، به این معنا که حضور نیروهای اسرائیلی در غزه ادامه خواهد داشت و خط حائلی میان سرزمین اصلی که اسرائیلیها مقیم آن هستند با غزه ایجاد میکنند و فشار بر مردم غزه ادامه خواهد داشت. به عبارت دیگر استراتژی نتانیاهو در ارتباط با غزه تغییری نکرده است. در واقع یکی از دلایلی که نتانیاهو به مردم غزه فشار میآورد این است که مردم غزه به تدریج این منطقه را ترک کنند. اخیراً هم یکی از نمایندگان تندرو در کابینه اسرائیل گفته است که ما دنبال این هستیم که جمعیت دو میلیون و ۲۰۰ هزارنفری غزه را به یک میلیون نفر برسانیم چون در چنین شرایطی کنترل غزه راحتتر است. به نظر من دولت کنونی در اسرائیل دیگر غزه را به شکل سابق به رسمیت نمیشناسد و میخواهد آن را در اختیار بگیرد و به تدریج جمعیت این منطقه را کاهش دهد. طبیعی است که وقتی مردم تحت فشار مداوم و طولانی قرار بگیرند بیکاری، گرسنگی، تشنگی و نبود دارو به آنها فشار میآورد و کمکم این منطقه را ترک و به اقصی نقاط دنیا مهاجرت میکنند.
مجلسی: در مورد غزه برخلاف آقای دکتر فرجیراد من گمان نمیکنم که اسرائیل جرات کند و بخواهد که در غزه بماند یا بخواهد یک میلیون نفر را وادار به اخراج کند. در شرایط فعلی این اسرائیل است که نیازمند صلح در غزه است. درواقع مسئله غزه نیست؛ مسئله عظمت، قدرت و ثروت عربی است که امروز اسرائیل با آن مواجه است. درست است که کشورهای عربی از حماس حمایت نکردند اما این معنای حمایت از اسرائیل نیست؛ مسئله اسرائیل و فلسطین خاتمه نیافته است. طی این سالها بقای حماس در غزه به نفع اسرائیل بوده چراکه اسرائیل به بهانه حماس در گوشه امنی قرار گرفته بود و از کمکهای غرب برخوردار بود و کشورهای دیگر هم جرات نمیکردند اعتراضی کنند و اگر اعتراض میکردند پاسخ اسرائیل این بود که موجودیت من در خطر است. تصور میکنید که عربستان سعودی با موقعیتی که به دست آورده بدون حل مسئله فلسطین دست از سر اسرائیل برمیدارد؟ درست است که عربستان تمایلی به حضور حماس در غزه ندارد اما مسئله فلسطین را مسئلهای مهم میداند. ملک عبدالله فقید هم در زمان خود راهحلی برای فلسطین پیشنهاد کرد که عموماً عربها این راهحل را قبول دارند. اگر نتانیاهو که مورد تعقیب بینالمللی است به خودش این اجازه را میدهد که بخواهد غزه را بگیرد به خاطر اجازهای است که از سوی حماس دریافت کرده است؛ به این معنا که حماس میخواهد من را نابود کند بنابراین من هم حماس را نابود میکنم. بهطور کلی به نظر من بساط جنگ به زودی جمع میشود چراکه امروز اروپا نیازمند این است که تجارتش را گسترش دهد و جنگ حماس و اسرائیل راه تجارت اروپا را با ثروتمندترین بازار همسایه خود یعنی بازار خاورمیانه عربی بسته است. آمریکا هم نیازمند دستیابی به ثروت بزرگ عربی است و خود کشورهای عربی هم قدرتمند و پیشرفته شدهاند. کشورهای عربی به چشم دیدند که اسرائیل در عرض بیش از یک سال گرفتار جنگی فرسایشی شده است. بنابراین سوالی که پیش میآید این است که نتانیاهو تا کی میتواند این جنگ را ادامه دهد؟ اگر کشورهای عربی تصمیم بگیرند که در مقابل اسرائیل بایستند اسرائیل نمیتواند با این کشورها مقابله کند. بنابراین اسرائیل باید به مرزهای قانونی خود که در قطعنامه ۲۴۲ مشخص شده برگردد. این را هم اضافه کنم که غزه در حدود پنج هزار کیلومترمربع وسعت ثمربخش دارد و فراموش نکنید سهمی را که از دریای مدیترانه و نفت و گاز دارد و میتواند به یک امارات متحده دیگر بدل شود. در چنین شرایطی فکر میکنید که جامعه عرب با میلیونها کیلومترمربع وسعت، با ثروت گسترده و حضوری که در مجامع بینالمللی دارند اجازه میدهد که اسرائیل بهطور کامل غزه را دست بگیرد و آنجا شهرکسازی کند؟ عربها توانایی این را دارند که از حقوق خودشان دفاع کنند و انتقامشان را از اسرائیل بگیرند. اعراب در چهار جنگ با اسرائیل به این نتیجه رسیدند که باید از نظر دفاعی قوی شوند و برای اینکه از نظر دفاعی قوی شوند لازم است که ابتدا اقتصاد خود را قوی کنند. من منتظر این هستم که دولت سوریه هم خودش را نجات دهد و به سوی ملتهای عرب برگردد و همه با هم به حساب اسرائیل در کرانه غربی برسند؛ چراکه کشورهای عربی توانایی تحریم دارند. کشورهای عربی میتوانند به بهانه اشغال شهرکها در کرانه غربی از سوی اسرائیل، کشورهایی را که با اسرائیل تجارت میکنند تحریم کنند و نشان دهند که ابزار تحریم فقط در دست غربیها نیست. فراموش نکنیم که ثروت افزوده اروپاییها از تجارت خارجیشان است و این اروپاست که نیازمند بازار کشورهای عربی است و عربها میتوانند از هند، چین، ژاپن، کره و برزیل وارداتشان را انجام دهند.
موج بازگشت حملات گروههای سلفی تکفیری (تحریرالشام) از ادلب به حلب در شرایطی تشدید شده است که از سرکوب این گروهها و ثبات در سوریه بیش از هفت سال میگذرد. این عملیات نظامی که به حمایتهای خارجی از جمله حمایت ترکیه متصل است، توافق آتشبس در سال ۲۰۲۰ را نقض کرده است. زیرا این منطقه مشمول توافقنامه «کاهش تنش» است که با تضمین ترکیه در شهر آستانه قزاقستان با مشارکت ایران و روسیه امضا شد و شامل مناطقی در ادلب، حومه حلب و بخشهایی از حماه و لاذقیه میشود. در همین راستا به نظر شما ترکیه چه نفعی از ضربه زدن به سوریه و رفتن بشار اسد میبرد؟
فرجیراد: از زمان بحث بهار عربی این درگیریها شروع شد و دولت ترکیه همراه با کشورهای عربی و اروپایی به دنبال سرنگونی بشار اسد در سوریه بودند و میخواستند که دولت جدیدی در سوریه روی کار بیاید. این ایران و روسیه بودند که توانستند نظام سیاسی در دمشق را با رهبری بشار اسد حفظ کنند. بعد از پنج سال درگیری که تقریباً بیش از یکسوم خاک سوریه از کنترل دولت خارج شد با توافقاتی که بین مسکو و آنکارا به عمل آمد آتشبسی موقت اعلام شد و جمعیت مخالف از سرتاسر سوریه به سمت شمال غرب این کشور که مرکزش ادلب است حرکت کردند و زیر چتر ترکیه قرار گرفتند. قبل از بهار عربی توافقی میان دولت سوریه و ترکیه امضا شد که در واقع مرزهای دو کشور مرزهای امن اعلام شود و اتفاقاً سوریه کمک کرد که محل اقامت آقای عبدالله اوجالان که در شرق آفریقا زندگی میکرد شناسایی شود و با هواپیمای دولت ترکیه ایشان را پیدا کردند و به ترکیه آوردند؛ در حال حاضر هم ایشان به عنوان رهبر کردهای ترکیه در زندان هستند. اما بعد از بهار عربی این توافق به خاطر جنگ و به خاطر دشمنی که ترکیه با دولت سوریه داشت، برهم خورد و کردها جان تازهای گرفتند و توانستند مناطق وسیعی را تصرف کنند و سه کانتون به وجود آوردند. کردهای این منطقه به مرور زمان تحت حمایت آمریکا قرار گرفتند. به این شکل که آمریکا نفتی را که در منطقه وجود داشت استخراج میکرد و پول آن را به کردها میداد. علاوه بر این، کردها با عربهای مخالف در منطقه شمال شرقی متحد شدند و تقریباً یکسوم خاک سوریه را در اختیار گرفتند. در حال حاضر آقای اردوغان معتقد است پ.ک.ک ترکیه به دنبال استقلال است و میخواهد با عملیات تروریستی در ترکیه شرایط را متشنج کند (البته اخیراً این گروه بمبگذاری گستردهای در استانبول و آنکارا انجام دادند). اردوغان همچنین بر این باور است که مرکز این گروه در شمال سوریه است و در آنجا آموزش میبینند و کردهای سوریه از آنها حمایت میکنند و اتفاقاً روابط ترکیه و آمریکا هم سر این مسئله شکراب است. درواقع ترکیه به این خاطر که حدود یک هزار نیروی آمریکایی در آن منطقه کردها را زیر چتر خودشان گرفتند نمیتواند به این منطقه حمله کند. البته ترکیه به منطقه شمالی حمله کرد و مناطقی را در اختیار خود گرفت اما منطقه وسیعتر که سمت شمال شرق و شرق است تا نزدیک دیرالزور زیر چتر آمریکاست. بنابراین یکی از دلایلی که ترکیه میخواهد بر سوریه تسلط پیدا کند حل مسئله کردهاست که به اعتقاد ترکیه امنیت این کشور را به خطر انداختهاند. دلیل دوم این است که ترکیه در بهار عربی شکست خورد و عامل اصلی شکست خود را زمانبر شدن درگیریها در سوریه میداند و در حال حاضر به دنبال انتقام است. دلیل سوم این است که دولت ترکیه در تلاش است که این مخالفان را شریک حاکمیت کند. ترکیه میخواهد قطعنامه 2552 شورای امنیت را که طبق آن قرار بود در سوریه انتخاباتی برگزار شود و براساس آن انتخابات دولت شکل بگیرد؛ اجرایی کند. طی دو، سه سال اخیر هم اردوغان اصرار داشت که مذاکراتی با بشار اسد داشته باشد تا از این طریق بتواند مخالفان را در دولت شریک کند؛ اما بشار اسد همواره بر این تاکید داشت که من به شرط اینکه نیروهای ترکیه از خاک سوریه خارج شوند حاضر به ملاقات با اردوغان هستم. در حال حاضر فشار دولت ترکیه به این خاطر است که اگر اردوغان نتوانست با دولت اسد به توافق برسد و مخالفان اسد را که در واقع طرفدار ترکیه هم هستند در حاکمیت شریک کند، از این طریق اقدام کند. این را هم اضافه کنم که در تماسی که اخیراً آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا با هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه داشت موضوع سوریه مطرح شد و آقای هاکان گفت مطمئن باشید ما اجازه نمیدهیم که این نیروها (که تحت حمایت ترکیه هستند) به مردم صدمه بزنند. بنابراین ترکیه نمیگوید که ما مخالف این حمله هستیم بلکه میگوید ما اجازه نمیدهیم صدمهای به مردم وارد شود؛ و اتفاقاً این گروههای شورشی تلاش کردند که چهره مهربانی از خودشان به مردم نشان دهند. این مسئله نشان میدهد که ترکیه دستورات لازم را داده که این گروهها چگونه عمل کنند.
بهطور کلی دولت ترکیه مسائل امنیتی، اقتصادی و سیاسی زیادی با سوریه دارد. مسائل امنیتی را که عرض کردم. در رابطه با مسئله اقتصادی باید بگویم ترکیه ناراحت است که روسیه قراردادهای مختلفی با دولت سوریه دارد و به خاطر هزینههایی که ترکیه کرده است میخواهد بازار سوریه را در دست بگیرد. اما در ارتباط با مسائل سیاسی باید بگویم که ترکیه تمایل دارد گروههای طرفدار ترکیه حاکمیت را در دمشق در دست بگیرند. میدانید که ترکیه به اخوانیها نزدیک است. در همان بهار عربی هم ترکیه تلاش کرد که اخوانیان در سوریه حاکمیت را به دست بگیرند. در همین راستا من تصور میکنم که جنگ سوریه با دخالتهایی که ترکیه دارد به این زودی پایان نیابد. به این معنا که نه مخالفان بتوانند دمشق را تصرف کنند و نه دولت سوریه بتواند مناطق تصرفشده را بازپس گیرد، چراکه توان سوریه تحلیل رفته و روسیه هم مشغول جنگ اوکراین است.
این نکته را هم اضافه کنم که دونالد ترامپ بارها تاکید کرده است که باید جنگ اوکراین خاتمه پیدا کند و آقای زلنسکی هم مصاحبه بسیار مهمی کرد و گفت که ما حاضر هستیم بخشهایی از اوکراین را که روسیه تصرف کرده در اختیار روسیه قرار دهیم و بعدها این مسئله را از طریق دیپلماسی حل کنیم، اما به این شرط که مناطقی که در دست اوکراین است، تحت نفوذ ناتو قرار بگیرد. با توجه به اینکه اروپاییها در حال حاضر با عضویت اوکراین در ناتو مخالف هستند، حتی از نظر من ترامپ هم مخالف است، ممکن است از روسیه تضمین بگیرند که دیگر حمله نکند و یکسری از مناطق را داشته باشد. در چنین شرایطی نیروهای نظامی پوتین آزاد میشوند و طبیعتاً بخش قابل توجهی از آنها به سوریه منتقل میشوند و اگر تا آن زمان اتفاق خاصی در سوریه رخ ندهد، ورق به ضرر شورشیان و همچنین ترکیه برمیگردد.
مجلسی: من با نظر آقای دکتر درباره اینکه مشکلات در سوریه ادامه پیدا خواهد کرد موافقم. اما باید این نکته را اضافه کنم که ترکیه تا حد زیادی قربانی سیاستهای آقای اردوغان و همچنین ثروت و توسعه ناگهانی خودش شده است. اردوغان توانسته با ترفندهای پوتین-مدودفی سالهای زیادی در رأس قدرت باقی بماند، بهطوری که هاله سلطنتی با همان غرورها و تکبرها پیرامون او را گرفته است. مسئله دیگری که ترکیه دارد این است که با وجود ۵۰۰ سال از استقرار دولت عثمانی در آناتولی هنوز احساس غاصبانه بودن ورود ترکها به آناتولی و گرفتن جای کردها، ارمنیها، آسوریها، یونانیها و ملل دیگری که در آن سرزمین زندگی میکردند و وطنشان بود؛ وجود دارد. ترکها هیچ وقت در این منطقه نبودند حتی ترکهای سلجوقی هم با کمک حکومت سلجوقی که بر تمام سرزمین ایرانی حاکم بود، در این بخش حکومت میکردند و همه این حکومتها حکومت دیوانی فارسی بودند و حتی دولت عثمانی هم از لحاظ دیوانی یک سرزمین فارسی بود. اما اکنون تفاهم و توافقی که آقای اردوغان با خود اوجالان در زندان داشت و آرامشی که با کردها به صورت همزیستی مسالمتآمیز پیدا کرده بود، تمام این معادلات را بر هم زد. همانطور که آقای دکتر گفتند، اردوغان گرایش خاصی به اخوانالمسلمین و طرز تفکر سید قطب دارد اما به دو دلیل نمیتواند سختگیری کند؛ اول اینکه در حال حاضر ترکیه از آن دوره گذاری که ایشان در استانبول رای آورد و اول شد و بعد هم رئیسجمهور شد عبور کرده و در حال حاضر مردم خواهان یک حکومت اعتدالی و بازگشت به سکولار سنتی ترکیه هستند، چراکه تمام توسعه و پیشرفت خودشان را مدیون سیاست سکولار میدانند. اما اردوغان معادلات را به هم زد و متاسفانه کردها هم به روشهای افراطی روی آوردند و نمیدانستند که تروریسم به جز تشدید خصومت آورده دیگری ندارد. کردها باید این موضوع را بپذیرند که در کشوری هستند که اکثریت حاکمیت با ترکهاست و مرزها قابل تغییر نیست و باید به جای آشوب، جنگ و ستیزهجویی عامل وحدت و یگانگی این منطقه بزرگ باشند که از نظر ثروت و امکانات میتواند بزرگتر از اتحادیه اروپا باشد.
ترکیه به این خاطر که جایگاه خود را (به لحاظ اصالت ترک بودن) در آناتولی ضعیف میبیند، به دنبال توسعهطلبی و پانترکیسم است و میخواهد که ضعف اصالت در جامعه داخلی خود را با سرکوب کردهایی که آنجا وطن تاریخیشان است و همچنین با توسعه دادن خود به کشورهای ترکزبانی که حتی نمیتوانند با هم حرف بزنند؛ جبران کند. به نظر من اردوغان لطمه بزرگی به سرعت توسعه در ترکیه زده است. البته ترکیه همچنان موقعیت استراتژیک ممتازی دارد چراکه جنگ روسیه در اوکراین وابستگی روسیه را به ترکیه بیشتر کرده است و روسیه نیاز مبرمی به کالاهای ساخت ترکیه دارد. ترکیه همچنین بازار خوبی هم در اوکراین و هم در روسیه دارد و اگر بخواهد این بازارها را حفظ کند باید راه مسالمتآمیزی را در پیش بگیرد؛ چراکه جنگ و ستیز به جز آسیب رساندن به منافع ترکیه اثر دیگری ندارد. بنابراین بهتر است که ترکیه طبق قانون اساسی به حقوق کردها احترام بگذارد.
در مورد سوریه هم باید عرض کنم که حاکمان سوریه باید بدانند که دوران حکومت بعثی ناسیونال سوسیالیستی به اتمام رسیده است و دیگر نمیتوانند اقلیتها و بهویژه کردها را که از لحاظ قدمت و تمدن اگر خودشان را برتر از آنها ندانند کمتر هم نمیدانند؛ سرکوب کنند. در سوریه زمانی که فشار به اصطلاح حافظ اسدی برداشته میشود، مردم میخواهند نفس بکشند. استقبالی هم که از بهار عربی در سوریه شد به خاطر همین فشارهایی بود که راه تنفس مردم سوریه را سد کرده بود. بنابراین حاکمان سوریه باید این سوابق تاریخی را در نظر بگیرند. این را هم در نظر بگیریم که مردم سوریه به دلیل ترس از افراطیگراییهای داعش در شرایطی هستند که بتوانند با حکومت فعلی در یک وضعیت ائتلافی باقی بمانند تا از این طریق بتوانند آزادیهای تمدنی را برای خودشان حفظ کنند.
گفته میشود فراتر از نقش ترکیه در حمایت از برخی گروههای مسلح، سناریوی دیگر این است که آمریکا و اسرائیل پس از وارد آوردن ضربات به حزبالله و با استفاده از فرصت آتشبس در لبنان، به دنبال ضربه به ضلع دیگر محور مقاومت یعنی سوریه هستند. این گزاره چقدر درست است؟
فرجیراد: سوریه یک کلاف سردرگم ژئوپولیتیک است و هر کدام از این کشورها منفعتی در آنجا دارند. منافع اسرائیل در این است که گروههای شورشی در سوریه لاذقیه را تصرف کنند چراکه در چنین شرایطی راه ارتباطی سوریه با لبنان قطع میشود یا در واقع راه کمکی ایران به لبنان و حزبالله مسدود میشود. در جنگ قبلی اسرائیل تمایلی نداشت که حکومت اسد سرنگون شود، البته کمکهای درمانی به جبهه احرارالشام فعلی و جبههالنصره سابق میکرد اما در حال حاضر که این اتفاقات در لبنان و غزه افتاده و اسرائیل توافق ۱۷۰۱ را در لبنان به اجرا درآورده، میخواهد برای این توافق مکملی ایجاد کند. به این معنا که هرگونه راه ارتباطی و کمک به حزبالله را از طریق سوریه مسدود کند. شما میدانید که از سه طریق میتوان به لبنان کمک کرد: یک، از طریق دریا که اسرائیل کنترل کاملی بر آن دارد؛ دو، از طریق هوا که با توجه به توافقی که ارتش لبنان با ارتش اسرائیل کردند تقریباً کنترل هوا را هم در اختیار دارند. چون کنترل فرودگاه بیروت را ارتش لبنان در اختیار گرفته است و براساس این توافق دولت لبنان نمیتواند اجازه کمک به حزبالله را بدهد. سه، راه پنهانی مرز سوریه است که اسرائیل هم علاقهمند است این راه بهطور کامل بسته شود. بنابراین به نظر من با اینکه اسرائیل در دوره قبل تمایلی نداشت که دولت اسد سرنگون شود چراکه طی دو یا سه دهه حتی یک تیر از سوی دمشق به سمت جولان اشغالی پرتاپ نشد و خیال اسرائیل راحت بود، اما بعد از حوادث غزه و لبنان تمایل اسرائیل برای حفظ بشار اسد کمتر شده و در حال حاضر اسرائیل در حال رصد کردن اوضاع در سوریه است. در واقع اسرائیل هنوز به نتیجهگیری نهایی نرسیده است اما برای اولویت اول که همان بسته شدن راه ارتباطی با لبنان است تلاش میکند. البته اسرائیل به صورت غیرمستقیم در جنگ سوریه دخالت دارد و در حال بمباران کردن مرز است و اجازه نمیدهد که هواپیماهای ایرانی در فرودگاهها به زمین بنشینند. فقط کنترل راه زمینی برای اسرائیل دشوار است که با وقوع حوادث اخیر در سوریه این مشکل هم در حال رفع شدن است. البته اگر بشار اسد به اسرائیل نشان دهد که به هیچ وجه اجازه نمیدهد از این مرز کمکی به حزبالله برسد، طبیعتاً ممکن است نظر اسرائیل هم عوض شود.
مجلسی: من با فرمایشات آقای دکتر موافق هستم اما سوال من این است که تا کی باید اندیشهها، تدارکات و برنامهها در راه ادامه جنگ باشد؟ چرا باید اینطور باشد؟ چرا کشورها نمیخواهند درک کنند که راه بهتر، کنار گذاشتن بساط جنگ است. اسرائیل با بستن راهها نمیتواند به بقای خود ادامه دهد. در واقع اسرائیل با این اقدام در گام اول راه را به روی خودش خواهد بست. بهترین کار برای اسرائیل این است که با سوریه کنار بیاید، چراکه سوریه میتواند مسیر اسرائیل را به عراق، عربستان و خلیج فارس و تمام مناطقی که در آن هم امکان فروش و هم امکان حضور و مشارکت در طرحها و برنامهها را دارد؛ باز کند. گاهی اوقات پذیرش شرایط جدید شجاعت بیشتری میخواهد تا ادامه جنگ و ستیز. متاسفانه کسی نیست که این رهبران را نصیحت کند تا به جای جنگیدن به مردم خود بیندیشند که مخالف جنگ هستند. حتی مردم اسرائیل هم علیه جنگ و اقدامات دولت خودشان تظاهرات برپا میکنند. شاید یکی از دلایلی که اسرائیل بر مردم غزه فشار میآورد این است که آنها هم علیه حماس شورش کنند و بگویند که اجازه دهید ما در یک شرایط بهتر با کمک اعراب و دیگر کشورها خودمان را بازسازی کنیم و بتوانیم از امکاناتی که طبیعت در اختیار ما گذاشته بهرهمند شویم.
در حال حاضر حزبالله با پذیرفتن شرایط آتشبس، زمینه را برای توسعه خودش فراهم کرده است. چراکه اگر مشارکت نظامی به مشارکتی سیاسی تبدیل شود زمینه برای توسعه فراهم میشود. من امیدوار هستم که مقامات ایرانی هم با گرفتن امتیازاتی بتوانند با شرایط بهتری به این قضیه پایان دهند. راستش من بیشتر از دید کشور خودمان به قضیه نگاه میکنم؛ ما نباید منتظر بمانیم که تکلیف دیگران چه میشود، ما باید به فکر خودمان باشیم. ما در حال حاضر در انزوای بینالمللی هستیم. دیدیم که روسیه و چین چگونه با اعراب متحد شدند و بیانیهای ضدایرانی را امضا کردند، اروپا هم که بهطور کامل دور ایران را خط کشیده است. تکلیف آمریکا هم که مشخص است. بنابراین من امیدوارم که مقامات ایرانی به جای حضور در منطقه به دنبال توسعه و ساخت ایران باشند.
در چنین شرایطی ایران باید چه استراتژی اتخاذ کند؟
فرجیراد: آقای مجلسی اشاره کردند که ایران باید چه اقداماتی انجام دهد اما شما بهتر میدانید که مسئله فلسطین و مسئله مقاومت خط قرمز نظام است. در واقع آنها معتقدند، باید تا زمانی که فلسطینیها به حقشان برسند کنارشان باشیم. مسئله سوریه هم به خاطر همین مسئله مقاومت و اسرائیل است که برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت استراتژیک پیدا کرده است. چراکه سوریه کشوری است که ایران را به لبنان و حزبالله و بعد هم به فلسطین و غزه وصل میکند. بنابراین در شرایط فعلی نمیتوانیم بگوییم که ایران نباید در منطقه دخالت کند و مسئله فلسطین را باید اعراب حل کنند. به هر حال از روز اول انقلاب در ایران مسئله فلسطین به عنوان مسئلهای محوری در سیاست خارجی مطرح شد و به عنوان استراتژی اول کشور انتخاب شد و من فکر نمیکنم که جمهوری اسلامی ایران این سیاست را کنار بگذارد. همین چند روز پیش بود که من در خبرها خواندم ایران از طریق عراق پیامی به آمریکا داده است مبنی بر اینکه ما بهطور جدی از دولت سوریه تا زمانی که گروههای تروریستی نابود شوند، حمایت میکنیم. بنابراین شاهد این هستیم که حتی در شرایط پیچیده منطقهای هم مهمترین اولویت سیاست خارجی ایران محور مقاومت است. حتی شاید بتوان گفت که اولویت محور مقاومت اگر از مسئله هستهای بیشتر نباشد کمتر نیست. به هر حال هم محور مقاومت و هم مسئله هستهای از اولویتهای اصلی نظام هستند که به هیچ وجه حاضر نیست از آنها پا پس بکشد. بنابراین من تصور میکنم که ایران حضور خودش را در سوریه بیشتر خواهد کرد و ما در آیندهای نزدیک شاهد افزایش نیروهای ایران در سوریه خواهیم بود؛ چرا که از نظر من این درگیریها کوتاهمدت نیست و ادامهدار است. همانطور که قبلاً هم عرض کردم به نظر میآید احتمال آتشبس در لبنان زیاد است و اگر این اتفاق بیفتد هماهنگی بیشتری با روسها انجام خواهد شد. بنابراین من یک درصد هم احتمال نمیدهم که نظام از منطقه عقبنشینی کند.
مجلسی: در مورد اینکه نظام از منطقه عقبنشینی نخواهد کرد عجالتاً با دکتر موافقم. اما به یاد داشته باشیم که هنوز تکلیف برنامه هستهای مشخص نیست، شورای حکام میتواند علیه ایران قطعنامه صادر کند و زمانی هم تا فعال شدن مکانیسم ماشه باقی نمانده است. در همین راستا هرگونه دخالت ایران در سوریه میتواند شرایط را برای کشور دشوار کند. اگر در این میان درگیریها بین ایران و اسرائیل هم افزایش پیدا کند آمریکا هم کنار نمینشیند و وارد بازی خواهد شد. بنابراین من نگران این هستم که این تعصب و غیرتمداری تسلیمناپذیر بر سر مسائل منطقهای به ضرر ایران تمام شود و در نهایت مجبور شود که در ضعیفترین شرایط تن به توافق دهد. بنابراین بهتر است که ایران در شرایط فعلی با گرفتن امتیازاتی وضعیت را به شکل دیگری رقم بزند، چراکه زمان به ضرر ایران است و ممکن است دیگر چنین شرایطی مهیا نباشد.