بهنام احیا، به کام اغما
دلایل شکست احیای دریاچه ارومیه چه بوده است؟
از چند دهه پیش که اضمحلال منابع طبیعی و محیطزیست ایران آغاز شد و روند آن شتاب خیرهکنندهای بهخصوص در دو دهه اخیر به خود گرفت تلاشهای بسیاری برای مدیریت و کاستن از بار تخریبی غیرقابل جبران آن صورت گرفت. اما در مجموع نهتنها موفقیت چندانی تاکنون ایجاد نشده است، بلکه بسیاری از منابع ملی کشور نیز در این راه از میان رفت تا کشور از دو جنبه خسارت ببیند. یکی از مهمترین این منابع طبیعی که در این فرآیند بهطور جدی آسیب دید و بهرغم هزینهکرد بسیار بالا تاکنون در مورد آن به هیچ نتیجه مثبتی دست یافته نشده است دریاچه ارومیه است. دریاچهای که به عنوان یکی از سرمایههای ملی و میراثهای طبیعی به دلایل مختلف اعم از زیستی، میراثی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... دارای اهمیت بوده، حیات بخش وسیعی از اقلیم ایران به آن وابسته بوده و حفظ و نگهداشت آن یکی از مهمترین راهبردهای حاکمیت کشور در طی این دوران بوده است. اما چه شده است که بهرغم این موضوع و صرف هزینههای قابل توجه نهتنها موفقیتی حاصل نشده است بلکه وضعیت این دریاچه به یکی از بدترین دوران خود رسیده است.
عدم پاسخ به مساله اصلی
کشاورزی و استفاده افسارگسیخته از آب در این بخش نهتنها در مورد دریاچه ارومیه بلکه در خصوص نابودی سایر منابع طبیعی کشور مساله اصلی است. بخش اعظمی از منابع آبی سطحی و زیرزمینی کشور در تولید بسیاری از محصولات کشاورزی غیراستراتژیک و غیرضروری اتلاف میشود و عملاً هیچ راهبرد و راهکاری در مورد مدیریت این موضوع به چشم نمیخورد. این مساله بهویژه در مناطق پیرامونی دریاچه ارومیه که کشاورزی کسبوکار دیرینه و غالب بوده نمود قویتری داشته است. علاوه بر تعداد بسیار بالای سدهای پیرامون این دریاچه با ماهیت توسعه کشاورزی که بخش قابل توجهی در کوران تضعیف این دریاچه ایجاد شدهاند، تعداد چاههای عمیق و نیمهعمیق در حوضه آبریز دریاچه ارومیه نشان میدهد طی دو دهه اخیر نهتنها تعداد این چاهها کاهشی به خود ندیده است بلکه 55 درصد افزایش وجود داشته است. همانگونه که در جدول مشاهده میشود با توجه به آخرین آمار موجود طی 15 سال تعداد چاه عمیق و نیمهعمیق در این حوضه آبریز از 66 هزار حلقه به نزدیک 103 هزار حلقه رسیده است. حال سوالی که مطرح میشود این است که با توجه به بدیهی بودن نقش کشاورزی و برداشت آبهای زیرزمینی در شکلگیری وضعیت دریاچه ارومیه چرا نهتنها هیچگونه اقدام اصلاحی در این مورد صورت نگرفته است بلکه شرایط بدتر شده است و نقش دستگاههای متولی در این باره چه بوده است که حتی نتوانستهاند کوچکترین نقش مثبتی ایفا کنند؟ از سوی دیگر کشاورزی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه نیز در سطح بسیار پایینی به لحاظ بهرهوری قرار دارد. مطالعات نشان میدهد شاخص بهرهوری تولید غلات و سیب در استانهای آذربایجان شرقی و غربی به ترتیب نیم و یک کیلو کمتر از سایر نقاط کشور است. در این باره نیز نشانهای از تلاش برای بهبود بهرهوری از سوی متولیان به چشم نمیخورد. از اینرو بدیهی است تا زمانی که مساله کشاورزی در این حوضه حل نشود نهتنها نباید انتظار بهبود شرایط دریاچه را داشت بلکه وضعیت آن به مراتب بدتر خواهد شد.
تئوری انتفاع بحران برقرار است؟
وجود بحران در بخشهای مختلف هر چند زیان جمعی خواهد داشت اما در عین حال میتواند برای اشخاص یا گروههایی منافع خاصی را ایجاد کند. منافعی در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... . از اینرو طبیعی است این اشخاص یا گروهها نفع جمعی خود را در تداوم بحران و مشکل ولو به قیمت زیان ملی و عمومی بدانند و از اینرو به راهکار اساسی در این مورد نپردازند. به این خاطر است که صرف هزینههای کلان و تداوم این هزینهها در حالی که هیچگونه خروجی و دستاورد مثبتی وجود ندارد این تئوری را میتواند تقویت کند. به گفته رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس بیش از 5700 میلیارد تومان تاکنون صرف ستاد احیای دریاچه ارومیه شده است و عملاً دستاوردی نداشته است. این موضوع میتواند محل طرح این بحث باشد که تداوم بحران دریاچه ارومیه محل نفع اشخاص یا گروههای منتفع میتواند باشد یا حل آن؟
عدم استقلال رای و نظر؛ از پژوهشکده تا پژوهشگران
دخیل کردن استادان دانشگاهها، پژوهشگران و متخصصان در چارهاندیشی و حل مسائل اینچنینی یک ضرورت است اما به موازات وابستگی آنان به مراکز دولتی و ایجاد انگیزههای مالی مرتبط با این مراکز بهطور قطع از استقلال رای و نظر کاسته میشود. از اینرو با وجود عملکرد غیرقابل دفاع ستاد احیای دریاچه ارومیه در دستیابی به هدف عنوانی خود، در میان تمامی متخصصان حاضر و حتی بیرون از مجموعه این ستاد کمترین اظهارنظر مستقل و انتقادی نسبت به عملکرد این ستاد به چشم میخورد. این موضوع تا حد زیادی نیز به نبود یا کمبود پژوهشکدههای مستقل و برخاسته از متخصصان غیروابسته به مراکز آموزشی و پژوهشی دولتی نیز برمیگردد که این خلأ باعث شده عملاً عملکرد این ستاد از طرف مهمترین بخش ارزیاب این ستاد یعنی پژوهشگران و متخصصان این حوزه محل سوال نباشد.
نتیجهگیری
بسیاری از مسائل و مشکلات محیط زیستی ایران به همان میزانی که به لحاظ وجودی آشکار و روشن هستند، به لحاظ راهکاری و راهحل نیز چاره آشکار و مشخص دارند. کشاورزی غیراصولی و ناپایدار عامل اساسی نابودی منابع طبیعی و محیط زیست کشور بوده و یکی از هزاران قربانی آن دریاچه ارومیه است. دستگاههای اجرایی و نهادهای ایجادشده برای احیای این دریاچه بهرغم هزینهکرد قابل توجه به دلیل عدم پرداختن به اصل موضوعی که این شرایط را ایجاد کرده تاکنون جز صرف هزینه و تبدیل شدن به بنگاه اقتصادی عملاً موفقیتی نداشتهاند و در حال حاضر نتیجه هزینهکردهای کلان و اتلاف چندین سال زمان، تحویل این دریاچه در بدترین وضعیت خود به دامان کشور است. این موضوع در حالی اتفاق میافتد که بحران دریاچه ارومیه یک بحران محلی و منطقهای نبوده و به عنوان یک بحران تمامعیار ملی عدم چارهاندیشی اصولی آن میتواند ابعاد مختلف حیاتی و اجتماعی سرزمین ایران را تحت تاثیر خود قرار دهد و قطعاً کوتاهیهای صورتگرفته با هر مبنا و دلیلی جفایی نابخشودنی بر کشور تلقی میشود.