افول دیپلماسی
در سالی که گذشت دیپلماسی چه تحولاتی را از سر گذراند؟
برجام که در روزهای پایانی سال 1400 در نزدیکترین وضعیت به احیا قرار داشت، ناگهان از دستان تیم مذاکرهکننده اولیه به ریاست عباس عراقچی درآورده شد تا پس از قرار گرفتن در وضعیت حیات نباتی، به دستان علی باقری سپرده شود. اکنون اما دولت قدرتمندی که ابراهیم رئیسی، آن را حلال همه مشکلات کشور میدانست هم در وضعیتی است که اقتصاد تورمزده عملاً از کنترل خارج و کشور، صحنه اعتراضاتی بیسابقه شده است که دولت برای مدیریت و حتی کنترل بحران، هیچ تدبیری در چنته ندارد. در این میان، تغییر وضعیت در عرصه بینالمللی که خود را در قامت تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین نشان داد، بیشتر از همه، وضعیت را برای ایران دشوار کرده است. درست در شرایطی که دولت رئیسی، روزبهروز خود را به روسیه نزدیکتر میکرد ناگهان با شعلهور شدن آتش جنگ، شرایطی پدیدار شد تا ایران و مساله هستهای به آوردگاهی برای گروکشی روسیه و کشورهای غربی تبدیل شود تا روسیه، با کارت ایران، قمار خود را تکمیل کند. روسها که تحت تحریمهای شدید تاریخی قرار گرفته بودند، هیچ مفری بهتر از ایران برای دور زدن تحریمها و هدایت فشار اقتصادی خود بر آن نیافتند. تمام گذرگاههایی که ایران طی دو دهه اخیر از مسیر آنها، فشار کُشنده تحریمهای خود را کموبیش تعدیل کرده بود، از سوی روسها اشغال شد. همین کافی بود تا روسیه، مانع از به دست آمدن هرگونه توافق میان ایران و غرب به عنوان دو ذینفع اصلی برجام شود. یک بازی حسابشده از طرف روسیه که پس از گرفتار شدن در باتلاق اوکراین، ناگهان فهم جدیدی از شرایط منطقهای و بینالمللی پیدا کرده است؛ این فهم جدید ناشی از استراتژی غرب برای آغاز دورهای است که احتمالاً ابتدا روسیه و سپس چین را درگیر خود خواهد کرد. از همینرو، روسیه تردید ندارد که فاصله آغاز تا پایان این ماجرا احتمالاً به قدری طولانی خواهد بود که باید در پی یک استراتژی باشد.
با آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین بسیاری معتقد بودند ایران یکی از کشورهایی است که میتواند در کنترل وضعیت نفت در جهان موثر باشد. ولی اکنون با گذر چندین ماه از این جنگ مشخص شد که ایران نهتنها از این فرصت بهره نبرد، بلکه اندکاندک اوضاع (دستکم در حوزه اقتصاد) به ضرر کشور تمام شد. در بحبوحه مذاکرات هستهای، پخش اخباری در موررد همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین باعث تیرهتر شدن روابط ایران و غرب شده است. اکنون شاهد آن هستیم که سیاستهای اتحادیه اروپا به سیاستهای واشنگتن در قبال ایران بسیار نزدیک شده و حتی به نظر میرسد با توجه به تهدیدات ادراکی از سوی تهران، کشورهای اروپایی به این قطعیت رسیدهاند که میتوانند مواضع خود را در ارتباط با تهران شدیدتر کرده و از این مساله با توجه به وضعیت داخلی ایران، در چارچوب معادلات منطقهای و بینالمللی بهرهبرداری کنند و فشارهای قابل توجهی را علیه تهران عملیاتی کنند. در این موقعیت، اگرچه ایران هرگونه شرکت مستقیم در جنگ اوکراین را انکار کرده اما روسیه ابایی از اعلام این خبر که پهپادهای بهکاررفته در بمباران اوکراین ایرانی هستند، ندارد. در حالی که ایران نتوانست از این فرصت طلایی به سود خود استفاده کند؛ به نظر میرسد برخی از کشورهای منطقه توانستهاند از این فرصت به نحو احسن استفاده کنند. به عنوان مثال سازمان انرژی قطر با شرکت کونوکو فیلیپس برای صادرات گاز مایع به آلمان برای مدت ۱۵ سال از سال ۲۰۲۶ قرارداد امضا کرد. قطر همچنین با شرکت چینی سینوپک، قراردادی 27ساله در زمینه فروش گاز مایع امضا کرده است. صادرات گاز مایع از سوی قطر از میادین مشترک این کشور با ایران صورت خواهد گرفت. همان میادینی که قطریها برای توسعه تولید خود از آن با شرکتهای غربی قراردادهای هنگفت امضا کردهاند. این در حالی است که با گذشت دو سال از امضای قرارداد 25ساله میان ایران و چین، ترتیبات اجرایی این قرارداد مبهم باقی مانده است.
با وجود این بسیاری از تصمیمگیران سیاسی در ایران معتقدند گرایش به شرق و اتحاد با کشورهای قدرتمند آسیایی میتواند منافع ملی ایران را تامین و مساله فقدان متحد استراتژیک برای ایران را حل کند. از نظر آنها مهمترین بازدارندههای اقتصادی در برابر تهدیدات آمریکا، تقویت تعامل با کشورهای تاثیرگذار بر تحولات جهان، به ویژه چین است. چنین نگاهی این تصور را در افکار عمومی ایجاد کرده بود که چین دوست و متحد ایران است. اما مواضع اخیر چین عکس این موضوع را نشان داد. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین در سفر اخیرش به منطقه در مجموعهای از نشستها با رهبری کشورهای حاشیه خلیجفارس شرکت کرد و متعهد شد که یک چارچوب امنیتی جمعی برای ایجاد ثبات در منطقه ایجاد کند. پس از نشست شی جین پینگ با رهبران عرب، بیانیه مشترکی نیز صادر شد که در برخی از مفاد آن چین با خواستهها یا ادعاهای برخی کشورهای منطقه درباره ایران همصدا شد و همین مساله به تضعیف موقعیت تهران در رابطه با پکن به عنوان شرکای استراتژیک تعبیر شد. در گذشته، پکن فاصله ایمن خود را با درگیریها در خاورمیانه حفظ کرده بود، اما در این بیانیه مشترک با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس به وضوح حمایت خود را از ادعاهای ارضی امارات نشان داد. طبیعتاً دخالت پکن در این مناقشه مورد انتقاد ایران قرار گرفت. چانگ هوآ، سفیر چین در تهران، چند روز پس از اجلاس سران چین و شورای همکاری خلیجفارس برای شنیدن نارضایتی شدید ایران احضار شد و محمد کشاورززاده، نماینده ایران در چین نیز یادداشت اعتراضآمیزی به پکن تسلیم کرد.
مدتی بعد از این اتفاق ابراهیم رئیسی با دعوت شی جین پینگ به چین سفر کرد. سوالی که پیش میآید این است که آیا سفر اخیر ابراهیم رئیسی به معنای این است که چینیها از موضعگیری اخیر خود علیه ایران کناره گرفتهاند یا ایران تصمیم گرفته از کنار این اتفاق عبور کند؟ حمید ابوطالبی در نقد این سفر نوشته: آنچه در این سفر مهم است سخنان و تمایلات طرف ایرانی نیست، بلکه اظهارات رئیسجمهور چین و بیانیه پایان سفر است که اهمیتی مبنایی دارد، چون شی جین پینگ که چند ماه پیش در عربستان گفته بود، «رهبران از هرگونه تلاش صلحآمیز امارات برای رسیدن به راهحل صلحآمیز در مورد جزایر سهگانه حمایت میکنند... و از ایران میخواهند به اصول حسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی کشورها احترام بگذارد و...»، اکنون میگوید، «چین از ایران برای تامین حاکمیت ملی، استقلال، و «یکپارچگی سرزمینی» خود حمایت کرده و مخالف دخالت نیروهای خارجی در امور داخلی ایران و تضعیف امنیت و ثبات ایران است». جملاتی کلیشهای و تقریباً همسان با بیانیه چین در عربستان، و مطابق با خواستههای میزبانان و مهمانان.
در نهایت باید بپذیریم که سیاست نگاه به شرق عمدتاً در سیاست خارجی ایران با شکست مواجه شده است. نمیشود گفت سیاست نگاه به شرق نتیجه خاصی داشته یا موفقیت خاصی در پی داشته است. در بسیاری از موارد چین و روسیه در قطعنامههای مختلف با غربیها همراهی کردهاند. روسیه و چین بهرغم اختلافات جدی با آمریکا، به هیچ وجه خواهان ورود به عرصه درگیری و تنش با آمریکا نیستند. با توجه به حجم روابط و منافعی که روسیه و چین در طول این سالها با آمریکا داشتند، همکاری با آمریکا را بر همکاری با ایران ترجیح دادهاند. در واقع کشورهایی مثل روسیه و چین همکاری با ایران و سایر کشورها را از زاویه منافع ملی خود دنبال میکنند. آنها پایبندی خاصی به تفاهم یا تقابل ندارند، بلکه بررسی میکنند که منافعشان از چه طریق بهتر تامین میشود. سیاست خارجی چین و روسیه مبتنی بر عملگرایی است. بنابراین حمایت روسیه و چین از ایران تا زمانی ادامه پیدا میکند که منافع ملی آنها تامین شود.