به سوی تنش
آیا فصل سردی در روابط ایران و اروپا شروع شده است؟
.سال 1401 در حالی شروع شد که چشمانداز روابط ایران و اروپا روشن به نظر میرسید. حمله روسیه به اوکراین در اسفند 1400 و ابهام در تداوم فروش انرژی این کشور به اروپاییها، به همراه توان بالقوه ایران برای تامین انرژی آنها باعث فعال شدن دیپلماتهای اروپایی در مذاکرات با تهران و روشن شدن چشمانداز روابط آنها با ایران شده بود. در این فضا، هرچه قیمت حاملهای انرژی در اواخر سال 1400 و اوایل سال 1401 در بازار انرژی جهان افزایش مییافت کاتالیستهای تسهیل روابط ایران و اروپا نیز فعالتر به نظر میرسید. این وضعیت کموبیش تا اواخر بهار 1401 ادامه داشت اما به مرور دچار تغییر شد و اروپا در خصومت با تهران گوی سبقت از آمریکا ربود؛ حتی در ماههای اخیر گزارشهایی منتشر شده که نشان میدهد آمریکا برای باز نگه داشتن کانالهای تماس با تهران، اروپاییها (به ویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان) را از فشار بیش از حد بر ایران نهی کرده است. این وضعیت نشان میدهد که روابط ایران و اروپا در ابتدای سال 1401 کاملاً متفاوت با پایان آن بوده است. متغیرهای متعددی طی یک سال اخیر باعث این تحول عمده شده و بهطور کلی در روابط ایران و اروپا نقش ایفا کردهاند، که در زیر به برخی از مهمترین آنها پرداخته میشود.
الف- جنگ اوکراین: اروپا در مقایسه با آمریکا همواره سعی کرده است که رویکردی میانه در قبال ایران در پیش بگیرد و عمدتاً تماسهای خود را با ایران حفظ کند. در این میان، گاهی رویکرد میانه اروپاییها به سمت افزایش روابط و گاهی نیز به سمت انتقاد و کاهش روابط میل کرده است. طی دهههای اخیر عوامل متعددی در این افتوخیز روابط ایران و اروپا اثر گذاشته و عمدتاً تحت تاثیر کیفیت دموکراسی، حقوق بشر و وضعیت داخلی ایران بوده است. در اوایل سال 1401 نیز به نظر میرسید اروپاییها خواهان حلوفصل سریع تنشهای موجود میان ایران و آمریکا و رفع موانع گسترش روابط خود با تهران هستند. اما آنچه در این رویکرد دخالت داشت نه وضعیت داخلی ایران، بلکه جنگ اوکراین بود. اروپاییها که نگران به خطر افتادن روابط خود با روسیه و ایجاد خلل در تامین انرژی مورد نیاز خود بودند سعی کردند گزینههای بدیل خود را بررسی کنند و برای روز مبادا آماده شوند. یکی از این گزینههای بدیل، منابع انرژی ایران بود که تحریمهای آمریکا مانع از استفاده آن میشد. از اینرو، اروپاییها به شدت راغب به رفع تحریمهای آمریکا و استفاده از منابع انرژی ایران بودند.
ب- دولت جدید در ایران: متغیر دیگری که طی سال اخیر بر روابط ایران و اروپا اثر گذاشته، عملی شدن رویکرد دولت جدید در ایران بوده است. هرچند دولت جدید ایران بعد از انتخابات و از اواسط سال 1400 امور را در دست گرفت اما مقامات و رویکردهای آن عمدتاً در سال اخیر بر سیاست خارجی مسلط شدند. به ویژه تحولاتی که در وزارت خارجه ایران رخ داده و تیم مذاکرهکننده جدید کشورمان بر کیفیت روابط ایران و اروپا بسیار اثرگذار بوده است؛ زیرا علاوه بر رویکرد کلی تیم جدید که عمدتاً شرقگرایانه و ضدغربی تلقی میشود توان و تحلیل آنها در زمینه مذاکرات با اروپا به ویژه پیرامون برجام نیز بر روابط تهران و اروپاییها اثر داشته است.
ج- بازیگری مستقل اروپا: اتحادیه اروپا طی دهههای اخیر همواره این دغدغه را داشته است که بهرغم تشابهات استراتژیک با آمریکا، بتواند رویکرد مستقل خود را در سیاست خارجی دنبال کند. نمودهای عملی این رویکرد را میتوان در مناسبات روبهرشد اروپا با روسیه (قبل از جنگ اوکراین)، مناسبات اروپا و چین در زمینه تولیدات هایتک، و روابط نسبی با تهران مشاهده کرد. در واقع اروپا همواره سعی کرده است خود را از محدودیتهای آمریکا در سیاست خارجیاش مصون کند و بتواند با تمام بازیگران بینالمللی ارتباط داشته باشد. این امر جدا از استقلالطلبی نسبی اروپا در سیاست خارجی به نیازهای آن نیز برمیگردد. به ویژه قرابت جغرافیایی اروپا با روسیه و خاورمیانه به همراه وابستگیهای آن به واردات انرژی، وضعیت اروپا را با آمریکا متفاوت میکند. این موارد به شدت بر نگاه اروپا نسبت به ایران حتی در سال اخیر اثرگذار بوده و نمیتوان منکر پیامدهای آن شد. البته تهران نیز همواره سعی کرده است اروپا (به ویژه برخی کشورها نظیر ایتالیا، اسپانیا و...) را متفاوت با آمریکا بنگرد و همه آنها را یککاسه در مقابل خود تعریف نکند.
د- برنامه هستهای ایران و تحریمها: برنامه هستهای ایران همواره طی دو دهه اخیر بر روابط تهران و اروپاییها اثر گذاشته است. اروپاییها برخلاف آمریکا برنامه هستهای ایران را نه به عنوان بهانهای برای فشار که واقعاً به مثابه نوعی تهدید میبینند. نزدیکی جغرافیایی ایران و اروپا (در مقایسه با ایران و آمریکا) به همراه نگرانی اروپا از هرگونه تزلزل سیاسی و امنیتی در ایران (که میتواند سیل مهاجران را به مرزهای اروپا روانه کند) باعث شده اروپاییها نسبتاً صادقانه در پی حل مسالمتآمیز مساله هستهای ایران باشند؛ البته طبیعی است که بسته به تحلیلشان از وضعیت موجود و ابزارهای قدرتی که در اختیار دارند ممکن است در رایزنیهای خود با تهران و اعطای امتیاز به ایران نگاه صرفهجویانه یا مسرفانه در پیش گیرند. جدا از این شرایط کلی، تحریمهای یکجانبه آمریکا نیز بر روابط اروپا و ایران اثرگذار بودهاند؛ زیرا اغلب شرکتهای اروپایی مناسبات اقتصادی گستردهای با آمریکا داشته و به شدت از تحریمهای یکجانبه این کشور واهمه دارند. همین امر باعث میشد که حتی در زمان حیات برجام نیز کشورها و شرکتهای اروپایی در رابطه با ایران رویکرد محافظهکارانه در پیش گیرند و تمایل زیادی به گسترش روابط با تهران نشان ندهند. طی سال اخیر نیز میتوان گفت که روابط ایران و اروپا تابعی از وضعیت مذاکرات هستهای بوده است. زمانی که وضعیت روشنی بر مذاکرات مذکور حاکم بود، اروپاییها به ایران روی خوش نشان دادهاند و در غیر این صورت، تردید داشته یا خصومت ورزیدهاند. از اینرو، تقریباً میتوان گفت از اواخر مرداد و شهریور 1401 و تعلیق مذاکرات هستهای عملاً روابط ایران و اروپا نیز به بنبست رسید.
ه- شفاف شدن رویکرد ایران نسبت به جنگ اوکراین: پس از حمله روسیه به اوکراین در اواخر سال 1400، هرچند در برخی مجاری و نهادهای غیررسمی ایران نوعی رویکرد همدلانه با مسکو در پیش گرفته شد اما رویکرد رسمی ایران بر محکومیت حمله و بیطرفی در جنگ مذکور استوار بود. اما تداوم و توسعه مناسبات ایران و روسیه (بهرغم تحریمهای گسترده علیه این کشور پس از حمله به اوکراین) به همراه انتشار گزارشهایی که نشانگر کمک تسلیحاتی ایران به روسیه بود، وضعیت را تغییر داد. به مرور زمان اروپاییها کموبیش رویکرد مقامات اوکراین را پذیرفته و ایران را حامی روسیه در حمله به اوکراین تلقی کردند. این امر به همراه اذعان مقامات ایران به همکاریهای تسلیحاتی ایران و روسیه (البته نه برای حمله به اوکراین) بر روابط ایران و اروپا سایه افکند. از این پس، حتی اگر دولتمردان اروپایی خواهان تداوم مذاکره و مناسبات با ایران میبودند افکار عمومی این کشورها در حمایت از اوکراینیها به شدت علیه تهران بسیج شده و مانع هرگونه بهبود روابط میشدند.
و- اعتراضات ایران: متغیر دیگری که در سال اخیر بر روابط ایران و اروپا سایه افکند، حوادث نیمه دوم سال 1401 پس از درگذشت مهسا امینی بوده است. این حوادث از دو جنبه بر روابط ایران و اروپا اثر میگذاشت: از یکسو، اعتراضات رخداده باعث شد که اروپا طبق عادت مالوف خود نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران حساس شده و تهران را تحت فشار قرار دهد و از سوی دیگر، دنباله اعتراضات داخلی در خارج از کشور به ویژه، شهرهای اروپایی باعث شد که افکار عمومی اروپا علیه تهران بسیج شده و دولتهای اروپایی را برای اعمال محدودیتهای بیشتر بر تهران تحت فشار قرار دهد. اوج روند اخیر را میتوان در تجمعاتی که در شهرهای اروپایی برای «تروریستی نامیدن» سپاه پاسداران از سوی اروپا برگزار شد، مشاهده کرد. در نهایت، پارلمان اروپا قطعنامهای در همین جهت داد که اگر از سوی شورای اتحادیه اروپا و دولتهای اروپایی عملیاتی میشد وضعیت روابط ایران و اروپا را بسیار وخیمتر از وضعیت موجود میکرد. اما واقعبینی و احتیاط کشورهای اروپایی عملاً مسیر ارتباط ایران و اروپا را در آینده کموبیش باز نگه داشته است.
ز- موضع تهاجمی اروپا در زمینه حقوق بشر و برنامه هستهای: هرچند کشورهای اروپایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به مثابه سازمان تروریستی اعلام نکردند اما در زمینه حقوق بشر و برنامه هستهای ایران رویکرد بسیار افراطی و خصمانهای در پیش گرفتهاند. اروپا بعد از تعلیق مذاکرات در نشستهای مختلف شورای حکام در پی محکومیت ایران و انتشار قطعنامههای هشداردهنده بوده است. علاوه بر این، اروپاییها طی ماههای اخیر در زمینه رایزنیهای دیپلماتیک و برنامهسازی رسانهای از هیچ اقدامی در مقابله با برنامه هستهای ایران چشمپوشی نکردهاند. در زمینه حقوق بشر نیز موضع اروپاییها به شدت انتقادی شده و در این زمینه حتی از آمریکا نیز پیشی گرفتهاند. به ویژه، کشورهایی نظیر آلمان، دانمارک و سوئد که بهطور سنتی از شرکای اقتصادی قابل توجه ایران در اروپا بودهاند هدایت جریانهای حقوق بشری ضد جمهوری اسلامی ایران را در دست گرفتهاند.
ح- نشست امنیتی مونیخ: آخرین متغیر قابل توجهی که در اواخر سال 1401 بر روابط ایران و اروپا سایه افکند و افت شدید روابط آنها را نشان داد، عدم دعوت از ایران برای مشارکت در نشست امنیتی مونیخ بود. شاید برای اولینبار طی دهههای اخیر بود که نماینده دولت ایران (معمولاً وزیر خارجه) در این نشست حاضر نبود. ایران به همراه روسیه تقریباً تنها کشورهای برجستهای بودند که نمایندگان آنها در نشست مونیخ غیبت داشتند. این امر جدا از خصومت اروپا با ایران، نشان میداد که آنها تهران را در کنار مسکو و به عنوان یک تهدید برجسته در نظر گرفتهاند. همچنین، نکتهای که نشست مونیخ سال 1401 را برای تهران حساستر میکرد، دعوت مسوولان نشست مونیخ از اپوزیسیون و دشمنان جمهوری اسلامی ایران به ویژه رضا پهلوی برای شرکت در نشست مذکور بود. این حرکت با توجه به اعتراضات پس از درگذشت مهسا امینی و نقش فعال اپوزیسیون خارج از کشور در این زمینه، معنای متفاوتی برای تهران داشت و آن را اوج خصومت اروپاییها نسبت به خود میدید.
با توجه به متغیرهای بالا میتوان گفت که روابط ایران و اروپا در سال 1401 از نوعی وضعیت نسبتاً خوشبینانه به مرور زمان به نوعی شرایط خصمانه میل کرده است. این تحول عمدتاً تحت متغیرهای بالا و به تدریج رخ داده است. از اینرو، میتوان تحول مذکور را طی سه مرحله زیر مشاهده و تحلیل کرد.
مرحله نخست نوعی میانجیگری خوشبینانه بوده است. این مرحله را میتوان از ابتدای سال تا اواسط تابستان 1401 در نظر گرفت. این دوره مصادف با تداوم مذاکرات احیای برجام و تشدید نگرانیهای اروپا برای تامین انرژی مورد نیاز خود در زمستان پیشرو بوده است. در این دوره، اروپا تلاش داشت که مذاکرات احیای برجام به نتیجه برسد و عملاً نوعی نقش میانجیگری در پیش گرفته بود. میانجیگری اروپا در مذاکرات برجام تفاوت اساسی با میانجیگری روسیه با نقش پررنگ اولیانوف (در ابتدای مذاکرات دولت سیزدهم برای احیای برجام) داشت؛ زیرا اروپا هم برخلاف روسیه واقعاً در پی احیای برجام بود و هم اینکه اروپاییها برخلاف روسیه، توان بیشتری برای اقناع آمریکا در امتیاز دادن به ایران داشتند. اما عوامل متعددی مانع نتیجهبخشی این فرآیند شد و علاوه بر این، رفع نگرانی اروپا در تامین انرژی با توجه به منابع جایگزین به مرور زمان از انگیزه آن کاست. اما طبق گزارشهای خبری پایانبخش این مرحله، رد طرح پیشنهادی احیای برجام از سوی مذاکرهکنندگان ایرانی بود که عملاً اروپاییها را ناامید و برجام را از دور خارج کرد.
مرحله دوم را میتوان کمتوجهی عامدانه اروپا نامید. پایان مرحله اول با دلسردی اروپاییها و عدم فعالیت آنها برای تداوم مذاکرات برجام هویدا شد. از اواخر تابستان در خبرهای پیرامون برجام شاهد این هستیم که مقامات ایرانی مرتب از تداوم تماسها و درخواست گفتوگو از سوی غرب صحبت کرده اما غربیها به ویژه آمریکاییها آن را تکذیب کردهاند. در این مرحله، اروپاییها به ویژه بورل و مورا به عنوان مسوولان مستقیم سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز برخلاف مرحله اول دیگر در فضای سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای توجه و بحث چندانی در زمینه مذاکرات ایران و اروپا مطرح نمیکردند و فقط گهگاه شاهد گفتوگوی تلفنی وزیر خارجه ایران با بورل پیرامون برخی موضوعات فوری بودیم. در این فضا، حوادث پس از درگذشت مهسا امینی و انتقادات فزاینده اروپاییها نسبت به جمهوری اسلامی ایران اساساً شرایط را تغییر داد و سکوت و بیتوجهی اروپاییها را به ضرر ایران تغییر داد. از اینجا به بعد میتوان گفت که شاهد شکلگیری مرحله جدیدی از روابط ایران و اروپا هستیم که در قسمت زیر بررسی میشود.
مرحله سوم متضمن فشار خصمانه از سوی اروپا علیه ایران بوده است. در این مرحله، اروپاییها به بهانههای مختلف شامل حقوق بشر، تروریسم و اشاعه هستهای در پی فشار بر ایران بوده و در این زمینه نهتنها کاملاً با آمریکا و اسرائیل هماهنگ شدهاند، بلکه بعضاً از آنها نیز تندتر رفتار کردهاند. در این مرحله آنچه برای امنیت ایران خطرناک مینماید این است که گویی اروپا در هماهنگی با آمریکا سعی دارد افکار عمومی جهان را بر محور نوعی راهبرد سهبعدی علیه ایران بسیج کند. در این زمینه، اروپاییها: الف- سعی میکنند با ارائه گزارشهای سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای، جمهوری اسلامی ایران را به نقض گسترده حقوق بشر متهم کنند؛ ب- سعی کردهاند با گزارشهای خبری ایران را حامی تروریسم و همکار القاعده و سایر گروههای تروریستی معرفی کنند؛ ج- با جوسازی رسانهای و فعال کردن شورای حکام تهدید هستهای ایران را برجسته کرده و حتی احتمال فعال کردن راهبرد ماشه را مطرح کردهاند.