عارضه رو به رشد
بررسی علل فرار سرمایه از ایران در گفتوگو با سعید اسلامیبیدگلی
به عقیده کارشناسان اقتصادی خروج سرمایه از ایران، وارد مرحله بسیار نگرانکنندهای شده است. خروج سرمایه در ایران خاصه در یک دهه اخیر به بهانه اهداف و مقاصد مختلف انجامشده که همگی آن را میتوان در مشکل ضعف شاخصهای سرمایهگذاری و عدمسهولت تجارت و بیاعتمادی به محیط اقتصاد کلان تحلیل کرد. این در حالی است که اقتصاد یک کشور، بدون وجود سرمایه راه به جایی نمیبرد. چطور میتوان در غیاب سرمایههای مالی یا انسانی گامی در راستای توسعه یک جامعه برداشت؟ در این زمینه سعید اسلامیبیدگلی، کارشناس بازارهای مالی، معتقد است طی سالهای گذشته به ویژه در دو یا سه سال اخیر که نرخ تورم افزایش پیدا کرده و تغییرات سیاسی هم زیاد بوده، تمایل به مهاجرت و سرمایهگذاری در خارج از کشور افزایش چشمگیری پیدا کرده و طبیعتاً ممکن است با وقوع گشایشهایی که پیشبینی میشود در آینده رخ دهد، فضا تغییر کند. به گمان بنده اگر کشور به ثبات اقتصادی برسد و این فرآیند پایدار بماند؛ میتوانیم جذب سرمایه هم داشته باشیم.
♦♦♦
در سالهای گذشته کشورهای زیادی موفق شدند مهاجران پولدار را از طریق اعطای تابعیت یا مشوقهای مشابه جذب کنند. یک مقایسه ساده نشان میدهد در حالی که در دو سال گذشته حدوداً ۱۰۰ هزار خارجی، شامل حدود ۱۰ هزار ایرانی، با پرداخت ۲۵۰ هزار دلار و بیشتر، در ترکیه خانه خریده و بسیاری اقامت و شهروندی این کشور را گرفتهاند، حتی یک نفر هم حاضر نشده در ایران با سرمایهگذاری ۲۵۰ هزاردلاری اقامت بگیرد. درواقع ایران موفق نشده حتی سهمی کوچک از جریان جهانی سرمایه را جذب کند. چرا ایران برای جذب سرمایه خارجی جذاب نیست؟
در پاسخ به این سوال میتوان نکات متعددی را طرح کرد، اما نکته کلیدی ریسکهایی است که در اقتصاد ایران وجود دارد. وجود این ریسکها سرمایهگذاران داخلی و خارجی را تحت تاثیر قرار میدهد. طی سالهای گذشته فرار و خروج سرمایه از کشور روند صعودی داشته است. البته باید این نکته را عرض کنم که آمار و ارقام متفاوت است. آمارها از شش میلیارد دلار تا 30 میلیارد دلار برای دورههای زمانی مختلف را مطرح کردهاند. نکات منفی دیگری که باعث کاهش سرمایهگذاری در کشور میشود عبارت است از امنیت سرمایهگذاری، نوسانات اقتصادی بسیار بالا، نبود ثبات در اقتصاد و در نهایت تحریمها. همه این عوامل به افزایش تمایل به مهاجرت طی سالهای گذشته منجر شده است. طبیعتاً زمانی که میل به مهاجرت افزایش پیدا میکند همزمان تمایل به خروج سرمایه هم افزایش پیدا میکند. بخشی از این فرار سرمایه که شما به عنوان خرید خانه اشاره کردید در حقیقت به قصد مهاجرت از کشور خارج شده است نه به قصد سرمایهگذاری برای وصول به بازده بیشتر. این موضوعی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. بنابراین یکی از انگیزههای مهم برای خروج سرمایه از کشور و به ویژه خرید ملک، مساله مهاجرت فردی است که متاسفانه به هیچ یک از این دو موضوع رسیدگی نشده است. زمانی که کشوری نمیتواند سرمایهگذاران داخل کشور خود را حفظ کند طبیعتاً مشکلات برای جذب سرمایهگذاری خارجی بیشتر خواهد بود. اولین سوال سرمایهگذار خارجی این است که زمانی که شما نمیتوانید در کشور خودتان سرمایههای ملی را جذب کنید؛ چطور توقع دارید یک سرمایهگذار خارجی اقدام به سرمایهگذاری کند؟ هرچند که سرمایههای خارجی با بنگاههای بزرگ و ساختارهای حاکمیتی در ارتباط است و ارتباط کمی با افراد دارند اما در این مرحله هم اوضاع ما خوب نیست. گزارشهای بینالمللی از وخیم بودن اوضاع سرمایهگذاری در ایران میگویند. برای نمونه نرخ تشکیل سرمایه ثابت طی سالهای گذشته منفی بوده است. آشکار است که سرمایهگذار خارجی اعتمادی برای ورود به بازار ایران ندارد.
لطفاً کمی درباره عوامل موثر بر رغبت سرمایهگذار برای سرمایهگذاری توضیح دهید. چه عوامل اقتصادی و غیراقتصادی باعث میشود که خروج سرمایه تقویت شود و شدت بگیرد؟
نمیخواهم وارد مسائل پژوهشی شوم. مقالات متعددی راجع به عوامل موثر بر جذب سرمایه خارجی وجود دارد. در کشور ما هم پژوهشهای کموبیش خوبی انجام شده اگرچه شاید در حدی نبوده که در مجلات معتبر خارجی منتشر شود اما مقالات خوبی است. اگر بخواهم به عنوان فعال اقتصادی نه به عنوان یک پژوهشگر دانشگاهی صحبت کنم موضوع تحریم و مشکلاتی که ما در صحنه بینالمللی داریم از جمله مهمترین موانع سرمایهگذاری خارجی در کشور ماست. علاوه بر این زیرساختهای حقوقی و قانونی در کشور ما به درستی تعریف نشده است و در بسیاری از موارد وقتی سرمایهگذار خارجی وارد کشور شده است حتی با سرمایهگذاری اندک ولی شاهد آن بودیم که در زمان خروج دچار مشکل شدهاند. بنابراین بسیاری از بنگاههای بزرگی که صاحب تکنولوژی و برند هستند تمایلی ندارند که در کشوری سرمایهگذاری کنند که برای خروج منافعشان با مشکل روبهرو میشوند. نبود ثبات اقتصادی و همچنین نبود ابزارهای کافی برای پوشش ریسکهایی که در کشور وجود دارد هم از جمله عوامل بسیار مهم و موثر است. به این ترتیب کشوری که با ارز خود در ایران سرمایهگذاری میکند، در نهایت به دلیل نوسانات گسترده اقتصادی نمیتواند به نتیجه دلخواه برسد. بنابراین نبود ثبات، ریسک سرمایهگذاری را افزایش میدهد. یکی دیگر از موارد مهم و موثر تغییرات مداوم در نگاه دولت است که بر بخشهای مختلف اقتصادی تاثیرگذار است. به این معنا که در سالهای گذشته حتی در بخشهایی که دارای مزیت رقابتی بودیم مانند پتروشیمی و نفت هم نتوانستیم رابطهای با بنگاههای بزرگ جهان ایجاد کنیم. البته تسلط بنگاههای آمریکایی بر بسیاری از صنایع تاثیرگذار است به این دلیل که روابط سیاسی ما هیچوقت به شکل پایدار برقرار نشده است و اکثر کشورهای جهان ترجیح میدهند روابط خودشان را با ابرقدرتی مانند آمریکا حفظ کنند و حاضر نیستند منافع خودشان را به خاطر سرمایهگذاری در ایران به خطر بیندازند.
در اوج خروج گسترده سرمایه انسانی و مالی از کشور، دولت تصمیم میگیرد به آن دسته از اتباع خارجی که قادر به سرمایهگذاری 250 هزاردلاری در کشور هستند، مجوز اقامت پنجساله اعطا کند. از تصویب این تصمیم بیش از سه سال میگذرد اما بر اساس آنچه معاون هماهنگی امور اقتصادی و توسعه منطقهای وزارت کشور گفته: حتی یک نفر هم متقاضی دریافت اقامت در ایران نشده است. طرفه آنکه در همین شرایط تعداد زیادی از هموطنان داراییهای خود را بر دوش گرفته و ترک وطن کردهاند. چرا این پروژه جواب نداد؟
زمانی که تصمیمی در این سطح شکست میخورد نشان از این دارد که مطالعات درستی بر روی این تصمیم صورت نگرفته است. البته در مورد این تصمیم خاص که شما اشاره کردید از همان روز اول هم انتقادها بسیار زیاد بود؛ حتی به طنز و شوخی در برخی از رسانههای اجتماعی با این تصمیم برخورد میکردند. اما پاسخ سیاستگذاران این بود که این نوع تصمیمگیریها ممکن است برای اتباع بسیاری از کشورها مثل افغانستان و عراق که تمایل به حضور و ایجاد کسبوکارهایی در ایران دارند، جذابیت داشته باشد. البته بنده گزارشی در مورد به ثمر رسیدن این تصمیمات ندارم اما دقت کنید زمانی که چنین تصمیماتی در سطوح سیاسی گرفته میشود ملزومات حقوقی و قانونی آن در نظر گرفته نمیشود. اینکه این افراد بتوانند به راحتی شرکت ثبت کنند، خانه بخرند و هر موقع بخواهند بتوانند سرمایههایشان را از کشور خارج کنند. علاوه بر این در کشوری مثل ایران بحثهای امنیتی هم اهمیت دارد. در دنیا چنین مشکلات امنیتی وجود ندارد و این مشکلات را حل کردهاند به این معنا که نگرانیها از ورود مسافران خارجی امنیتی نیست و ورود و خروج افراد به شدت ساده است. در ایران دغدغههایی غیر از دغدغههای اقتصادی مانع رسیدن تصمیم به هدف میشوند. بنابراین هر تصمیم دولت و حاکمیت که با شکست عمومی مواجه میشود؛ اعتماد سرمایهگذاران را نسبت به دولت و حاکمیت کاهش میدهد. این مساله چالشی بسیار جدی برای سیاستگذاری در سالهای آتی خواهد بود.
اقتصاددانان معتقدند مهمترین مانع کسبوکار در ایران پیشبینیناپذیر بودن فضای کسبوکار است. وقتی محیط اقتصادی برای فعالان این حوزه غیرقابل پیشبینی باشد، زمینه برای هر نوع اندیشه توسعهای از بین میرود. ارزیابی شما از این تحلیل چیست؟ آیا پیشبینیناپذیری مهمترین عامل توقف اقتصاد ایران است؟
بله، کوتاهمدتنگری سرمایهگذاران و پیشبینیناپذیری، متغیرهای مهمی در توقف اقتصاد ایران هستند. اما پاسخ به این سوال که آیا مهمترین متغیر هست یا خیر، نیاز به پژوهش جدی دارد. باید بتوانیم براساس آمار بگوییم که مهمترین است یا خیر. زمانی که مجمع جهانی اقتصاد گزارشهای رقابتپذیری را منتشر کرد مساله تورم بالا و نوسانات اقتصادی همواره جزو پنج مشکل اصلی صاحبان کسبوکار طرح شد. بنابراین این متغیرها از اهمیت فراوانی برخوردارند به ویژه که ابزارهای مدیریت ریسک در بازار ایران وجود ندارد. به این معنا که ریال ارز رایجی در بازارهای جهانی نیست، ابزارهای مدیریت نرخ ارز براساس ریال هم وجود ندارد. این مسائل پیچیدگی سرمایهگذاری در کشور را افزایش میدهد. اگر درآمد سرمایهگذاری مطابق با یکی از ارزهایی باشد که در بازار جهانی بتواند از ابزارهای مالی آن استفاده کند، احتمالاً ریسکهای کمتری را متحمل میشود به این دلیل که ابزارهایی وجود دارد که با استفاده از آن ابزارها میتواند ریسکها را کاهش دهد.
اگر حساب سرمایه بانک مرکزی در حدود یک دهه اخیر را بررسی کنیم که میتوان گفت نمایی تقریبی از خروج سرمایه را به ما نشان میدهد، میبینیم که بعد از توافق برجام در سال 95 که باعث شد تحریمها رفع و فروش نفت در بازارهای جهانی تسهیل شود و منابع ارزی به کشور بازگردد، خروج سرمایه هم شدت میگیرد. بهطوری که در دهه 1390 حساب سرمایه در سال 96 بالاترین کسری را داشته که نزدیک به 20 میلیارد دلار بوده است. اگر در شرایط کنونی برجام احیا و تحریمها برداشته شود، باز هم شاهد خروج سرمایه از کشور خواهیم بود؟
اتفاقی که در زمان برجام پیشین افتاد این بود که مسیرهایی که برای سالها بسته شده بود، باز شد. اگرچه شما نرخ خروج را میبینید اما تمایل به سرمایهگذاری داخلی در آن زمان افزایش پیدا کرده بود. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم ما زیرساختهای حقوقی کافی در کشور طراحی نکردیم بنابراین آن چیزی که اتفاق میافتد این است که اگر فردا صبح هم شرکتهای خارجی بخواهند در ایران سرمایهگذاری کنند این روند فرسایشی خواهد بود. به این دلیل که شاید نزدیک به 20 سال باشد که بنگاههای اقتصادی هیچگونه قرارداد خارجی نبستهاند بنابراین توانایی سازمانها هم برای اخذ قرارداد پایین آمده است. بسیاری از بنگاههای اقتصادی کشور حتی کسی را ندارند که انگلیسی بلد باشد. شما با پدیدهای مواجه هستید که بنگاهها اساساً در آن دچار ضعف بسیار کلیدی هستند و نتوانستهاند ضعفهایشان را طی سالهای گذشته مرتفع کنند. بنابراین حتی اگر تمایل ورود سرمایه افزایش پیدا کند، طول خواهد کشید تا کشور بتواند سرمایهها را جذب کند. به نظر میرسد در سالهای گذشته به ویژه در دو سال یا سه سال اخیر که نرخ تورم افزایش پیدا کرده و تغییرات سیاسی هم زیاد بوده، تمایل به مهاجرت و سرمایهگذاری در خارج از کشور افزایش چشمگیری پیدا کرده و طبیعتاً ممکن است برخی از این گشایشها در مرحله اول خودش را نشان دهد. به گمان بنده اگر کشور به ثبات اقتصادی برسد و این فرآیند پایدار بماند؛ میتوانیم جذب سرمایه هم داشته باشیم.
همه نواقص و مشکلات را مرور کردیم و به این نتیجه رسیدیم که عقل سلیم نمیتواند سرمایهگذاران را به ورود به ایران راغب کند ولی اگر فکر کنیم ساختار سیاسی به این نتیجه رسیده که ایرادها را برطرف کند؛ شما چه توصیهای دارید؟
در شکل گسترده جذب سرمایه خارجی نیازمند این است که شما در نظام اقتصادی بینالمللی قرار بگیرید. به این معنا که برای ورود و سرمایهگذاری بنگاههای جهان باید قوانین کنوانسیونهای مالی بینالمللی رعایت شود، زیرساختهای حقوقی روشن و شفاف وجود داشته باشد و امکان طرح ادعا و مساله در کشور وجود داشته باشد؛ اگر این موارد رعایت نشود شرکتها وارد نمیشوند. موضوع دیگر این است که ما باید بدانیم که به دنبال چه چیزی هستیم؛ آیا به دنبال سرمایه هستیم یا به دنبال تکولوژی؟ آیا به دنبال گسترش بنگاههای داخلی هستیم یا افزایش توان تولید؟
به گمان بنده باید چند مورد جدی را در نظر بگیریم. در مرحله اول باید وضعیت بینالمللی خودمان را روشن کنیم به این معنا که اگر کشور در شرایط تحریم باقی بماند و به دنبال بهبود روابط با جهان نباشد، به احتمال بسیار زیاد ما نمیتوانیم فرآیند جذب سرمایهگذاری خارجی را به طور گسترده در کشور راهاندازی کنیم. در مرحله بعدکاهش ریسکهای سیستماتیک اهمیت دارد. افزایش ثبات اقتصادی و راهاندازی ابزارهای مدیریت ریسک میتواند کمککننده باشد. حتی در سیستمهای ریپورتینگ هم باید تغییراتی جدی ایجاد شود. امروزه بسیاری از شرکتهای ما نمیتوانند صورتهای مالی بینالمللی را تهیه کنند. سرمایهگذار خارجی چرا باید در شرکتی که حتی نمیتواند صورتهای مالیاش را بخواند و دسترسی کافی به صورتهای مالی شفاف ندارد سرمایهگذاری کند؟ بنابراین تمامی این موارد باید در پکیجی کامل پیشنهاد شود. در غیر این صورت ممکن است کشور بتواند با گفتوگوهای سیاسی براساس بنگاههای بزرگ و نهادهای حاکمیتی قراردادهایی ببندد اما نمیتواند ورود سرمایه و برعکس کردن خروج سرمایههای خارجی را به شکل سیستماتیک راهاندازی کند.