بحران پذیرش
آیا اقلیم ایران در حال تغییر است؟
اقلیم ایران در کنار تمامی مصائب طبیعی و انسانساخته با پدیده نگرانکنندهای به نام تغییر اقلیم مواجه است. مسالهای که نهتنها کشورهایی با محدودیتهای اقلیمی مانند ایران، بلکه کشورهای با وضعیت اقلیمی به مراتب بهتر را نیز درگیر خود کرده است. پدیدهای جهانی و همهشمول که باعث شده تغییراتی جدی و اثرگذار در پیکره محیط زیست جهان ایجاد شود. اما وضعیت ایران در این تغییرات چگونه است، میزان اثرپذیری از آن به چه شکل است و نحوه مواجه شدن با این تغییرات چقدر به آنچه باید نزدیک بوده و دارای همخوانی است؟ آیا دولتها توانستهاند به نحوی سیاستگذاری کرده که از بار هزینههای منفی تغییرات اقلیمی کاسته شود؟
تغییر اقلیم؛ مفاهیم و زمینهها
امروزه به مساله تغییرات اقلیمی به عنوان یک مساله مشترک جهانی نگریسته میشود. مشاهدات صدساله اخیر نشان میدهد آبوهوای زمین تغییرات نسبتاً شدیدی را تجربه کرده است. مسالهای که میتوان آن را در بالا رفتن دما، افزایش گازهای گلخانهای و کاهش متوسط بارندگی دید. در پنجمین گزارش مجمع بینالمللی تغییرات آبوهوایی 1 (IPCC) نیز پیشبینی شده که تغییرات آبوهوایی مانند خشکسالی، سیل، طوفان و امواج شدید گرمایی به شکل شدیدتری ادامه خواهد یافت که این تغییرات تاثیر شدیدی بر روی شرایط طبیعی و انسانی در سراسر جهان خواهد گذاشت. در واقع با وجود همه تلاشهایی که از طریق مذاکرات بینالمللی برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای انجام میشود، شواهد حاکی از افزایش در متوسط میانگین سالانه دما و تغییر در الگوهای بارندگی است. امری که پیشبینی میشود در قرن آینده نیز تداوم داشته باشد. حاصل این شرایط سرعت یافتن تغییرات اقلیمی است. تغییر اقلیم را میتوان به مفهوم تغییر در الگوهای انتظاری شاخصهای آبوهوایی دانست که در بلندمدت در یک منطقه جغرافیایی خاص یا در کل اقلیم جهانی اتفاق میافتد. این تغییرات در مقیاسهای زمانی و مکانی مختلف رخ میدهد. بیشترین این تغییرات در زمان جدایی قارهها از یکدیگر اتفاق افتاده است. از اینرو تغییرات اقلیمی نه تغییراتی نوین و حاصل عصر مدرن امروز بلکه تغییراتی تاریخی بوده که در زمانها و مکانهای مختلف رخ داده است. درک علت یا علل تغییرات اقلیم به دلیل پیچیدگی و درهمتنیدگی سیستم اقلیم و همچنین مکانیسمهای پیچیده حاکم بر آن امر سادهای نیست. برخی از این تغییرات اثرات نسبتاً پایدار و بلندمدت و برخی موقت و کوتاهمدت دارند. برخی از این تغییرات را میتوان مربوط به اعماق زمین و برخی دیگر را میتوان مربوط به فضای کیهانی دانست، که برخی از این عوامل موجب تکوین عوامل دیگر میشوند. برای مثال تغییر پهنههای اقیانوسی علاوه بر اثر مستقیم بر اقلیم، فراوانی موجودات زنده و همچنین مقادیر گازهای گلخانهای جو را تغییر میدهد و برخی اثرات عوامل دیگر را خنثی یا کماثر میکند. از اینرو تغییرات و تحولات اقلیمی نتیجه سلسلهرویدادهای گستردهای است که در سیستم اقلیم رخ میدهد و هیچ عامل منفردی قادر به توضیح و توجیه دقیق این رویدادها نیست. مجموعه عوامل موثر بر تغییرات اقلیمی را میتوان به دو بخش عوامل بیرونی و عوامل درونی دستهبندی کرد. عوامل بیرونی دگرگونیهای اقلیمی را به عملکرد عامل فراتری از جو زمین نسبت میدهد. در حالی که عوامل درونی به کنشهای درونی سیستم اقلیمی در محدوده جو زمین (شامل عوامل طبیعی و انسانی) مربوط است. در این میان نقش عوامل انسانی در میان تمامی عوامل درونی و بیرونی در ایجاد تغییرات اقلیمی و شدت یافتن آن بسیار حائر اهمیت است و بر اساس تحقیقات هیات بیندولتی تغییر اقلیم، فعالیتهای انسانی عامل اصلی گرمایش جهانی است. منظور از عوامل موثر انسانی بر تغییر اقلیم مجموعه فعالیتهایی است که بهوسیله آنها انسان محیط را تغییر داده و بر اقلیم اثر میگذارد. این فعالیتها با ایجاد تغییر در میزان غلظت گازهای تشکیلدهنده اتمسفر و در نتیجه تغییر الگوی تجمع انرژی دریافتی از خورشید و دستکاری در تنوع زیستی موجب تغییر کاربریهای زمین بهویژه تخریب و تبدیل مراتع و جنگلها به اراضی زراعی میشود؛ این امر بهویژه از لحاظ رشد جمعیت و پراکنش آن نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. بهطور کلی تغییرات ناشی از عوامل انسانی را میتوان به دو دسته تغییرات عمدی و تغییرات غیرعمدی دستهبندی کرد. منظور از تغییرات عمدی فعالیتهایی است که بر اثر افزایش کمی و کیفی فعالیتهای انسانی حادث میشود. برای مثال افزایش سطح زیرکشت در نواحی حارهای و وقوع انقلاب سبز در کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و چین، سیستم اقلیمی را با مسائلی چون انقراض و نابودی برخی گونههای طبیعی و جایگزینی آنها با گونههای اقتصادی، بیابانزدایی، فرسایش خاک و... روبهرو کرده است. ترویج و توسعه کمی و کیفی دامپروری این ناهنجاریها را دوچندان کرده است. منظور از تغییرات ناخواسته مجموعه تغییراتی است که در نتیجه فعالیتهای دیگر انسانی به وجود میآید. این تغییرات بدون آنکه مورد تایید و خشنودی جوامع انسانی باشد رخ میدهد. برای مثال تخریب لایه ازون از نتیجه دیگر فعالیتهای انسانی است. تغییراتی که از فعالیتهای انسانی حاصل میشود فارغ از نوع آن موجب اختلال بیلان تابش میشود. این اختلالات میتواند حاصل تغییر غلظت ترکیبات جوی بر تابش مانند دیاکسید کربن، تغییر میزان تابش رسیده بر سطح زمین یا تغییر خواص جذبی، بازتاب و دفع سطوح باشد.
ایران و تغییرات اقلیمی
ایران مانند سایر کشورهای جهان از تغییر اقلیم و اثرات سوء آن بینصیب نمانده است. به عبارت دیگر با توجه به جهانی بودن تغییرات اقلیمی، ایران نیز شامل این پدیده است. افزایش ناهنجاریها و تغییرات ناگهانی هوا نظیر بارشهای خارج از فصل و ناگهانی، بارش تگرگ در فصل شکوفهدهی، وزش طوفانهای شدید، بارش برف در نقاط گرم و خشک و مواردی از این دست از یکسو، کاهش در متوسط بارندگی و افزایش دما از سوی دیگر بارزترین نشانهها از وقوع تغییر اقلیم و تغییرپذیری اقلیم در ایران هستند. از اینرو هیچگونه تردیدی در خصوص اینکه ایران به مانند تمامی کشورهای مشمول تغییر اقلیم است وجود ندارد. در این میان اما تفاوت ایران با دیگر کشورهای جهان از دو حیث آغاز میشود. نخست شدت تاثیرپذیری از این تغییرات و دوم نحوه برخورد و مقابله با اثرات مستقیم و غیرمستقیم این تغییرات است. شرایط اقلیمی ایران به گونهای است که هر گونه تغییر در شرایط محیطی و آبوهوایی میتواند اثرات جدی و پرهزینهای را بر محیط جغرافیایی آن وارد کند. به عنوان مثال یک کاهش 10 تا 20درصدی در متوسط بارش در ایران بسیار آسیبزاتر از این کاهش در بسیاری دیگر از مناطقی است که وضعیت بارش مطلوبتری دارند. به عبارت دیگر برای کشوری که متوسط بارندگی آن یکسوم متوسط بارندگی جهان است، یک تغییر حتی کوچک در متوسط بارندگی میتواند به راحتی آن را با چالشهای عدیده محیط زیستی مواجه کند. از اینرو برای کشوری که نزدیک به 85 درصد آن خشک و نیمهخشک محسوب میشود و شرایط محیطی شکنندهای دارد هرگونه تغییرات در شرایط اقلیمی میتواند اثرات بسیار مخربی داشته باشد. در زمینه نحوه برخورد و مواجهه با تغییرات اقلیمی اما وضعیت به مراتب میتواند تعیینکنندهتر و مهمتر باشد و در کشوری مانند ایران میتواند بسیار نگرانکنندهتر باشد. در واقع این نحوه مواجهه با تغییرات اقلیم است که هم میتواند بسیاری از محدودیتها و کاستیها را در خود حل کند و اثرات منفی ناشی از این تغییرات را کاهش دهد و هم میتواند سبب مضاعف شدن مسائل و مشکلاتی شود که از این تغییرات ناشی میشود. در واقع مدیریت صحیح و نحوه برخورد مناسب با تغییرات اقلیمی در چگونگی اثرگذاری این پدیده و نتایج و اثرات آن بسیار حائز اهمیت است. مدیریت بهینه و سازگار با تغییرات اقلیمی به عنوان مسالهای که میتواند نقطه قوت برخورد با این پدیده باشد و در بسیاری از کشورها با همین ابزار و مدیریت صحیح در حال کاستن از بار تغییرات منفی اقلیمی هستند، در ایران اما نشانههای مطلوبی از آن به چشم نمیخورد. در واقع در کشوری که در امور اولیه مدیریت محیط زیستی و منابع طبیعی آن کاستیهای جدی اولیهای به چشم میخورد به نحوی که باعث شده از انجام تمام و کمال وظایف ذاتی اولیه خود که همان نگهداشت و مدیریت صحیح اقلیم طبیعی ایران است، نشانههای مطلوبی وجود نداشته باشد و روزانه شاهد از بین رفتن منابع آب، خاک، هوا، جنگلها، مراتع، تالابها، جانوران و... در نقاط مختلف کشور باشیم نمیتوان انتظار داشت به سیاستگذاری بر مبنای سازگاری با تغییر اقلیم بپردازد. از سوی دیگر به دلیل شرایط کلان اقتصادی کشور و مشکلات عدیده ناشی از تحریمهای ظالمانه موجود، دولت اولاً محیط زیست و مواردی نظیر لزوم سیاستگذاری در خصوص تغییرات اقلیم را در اولویت خود نمیبیند و دوم، به میزانی با مشکلات اقتصادی و تامین بودجه برای بخشهای ضروری خود (که فربگی دولت نیز مزید بر علت شده است) با چالش مواجه است که امکانی برای هزینه کردن و سرمایهگذاری در این بخش را برای خود متصور نیست. از اینرو آنچه اتفاق میافتد تشدید آسیبهایی جدی بر پیکره نحیف منابع طبیعی و محیط زیست ایران است که بعدها حتی با هزینهکردهای چندین برابر هزینههای لازم در زمان موجود نیز اصلاح نخواهد شد و آسیب دیدن غیرقابل بازگشت در بسیاری از مناطق کشور قطعی خواهد بود.
دولتِ سیاستگذار محیط زیستی!
شاید کمی دور از دسترس باشد اما اگر قرار بر آسیب حداقلی از تغییرات اقلیمی و بهینهسازی تابع رفاه کشور باشد راهکاری جز وجود یک دولت معتقد به سیاستگذاری (نه دولت مداخلهگر اجرایی صرف) و ملزم به رعایت قواعد و اصول محیط زیستی وجود ندارد. دولتی که بداند و بپذیرد حفظ و نگهداشت تمامی اقلیم ایران و جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و محیط زیست کشور بر تمامی فعالیتهای اقتصادی، صنعتی، کشاورزی، معدنی و خدماتی اولویت دارد. در عین حالی که بتواند مساله خود را نیز با دیگر کشورهای جهان حل کرده و با مسائل اقتصادی بینالمللی مواجه نباشد. چنین دولتی باید برای جلوگیری از فجایع بلندمدت محیط زیستی و آسیبدیدگی جدی اقلیم ایران که غیرقابل سکونت شدن بخشهای عمدهای از آن در بلندمدت و میانمدت خواهد بود، با اولویت قرار دادن مساله اقلیم و اینکه مساله نخست حکمرانی کشور «حفظ اقلیم ایران» است و ضرورت دارد تمامی داشتههای کشور در این خصوص بهکار گرفته شود و در عین حال با سیاستگذاری مناسب و صحیح و مبتنی بر این شرایط، سیاست، اقتصاد، فناوری، صنعت، کشاورزی، خدمات و... را مبتنی بر این اصل به کار گیرد و توسعه پایدار را مبنای هرگونه برنامه در کشور قرار دهد. در چنین شرایطی است که میتوان امیدی به کاستن از بار هزینههای مضاعف تغییرات اقلیمی در ایران داشت، در غیر این صورت دولتها به مسائل معمول سرگرم خواهند بود تا زمانی که با هزینه کلان نادیده گرفتن مسائل محیط زیستی مواجه شوند.
نتیجهگیری
تغییر اقلیم یکی از بزرگترین چالشهای محیطی در جهان امروزی است. این تغییر به معنای تغییرات برگشتناپذیر در متوسط شرایط اقلیمی است که در یک منطقه جغرافیایی رخ میدهد. این تغییر میتواند در متوسط بارندگی، دما، الگوهای آبوهوایی، باد و... اثرگذار باشد. در واقع اقلیم میتواند سردتر یا گرمتر شود و مقادیر سالانه بارندگی، دما، تبخیر و... افزایش یا کاهش یابد. امری که در صورت تداوم روند فزاینده آن میتواند آینده زیست طبیعی و انسانی را به شدت تحت تاثیر خود قرار دهد. در واقع تغییر اقلیم با تغییرات عمدهای که در وضعیت اقلیمی کره زمین از جمله تغییر در بارندگی، افزایش میزان تبخیر، تغییر در سطح آبهای جاری، افزایش دما، کاهش در آبهای زیرزمینی، کاهش در میزان تولید محصولات کشاورزی و... ایجاد میکند علاوه بر ایجاد صدمات و لطمات شدید به محیط طبیعی با گسترش فقر، مرگومیر، مهاجرت و عدم دسترسی به مواد غذایی حیات انسانی را با تهدید جدی مواجه میکند. از سوی دیگر تغییرپذیری اقلیم که به معنای نوسانات در الگوهای بارش، دما و سایر متغیرهای آبوهوایی است نیز بر روند زیست طبیعی و انسانی زمین تاثیرگذاری خاص خود را دارد. این تاثیرگذاری زمانی مضاعف میشود که تغییرپذیری اقلیم همراه با تغییر اقلیم بوده و در نتیجه آثار سوء تغییرات شدیدتر خواهد شد. ایران نیز مانند دیگر کشورهای جهان با این پدیده مواجه است. اما آنچه برای کشوری چون ایران میتواند نگرانکنندهتر باشد، وضعیت شکننده و محدودیتهای جدی اقلیمی است. از اینرو تا زمانی که دولتها اولویت محیط زیستی نداشته باشند و در پی تغییر نقشآفرینی خود از مداخلهگری دستوری به سیاستگذاری نباشند، نهتنها نقشآفرینی مثبتی در خصوص کاستن از بار مسائل و مشکلات تغییرات اقلیم نخواهند داشت بلکه خود سبب تشدید مسائل و مشکلات ناشی از این تغییرات خواهند شد.
از اینرو پس از پذیرش لزوم نگاه محیط زیستی و توسعه پایدار مبتنی بر سازگاری اقلیمی میتوان نسبت به سیاستگذاریهایی نظیر تغییر مدیریت منابع آب و تغییر در مدیریت بخش کشاورزی امیدوار بود. در بخش مدیریت آب سیاستهایی چون افزایش راندمان آبیاری از طریق بهبود روشهای آبیاری و فناوریهای روز آبیاری، فرهنگسازی در زمینه مصرف آب، قیمتگذاری مناسب آب، جلوگیری از حفر چاه و بهرهبرداریهای بیرویه از منابع آب زیرزمینی، سیاستهای تشویقی دولت برای کشاورزان و سرمایهگذاران در عرصه فناوریهای نوین آبیاری و جلوگیری از رشد و توسعه صنایع آببر قابلیت اجرا خواهند داشت. در بخش مدیریت کشاورزی نیز سیاستهایی چون پیادهسازی کشاورزی طبیعتمدار، ترویج و توسعه کشاورزی حفاظتی، تغییر در الگوی کشت، ترویج کشتهای برونسرزمینی و کشت محصولات با ارزش غذایی و اقتصادی بالا درون سرزمین، افزایش بهرهوری و کارایی کشاورزان، ترویج و توسعه بیمه کشاورزی و سیاستهای حمایتی در بخش هزینههای تولید در چنین شرایطی مطرح هستند.
پینوشت:
1- Intergovernmental Panel on Climate Change