تعادل در نگاه به شرق و غرب
بحران اوکراین و فرصتهای پیشروی ایران در گفتوگو با الهه کولایی
در عصر جهانیشدن اوضاع منطقهای و جهانی در هم تنیده شده است. از اینرو بحران در یک منطقه منافع بازیگران در مناطق دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. در نگاه اول بحران اوکراین یک بحران منطقهای به نظر میرسد اما با توجه به موقعیت راهبردی این کشور و بازی ژئوپولیتیک قدرتهای جهانی به یک چالش بینالمللی تبدیل شده است. بنابراین دامنه پیامدهای بحران اوکراین فراتر از اروپای شرقی است. در این میان کشورهایی همانند ایران خواهناخواه تحت تاثیر این رقابتها قرار میگیرند و فرصتها و تهدیدهایی برای آنها فراهم میشود. در این زمینه الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، معتقد است سیاست ایران در طول سالهای اخیر بر پایه شرقگرایی شکل گرفته است. این سیاست پایه و اساس تنظیم روابط ما با روسیه قرار گرفته است. اجرای سیاست شرقگرایی فرصتی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم نمیکند تا بتواند از شرایط ایجادشده در بحران اوکراین به سود خود بهرهبرداری کند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
در انتهای سال گذشته حمله روسیه به اوکراین خبرساز شد. اتفاقی که برای بسیاری قابل پیشبینی بود و ریشه آن را به رویارویی روسیه و آمریکا مرتبط میدانستند. لطفاً کمی درباره علل این رویارویی توضیح دهید.
موضوع به شرایط فروپاشی اتحاد شوروی و انتظار روسیه مستقل از روابط با آمریکا برمیگردد. در واقع رهبران روسیه انتظار داشتند با کنار گذاشتن کمونیسم، به عنوان یک بازیگر برابر در مسائل بینالمللی از سوی آمریکا پذیرفته شوند و بتوانند همپای ایالات متحد آمریکا در تحولات جهانی نقش داشته باشند. اما این انتظار برآورده نشد و در پی تحولاتی که در دهه اول بعد از فروپاشی اتفاق افتاد، شکاف میان ایالات متحد و روسیه در روندی افزایشی قرار گرفت. برخلاف انتظار روسیه که در پی انحلال پیمان ورشو انتظار داشت، پیمان ناتو منحل شود، نهتنها این اتفاق نیفتاد، بلکه از همان نیمه دهه 90 آمریکا و اروپا برنامه گسترش ناتو به سمت شرق را در برنامه کار خود قرار دادند. بیاعتمادی و شکاف در میان روسیه و ایالات متحد تا آنجا شدت پیدا کرد که در سال 2014 روسیه در برابر حمایت اروپا و آمریکا از سرنگونی دولت کییف و در واقع سقوط دولت طرفدار روسیه و به دنبال آن روی کار آمدن دولت طرفدار غرب در اوکراین، مساله پیوستهسازی شبهجزیره کریمه را در دستور کار خود قرار داد. انتظار میرفت که آمریکا بعد از این رویداد به دغدغههای امنیتی روسیه در اوکراین توجه کند و از حمایت از دولت غربگرای اوکراین برای پیوستن به ناتو دست بردارد که چنین اتفاقی هم نیفتاد. اصرار آمریکا و اروپا در پیوستن اوکراین به ناتو، در کنار مجموعه مسائل که به بخشی از آنها اشاره کردم، سبب شد تا سرانجام در 24 فوریه 2022 نیروهای نظامی روسیه براساس الگوی حملهای که پیش از آن، در سال 2008 در گرجستان انجام داده بودند، حمله نظامی وسیعی را به اوکراین آغاز کردند و همه زیرساختها و شهرهای این کشور را مورد حمله گسترده و شدید خود قرار دادند. اما همانگونه که همه شاهد بودند انتظارها و برآوردهای رهبران نظامی روسیه برآورده نشد. جنگ ادامه پیدا کرد. پاسخ حمایت آمریکا و اروپا هم بسیار شدید بود. همانگونه که مقاومت مردم اوکراین نیز بسیار شدید و همهجانبه بود. مجموعه این رویاروییها شرایط را به وضعیت بسیار پیچیده کنونی رسانده است.
از نظر شما روسیه در رابطه با گسترش ناتو به سمت شرق بزرگنمایی نکرده است؟
خیر. روسیه گسترش ناتو را، از همان زمانی که یک رویکرد همکاریجویانه با آمریکا و ناتو داشت، یعنی از دهه 1990 تهدیدی امنیتی برای خود دانسته و میداند. در دوران یلتسین روسها نخست آماده عضویت در ناتو بودند و درواقع روابطی بسیار نزدیک و همکاری با ناتو داشتند. البته این دوره کوتاه بود. پس از آن همکاریها در چارچوب شورای مشترک روسیه و ناتو تا مدتها ادامه داشت. با وجود این روسها همواره نارضایتی خود را اعلام میکردند. آنها میگفتند توافقهای گوناگون و همکاریهایی که با سازمان ناتو دارند، تا زمانی اعتبار دارد و ادامه مییابد که ناتو بهعنوان نهاد امنیتی اروپایی در پی پذیرش جمهوریهای پیشین اتحاد شوروی برنیاید. روسها بارها تاکید کرده بودند که جمهوریهای پیشین شوروی نباید به عضویت ناتو دربیایند (اوکراین و گرجستان بیشتر در این زمینه مطرح بودند) و اگر پیوستن آنها به ناتو مطرح شود، همه توافقها و همکاریهای روسیه با ناتو متوقف خواهد شد. از سال 2014 به بعد با توجه به تحولات اوکراین، روسها انتظار داشتند که این کشور به عنوان یک منطقه حائل و بیطرف در میان اروپا و روسیه باقی بماند. به نظر آنان اوکراین نباید با پیوستن به ناتو، نیروهای آن را به مرزهای فدراسیون روسیه بکشاند و در واقع روسیه با ناتو همسایه نشود. اما آمریکاییها و به دنبال آن اروپاییها به این خواسته توجه نکردند. آنان ملاحظات امنیتی روسیه را، که برای این کشور بسیار اهمیت دارد، مورد اعتنا و توجه قرار ندادند. مساله اصرار آمریکا برای پیوستن این کشورها به ناتو همواره از سوی نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل مانند جان مرشایمر و سیاستمداران کهنهکاری مانند هنری کیسینجر به عنوان یک سیاست نادرست مورد انتقاد قرار گرفته است. همانطور که اشاره کردم از همان سال 2014 آمریکاییها بر حمایت از اوکراین برای پذیرش درخواست آن در پیوستن به ناتو پافشاری کردند. البته در اینجا باید مسائل مربوط به حوزه نفتوگاز بهویژه گاز اروپا و نقش روسیه در تامین گاز اروپا و بهویژه برنامههای آمریکا برای سلطه بر بازار گاز اروپا را بیشتر مورد توجه قرار داد. در واقع آمریکاییها به خوبی از واکنشهای روسیه در این زمینه آگاه بودند، اما نمیتوان گفت که شدت این رویارویی برای روسیه قابل محاسبه و ارزیابی بوده است.
آیا ایران میتواند از بحران اوکراین به سود خود استفاده کند؟ چه فرصتها و تهدیدهایی پیشروی ایران است؟
سیاست ایران در طول سالهای اخیر بر پایه شرقگرایی شکل گرفته است. سیاست خارجی ایران در واقع نوسانی از غربگرایی و شرقگرایی را در سالهای اخیر تجربه کرده است. آنچه ما در دوره احمدینژاد شاهد بودیم و با رکود و بنبستی که امروز در برجام شاهد هستیم، سیاست نگاه به شرق که البته همان شرقگرایی درستتر است، از شدت و نفوذ بسیاری برخوردار بوده است. این سیاست پایه و اساس تنظیم روابط ما با روسیه قرار گرفته است. اجرای سیاست شرقگرایی فرصتی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم نمیکند تا بتواند از شرایط ایجادشده در اروپا به سود خود بهرهبرداری کند. ایران تا زمانی که نتواند مساله برجام و بازسازی روابط با اروپا و آمریکا را به نتیجه برساند، نمیتواند از فرصت ایجادشده در این تخاصم و رویارویی روسیه با اروپا بهرهبرداری کند. در این زمینه مانند بسیاری از مواردی که در گذشته شاهد بودیم، ایران فرصتهای بهدستآمده را بازهم از دست خواهد داد و به دیگر بازیگران واگذار خواهد کرد. ایران زمانی میتواند از شرایط موجود که در پی تجاوز نظامی روسیه به اوکراین به وجود آمده بهرهبرداری کند که روابطی متعادل و عادی با اروپا و آمریکا داشته باشد. اما در وضعیت کنونی با اصرار بر نگاه به شرق یا همان شرقگرایی، ایران مجالی برای بهرهگیری از این فرصت ایجادشده برای خود ندارد. درحالیکه ایران با داشتن جایگاه دوم منابع گاز در جهان از توان بالقوه برای داشتن چنین نقشی در بازار انرژی اروپا برخوردار است. البته این را هم در نظر داشته باشید که زیرساختهای مناسب و سرمایهگذاریهای لازم برای داشتن چنین نقشی در ایران ایجاد نشده است. به دلیل عقبماندگی فناوری و نوع مصرف کردن بیرویه گاز طبیعی در ایران، ما ظرفیت لازم برای ورود به چنین رقابتی را در بازار انرژی اروپا ایجاد نکردهایم. البته میتوان با به نتیجه رساندن مذاکرات برجام و احیای آن و بهبود روابط با اروپا و آمریکا این مجال را ایجاد و از این فرصت استفاده کرد. ضمن اینکه یکی از دلایلی که آمریکا روسیه را به این ورطه کشانده، سیطره بر بازار گاز اروپاست. اما از آنجا که تامین امنیت انرژی در جهان امروز، ارتباطی تنگاتنگ با تنوع منابع دسترسی، هم برای تولیدکننده هم برای مصرفکننده پیدا کرده است، بنابراین برای اروپا نیز حمایت از تمایل ایران قابل توجه است. چنانچه ایران بتواند با بازسازی روابط خود با اروپا و آمریکا وارد چنین عرصهای شود، بدون تردید سرمایه و فناوری اروپایی میتواند در مسیر تأمین امنیت انرژی اروپا به کار گرفته شود. اما در وضع کنونی با توجه به سیاست شرقگرایی که دنبال میشود، ایران در اصل، چنین مجالی را برای خود ایجاد نکرده که بتواند از شرایط به وجودآمده در جهت تأمین منافع خود بهرهبرداری کند.
به نظر شما این بحران تا چه اندازه میتواند کل روند مذاکرات هستهای را به بنبست بکشاند؟ یا بالعکس این بحران و تحریم روسیه میتواند برای ایران راهگشا باشد؟
بدون تردید به دلیل نقشی که روسیه در این مذاکرات داشته است و تلاشی که از زاویه تامین منافع خود برای پیشبرد این مذاکرات انجام داده است، تا بتواند موانع موجود در توسعه روابط دو کشور را با تحقق و اجرایی شدن برجام برطرف کند، جهتگیری روسیه بسیار مهم است. در مذاکرات اخیر هم همگان شاهد بودند که نقش فعال روسیه چگونه بر روند مذاکرات تاثیر داشته است. چالشی که در روابط روسیه با غرب بهویژه با آمریکا و اروپا بهوجود آمده، حتما آثار مستقیمی بر این مذاکرات خواهد داشت. این نشان میدهد که ایران باید در این مذاکرات بهطور مستقیم با آمریکا و اروپا مسائل خود را حلوفصل کند و از گرهزدن منافع ایران به منافع و ملاحظات روسیه و هر کشور دیگری بهشدت پرهیز کند. در نظام بینالملل همه کشورها در پی تامین منافع خود و افزایش دادن آن در هر شرایطی هستند، بنابراین نباید منافع ایران را به هیچ کشور دیگری گره زد. درواقع ایران باید با محور قرار دادن منافع مردم خود، این مذاکرات را پیش ببرد، تا همانگونه که حکم ژئوپولیتیک ایران است، از یک روابط متوازن با قدرتهای شرقی و غربی بهره ببرد. درواقع در چنین شرایطی بتواند مزایای قابل قبولی را برای خود ایجاد کند. در غیر این صورت با تکیه بر روسیه یا چین، یا هر کشور دیگری ایران چنین مجالی را به دست نخواهد آورد.
از نظر شما بازنده این جنگ کیست؟ اگر روسیه بازنده این جنگ باشد با توجه به اینکه ایران بهطور غیرمستقیم از روسیه حمایت میکند چه افقی برای ایران در نظر میگیرید؟
همانطور که اشاره کردم ایران در شرایط ژئوپولیتیک انحصاری خاصی قرار دارد که این شرایط خاص، توسعه روابط متوازن با قدرتهای شرقی و غربی را الزامی میکند. اگر چنین نباشد آنگاه ما هزینهپرداز بازیها و رقابتهای قدرتهای دیگر خواهیم بود. همانطور که در تاریخ کشور ما، در جریان جنگ جهانی هم اول و هم دوم شاهد بودیم، اگر ایران با تاکید بر منافع خود در روابط با قدرتهای جهانی چه شرقی و چه غربی، نتواند سیاست خود را سامان دهد از فرصتهایی که برایش ایجاد میشود، نمیتواند بهرهبرداری کند. بارها در روابط خارجی، بهویژه در سه دهه گذشته پس از فروپاشی شوروی و نیز پس از یازده سپتامبر بهوجود آمدن آن و همچنین استفاده نکردن از آن یا به تعبیری از دست دادن این فرصتها را شاهد بودهایم. اینبار میتوان از این شرایط بهرهبرداری بهتری کرد. اما برنده و بازنده این جنگ روسیه است، حتی اگر بتواند از نظر برنامهریزی نظامی به هدفهای تعیینشده دست یابد. روسیه به یک کشور مستقل دارای حاکمیت ملی حمله نظامی کرده است. با همه اشتباهها و برآوردهای نادرست رهبران اوکراین، قربانیان اصلی آن مردمی هستند که هرچند از آزادی و استقلال خود شجاعانه دفاع کردهاند، ولی کشورشان به عرصه رقابت قدرتهای جهانی تبدیل شده است. جنگسالاران آمریکایی و روسی جان و مال بسیاری از اوکراینیها را از میان برده و این کشور زیبا و ثروتمند را به ویرانهای تبدیل کردهاند تا بتوانند به منافع خود دست یابند. نقش شرکتهای عظیم آمریکایی در حوزه انرژی و نیز مجتمعهای عظیم نظامی-صنعتی این کشور که میلیاردها دلار به اوکراین کمک میکنند، در این زمینه نباید کم ارزیابی شود. ولی قربانیان اصلی این جنگ مردم اوکراین هستند که هزینههای گزافی را بابت سیاستهای غیرواقعگرایانه رهبران خود میپردازند. این رهبران بدون توجه به ملاحظات و منافع روسیه، به ابزاری برای کارگزاران نظام سلطه در جهان تبدیل شدند. رهبران غربی میدانستند که واکنش روسیه بسیار سنگین و سخت خواهد بود. با اینحال از سیاستهای نادرست اوکراین در برابر روسیه حمایت کردند و هزینههای گزافی را بر غیرنظامیان اوکراینی و روند توسعه و رشد این کشور وارد کردند. آنچه در این مسیر دیده میشود ویرانی، نابودی و از میان رفتن زیرساختهای انسانی و طبیعی و همه آن چیزی است که باید برای رفاه و خوشبختی مردم اوکراین مورد بهرهبرداری قرار میگرفت. جنگ اوکراین عرصه رویارویی آمریکا با روسیه در عرصه این کشور است. بنابراین برندهای برای این جنگ قابلتصور نیست. آنچه ما در اینجا شاهد هستیم، پایمالشدن ارزشهای بشری و همه دستاوردهای حقوق بشردوستانه در زیر شنی تانکهای روسی است. از میان رفتن یک کشور و ایجاد زمینی سوخته در سرزمینی است که نقشی بسیار اثرگذار در تأمین مواد غذایی در جهان داشته است. درواقع این خسارتها و این زیانها بیش از هرچیز بهجای آنکه متوجه قدرتمندان و کشورهایی مانند روسیه و آمریکا باشد، متوجه مردم غیرنظامی اوکراین و مردم بسیاری از کشورهای جهان، نهتنها در کشورهای درحالتوسعه، بلکه حتی در اروپا و خود آمریکا هم هست. همه مردم جهان هزینههای این جنگ را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم میپردازند. بنابراین برخلاف انتظاری که جامعه بشری در قرن بیستویکم از تمرکز بر روشهای مسالمتآمیز حلوفصل اختلافها داشت، ما شاهد رفتارهای ضدبشری و خشونتهای باورنکردنی رهبرانی هستیم که همه دستاورهای حقوق بشری قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم را به نابودی میکشانند. برای کشوری مانند کشور ما، که تجربه انقلاب اسلامی و رویکردهای ارزشی را در نظام بینالملل مطرح کرده، دفاع یا همراهی با این روشها و رفتارها قابلقبول نیست. آنچه اهمیت دارد تاکید بر رویکردهایی است که حقوق بینالملل و دستاوردهای بشری در چارچوب حقوق بشردوستانه و دفاع از حقوق همه انسانها الزامی کرده است. اینک تاکید بر این جنبهها بیش از هر موضوع دیگری باید موردتوجه قرار گیرد. سرانجام همانطور که اشاره کردم در جریان رویارویی این قدرتها، جمهوری اسلامی ایران باید تأمین منافع مردم ایران و یافتن سازوکارهایی که بتواند در عین تمرکز بر ارزشهای بشری، شرایط و الزامهای حضور موثر و سازنده ایران را در بازارهای جهانی، بهویژه در بازار نفتوگاز جهان، بهگونهای که با قیمتهای امروز در بازار انرژی جهانی تناسب داشته باشد، بهعنوان اهداف اصلی سیاستهای خود مورد توجه قرار دهد.