سلام در درون، صلح در بیرون
بررسی چالشهای ایران و همسایگان در گفتوگو با مهدی مطهرنیا
ایران تقریباً در میان تمام همسایگان خود درگیر مشکلات یا حداقل رقابتهای جدی است. در قسمت شمالی ایران، جمهوری آذربایجان عملاً به میدان جولان نیروهای اسرائیلی تبدیل شده است. تلاش آذربایجان در ایجاد تحریکاتی درون ایران و در مرزها قابل کتمان نیست. در مرزهای شرقی کشور، حکومت طالبان در حال برهم زدن تجارت با ایران است. پاکستان نیز با جذب مستمر سرمایهگذاری خارجی کشورهایی نظیر چین در امور زیرساختی خود مشغول یک رقابت ژئوپولیتیک با ایران شده است. در جنوب ایران هم برخی تنشها و رقابتهای دیرینه منطقهای میان ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس همواره وجود داشته و دارد. یکی از مهمترین این تنشها که بیش از نیمقرن هم قدمت دارد؛ ادعاهای امارات بر سر مالکیت جزایر سهگانه ایرانی است. در سالهای اخیر امارات توانسته کشورهای بیشتری را با خود همراه کند و خواستار ارجاع پرونده به مجامع بینالمللی شود. بعد از همراهی چین، روسیه و آمریکا با امارات، اخیراً اتحادیه اروپا نیز با انتشار بیانیهای مشترک با شورای همکاری خلیجفارس، از ادعای مالکیت امارات بر جزایر سهگانه ایرانی حمایت کرده است.
ایران تقریباً در میان تمام همسایگان خود درگیر مشکلات یا حداقل رقابتهای جدی است. در قسمت شمالی ایران، جمهوری آذربایجان عملاً به میدان جولان نیروهای اسرائیلی تبدیل شده است. تلاش آذربایجان در ایجاد تحریکاتی درون ایران و در مرزها قابل کتمان نیست. در مرزهای شرقی کشور، حکومت طالبان در حال برهم زدن تجارت با ایران است. پاکستان نیز با جذب مستمر سرمایهگذاری خارجی کشورهایی نظیر چین در امور زیرساختی خود مشغول یک رقابت ژئوپولیتیک با ایران شده است. در جنوب ایران هم برخی تنشها و رقابتهای دیرینه منطقهای میان ایران و کشورهای حاشیه خلیجفارس همواره وجود داشته و دارد. یکی از مهمترین این تنشها که بیش از نیمقرن هم قدمت دارد؛ ادعاهای امارات بر سر مالکیت جزایر سهگانه ایرانی است. در سالهای اخیر امارات توانسته کشورهای بیشتری را با خود همراه کند و خواستار ارجاع پرونده به مجامع بینالمللی شود. بعد از همراهی چین، روسیه و آمریکا با امارات، اخیراً اتحادیه اروپا نیز با انتشار بیانیهای مشترک با شورای همکاری خلیجفارس، از ادعای مالکیت امارات بر جزایر سهگانه ایرانی حمایت کرده است. در همین ارتباط مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل، معتقد است که امارات تلاش دارد با تمسک به بحران اوکراین از یکسو و بحران موجود میان ایران و اسرائیل از سوی دیگر، از کشورهای غربی امتیاز بگیرد. از یاد نبریم که هماکنون منطقه خاورمیانه درگیر جنگ نیابتی است و این جنگ نیابتی در حال وارد شدن به یک رودررویی مستقیم احتمالی میان ایران و اسرائیل است. در چنین شرایطی طبیعی است که امارات تلاش کند وضعیت را به نفع خود تغییر دهد.
♦♦♦
امارات متحده عربی بلافاصله بعد از تاسیس در سال 1971 از شورای امنیت سازمان ملل خواست به اختلاف ابوظبی با تهران بر سر جزایر سهگانه رسیدگی کند اما اعضای دائمی شورای امنیت، رسیدگی به این درخواست را به زمان دیگری موکول کردند. این روند به همین شکل ادامه پیدا کرد تا در نهایت امارات توانست قدرتهای بزرگ را با خود همراه کند. حال سوال این است که در برابر استراتژی امارات، که از ۲۷ سال پیش آغاز شده و همچنان هم ادامه دارد، جمهوری اسلامی چه استراتژی قابل قبول و داینامیکی داشته است؟
اجازه دهید موضوع را اینگونه آغاز کنم. بعد از جنگهای 30ساله، جهان به این نتیجه رسید که باید به مولکولهای موجود در اندامواره نظام بینالملل یعنی ملت-دولتها توجه کند و مرزهای ملی را به رسمیت بشناسد و هر کشوری در این نظم موجود در عین حال که اجزای نظام بینالملل محسوب میشود برای خود دارای شخصیت حقوقی مجزا باشد که بند 9 ماده وستفالیا به این موضوع اشاره دارد. اینگونه، دولت-ملتها به عنوان کنشگران اصلی نظام بینالملل به رسمیت شناخته شدند. اگرچه دولت-ملتها به عنوان یک واژه مدرن امروزه مطرح است اما نقطه عزیمت تاریخی آن را باید در قرارداد وستفالیا و بعد از جنگهای 30ساله ملاحظه کرد. بعدها همین نظم موجود در نظام بینالملل به یک نظم دیگر ارجاع داده شد که آن هم اتحادها و اتفاقها را برانگیخت و جنگ جهانی اول و دوم از درون آن برخاست؛ کشورهای کوچک در چهارچوب وستفالیا نگران احیای امپراتوریها بودند و از اینرو تلاش کردند در متحد شدن با یکدیگر در برابر این رویکرد بایستند ولی خود درگیر همین جهتگیری شده و سعی کردند به امپراتوری تبدیل شوند؛ بنابراین متحدین و متفقین در جنگ اول و دوم جهانی شکل گرفت.
در همین راستا ایران به جای اینکه به عنوان یک دولت-ملت مدرن عمل کند ترجیح داده است مانند یک دولت انقلابی عمل کند و با تشکیل کانونهای قدرت ایدئولوژیک در منطقه، نظام بینالملل به رهبری آمریکا را به چالش بکشد. به عبارت دیگر نگرش حاکم در عرصه سیاست خارجی ایران امتمحورانه و ضدامپریالیسم جهانی به رهبری آمریکاست. جمهوری اسلامی ایران براساس گفتمان مقاومت حل همه موضوعات را در گرو توسل به یک ایدئولوژی انقلابی در مبارزه با تحرکات منطقهای و بینالمللی میداند. این در حالی است که در دنیای امروز کشورها به تنهایی نمیتوانند زمینهساز ایجاد محیطی مناسب برای زیست سیاسی باشند.
این موضوع باعث شد که کشورهای کوچک در منطقه احساس خطر کرده و با بزرگنمایی قدرت ایران به عنوان تهدید، زمینهساز ایجاد فضایی علیه ایران هم در منطقه و هم در نظام بینالملل شوند. در همین راستا میتوان همراهی اتحادیه اروپا با کشورهای عربی و امارات را توضیح داد. واقعیت این است که در حال حاضر اتحادیه اروپا نسبت به ایران و گروه مقاومت احساس خطر میکند و با همراهی با کشورهای منطقه تلاش میکند که ایران را در محاصره بینالمللی قرار دهد. در این میان امارات نیز در تلاش است که فضای بینالمللی را علیه ایران متشنج کند و با بهرهبرداری از این فضا، شرایط را به نفع خود تغییر دهد. پیش از این نیز روسیه و چین که ایران را شریک استراتژیک خود میدانند در مورد جزایر سهگانه با امارات متحده عربی همراهی کردند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که حساسیتهای اروپا به دلیل مناسبات نظامی ایران و روسیه بیش از هر زمان دیگری تشدید شده است. بهرغم تکذیب ایران، بلوک غرب و بهطور مشخص اروپا مدعی است که ایران موشکهای بالستیک کوتاهبرد را در اختیار روسیه قرار داده است. بنابراین مهمترین دلیل همصدایی اتحادیه با امارات نیز همین موضوع است. نظر شما در این زمینه چیست؟
ما نمیتوانیم این موضوع را فقط به ماجرای اوکراین محدود کنیم. ماجرا به موضعگیریهای دستگاه سیاست خارجی ایران در قبال غرب (آمریکا و اروپا به عنوان مرکزیت سلطه جهانی)، برمیگردد. اما بهطور کلی مسئله اوکراین مسئلهای بسیار مهم برای اروپاست. جنگی که در اوکراین اتفاق افتاد در واقع جنگی در عمق استراتژیک اروپا بود. برای همین هم هر نوع اقدام یا کمکی به روسیه که احتمال تغییر جنگ به نفع روسیه را افزایش دهد؛ از نظر آنها یک تهدید است. در همین راستا امارات تلاش دارد با تمسک به بحران اوکراین از یکسو و بحران موجود میان ایران و اسرائیل از سوی دیگر، از کشورهای غربی امتیاز بگیرد. از یاد نبریم که هماکنون منطقه خاورمیانه درگیر جنگ نیابتی است و این جنگ نیابتی در حال وارد شدن به یک رودررویی مستقیم احتمالی بین ایران و اسرائیل است. در چنین شرایطی طبیعی است که امارات تلاش کند وضعیت را به نفع خود تغییر دهد.
با توجه به اوجگیری تنش در منطقه چرا کشورهای عربی به جای تمرکز بر مسئله فلسطین تمرکز خود را بر جزایر سهگانه ایرانی گذاشتهاند؟
باید بپذیریم که دنیای امروز دنیای منطق است و تمامی کشورها بر اساس منافع ملیشان برنامهریزی و چهارچوبهای اقدامشان را تعریف میکنند. این اصطلاح در واقع حاصل تحولات بنیادگر انقلاب صنعتی و دموکراتیک در اروپاست که عرصه عمل سیاسی را برای بازیگران (دولتها) در صحنه نزاع بینالمللی فراخ و توجیه قانونی و معقول را در زمینه عمل سیاسی خلق کرده است. بر اساس سابقه تاریخی گفتمان منافع ملی، در واقع رنگ و بوی منافع ملی در عرصه عمل سیاسی، برآیندهایی مانند کنش و واکنشهای مطلوب و موجه را به وجود آورده است. امروزه کشورها نگرش ایدئولوژیک ندارند و به دنبال این هستند که زمینههایی را برای ایجاد فضای مناسب در جهت قدرتگیری خود در قبال رقبا پیدا کنند. کشورهای عربی از جمله امارات امروز به فکر مبارزه با اسرائیل نیستند. اگر به خاطر داشته باشید در 13 آگوست 2020 بود که امارات متحده عربی در بیانیهای اعلام کرد که به عنوان نخستین کشور عرب خلیجفارس روابطش را با اسرائیل عادی میکند. با اینکه همکاری مخفی میان اسرائیل و کشورهای خلیجفارس از چند سال پیش در جریان بود و در نهایت نیز به اعلام طرح صلح ایالاتمتحده آمریکا برای خاورمیانه با موافقت ظاهری این کشورها در ماه ژانویه منجر شد، مقامات و رسانههای منطقه در مجموع علاقهای به ثبت این همکاری نشان نمیدادند؛ اما امارات متحده عربی نهتنها به عادیسازی روابط با اسرائیل پرداخت بلکه سفیرش را نیز به تلآویو فرستاد. اکنون نیز با وجود کشته شدن بیش از 40 هزار فلسطینی، شاهد ایجاد فضایی هستیم که نهتنها کشورهای عربی بلکه ملتهای عرب نیز آنگونه که حتی در غرب نسبت به تحرکات تلآویو در فلسطین و لبنان حساس هستند، واکنشی به این موضوع نشان نمیدهند.
در سال 2015 در جایی گفتم که دکترین آمریکاییها محدود کردن همکاری بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران است. در همین راستا شاهد ایجاد فضایی بودیم که اتحاد ابراهیم شکل گرفت و براساس این اتحاد تلاش شد که محاصره منطقهای تهران شکل بگیرد. با افزایش تحریمها محدودسازی همکاری بینالمللی با ایران عملیاتی شد. در این فضا شما نمیتوانید بگویید که چرا کشورهای عربی و امارات سر پیکان خود را به طرف تهران گرفتند، مطرح کردن این موضوع مشکلی را حل نمیکند. کشورها به دنبال منافع ملی خودشان هستند. در حال حاضر امارات منافع خود را در دوری از منازعه منطقهای بین تهران و تلآویو میبیند و به دنبال این است که از هر دو طرف امتیاز گرفته و بتواند وضعیت خودش را در رقابت منطقهای با ایران اعتلا ببخشد. ایران از قدیمالایام ابرقدرت منطقهای بوده و این استعداد و پتانسیل را داشته و دارد که به یک قدرت جهانی و بینالمللی بدل شود؛ اما همواره تلاش شده ایران در این زمینه محدود شود. رویکردهای تهران در قالب سیاست خارجی توانسته است این بهانه را به دست کشورهای منطقه و نظام بینالملل بدهد تا در چهارچوب این معنا محدودیتهای بیشتری برای تهران به وجود بیاورند. از اینرو نمیتوان در این زمینه با شعار و رویکردهای گفتمانی حاکم بر تهران توقع داشت که کشورهای عربی به دنبال ایجاد فضایی در برخورد با تلآویو باشند. امروزه امارات دارای یک قدرت رو به تزاید برای ایجاد فضای اقتصادی و همکاری با تلآویو است. امارات برای حفظ افکار عمومی میتواند در برخی از مواقع جهتگیریهای ضدصهیونیستی داشته باشد. ولی آنچه در سیاست اصل است؛ حرف نیست بلکه اقدام دولتها در صحن علنی سیاست است که در ایران تحت عنوان میدان از آن یاد میکنند. به این ترتیب باید گفت که چنین دیدگاهی سیاستهای آرزومندانه است و تحلیلهای تقلیلگرایانه را دربر میگیرد.
ایران از نظر حقوقی چه ابزارهایی برای مقابله بینالمللی با ادعای اماراتیها دارد؟
از زمانی که انگلستان این جزایر را ترک کرد حاکمیت این جزایر بهطور رسمی به ایران انتقال پیدا کرد. نقشههای قدیمی و همچنین اسناد و مدارکی وجود دارد که از نظر تاریخی نمایانگر تعلق این جزایر به ایران است. با وجود تردیدهایی که امارات متحده عربی در این زمینه ایجاد کرده است به راحتی میتوان در محافل بینالمللی این موضوع را بررسی کرد. اما آنچه مسلم است این است که آنچه در صحنه بینالمللی میتواند موجب پیروزی شود؛ قدرت است. مکتب سیاست مکتب قدرت است. به شعار نیاز دارد اما شعار در مکتب قدرت اصالت ندارد. ایران میتواند منظر علمی و حقوقی این مسئله را در مجامع بینالمللی اثبات کند اما در چهارچوب آنچه نظام بینالملل خوانده میشود، مسائل حقوقی پایینتر از قدرت سیاسی قرار میگیرد. در حال حاضر کشورها به دنبال محاصره سیاسی و اقتصادی ایران هستند و امارات در تلاش است که از این موضوع به نفع خود استفاده کند.
علاوه بر مسئله جزایر سهگانه با امارات، ایران با کویت و عربستان بر سر برخی قلمروهای دریایی و میدانهای گازی، با پنج دولت پیرامونی خزر در مورد مرزهای دریایی، با آذربایجان بر سر کریدور زنگزور، با افغانستان بر سر حقآبه، گذر غیررسمی، قاچاق و مهاجرت و با پاکستان هم بر سر تحرکات گروهها در مرزها، اختلاف دارد که گاهی این اختلافات به تنش و حتی منازعه هم رسیده است. در همین راستا سوالی که مطرح میشود این است که چرا ایران تقریباً با بیشتر همسایگان خود درگیر اختلاف یا حداقل رقابتهای جدی است؟ چطور میتوان این اختلافات را حلوفصل کرد؟
ایران باید گفتمان خود را تغییر دهد. سیاست خارجی ایران نمیتواند به همان شیوه که در دو یا سه دهه گذشته رفتار کرده عمل کند. من در سال 1380 در جایی نوشتم که گفتمان ایران باید به گفتمان سلام در درون و صلح در بیرون تبدیل شود، به این معنا که ایران کشوری متحد با اقوامی متکثر است و این دولت و حکومت است که باید به این ادراک برسد که وحدت ملی را شکل دهد. بر این اساس باید گفتمان سلام در درون را دنبال کند و از طرف دیگر باید بداند که در بیرون نیز تمام کشورها به عنوان بازیگران اصلی نظام بینالملل به دنبال منافع خود هستند و به جای نفی دیگران در نظام بینالملل نیز باید جنبه ایجابی را دنبال و گفتمان صلح را برافراشته دارد. گفتمان سلام در درون و صلح در بیرون نه در قالب شعار بلکه در قالبهای عملیاتی آن باید به عنوان یک گفتمان ایجابی و مثبت مدنظر قرار گیرد. از این جهت باید این گفتمان را در صدر بنشانیم و حداقل به عنوان یک پارادایم به آن بنگریم و بتوانیم دکترینهای عملیاتی آن را نیز شکل ببخشیم. در همین راستا باید ارتباط با تمام کشورها و دولتهای شناختهشده در نظام بینالملل در چهارچوب سیاست خارجی ایران و در فضای قانون اساسی کشور مورد توجه باشد.