از سرعت خود بکاهید
چرا در جامعه مرفه ما، بسیاری از مردم در فقر زندگی میکنند؟
کره جنوبی، یکی از ببرهای آسیایی، ستاره اقتصاد توسعه است. این کشور تا چند دهه پیش، کشوری جهانسومی محسوب میشد که سرزمینهای جهان اول برای نیروی کار و مواد خام به آن متکی بودند. اکنون اما کره یک رهبر جهانی در زمینه فناوری و فرهنگ پاپ و یک اقتصاد کلان منطقهای است که کارگران را از آفریقا و بقیه آسیا جذب میکند. همچنین زبالههای سمی را در خارج از ساحل میفرستد و هزاران نفر را در کارخانههای خارج از کشور از جمله ایالاتمتحده استخدام میکند. در مدتی کوتاه، سبک زندگی متوسط کره جنوبی از سبک زندگی معمولی آمریکای شمالی غیرقابل تشخیص شده است- چیزی که پژوهشگران اولریش برند و مارکوس ویسن آن را «شیوه زندگی امپراتوری» مینامند. در واقع شیوه زندگی امپراتوری در مورد کره جنوبی که مربی صنعتی آن، یعنی ژاپن، همزمان استعمارگر آن هم بود کاملاً برازنده است. به این ترتیب در چند دهه یک کشور دیگر هم به کشورهای شمال جهانی اضافه شده است. در شرق، ژاپن پیشرو صنعتی شدن به شیوه غرب بود، اما بسیاری از ژاپنیها همانند همتایان کرهای خود اکنون خواهان جنبههای دیگر و بیشتری از زندگی هستند و چندان موافق تداوم روند پیشرفت و صنعتی شدن در معنای فعلی آن نیستند. بحران مالی 2008 مارکسیسم را در ژاپن دوباره محبوب کرد.
فاجعه سال 2011 در یک نیروگاه هستهای در فوکوشیما به دروننگری گسترده در مورد مصرف انرژی و زنجیره تامین مواد غذایی منجر شد. به نظر میرسد شیوه زندگی امپریالیستی، بر اساس یک فرهنگ سرمایهداری پیشرفته، دیگر در این کشورها قابل دوام نیست. کتاب کوهی سایتو با عنوان «سرمایه در آغاز دوران جدید» در سال 2020 و بحبوحه بحران کووید به زبان ژاپنی منتشر شد و با فروشی نیممیلیون نسخهای به پدیدهای در بازار کتاب این کشور تبدیل شد. ترجمه انگلیسی آن با عنوان «آهسته: مانیفست کاهش رشد» با ترجمه برایان برگستروم در سال جاری میلادی به بازار کتاب جهان عرضه شد. سایتو فکر میکرد که استدلال او مبنی بر اینکه بحران آبوهوا بدون فراتر رفتن از سرمایهداری قابل حل نیست، «تندتر و غیر محبوبتر از آن است که مخاطبان زیادی را جذب کند». اما برخلاف این تصور اولیه کتاب نهتنها با استقبال مردم عادی روبهرو شد که حتی سرمایهداران نیز به سراغ او آمدند تا موافقت خود را با این عقیده ابراز کنند و با وی در مورد آنچه باید با کسبوکار خود انجام دهند مشورت کنند و از او ایده بگیرند. همانطور که خود سایتو میگوید، شور و شوق در ژاپن برای کتاب احتمالاً به این مربوط میشد که «با نارضایتیها و اضطرابهای اجتماعی گستردهتری» همراهی میکرد و به عبارت دیگر، موفقیت کتاب بیشتر بیانگر تمایل به تغییر سیستمی به طور کلی بود و به منزله تاییدی خاص از پیام ضدرشد سایتو محسوب نمیشد. همانطور که یکی از طرفداران ژاپنی میگوید: «او نمیگوید چیزهای خوب و بدی در مورد سرمایهداری وجود دارد، یا اینکه امکان اصلاح آن وجود دارد... او فقط میگوید که ما باید از شر کل سیستم خلاص شویم.» و این پیامی بود که به دلایل بسیار ژاپن بهشدت با آن موافق بوده و هست.
سایتو دکترای خود را در دانشگاه هومبولت در برلین گرفت و اکنون در دانشگاه توکیو فلسفه تدریس میکند. اولین کتاب او نسخه انگلیسی پایاننامهاش با عنوان «اکوسوسیالیسم کارل مارکس» (2017) بود که مطالعه مارکس از دنیای فیزیکی و شیوههای کشاورزی جمعی را دنبال میکرد. «آهسته» بیش از نیممیلیون نسخه در ژاپن فروخته است و سایتو را به یک شهرت دانشگاهی نادر در این کشور رسانده است. او مرتب در تلویزیون ژاپن ظاهر میشود و شهرتش پس از انتشار این کتاب بهنوعی با شهرت پیکتی بعد از انتشار «سرمایه در قرن بیست و یکم» مقایسه میشود.
یکی از مهمترین و اصلیترین بینشها یا ایدههای کلیدی «آهسته» این است که سرمایهداری سبز یا دوستدار محیط زیست یک دروغ بزرگ است. سایتو درباره مغالطه هلندی بحث میکند؛ نامگذاریای که ادعای آن این است که دلیل بالا بودن استانداردهای زندگی و پایین بودن آلودگی در این کشور اقبال آن، یا پیروی آن از شیوه سرمایهداری سبز است. این مغلطهای است که به گفته سایتو با جابهجایی در عوامل حاصل شده است.
سایتو مینویسد: این احمقانه است که باور کنیم «شمال جهانی مشکلات زیستمحیطی خود را صرفاً از طریق پیشرفتهای تکنولوژیک و رشد اقتصادی حل کرده است». بلکه وی بر این باور است که کاری که شمال انجام داد این بود که «محصولات جانبی منفی توسعه اقتصادی مانند استخراج منابع، دفع زباله و موارد مشابه» را به جنوب جهانی انتقال داد. سایتو استدلال میکند که اگر در مورد بقای بحران سیارهای خود جدی هستیم، پس باید سرمایهداری را با اشتهای سیریناپذیرش کاملاً کنار بگذاریم. ما باید منطق همیشه صعودی تولید ناخالص داخلی را رد کنیم. ما با اقتصاد «سبز» خودروهای الکتریکی یا انواع فرآیندهای مهندسی محیط زیست زمین را نجات نخواهیم داد. سایتو از طریق دادهها و زبانی در دسترس توضیح میدهد که بحران آبوهوا یک فرآیند مداوم است و این روند از طریق سرمایه تسریع میشود.
برای خواننده در جهان توسعهیافته، او دائماً بیرونیسازی را به ما یادآوری میکند: استانداردهای زندگی امپراتوری که از طریق قربانی کردن جنوب جهانی حفظ میشوند، اغلب از هسته امپراتوری بهسختی قابل مشاهده است، برای همین شهروندان شمال جهانی نمیتوانند درک کنند چه اتفاقی در حال وقوع است و نقش آنها در ایجاد آن چیست. در مواردی معدود وقتی صحبت از استثمار کارگران در شمال جهانی میشود، شهروندان شمال جهانی متوجه نیستند که این نتیجه آن است که جنوب جهانی به حد نهایی استثمار خود رسیده است و در نتیجه آن، شمال در درون خود استثمار را پیش میبرد.
سایتو از ابتدای کتابش چند موضوع را روشن میکند. همانطور که قبلاً بارها در رسانهها بحث شده است، انسان در موارد متعدد از مرزهایی عبور کرده که حفظ آنها برای اینکه زمین همچنان زیستگاهی امن برای انسان و بسیاری گونههای جانوری باقی بماند واجب است. این بزرگترین زنگ خطری است که انسان امروز با آن روبهروست. این تخلفات نتیجه چیزی است که به عنوان شتاب بزرگ شناخته میشود: دورهای که از جنگ جهانی دوم شروع شد و تا امروز ادامه دارد. در این دوران میزان استخراج مواد و انتشار گازهای گلخانهای به طرز شگفتانگیزی افزایش یافت و بشریت را نهتنها محصول طبیعت، بلکه به نیرویی علیه طبیعت تبدیل کرد. سایتو اشاره میکند که شتاب بزرگ و اثرات بعدی آن بر محیط زیست جهانی ناشی از سیستم اقتصادی و اجتماعی است که ما در آن زندگی میکنیم. سیستمی که دیکته میکند چه چیزی تولید شود، چه مقدار مصرف شود و برای چه هدفی، یعنی سرمایهداری. برای حل بحران اکولوژیک، سایتو استدلال میکند که ما باید یک برنامه اکولوژیک پساسرمایهداری انقلابی را آغاز کنیم که رفاه را برای همه در داخل مرزهای سیارهای تضمین میکند، استثمار و انتقال آلودگیهای زیستمحیطی به خارج مرزها و نیروی کار جهانی جنوب (به عبارتی کل روش زندگی امپراتوری) را لغو میکند و شکاف میان بشریت و جهان طبیعی را ترمیم میکند.
به گفته سایتو، ما به کمونیسم رشدزدایی نیاز داریم. در تحلیل او از بحران زیستمحیطی کنونی ماست که کتاب سایتو در قویترین حالت خود قرار دارد. سایتو تشخیص میدهد که رشد سبز، از جمله ایمان به فناوریهای اثباتنشده و سوداگرانه، یک شرط باخت است. همانطور که مطالعات متعدد و بررسیهای تحقیقاتی نشان دادهاند، رشد سبز درباره مجموعه وسیعی از عوامل محیطی وجود ندارد و روند تغییر منفی آن را کندتر نمیکند، همزمان در مواردی معدود که ممکن است نشانههایی از بهبود در مولفههای زیستمحیطی را باعث شود، بسیار ناکافی است. «آهسته» همچنین به نابرابریهای جهانی بین کشورهای شمال و جنوب جهانی توجه دارد. در حالی که همه ما در لوای اسمی یا رسمی سرمایهداری زندگی میکنیم، نمیتوان انکار کرد که جنوب جهانی بیشترین بار تاثیرات زیستمحیطی را به دوش میکشد، در حالی که کمترین کار را برای ایجاد آن انجام میدهد، و برای جلوگیری از بدتر شدن این مولفهها از جمله سازگاری و کربنزدایی امکانات کمتری داشته و در نتیجه با مشکل مواجه است. همگرایی جهانی بین شمال و جنوب در میزان مصرف انرژی، حجم استفاده از مواد و اعمال قدرت سیاسی باید بخشی از هر گذار عادلانه باشد. علاوه بر این، سایتو ما را به چالش میکشد که فقط به اعداد فکر نکنیم، بلکه برای یک روش جدید زندگی در تمدنی متفاوت فکر کنیم. برای دههها، اصل سرمایهداری یعنی ایجاد رشد اقتصادی یا مرگ، پای خود را روی گاز گذاشته، بیثباتی سیارهای را سرعت میبخشد، به نابرابری بیشتر دامن میزند، و یک زندگی کاری و اجتماعی لذتبخش و نافرجام را ایجاد میکند. سود، افزایش سهمیههای بهرهوری و تولید ناخالص داخلی در حال رشد، غیرقابل دفاع و ناپایدار شدهاند. زمان کاهش سرعت است: همانطور که والتر بنیامین زمانی پیشنهاد کرد، شکست اضطراری سرمایهداری را روی میز بیاوریم.
سایتو خیلی زود این را روشن میکند که میخواهد کمونیسم را از بارهای تاریخی آن خلاص کند تا به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف مورد نظرش بهینه شود: هیچیک از سوسیالیسمهای واقعی قرن بیستم وارد نظریه او نمیشود. طرح او «یک دیدگاه دموکراتیکتر، برابریطلبانهتر و پایدارتر از یک اقتصاد دولتی جدید» است که وی آن را در برابر برداشت معمول از کمونیسم در عمل یعنی «سوسیالیسم دولتی غیردموکراتیک تحت کنترل بوروکراتهای دولتی» مطرح میکند. این، همراه با انحراف سایتو از ماتریالیسم تاریخی بینشی از کمونیسم را ایجاد میکند که در بهترین حالت با ایدهآلیسم هممرز است. سایتو توضیح میدهد که چگونه مارکس به عنوان یک تولیدگرا شروع کرد و سپس به اشتباهات روش خود پی برد. به همان اندازه که ارائه دیدگاههای خواندنی جدید به مارکس جالب است، این دیدگاه بر مستندات ناکافی و ضعیفی از خوانشهای انتخابی متکی است. برای مثال، خواننده ممکن است این تز را سخاوتمندانه بپذیرد و بپرسد، اکنون چگونه به این کمونیسمی که مارکس سایتو تصور کرده بود برسیم؟ آیا جمعیتی با پتانسیل انقلابی وجود دارد و آیا حزب انقلابی وجود دارد؟ جواب مانند تمام موارد مشابه اینچنینی منفی است.
سایتو چهار آینده ممکن را برای جهان تصور میکند. اولی، فاشیسم اقلیمی است که مستلزم یک واکنش قوی دولتگرایانه به بحران آبوهوایی است؛ این روش نابرابری فاحشی ایجاد میکند که طبقه حاکم ذینفع اصلی آن است. احتمال دوم، بربریت است، که مستلزم یک دولت ضعیف و نابرابری افسارگسیخته است که در آن هرکسی از موقعیتهای اولیه کاملاً نابرابر برای خود دفاع میکند. شایان ذکر است که در تشریح این دو آینده احتمالی، دقیقاً تحلیل طبقاتی است که ایرادهای سایتو را پایهگذاری میکند. احتمال سوم آن چیزی است که سایتو آن را مائوئیسم آبوهوایی مینامد که نشاندهنده تلاش شدید دولتها برای تنظیم و رسیدگی به مشکلات اکولوژیک از بالاست. در این روش دولتها کمی فرمان دموکراتیک از پایین هم دریافت میکنند، اما مقدار آن قابل توجه نیست. چهارمین و آخرین احتمالی که سایتو خود مدافع آن است، کمونیسم رشدزدایی است. به گفته سایتو، فراتر از خطرات مختلف دولتگرایی و بربریت، تنها کمونیسم رشدزدایی است که «فرصتی برای بقا در عین حفظ آرمانهای آزادی، برابری و دموکراسی» ارائه میکند. «آهسته» با وجود انتقادهایی که با آن روبهرو است، کتابی مهم و صادقانه است. سایتو از بزرگی چالشهایی که ما با آن روبهرو هستیم آگاه است و هیچ ادعای خارقالعادهای را در کتاب طرح نمیکند. «آهسته» امید کاذب ایجاد نمیکند، اما ناامیدی را رد میکند. در یک نقطه اوج در نتیجهگیری سایتو میگوید: «لازم است رقم «5 /3 درصد» را به خاطر بسپاریم. جمعیتی که باید صادقانه و بدون خشونت قیام کنند تا تغییر عمدهای در جامعه ایجاد کنند، تنها 5 /3 درصد جمعیت است.» وی همچنین میگوید: «به نظر میرسد این رقم کاملاً در محدوده احتمالات ممکن باشد. تعداد زیادی از مردمی که صمیمانه به تغییرات آبوهوایی علاقه دارند و مشتاقانه به مبارزه با آن متعهد هستند، میتوانند برای تشکیل حوزه انتخابیه 5 /3درصدی گرد هم آیند.» سایتو با این 5 /3 درصد امیدوارکننده به پایان میرسد که بر اساس آن، حتی اگر بدبینها درست بگویند و 96 درصد از جهان اصلاً هیچ کاری انجام ندهند، ممکن است شاهد شورش، اقدام جمعی، اعتراض، نافرمانی مدنی و سایر تحولات و ابتکار عمل برای رسیدن به دنیای بهتر و پایدارتر باشیم.