توافق نیمبند
سرنوشت برجام چه خواهد شد؟
مناسبات ایران و غرب طی یک سال گذشته نهتنها روند روبهرشدی را تجربه نکرد، بلکه به رویارویی دیپلماتیک میان تهران و بروکسل نیز انجامیده است. اخراج دیپلماتهای آلمانی در تهران در واکنش به رفتار برلین و همچنین اعتراض به اعدام علیرضا اکبری از سوی دولت انگلیس تقریباً همه نشان میدهد طرفین نهتنها آماده ادامه گفتوگوهای خود نیستند، بلکه هر دو ترجیح میدهند یا همه چیز را در شرایط فعلی متوقف کنند یا پادساعتگرد به عقب برگردند.
اینرسی حاکم بر روابط طرفین را میتوان در عوامل متعددی جستوجو کرد که البته جنگ اوکراین ناکارآمدی وزارت امور خارجه و نداشتن انسجام در تیم مذاکرهکننده برجام با نسبتهای مختلف در آن دخیل هستند که شاید تعارض منافع گروههای سیاسی در داخل کشور نیز بر عدم کارآمدی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران افزوده است. برای بررسی این ناکارآمدیها طی یک سال گذشته تنها به توقف صدور روادید از سوی چند کشور اروپایی در تهران به بهانههای مختلف تا چالشهای جدی در روابط با همسایگان همگی وضعیت حسین امیرعبداللهیان را در مقایسه با پیشینیانش بدون دفاع باقی میگذارد.
فرآیندهای گفتوگو با عربستان سعودی یا حتی تعاملات با ارمنستان را البته باید در قالب جهتگیری نظام تعبیر کرد و نمیتوان آن را خلاقیت دستگاه دیپلماسی برای برونرفت از فضایی که بعضاً کشور در مناسباتش با برخی از کانونهای قدرت بینالمللی خلعسلاح کرده است پنداشت.
اما خروج آمریکا از برجام در دوران دونالد ترامپ در سال ۱۳۹۷ شروع یک فرآیند در همکنشی در مناسبات میان تهران و واشنگتن و تهران و بروکسل بود که بازیگرانی چون روسیه و چین نیز در آن کمتاثیر نبودهاند. خروج آمریکا به تنهایی نشان داد اروپا قادر به حفظ توافقات بینالمللی که علاقهای به آنها ندارد نیست، چرا که دولتهای اروپایی از جمله فرانسه، انگلیس و آلمان و حتی دولتهای ضعیفتری چون ایتالیا و هلند بهرغم اینکه میتوانند در تخریب توافقات بینالمللی ایفای نقش ایفا کنند در تحکیم یا پیشنهاد راهحلهای جدید عملاً ناتوان هستند. این مهم در فلسفه حاکم در سیاستگذاری اروپایی مشهود است. مادامی که دولتهای اروپایی با ضعف شدید در ایده روبهرو هستند شاهد ورود بازیگران جدیدی به عرصه سیاسی در اروپا از خارج این قاره هستیم که طرح ۱۲مادهای چین برای خروج اروپا از بحران جنگ اوکراین نمونه بارز این خلأ در میان نهادها و سیاستمداران اروپایی است.
روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا بیمها و امیدها را نسبت به بازگشت به توافق برجام تقویت کرد اما عملکرد دولت بایدن در دوران حسن روحانی و بعضاً گفتوگوهای پشت پرده و مشاورهای که به دستگاه سیاست خارجی آمریکا داده شد پارادایم برجام را از سوی آمریکاییها به وضعیت بیتحرکی رساند. اما تنها دستاورد دوران بایدن-روحانی پارادایمی بود که جایگزینش پارادایمشیفتی کوتاه در دوران سیاست خارجی ابراهیم رئیسی شد که سه سال از دوره
بایدن-ایران میگذرد و نتیجه آن در حال حاضر افزایش غنیسازی تنشزایی در روابط طرفین میل بیشتر تهران به گفتوگو با شرق و همسو شدن اقتصادهای تحریمی که تعداد آنها اکنون کم هم نیست شده است. بایدن در سیاست خارجیاش در خاورمیانه با محوریت خاورمیانهای امنتر تنها در دوران روحانی به اهداف حداقلی که برای خود تعریف کرده بود دست یافت. مجموعه آنچه در برآوردهای آمریکایی از اقتصاد ایران و نقش منطقهای تهران در حوزه پیرامونیاش تعریف شده بود در نهایت نتوانست منطقهای عاری از خطر اتمی شدن را برای آنهایی که به دیپلماسی آمریکایی در حوزه بینالمللی چشم دوخته بودند به ارمغان بیاورد و به همین جهت حالا اعراب منطقه خلیجفارس هم برای گفتوگوی بهتر با تهران به دنبال راههای جایگزینی هستند که بتوانند پیامهای طرفین را در وضعیت عملکرد با احتمال بالاتری از حصول نتیجه پیش ببرند. تهران نشان داده است که حتی با اشتباهات طرفین در سیاست خارجی و رفتارهای سیاستگذاریشان کاهش تنشها را دنبال میکند اما نتیجه سیاستورزی در دوران روحانی-بایدن بیتحرکی و وقتکشی برای ورود تهران به عرصه جدید بود که نتایج آن بیانگر تحلیل نادرست از وضع موجود و وزن سیاستمدارانی بود که در عرصه سیاست خارجی مذاکرات اتمی را در دوران جدید به دست گرفتند. همانطور که پیشبینی میشد حجم تبلیغات منفی علیه همکاری مجدد با تهران در رسانهها تا جایی بالاست که سیاستمداران و حتی نمایندگان پارلمانهای اروپایی حاضر نیستند در دوران کوتاه حضورشان در کانونهای قدرت خود را در وضعیت انتقاد از وضع موجود قرار دهند و تنها راه برای بر هم زدن این استاندارد که رسانهها در ایجاد آن بیشترین مسوولیت را دارند تغییر در توازن قوا میان طرفین است.
اما ایران در دوران وزارت خارجه حسین امیرعبداللهیان با توجه به آنچه شاهد آن هستیم در روابط سیاسیاش با اروپاییها از بیبرنامگی دستگاه دیپلماسی آسیبهای جدی میبیند اما در مناسبات شرقیاش شرایط کمی متفاوت است که البته بخش مهم آن به جهتگیری کلی نظام به سوی شرق قابل رویت است.
جنگ اوکراین یکی از نقاط مبهم و البته شاید کلیدی مذاکرات اتمی یا همان برجام در طول یک سال گذشته باشد. ورود تهران به تحولات این جنگ در حالی با شبهاتی همراه بود که بار دیگر دستگاه دیپلماسی با دستپاچگی در این مورد اظهارنظرهای متضادی را در سطح ملی و بینالمللی رسانهای کرد که هزینه ادامه مذاکرات را برای طرفین بالا برد. این اقدام مانند صحبتهای پیدرپی مقامات آمریکایی از یک سال گذشته است که بارها گفتهاند برجام و مذاکرات هستهای اولویت آنها نیست. جنگ اوکراین همانطور که اشاره شد در حال حاضر یک بنبست برای اروپاییهاییهاست که ضمن هزینههای زیاد در آن عملاً صدای پای چینیها را هم پشت دروازههای بروکسل میشنوند. اروپایی که اکنون خود درگیر مکعب روبیک جنگ اوکراین است یکی از اضلاع این جنگ را تهران میبیند حضوری که اتفاقاً در بر هم زدن توازن قوا کمتاثیر هم نبوده است. اما پرواضح است که آنچه در کییف امروز رخ میدهد میان ایران و اروپا نقش موثری ایفا میکند در صورتی که همین اروپا که با پلورالیسم یا همان کثرتگرایی سیاسی مواجه است در سیاست خارجیاش عمدتاً قادر نیست استانداردهای جدیدی تعریف کند و در بازتعریف مفهوم خود چه به واسطه مواجهه با برجام، چه جنگ در اوکراین در سردرگمی به سر میبرد.
اما در مورد تاثیرات جنگ اوکراین در عرصه بینالمللی توجه به این نکته را خالی از لطف نمیدانم که چینیهایی که در طول تاریخ پس از جنگ جهانی دوم هرگز در عرصه بینالمللی نقشآفرینی نکرده بودند اکنون مکرون سراسیمه را میبینند که باید خود را به پکن برساند و جنگ آمریکاییها را در اروپا تمام کند.
در این میان عدم بهرهبرداری ایران از فواید اقتصادی برجام حتی در دورانی که آمریکا از برجام خارج نشده بود حامیان ایده نزدیک شدن به شرق را در تهران قویتر کرد. ایرانی که با تعطیل خطوط مونتاژ پژو و سیتروئن و عدم خدماترسانی به هواپیماهای ایرباس و ایتیآر خریداریشده در دوران برجام از سوی شرکای اروپاییاش روبهرو بود حالا در دروازههای شرقی پیمان همکاریهای شانگهای را فرصتی برای ورود به عرصه همکاریهای اقتصادی در قالب اتحادیههای فرامنطقهای یافت که البته یکی از عوامل بیمیلی تهران به ادامه گفتوگوهای برجامیاش هم همین فواید اقتصادی است که در شرق برایش مهیاست. در سال ۱۴۰۰، 30 درصد تجارت خارجی ایران با اعضای سازمان همکاریهای شانگهای بوده است و حالا با نزدیک شدن سیستمهای بانکی طرفین این فرآیندهای همکاریهای اقتصادی میان تهران و اعضای این سازمان آینده روشنتری را میبیند. وجود اقتصادهای مکمل میان کشورهای اعضای پیمان همکاریهای شانگهای این روند را برای طرفین مطلوب و هموار کرد تا اکنون تهران به عنوان یکی از اعضای دائم این پیمان بتواند از منافع اقتصادی و البته همکاریهای سیاسی و امنیتی بهرهمند شود. این عضویت همانطور که اشاره شد یکی از عواملی است که فاصله میان ایران و غرب را برای گفتوگوهایی در استاندارد دوران حسن روحانی و تیم جواد ظریف بیش از گذشته نمایان میکند.
اما حسین امیرعبداللهیان و وزارت خارجهای که او از جواد ظریف تحویل گرفت با یک افت شدید در عرصه عملکردی روبهرو است. کاهش شدید حجم مناسبات دوجانبه و حتی چندجانبه نهتنها میان ایران و غرب، بلکه میان تهران و سازمانهای بینالمللی یکی دیگر از دستاوردهای مستاجر صندلی وزارت خارجه است. این وزارت خارجه در دیپلماسی عمومی و حتی در عمل سیاسیاش در عرصه منطقهای و فرامنطقهای انفعالی رفتار کرده است و همکاریهای منطقهای در شرق را نباید بخشی از دستاوردهای آن دانست چرا که همانطور که اشاره شد پیوستن به پیمان همکاریهای شانگهای و حضور در اتحادیه گمرکی اوراسیا حاصل مذاکراتی یکدههای است که در دولتهای پیشین آغاز شد و نشاتگرفته از یک جهتگیری راهبردی و سیستماتیک در جمهوری اسلامی ایران است. اما امیرعبداللهیان با آنچه در درباره وی گفته شد حالا زمام دستگاه دیپلماسی کشوری را در دست دارد که برای ایجاد توازن قوا به جهت وجود در کریدور شمال به جنوب و بخشی از مسیر راه شیری جدید و به سرانجام رساندن برجام نمایش ضعیفی از خود نشان داده است؛ نمایشی که همصدایانش نیز در مورد آن ترجیح میدهند سکوت کنند.
وزارت خارجهای که از آن یاد شد در حال حاضر در حالی که در یکی از حساسترین بخشهای تاریخ ایران پس از انقلاب هستیم و برجام به عنوان یک سند در مناسبات سیاسی ایران و از سوی غربیها پذیرفته شده است تیم مذاکرهکنندهای را راهی گفتوگوهای منطقهای و بینالمللی کرد که باقریکنی هدایت آن را بر عهده داشت و در دور سوم این مذاکرات در وین نمایندگان برخی از کشورهای اروپایی حتی حضور نداشتند.
نگاهی به روند مذاکرات نشان میدهد اظهارنظرهای اروپایی هم در به ثمر نرسیدن این گفتوگوها بیتاثیر نبوده است. پایتختهای اروپایی و دولتهای اروپایی حاضر در برجام در بیانیههایی متفاوت و البته مشترک و از قول دیپلماتهای خود اعلام کرده بودند که آنچه جوزپ بورل ارائه کرده است غیرقابل مذاکره و تغییر است. به نظر میرسد این گفتوگوها از سوی طرفین با بیمیلی دنبال میشود و اروپاییها هم چندان علاقهمند به ادامه این گفتوگوها نیستند و البته در تهران هم آرایش حاضران در مذاکرات و البته توئیتهای نماینده روسیه از رویکردهای متنوعی حکایت داشت.
مذاکرات در سال ۱۴۰۱ همانطور که اشاره شد با پنج ماه توقف از سر گرفته شد. در دور سوم این مذاکرات سوالات متعددی وجود داشت که هیچکدام از طرفین حاضر به شفافسازی آن نبودند. مشخص نبود غرب که هر روز به بهانههای مختلف تحریمها را علیه ایران افزایش میدهد حاضر است کدام بخش از تحریمها را به شکل عملیاتی و با چه سازوکاری بردارد و از سوی دیگر مشخص نبود ایران در مقابل رفع این تحریمها زیر بار چه تعهدی خواهد رفت. اما آنچه سفرهای دیپلماتیک و دیدارهای رافائل گروسی به تهران و دیدار با محمد اسلامی وزیر سابق دولت حسن روحانی و رئیس فعلی سازمان انرژی اتمی نشان میداد حرکت به سمت عقب بود. ایران گامبهگام از تعهدات گذشته عقبنشینی میکرد و غرب گامبهگام به تنشها دامن میزد و ژستهای دیپلماتیک و سفرهای سیاسی در این میان بدون نتیجه عملیاتی بر تنش میان تهران و غرب افزوده است. حالا در شرایطی ایران وارد سال ۱۴۰۲ میشود که دورههای مذاکرات برجامی کارویژه خود را از دست دادهاند. تهران متحدان تازهای در حوزه آسیا و آمریکای جنوبی یافته است، در سازمانهای همکاریهای منطقهای به عضویت کامل درآمده و برای تجارت منطقهای خود محلهایی یافته است. از جمله مواردی که میتواند در مورد آنها با غرب گفتوگو کند فروش نفت و خروج از تحریمهای نفتی و پس از آن کاهش تحریمهای بانکی است؛ تحریمهایی که کشور طی ۴۴ سال گذشته به بخشهایی از آن عادت کرده و اقتصاد ایران البته که با مدیریت آشفته کنونی وضعیت را وخیمتر کرده است.
۱۴۰۲ سال انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست و در این سال آمریکاییها به دنبال بسته شدن یا حداقل ورود پروندههای باز سیاست خارجی خود عمدتاً در مورد ایران نیستند. این مساله را میتوان در مورد انتخابات بایدن در دوره گذشته به وضوح مشاهده کرد. در حال حاضر وضعیت پرتنش در اروپا و مناسبات پیچیده آمریکا با روسیه و چین به نوبه خود دستگاه دیپلماسی ایالات متحده را مشغول خواهد کرد و وضعیت خاکستری کنونی تنها با یک تغییر یا شوک سیاسی فنی میتواند تغییر کند که این اقدام کنشی اگر از سوی تهران صورت گیرد در غرب مجبور به واکنش به آن خواهند بود. اما نباید از دستگاه دیپلماسی و وزارت خارجه حسین امیرعبداللهیان برای ایفای نقش در این فرآیند انتظار خلاقیت طراحی یا حتی کنترل وضع موجود را برای حفظ منافع حداکثری ایران داشت.