شناسه خبر : 45374 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

منطقه آتش

ایران با ابرچالش‌های منطقه قفقاز چه کند؟

 

زهرا اکبری / نویسنده نشریه 

26«از کجا باید می‌فهمیدم شروع شده؟ از کجا می‌توانستم بفهمم جنگ شده؟ باید منتظر نشانه‌های بیرونی‌اش می‌ماندم؟ تا صدای گلوله‌ها را از دوردست یا صدای پوتین سربازی را جلوی در خانه‌ام بشنوم؟ تازه آن‌وقت بود که می‌فهمیدم درهای شیشه‌ای خانه‌ام با آن قاب چوبی نازکشان خیلی سست‌تر از آن‌اند که از من محافظت کنند. داشتم اخبار تلویزیون مرکزی را نگاه می‌کردم، خانه‌ام و خیابان‌های دوروبرش را لایه‌ای از مه شیری‌رنگ زمستانی پوشانده بود (خیال می‌کردم در پناه آن، جایم اندکی امن‌تر است)، احساس کردم که الان دیگر ترس بر تمام وجودم حاکم شده و دیگر هیچ اهمیتی ندارد که بدانم از کجا نشأت می‌گیرد. الان دیگر شناخت منشأ آن هیچ کمکی به من نمی‌کند. ترس حیوان درنده‌ای که یک‌بار تو را نمی‌کشد، تکه‌تکه تو را می‌بلعد، تا وقتی که پاک تنت را به دندان‌های تیزش بسپاری، و دیگر حتی به فکرت هم خطور نکند که ممکن است هنوز جای امیدی باشد. امید به چه؟ به اینکه قدری پول و گذرنامه‌ات را برداری و بگذاری بروی؟ اما به کجا بروی؟ و کی؟ همان لحظه یا وقتی به چشم خودت تانک‌ها را دیدی که وارد خیابانتان شدند؟ حتماً باید وارد خیابان خودتان بشوند تا باورت شود؟ وقتی رفته‌رفته پرده مه‌آلود و نرم تاریکی فروافتاد، احساس کردم چیزی سرد مثل تکه‌ای یخ در درونم بزرگ می‌شود و تمام سینه‌ام را می‌گیرد. دهانم خشک شد، کف دست‌هایم خیس عرق شد و لرزی در تنم دوید، نمی‌دانستم این چه مرضی است که سراغ من آمده؟ لحظه‌ای می‌رسد که آدم دیگر سیاسی فکر نمی‌کند، دیگر اصلاً فکر نمی‌کند. عاقبت ترس غلبه می‌کند. رسیدن این لحظه را می‌فهمی، چون همان‌طور آنجا وسط اتاقی که نمی‌شناسی می‌مانی و به فضای تهی خیره می‌شوی، یکباره سراپایت از هر حس و حالی خالی می‌شود، فلج می‌شوی. در وجودت دیگر هیچ نشانی از زندگی نیست نه حسی نه حرکتی، هیچ نیست جز این لحظه بلورین ترس مطلق که درون تو می‌درخشد. این ترس از خود مرگ نیست، بلکه از مرگ برنامه‌ریزی‌شده است، مرگی که کسی نقشه‌اش را در ذهن خود پرورانده، مرگ به عنوان شماره‌ای در آمار، مرگ توده مردم در بازی مرگبار قدرت. این ترس از مرگ نیست، بلکه آگاهی بر این امر است که مرز میان مرگ و زندگی چقدر شکننده و نازک است، و دانستن اینکه قرار است به زودی با این مرز روبه‌رو شوی...». این ‌روایت اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامه‌نگار کروات از آغاز جنگ میان نیروهای کروات دولت کرواسی و نیروهای صرب محلی یا ارتش مردمی یوگسلاو، مشابه روایت ارمنی‌های ساکن در منطقه قره‌باغ است.

همین چند روز پیش بود که تصاویری آخرالزمانی از قره‌باغ در رسانه‌های جهانی منتشر شد. گویی به یکباره همه چیز فروریخته بود، ارامنه قره‌باغ در حال جمع‌آوری وسایل خود و آماده شدن برای خروج از شهر با اتوبوس و سایر وسایل حمل‌ونقل به سمت ارمنستان بودند. کوچه‌های قره‌باغ شاهد کوچ انسان‌هایی بود که امیدی به فردای خود نداشتند. در همین زمان بود که ترس از ذهن و روان ارامنه قره‌باغ فراتر رفت و بر کشورهای منطقه و همسایه سایه انداخت. به همان اندازه که ارامنه این منطقه به آینده موهوم خود با نگرانی و ترس می‌نگریستند، برخی کشورهای منطقه نیز آینده را خطرناک و پرچالش می‌دیدند. در این میان ایران با داشتن بیشترین مرز با دو کشور آذربایجان و ارمنستان موقعیت حساسی دارد و چنانچه نتوانند بحران را مدیریت کنند با عوارض و عواقب غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل جبرانی مواجه خواهد شد.

گذری بر تاریخ

27منازعه بر سر مالکیت منطقه قره‌باغ به سال‌ها پیش از استقلال دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان بازمی‌گردد. در ژانویه 1804 بود که سیسیانوف، فرمانده گرجی‌تبار نیروهای روسیه تزاری در جنگ اول ایران و روس، با قتل فجیع جوادخان زیاد اوغلوی قاجار، آخرین والی ایرانی قفقاز همراه با خانواده‌اش آن را تحت کنترل قوای روس درآورد اما دو سال بعد در ادامه جنگ در نبرد باکو به دست حسین‌قلی خان حاکم باکو کشته شد و سرش به تهران نزد فتحعلی شاه فرستاده شد. سیسیانوف اگرچه کشته شد و سرش به دارالخلافه تهران فرستاده شد اما هفت سال بعد دارالسلطنه تبریز و حاکمش عباس میرزا که دیگر در وضعیتی که حمایت لازم از سوی دارالخلافه را دریافت نمی‌کرد قادر به ادامه جنگ نبود به قرارداد گلستان تن داد و حاکمیت روسیه تزاری بر ۱۴ شهر قفقاز به مساحت ۲۷۰ هزار کیلومترمربع به شمول قره‌باغ را پذیرفت. این منطقه تا وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تحت حاکمیت روسیه تزاری اداره می‌شد.

با سقوط امپراتوری روسیه و زمامداری بلشویک‌ها، مسائل قره‌باغ، ابعاد جدی‌تری به خود گرفت و مناطق ارمنستان و آذربایجان استقلال خود را اعلام کردند؛ ولی اختلافاتی بر سر سه منطقه حائل دو کشور نوظهور، «سیونیک»، «نخجوان» و «قره‌باغ» وجود داشت. با بالا گرفتن کشمکش، ارمنستان تلاش ناموفقی را برای تصاحب این مناطق انجام داد؛ اما پس از ورود ارتش بریتانیا به قفقاز جنوبی در پی پیروزی در جنگ جهانی اول در سال 1919، این مناطق به آذربایجان واگذار شد. پس از تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، با ورود لشکر 11 شوروی به منطقه قفقاز و شکل‌گیری جمهوری سوسیالیست اتحاد قفقاز که کشورهای ارمنستان و آذربایجان کنونی را نیز شامل می‌شد، قره‌باغ به جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی واگذار شد؛ اما مخالفان کمونیست آذری با سرکردگی «نریمان نریمانف» توانستند چند سال بعد و در سال 1921 با استفاده از سردی روابط ارمنی‌ها با شوروی، این منطقه را مجدداً به آذربایجان ملحق کنند. پس از آن، براساس سیاست‌های اجراشده در دوره استالین، منطقه قره‌باغ به چند بخش تقسیم شد: بخش‌هایی از آن به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی پیوست؛ بخش زنگه‌زور به جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی واگذار شد و به بخش قره‌باغ کوهستانی یا ناگورنو قره‌باغ به سبب اکثریت جمعیت ارمنی آن، برخلاف روند تاریخی و به‌‌رغم میل آذربایجان، وضعیت خودمختاری اعطا شد تا ساکنان این منطقه در کنار زبان رسمی آذری، از زبان ارمنی در تدریس، محاکم و امور اداری استفاده کنند. سپس این منطقه با عنوان منطقه خودمختار قره‌باغ کوهستانی زیر نظر جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی قرار گرفت و حکومت شوروی به اسکان ارامنه در قره‌باغ ادامه داد تا جایی که در سال 1979، حدود 76 درصد جمعیت قره‌باغ را ارامنه و 23 درصد را آذری‌ها تشکیل می‌دادند. از طرفی، ارمنستان همواره نارضایتی خود را از الحاق قره‌باغ به آذربایجان اعلام و در دهه‌های بعد همچنان تلاش می‌کرد از طرق غیرنظامی این منطقه را از آذربایجان باز پس گیرد که موفق به این کار نشد.

از لحاظ تاریخی هم می‌توان تصمیم رهبران شوروی در سال ۱۹۲3 (مبنی بر معرفی منطقه قره‌باغ کوهستانی به‌عنوان یک ایالت خودمختار در ترکیب سیاسی جمهوری آذربایجان) را مبنای بروز اختلاف میان طرفین تلقی کرد. این وضعیت هرگز رضایت ارامنه و آذری‌ها را به دنبال نداشت و مقدمه‌ای برای درگیری‌ها و تنش‌های بعدی شد، زیرا ارمنیان خواهان الحاق قره‌باغ به ارمنستان و اهالی آذربایجان از روند تبدیل شدن این منطقه به استانی خودمختار ناراضی بودند. با روی کار آمدن «میخائیل گورباچف»، در سال ۱۹۸۵ به‌عنوان رهبر اتحاد جماهیر شوروی فضا برای طرح خواسته‌های قدیمی درباره قره‌باغ آغاز شد، یک‌بار دیگر درگیری‌های پراکنده و سپس جنگ همه‌جانبه میان آذربایجان و ارمنستان روی داد. همزمان با استقلال جمهوری آذربایجان و ارمنستان، منطقه قره‌باغ از نظر جغرافیایی و مکانی در داخل خاک آذربایجان قرار گرفت، اما این امر باعث اعتراض دولت ارمنستان شد. به نحوی که با حمایت دولت ارمنستان، در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۹۱، رفراندومی در قره‌باغ برگزار شد که طی آن بیشتر مردم خواستار کسب استقلال کامل از آذربایجان شدند. این موضوع به نبرد مسلحانه میان دو کشور از ۲۰ فوریه ۱۹۸۸ تا ۱۲ مه ۱۹۹۴ انجامید که به کشته، زخمی و آواره شدن گروه زیادی از مردم منجر شد.

با بروز درگیری بین ارمنستان و آذربایجان، شورای امنیت سازمان ملل در سه قطعنامه از آذربایجان و ارمنستان درخواست کرد که اختلاف‌های خود را در چهارچوب گروه «مینسک» حل‌وفصل کنند. سازمان ملل بازگشت صلح به قره‌باغ را به سازمان‌های منطقه‌ای به ویژه سازمان امنیت و همکاری اروپا واگذار کرد. سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز در سال ۱۹۹۲ گروه موسوم به «گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا» را با عضویت ۹ کشور و به ریاست آمریکا، روسیه و فرانسه تشکیل داد. گروه مذکور توانست در دوازدهم ماه می ۱۹۹۴، آتش‌بس را بین طرفین مناقشه در بیشکک برقرار کند. پس از این توافق آتش‌بس، قره‌باغ بخشی از جمهوری آذربایجان باقی ماند، اما از آن زمان عملاً توسط جمهوری خودخوانده ارامنه‌تبارها اداره می‌شد و بسیار متکی به حمایت ارمنستان بود. در سال‌های بعد، گروه مینسک برای حل مناقشه قره‌باغ دست به انجام ابتکارات و ارائه طرح‌هایی زد که تاکنون هیچ‌یک از آنها موفق نبوده‌اند. همچنین ایران در اردیبهشت سال ۱۳۷۱ برای میانجیگری در بحران قره‌باغ پیش‌قدم شد و اقدام عملی لازم را انجام داد. کفیل ریاست‌جمهوری آذربایجان، «یعقوب محمداف» و «لئون پتروسیان»، رئیس‌جمهوری ارمنستان به دعوت «اکبر هاشمی‌رفسنجانی» رئیس‌جمهوری وقت ایران به تهران آمدند و در پایان مذاکرات سه‌جانبه بیانیه‌ای مشترک مبنی بر آتش‌بس را صادر کردند، اما هم‌زمان با صدور بیانیه مشترک تهران، شهر شوشا توسط ارامنه اشغال شد. این شهر در حالی سقوط کرد که ایران با حضور دو کشور درگیر جنگ و نماینده سازمان ملل متحد طرح آتش‌بس جامعی را نهایی کرده بود، این اقدام و حسن نیت کشورمان نتوانست به حل مناقشه قره‌باغ کمک کند.

در طول سال‌های پس از جنگ اول قره‌باغ، درگیری‌های پراکنده‌ای از سوی دو طرف همواره ادامه داشته و در آخرین رویارویی نظامی بین دو کشور در سال 2016 (قبل از جنگ 2020) بیش از 120 نفر کشته شدند. واقعیت این است که طی 30 سال گذشته گهگاه بین این دو کشور درگیری‌های چندروزه و کوتاه‌مدت درمی‌گرفت و پس از اندک زمانی با میانجیگری برخی کشورها و سازمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، بدون هیچ دستاوردی به پایان می‌رسید. یکی از شدیدترین و خونین‌ترین درگیری‌ها از 27 سپتامبر 2020 (ششم مهر 1399) آغاز شد و 44 روز ادامه داشت. با تشدید درگیری‌ها و فراوانی تلفات و خسارات، دو کشور آذربایجان و ارمنستان تصمیم گرفتند با توافق سه‌جانبه (آذربایجان، روسیه و ارمنستان) جنگ را متوقف و در دهم نوامبر آتش‌بس اعلام و تحول ژئوپولیتیک نوینی را در این منطقه پرآشوب بنیانگذاری کنند. براساس این توافق، ارمنستان متعهد شد در تاریخ 15 نوامبر شهرستان «کلبجر»، در 20 نوامبر شهرستان «آقدام» و یکم دسامبر شهرستان «لاچین» را به جمهوری آذربایجان واگذار کند. همچنین با توافق طرفین قرار بر این شد که تا سه سال آینده برنامه ساخت مسیر جدید که موجب ارتباط قره‌باغ و ارمنستان می‌شد در امتداد لاچین اجرا شود و نیروهای حافظ صلح روسیه برای محافظت از این مسیر مستقر شوند.

بررسی تحولات اخیر

پس از انفجار یک کامیون (در 19 سپتامبر) در منطقه مین‌گذاری‌شده خوجاوند و کشته شدن چهار کارمند وزارت کشور جمهوری آذربایجان، نیروهای این کشور با حمله به خانکندی مرکز قره‌باغ، این منطقه را گلوله‌باران کردند. وزارت دفاع جمهوری آذربایجان این اقدام را یک عملیات ضدتروریستی و برای خنثی کردن تحریکات گسترده ارمنستان خواند و متعهد شد که فقط به اهداف نظامی حمله خواهد کرد. ارمنستان چند روز پس از آنکه کنترل قره‌باغ به دست آذربایجان افتاد، خواستار تشکیل هیات نظارتی از سوی سازمان ملل شد؛ هیاتی برای جلوگیری از پاکسازی قومی. مشاور سیاست خارجی رئیس‌جمهور جمهوری آذربایجان اعلام کرد که کارگروه ویژه دولت این کشور برای بررسی مسائل قره‌باغ تشکیل شده است. حکمت حاجی‌اف گفت کارگروهی تشکیل شده تا جنبه‌های انسانی، اقتصادی و اجتماعی جذب قره‌باغ و ده‌ها هزار ارامنه قومی به جمهوری آذربایجان پس از 30 سال استقلال خودخوانده این منطقه بررسی شود. مشاور سیاست خارجی رئیس‌جمهور آذربایجان گفت تضمین دسترسی به کمک‌های بشردوستانه در قره‌باغ کوهستانی، حسن نیت آذربایجان برای برآورده کردن نیازهای ساکنان ارامنه را نشان می‌دهد. او همچنین گفت فرآیند ایمن و مناسب و ادغام مجدد ساکنان قره‌باغ کوهستانی را تضمین می‌کند. با این حال بازهم نگرانی‌ها برای سرنوشت ارامنه ساکن آن منطقه وجود دارد. ضمن آنکه برخی از آنها هم مجبور به ترک منطقه شده‌اند. برخی از رسانه‌ها از مهاجرت گروهی ارامنه پس از آنکه کنترل قره‌باغ به دست آذربایجان افتاد، خبر دادند. اکوایران در گزارشی به وضعیت ارامنه بعد از آتش‌بس در آن منطقه پرداخت. در این گزارش آمده که رهبری ارمنیان منطقه سابقاً خودمختار قره‌باغ به رویترز گفته، 120 هزار ارمنی ساکن قره‌باغ عازم ارمنستان خواهند شد. او گفته، دلیل مهاجرت آنها این است که نمی‌خواهند به عنوان بخشی از آذربایجان زندگی کنند و از پاکسازی قومی هراس دارند. در ادامه این گزارش آمده که نخست‌وزیر ارمنستان گفت ارامنه قره‌باغ احتمالاً منطقه را ترک می‌کنند و ارمنستان آماده است که آنها را بپذیرد. بنا بر این گزارش رهبران ارمنی قره‌باغ در بیانیه‌ای اعلام کردند که همه کسانی که در عملیات نظامی قره‌باغ بی‌خانمان شده‌اند و می‌خواهند آنجا را ترک کنند، توسط نیروهای حافظ صلح روسی به ارمنستان اسکورت خواهند شد.

البته این شرایط قابل پیش‌بینی بود، همان‌طور که گفته شد بعد از جنگ 2020 که آذربایجان شهر شوشی را از کنترل ارامنه درآورد و در منطقه قره‌باغ آتش‌بس اعلام شد، نیروهای حافظ صلح روسیه وارد این منطقه شدند و امنیت قره‌باغ را در اختیار گرفتند. طی مذاکراتی هم که در سال 2021 انجام شد سران جمهوری آرتساخ اعلام کردند که از ابتدای سال 2024 دیگر این جمهوری موجودیت خارجی نخواهد داشت. در همین راستا بود که نیروهای آذربایجان در کنار نیروهای حافظ صلح روسی وارد منطقه قره‌باغ شدند و به سمت خلع‌سلاح پیش رفتند. همین امر باعث شد شرایطی به وجود بیاید که خانوارهای ارمنی که در این منطقه زندگی می‌کردند احساس ناامنی کرده و به سمت ارمنستان کوچ کنند. ارامنه‌ای که ساکن قره‌باغ هستند از گذشته‌های دور در این منطقه زندگی می‌کردند و در واقع شهروندان آذربایجان بودند؛ منتها دینشان با دین مردم آذربایجان متفاوت بود به همین خاطر همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آنها خواهان خودمختاری بیشتری نسبت به دوره شوروی شدند. کسانی که در حال خروج از منطقه هستند در حقیقت در حال ترک سرزمین خودشان هستند و سرزمین غریبه را ترک نمی‌کنند. البته جمهوری آذربایجان اعلام کرده است که ما کاری به این افراد نداریم؛ کسانی که در جنگ شرکت نکردند یا علیه تمامیت ارضی آذربایجان قیام مسلحانه انجام نداده‌اند، می‌توانند در منطقه بمانند، در واقع هیچ اجباری برای ترک قره‌باغ وجود ندارد.

برگزاری رزمایش 10‌روزه مشترک ارمنستان با ایالات‌متحده که موجب نارضایتی روسیه از پاشینیان شد، آذربایجان را مترصد ساخت تا از این فرصت طلایی استفاده کند. خطای راهبردی ارمنستان این بود که نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر این کشور علاوه بر بیان اینکه «وابستگی به روسیه یک اشتباه استراتژیک است» اعلام کرد که روی خود را به سمت غرب برگردانده است. این موضع پاشینیان که با نارضایتی روسیه همراه شد نشان داد که ارمنستان نسبت به روسیه بی‌اعتماد شده است. البته باید این را هم در نظر داشته باشیم که روسیه به این خاطر از آذربایجان دفاع کرده است که قره‌باغ در داخل خاک آذربایجان قرار دارد. البته ارامنه انتظار داشتند که روسیه به ارمنستان کمک کند اما روسیه اعلام کرد که آذربایجان در داخل خاک خودش علیه جدایی‌طلبی مبارزه می‌کند و ما نمی‌توانیم مانع فعالیت آذربایجان در این زمینه شویم. اگر آذربایجان بخواهد به تمامیت ارضی ارمنستان تجاوز کند ما می‌توانیم در این زمینه دخالت کنیم. پوتین رئیس‌جمهور روسیه در سخنرانی خود در تاریخ 12 سپتامبر در مجمع اقتصادی شرق در «ولادی‌وستوک» در توجیه بی‌علاقگی خود به ورود در موضوع قره‌باغ، گفت: «رهبری ارمنستان اساساً حاکمیت آذربایجان بر قره‌باغ را به رسمیت شناخته و الهام علی‌اف اکنون مستقیماً می‌گوید مساله وضعیت قره‌باغ دیگر موضوعیت ندارد و حل شده است. رهبری ارمنستان علناً این را اعلام کرده... و این اتفاق افتاده. تصمیم ما نیست، تصمیم رهبری کنونی ارمنستان است.» این اظهار پوتین به منزله چراغ سبزی به آذربایجان بود، اگرچه وی ابراز امیدواری کرد که آذربایجان، پاکسازی قومی را در دستور کار خود قرار ندهد و این ‌روند به آرامی انجام شود.

برگزاری انتخابات در منطقه ارمنی‌نشین قره‌باغ که طی آن نمایندگان مجلس «شاموول شاهرامانیان» را به عنوان جانشین «آراییک هاروتونیان» و رئیس دولت خودخوانده قره‌باغ انتخاب کردند، اقدام دیگری بود که شرایط را برای ابتکار عمل آذربایجان فراهم کرد. قره‌باغ در سطح جهانی به عنوان بخشی از جمهوری آذربایجان شناخته می‌شود و مشخص بود که این انتخابات توسط جامعه جهانی غیرقابل پذیرش است. کشورهای منطقه از جمله ایران، روسیه، ترکیه و حتی اتحادیه اروپا با این انتخابات مخالفت کردند و حتی نبیله مسرالی سخنگوی اتحادیه اروپا گفت: «اتحادیه اروپا انتخابات برگزار‌شده را به رسمیت نمی‌شناسد.» احتمال داده می‌شود که این انتخابات حتی بدون هماهنگی با دولت ارمنستان برگزار شده است.

رویکرد تهران

بحران قره‌باغ از جهات متعدد مانند هم‌مرز بودن ایران با دو کشور درگیر در جنگ، وجوه اشتراکات قومی، زبانی، تاریخی، فرهنگی و اقتصادی ایران با طرفین درگیر، حساسیت‌های ایران نسبت به حضور و نفوذ بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی بعضاً معارض با منافع آن در حاشیه مرزهای شمالی کشور، مسائل امنیتی ناشی از کشش‌های هویتی و قومی در مناطق آذری‌نشین ایران، نتایج میدانی جنگ و آثار ناشی از آن و درنهایت پیامدهای بحران قره‌باغ بر تغییرات موازنه قدرت در این منطقه، بر منافع و امنیت ملی کشور اثر گذاشته و دستگاه سیاست خارجی را به واکنش واداشته است. از ابتدای درگیری‌های مربوط به قره‌باغ در دهه 90 که تقریباً با استقلال کشورهای قفقاز جنوبی همراه بود، ایران تلاش کرد حسن نیت ویژه خود را به طرفین درگیر نشان دهد و در عین حال رابطه بسیار خوبی هم با این دو کشور برقرار کند. ایران همواره در بحران قره‌باغ در تلاش بود‌ه است که این مناقشه از طریق مذاکره و گفت‌وگو در چارچوب تمامیت ارضی کشورها حل شود و وارد جزئیات نشده و به‌‌رغم بدبینی طرف آذری به مواضع ایران در موارد متعدد سعی کرده است حسن نیت خود را به طرف آذری نشان دهد. حتی در جریان سفر هاشمی‌رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت ایران به آذربایجان در دهه 70، روسای جمهور دو کشور سندی به نام «پیمان دوستی و همکاری متقابل جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان» را امضا کردند که در یکی از بندهای آن آمده است: «ایران از تمامیت ارضی آذربایجان حمایت و بر خروج نیروهای اشغالگر از خاک آذربایجان تاکید می‌کند.»

ابتکار عمل ایران در این دوره را می‌توان این‌گونه تقسیم‌بندی کرد: 1- در اوایل نوامبر 1991 علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران با وزیر امور خارجه ارمنستان مذاکره کرد و پیشنهاد میانجی‌گری ایران را داد، اما طرفین به این پیشنهاد پاسخ ندادند. 2- متمرکزترین دوره فعالیت‌های میانجی‌گرانه ایران بین فوریه و می 1992 صورت پذیرفت که منجر به نشست سران وقت سه کشور ایران، آذربایجان و ارمنستان در تهران شد و حتی بیانیه‌ای در راستای چگونگی حل‌وفصل بحران به امضای سران سه کشور رسید. در این نشست، ارمنستان با امضای سندی، تمامیت ارضی آذربایجان را به رسمیت شناخت؛ ولی با اعلام خبر اشغال ناگهانی شهرهای لاچین و شوشی در جمهوری آذربایجان توسط نیروهای ارمنی، مذاکرات تهران نیمه‌تمام ماند. با به قدرت رسیدن ایلچی بیگ رهبر جبهه خلق آذربایجان در ژوئن 1992، روابط نوپای ایران و جمهوری آذربایجان به شدت تیره شد؛ چراکه ایلچی بیگ به شدت ضدایرانی و طرفدار ترکیه بود و در چندین مورد ایران را مورد حمله قرار داد. وی پیش‌بینی کرد که در طول پنج سال آینده، دو آذربایجان متحد خواهند شد. به هر حال، ایران در دوران ایلچی‌بیگ به سوی ارمنستان متمایل شد، به گونه‌ای که به تحریم ترکیه علیه ارمنستان ملحق نشد و از این مساله به عنوان اهرم فشار علیه آذربایجان بهره گرفت. 3- پس از برقراری آتش‌بس (1994)، ایران تلاش گسترده‌ای را برای اتخاذ سیاست متوازنی در برابر آذربایجان و ارمنستان آغاز کرد. اگرچه آذری‌ها در مورد نیات ایران تردید داشتند؛ اما روابط ایران و ارمنستان از نظر ارامنه غالباً رضایت‌بخش بوده است. البته بعد از پایان جنگ قره‌باغ، روابط ایران و آذربایجان به سمت بهبود پیش رفت، به‌طوری که تا پایان سال 2010 نزدیک به 300 سند همکاری در زمینه‌های مختلف بین دو کشور امضا شد و دو طرف خواستار ادامه و گسترش روابط حسنه شدند.

در ادامه بحران قره‌باغ، ایران همواره با پشتیبانی از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، خواستار بازگشت طرفین به مرزهای قبل از درگیری و تخلیه مناطق اشغالی از سوی ارمنستان بوده است و در طول جنگ 2020 قره‌باغ نیز بر این موضع پافشاری کرد که نباید مرزهای سیاسی منطقه تغییر کند. در رابطه با وقایع اخیر هم ایران اعلام کرده است مخالف تجزیه‌طلبی است و هرگونه دولت محلی و خودخوانده در قره‌باغ را قبول ندارد. از این‌رو ایران در وضعیت فعلی موافق خلع‌سلاح ارتش ارمنی قره‌باغ، گفت‌وگو و سازوکارهای مسالمت‌آمیز، تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان، ادغام مجدد و تضمین حقوق و امنیت ارامنه قره‌باغ در چارچوب آذربایجان است. چنانچه ایران از توافق دولت آذربایجان و نمایندگان ارامنه ساکن قره‌باغ برای توقف درگیری‌ها در این منطقه ابراز خرسندی کرده است.

28

چه باید کرد؟

جدای از این اظهارات دیپلماتیک، متاسفانه باید گفت که ایران همواره در روند حل مناقشه قره‌باغ در حاشیه بوده و با توجه به فرصت‌های مناسبی که داشته تاکنون نتوانسته است از وزن دیپلماتیک خود برای حل‌وفصل مناقشه قره‌باغ استفاده کند. درواقع ایران به‌رغم داشتن بیشترین مرز با دو کشور درگیر، بیشترین آسیب و کمترین منافع را در این بحران داشته است و سایر بازیگران اصلی بحران مانند روسیه، ترکیه و اسرائیل، با اینکه هیچ‌گونه مرزی با این کشورها نداشتند، توانستند بیشترین منافع راهبردی را از بحران مذکور به دست بیاورند.

واقعیت این است که به دلیل در اولویت نبودن قفقاز جنوبی در سیاست خارجی ایران و در نتیجه ضعف بدنه کارشناسی در این زمینه، تاکنون پیش‌بینی خاصی از وقایع قره‌باغ صورت نگرفته است. در نتیجه ایران همواره در برابر عمل انجام‌شده‌ای قرار می‌گرفت که تصمیم درباره آن آسان نبود. این موضوع به ناحیه‌ای از نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مربوط می‌شود که وظیفه حراست از منافع ملی در مرزهایی بسیار دشوار را بر عهده دارد، تصور یک لحظه بی‌توجهی به تحولات جاری در امتداد دهلیزهایی (شمال و شمال غرب) که بیش از هفتاد بار حمله خارجی از آن به داخل فلات ایران تجربه شده است، بسیار وحشتناک است.

ایران در ابتدای مناقشه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و به درستی نقش «میانجی‌گری و بی‌طرفی» را برگزید. اما کارآمدی این نقش اعلامی پیش از هر چیزی به میزان پذیرش آن از سوی دیگران برمی‌گشت. در ثانی، دولتی می‌تواند در یک مناقشه بی‌طرف باقی بماند که منافعی در آن نداشته باشد یا به عبارتی ذی‌نفع نباشد. از همین‌رو بود که پس از مدتی هر دو عبارت فوق، صرفاً تبدیل به کلماتی مودبانه برای تعارف‌های دیپلماتیک یا ایفای نقش انفعالی شدند. پس از آنکه میانجی‌گری و ارائه ابتکار تبدیل به رفع تکلیف شد، بی‌طرفی نیز به دلیل فقدان نظریه و فلسفه وجودی خالی از رنگ حقیقی شد و صرفاً به‌عنوانی زیبا برای ایفای یک نقش خنثی تبدیل شد.

همان‌طور که خاطرنشان شد، مقدمات دست‌وپاگیر زیادی برای تعیین یک سیاست استراتژیک در این زمینه وجود دارد. ضرورت نقش و حضور ایران در ترتیبات ناظر بر بحث ایجاد یک راه ارتباطی میان باکو و نخجوان برای امنیت ملی ایران ضروری است. طرح ابتکاری وزارت خارجه ایران برای حل‌وفصل مناقشه که شامل سه کشور قفقازی و سه کشور همسایه بود، از این‌رو با استقبال کشورها روبه‌رو نشد که اصولاً بر واقعیت‌های میدانی تکیه نداشت. گرجستانی که تمامیت ارضی آن عملاً از سوی روسیه در دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی مختل شده است، چگونه می‌توانست در قالب این چارچوب با مسکو دور یک میز همکاری کند. با ترکیه‌ای که مساله قبرس را پشت سر دارد چگونه می‌توان از احترام به اصل تمامیت ارضی کشورها سخن گفت؟ و اصولاً نقد اصلی بر این طرح آن بود که چرا، ترکیه را که هیچ نقشی برای ایران در معادلات قفقاز قائل نیست، وارد بازی کرده است، آن هم پس از تجربه مذاکرات آستانه.  فقدان مرجع واحد در تصمیم‌گیری سیاسی برای مواجه‌شدن با این مساله و تعدد مراجع تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز، یکی از اصلی‌ترین چالش‌های ایران در خصوص سیاست‌پردازی در این حوزه است. ایران برای بازگشت به صحنه عملیاتی قفقاز به بازاندیشی در بنیان‌های استراتژیک خود در حوزه قفقاز و همچنین اتخاذ یک سیاست واحد مبتنی بر منطق امر ملی، نیاز دارد. 

منابع:

1- قفقاز جنوبی در جست‌وجوی امنیت، کاترین اوتونل

2- جنگ‌های ایران و روسیه و جدایی قفقاز از ایران، بهرام امیراحمدیان

3- روند تحولات در بحران قره‌باغ، بهرام امیراحمدیان

4- جمهوری آذربایجان و مساله قره‌باغ، بهرام امیراحمدیان

5- جمهوری اسلامی ایران و ژئوپولیتیک قفقاز جنوبی، الهه کولایی

6- ایران و کشورهای قفقاز جنوبی، فرهاد عطایی