قمار روی توسعه
چرا بعضی کشورها برنده میشوند و بقیه میبازند؟
طی 30 سال گذشته در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، فقر کاهش پیدا کرده است. مردم طول عمر بیشتری دارند و سالمتر زندگی میکنند، امکانات بهداشتی بیشتری در دسترس قرار گرفته و رفاه دستخوش تغییرات بزرگی شده است. اما این، اتفاقی فراگیر و سراسری نیست. چرا برخی کشورها فقیر میمانند در حالی که دیگر کشورها در مسیر رشد و توسعه قرار میگیرند؟ چه عامل یا عواملی موفقیت یک کشور را در مسیر توسعه تعیین میکند؟ این یکی از پرتکرارترین پرسشهای مطرح در علم اقتصاد است که شاید بتوان گفت به ازای هر اقتصاددان برای آن پاسخ وجود دارد.
«جفری ساکس» در کتاب «پایان فقر» اعتقاد دارد کمکهای بینالمللی پاسخ این پرسش مهم است. در حالی که «دارون عجم اوغلو» در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» اعتقاد دارد؛ پاسخ این پرسش را باید در نهادهای داخلی کشورها جستوجو کرد. یکی از آخرین نوشتههای منتشرشده در این زمینه کتاب «قمار روی توسعه» نوشته «استفان درکان» است که این پرسش را مطرح کرده: «چرا بعضی کشورها برنده میشوند و بقیه میبازند؟» استفان درکان، استاد انگلیسی-بلژیکی دانشگاه آکسفورد و مدیر مرکز مطالعات اقتصاد آفریقای این دانشگاه است که به عنوان متخصص در حوزه توسعه بینالملل نیز شهرت دارد. آقای درکان کتاب جدیدش را در ماه می سال 2022 به وسیله «انتشارات هرست لندن»، به بازار نشر ارائه کرد.
کتاب حدوداً 400صفحهای درکان که نثر بسیار جذابی دارد، در دوازده فصل تنظیم شده است. فصل یک تا سه چارچوب کلی بحث و تئوری آن را از نظر نویسنده مشخص میکند و فصلهای چهار تا 10 به بیان و تشریح نمونههایی از بررسیهای مختلف انجامشده در آسیا و آفریقا اختصاص دارد. دو فصل آخر به لزوم و مفید فایده بودن ارائه کمک مالی به کشورهای در حال توسعه، در مسیر رسیدن به توسعه بلندمدت تمرکز دارد. اگرچه به نظر نویسنده کتاب میرسد که کمک خارجی نقش کلیدی در این مسیر ندارد: «تخصیص دو فصل کتاب به کمک به کشورها در روند توسعه، به این دلیل نیست که اعتقاد دارم این موضوع میتواند تاثیر مهمی داشته باشد. بلکه به این دلیل است که این روشی است که من به خوبی با آن آشنایی دارم.»
کتاب با بررسی چهار دلیل که معمولاً به عنوان دلایل اصلی فقیر بودن و فقیر ماندن افراد و کشورها و ناموفق بودن روند توسعه اقتصادی در آنها، در کتابهای مهم نویسندگان بزرگی همچون ساکس، استیگلیتز و کولیر و... اشاره شده است آغاز میشود. این دلایل عبارتاند از:
1- کمبود منابع
2- شکست بازار که برای فقرا بسیار پرهزینه است و میتواند آنها را وارد تله فقر کند.
3- تلههای رشدی که ریشه در شکست بازار داشته و برای کشورهای فقیر هزینه زیادی ایجاد میکنند.
4- تلههای رشدی که ریشه در شکست دولتها و قوانین وضعشده از سوی آنها دارد.
تقریباً تمام نوشتارها درباره توسعه و علت شکست یا موفقیت آن، بر یکی یا بیش از یکی از این عوامل تمرکز دارند و درباره این بحث میکنند که کشورهای موفق در این مسیر، چگونه و با چه سیاستهایی این روند را طی کردهاند و دچار این تلهها نشدهاند؟ تفاوت «قمار روی توسعه» با سایر کتابهای مشابه در همین نقطه است.
قمار روی توسعه، یک توضیح به شدت سیاسی درباره توسعه اقتصادی لقب گرفته است که نقش کلیدی را در این زمینه به ساختار سیاسی جامعه، افراد تاثیرگذار بر آن و تصمیمات آنها میدهد. به عقیده دارکان به نظر میرسد کشورهای موفق در مسیر توسعه، سیاستهای ترکیبی بسیار متفاوتی را دنبال کردهاند و نمیتوان فرمول واحدی برای این موضوع نوشت. برخی از دولتهای موفق بر مدیریت پسانداز داخلی تمرکز کردهاند در حالی که عدهای دیگر تمرکز خود را بر سرمایهگذاری خارجی گذاشتهاند، برخی صادرات را هدف قرار دادهاند و برخی دیگر بر زیرساختهایی مانند آموزش همگانی و بهداشت تمرکز کردهاند. وی مطالعه انجامشده «مایکل اسپنس» برنده نوبل اقتصاد را در کتابش نقل میکند که نتیجه نهایی آن این است: «هیچ دستورالعمل ثابت و قطعی برای توسعه وجود ندارد، اگرچه ممکن است ما بعضی از اجزای تشکیلدهنده آن را بدانیم.» و در نهایت یافتن فرمول مناسب برای هر کشور، مستلزم آزمون و خطاست. دارکان اعتقاد دارد کشورهای موفق در روند توسعه، صرفنظر از سیاستهای اقتصادی که دنبال کردهاند، همگی به یک مقصد رسیدهاند: «ثبات اقتصاد کلان». آنها در زیرساختهایی مانند بهداشت و آموزش سرمایهگذاری کردهاند. منابع طبیعی خود را مدیریت کرده و محیط معقولی برای رشد بخش خصوصی فراهم آوردهاند، اجازه دادهاند نظام بازار با نظارت معقول دولتی تعیینکننده روند اقتصاد باشد و... .
دارکان اما میگوید، ورای همه اینها، یک شباهت در میان تمام کشورهای موفق در زمینه توسعه وجود دارد که آنها را از همتایان شکستخورده خود متمایز میکند و همین شباهت تئوری اصلی مطرحشده در کتابش است. در این زمینه، تجربه دارکان به عنوان اقتصاددان ارشد وزارت توسعه بینالمللی انگلستان (وزارتخانهای که در حال حاضر منحل شده) به کمک او میآید. در سال 2013 وی به عنوان نماینده انگلستان با مقامات جمهوری دموکراتیک کنگو و پس از آن با مقامات اتیوپی دیدار داشت. آنطور که در کتابش مینویسد وی پس از این جلسات و در ارزیابیهای انجامشده به این نتیجه رسید که مقامات کنگو، با وجود سخنان معقولی که در جلسه ارائه کردند قصد جدی برای توسعه در پس حرفهایشان وجود نداشت. در حالی که مقامات اتیوپی اگرچه از ادبیات غیرمتعارفتری استفاده میکردند اما بسیار بااراده به نظر میرسیدند. صحت این ارزیابی در طول زمان به اثبات رسید؛ وقتی اتیوپی با وجود فقر و محدودیت شدید منابع، در 15 سال منتهی به 2019، سالانه بهطور متوسط هفت درصد رشد اقتصادی را ثبت کرد که بیشتر از سه برابر رشد اقتصادی کنگو در همین بازه زمانی بود. همین تفاوت نظریه اصلی کتاب است. به نظر دارکان برای موفق بودن روند توسعه، به یک معامله توسعه نیاز است و ویژگی اصلی یک معامله توسعه، تعهد بخشی از جامعه است که توان جهت دادن به اقتصاد، فرهنگ و سیاست جامعه را دارند و این آمادگی هست که توسعه اقتصادی به جای نفع کوتاهمدت شخصی در مرکزیت قرار گیرد. در واقع به نظر دارکان رشد، زمانی اتفاق خواهد افتاد که نخبگان جامعه تلاش کنند آن را به وجود آورند که البته میتواند ریسک بالایی را برای همین طبقه داشته باشد. آنها ممکن است در این مسیر شکست بخورند و جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود را از دست بدهند. یا حتی ممکن است به وسیله طبقهای که بعد از موفقیت روند توسعه و به دلیل آن، تشکیل خواهد شد به حاشیه رانده شوند. برای انجام این عهد، این بخش از جامعه باید بر بزرگتر کردن اندازه اقتصاد تمرکز کنند به جای اینکه تلاش کنند سهم خود را از مواهب محدود فعلی افزایش دهند. نخبگان در تعریف درکان به آن بخش از جامعه اطلاق میشود که در یک کشور، توان و نفوذ دارند. این عده میتواند سیاستمداران، رهبران تجاری، دانشگاهیان و شاید ارتش و... و هر کسی که در دستهبندیهای قدرت در هر جامعهای قرار میگیرد، باشد. در حقیقت بررسیها نشان داده است همین تفاوت بین عملکرد بخش دارای قدرت و به اصطلاح برگزیده، تفاوت بین کنگو و اتیوپی بود. در کنگو، بخش برگزیده جامعه بیشتر مشغول تلاش برای تسلط و تصرف بر معادن و منابع طبیعی کشور و فروختن آنها به خارجیان برای نفع شخصی بودند و جز سرمایهگذاری اندک در برخی مناطق بقیه کشور را به حال خود رها کرده بودند. این عملاً اتفاقی است که در تمام کشورهایی که در مسیر توسعه شکست میخورند رخ میدهد. البته اتیوپی نیز به نوعی دیگر در این زمینه شکست خورد. درگیریهای اخیر در این کشور نشان میدهد این تعهد نخبگان برای قرار دادن کشور در مسیر توسعه باید بلندمدت باشد و حتی یک دوره طولانی رشد اقتصادی مناسب، ضامن موفقیت بلندمدت نیست. اما در مجموع به نظر درکان، تعهد بخش نخبه هر جامعه به ایجاد توسعه اقتصادی پیششرط اصلی توسعه است که بدون آن نمیتوان کار چندانی در این زمینه صورت داد. درکان برای این استدلال خود و با تکیه به سه دهه تجربه خود در ارتباط با حدود 40 کشور در حال توسعه، دهها مثال از کشورهای آفریقایی و آسیایی ارائه میکند که هفت فصل کتاب را به خود اختصاص میدهند. از ابولا در سیرالئون، رسواییها در مالاوی، کارخانههای آبجوسازی در جمهوری دموکراتیک کنگو گرفته تا مجوزهای تلفن همراه در موزامبیک و برنامههای امدادی در پشت خطوط دشمن شواهدی هستند که در کتاب درباره آنها بحث میشود.
اما همانطور که پیشتر توضیح داده شد، درکان خود عنوان میکند تمرکز بر توسعه یک قمار واقعی و خطرناک برای بخش برگزیده جامعه است. پس آنها چرا باید این ریسک را بپذیرند و در این راه وارد شوند؟ در کتاب «قمار روی توسعه» چهار دلیل برای این موضوع عنوان شده است:
1- وجود طبقه برگزیده تحصیلکرده و روشنفکر و علاقهمند به اصلاح که معمولاً علاقه دارند اثری مهم و ماندگار در جامعه داشته باشند.
2- ظهور درگیری و آشوب یا سایر اختلالات مشابه در جامعه که تغییر را گریزناپذیر میکند.
3- تلاش برای تحصیل مشروعیت سیاسی توسط نخبگان.
4- نگاه به آینده که رهبران و اشخاص دارای قدرت را به این نتیجه برساند که توسعه، نفع شخصی و پاداش سیاسی بیشتری را در آینده برای آنها به دنبال خواهد داشت.
در واقع به نظر درکان، استدلال طبقه برگزیده برای انتخاب یک معامله توسعه در برابر وضعیت باثبات فعلی، پیشبینی چشمانداز بهتر در آینده است یا حتی حفظ موقعیت فعلی اگر وضعیت را متزلزل حس کنند. درکان سعی میکند از هر نوع افراط و تفریط پرهیز کند. به همین دلیل درباره کمک خارجی به این کشورها، به عنوان عاملی که میتواند به نخبگان جامعه انگیزهای برای تصمیمگیری درست دهد صحبت میکند و دو فصل کتاب را به آن تخصیص میدهد اما در عین حال وزن مهم و اصلی را همچنان از آن تعهد و تصمیم بخش قدرتمند جامعه میداند و استدلال میکند، استفاده درست از کمکهای خارجی تنها زمانی ممکن خواهد بود که یک معامله قوی و پایدار توسعه بین نخبگان و قشر برگزیده جامعه برقرار باشد در غیر این صورت در بهترین حالت این کمکها بیاثر خواهند بود. وی البته از نفی صددرصدی کمک خارجی نیز، آنطور که بعضی کتابها در این زمینه انجام دادهاند، اجتناب میکند.
دارکان خود در مقالهای در توصیف کتابش تاکید میکند نسخهای واحد برای توسعه وجود ندارد که بتوان با اطمینان گفت برای همه کشورها کار میکند و به همین دلیل میتوان و باید به نوشتن و صحبت کردن بیپایان درباره این موضوع ادامه داد. به نظر خود دارکان «قمار روی توسعه» تنها یک کتاب دیگر در این زمینه است که وی امیدوار است بتواند به تصمیمگیری بهتر درباره آنچه کشورهای در حال توسعه باید انجام دهند و آنچه کشورهای توسعهیافته باید برای کمک به آنها انجام دهند، کمک کند. به باور وی با وجود توصیهها و نظرات مختلف درباره توسعه در قالبهای متفاوت، دستورالعمل واقعی منتهی به نتیجه در این میان بسیار اندک است: «به جوامع در حال توسعه گفته میشود که روی اهداف توسعه پایدار تمرکز کنید، سیاستهای اقتصادی درست را بهکار گیرید یا نهادهایی بسازید که به توسعه کمک میکنند. به نظر میرسد تعداد زیادی دستورالعمل برای توسعه وجود دارد. با این حال، بیشتر این دستورالعملها اطلاعات کمی در مورد نحوه واقعی تهیه غذا ارائه میدهند یا اصلاً هیچ روش عملی پیشنهاد نمیکنند -یعنی نشان نمیدهند چگونه میتوان به معنای عملی توسعه را دنبال کرد و موفق شد- در عین حال توضیحات کمی در مورد اینکه چرا برخی کشورها گامهای معقول و موفق در این زمینه برداشتهاند اما برخی دیگر نتوانستهاند موفق عمل کنند وجود دارد.» بنابراین، کتاب «قمار روی توسعه» درباره این است که چگونه و چرا توسعه در اینجا اتفاق افتاده است و آنجا نه- یعنی شکستها و به ویژه موفقیتهای اخیر شاید بهترین خلاصه از دستاورد درکان در قمار برای توسعه باشد که دلیل اهمیت آن را «جیمز رابینسون» یکی از نویسندگان کتاب چرا ملتها شکست میخورند بیان کرده است: «حل مشکلات فقر در جهان مستلزم تسلط بر آنچه دانشمندان علوم اجتماعی میدانند و همزمان، تسلط بر سیاست است که بتوان با آن، دانش مذکور را به سیاستی عملی تبدیل کرد. اما مشکل آنجاست که دانشمندان سیاست را نمیفهمند و سیاستمداران علم را. درکان هر دو را درک میکند و به همین دلیل این کتاب یک دستاورد منحصربهفرد است.»