شناسه خبر : 48505 لینک کوتاه

تولد آقای نوبلیست

چرا رونالد کوز نامی ماندگار در اقتصاد پیدا کرد؟

 

آزاده چیذری / نویسنده نشریه 

88رونالد هری کوز، عضو مدرسه شیکاگو و پدر مدرسه نهادی جدید، اقتصاددان آمریکایی متولد انگلستان بود که در زمینه‌های اقتصاد هزینه مبادلات، حقوق و اقتصاد، و اقتصاد نهادی نوین مشارکت داشت. کوز در سال 1991 جایزه یادبود نوبل در علوم اقتصادی را به دلیل روشن کردن نقش هزینه‌های مبادله، حقوق مالکیت و نهادهای اقتصادی در ساختار و عملکرد اقتصاد دریافت کرد. او با برجسته کردن نقش هزینه‌های مبادله و نهادهای اقتصادی، سهم عمده‌ای در نظریه اقتصادی داشت.

یک موضوع ثابت در کار کوز، شکست الگوهای انتزاعی و ریاضی برای توصیف عملکرد اقتصاد دنیای واقعی بود.

حوزه‌ای که به عنوان اقتصاد نهادی جدید شناخته می‌شود، که تلاش می‌کند نهادهای سیاسی، حقوقی و اجتماعی را در قالب‌های اقتصادی توضیح دهد و نقش نهادها را در تقویت و جلوگیری از رشد اقتصاد درک کند، از کار کوز و دیگران سرچشمه گرفته است.

کوز در مدرسه اقتصاد لندن (LSE) تحصیل کرد و در سال 1932 مدرک لیسانس بازرگانی خود را گرفت. سپس مدرک دکترایش را در رشته اقتصاد از دانشگاه لندن در سال 1951 دریافت کرد. او در دانشگاه‌های مختلف، از جمله LSE  (1935 تا 1951)، دانشگاه بوفالو، نیویورک (1951 تا 1958)، و دانشگاه ویرجینیا، شارلوتزویل (1958 تا 1964) فعالیت می‌کرد. کوز همچنین در دانشکده حقوق دانشگاه شیکاگو در سمت استاد اقتصاد (1964 تا 1981)، استاد بازنشسته و همکار ارشد حقوق و اقتصاد (از سال 1982) و سردبیر مجله حقوق و اقتصاد (1964 تا 1982) خدمت کرد. او رئیسِ موسس انجمن بین‌المللی اقتصاد نهادی جدید (1996 تا 1997) بود. از زمان تاسیس موسسه رونالد کوز در سال 2000، او مشاور پژوهشی در این موسسه بود که مطالعه اقتصاد نهادی جدید را ترویج می‌کند. 

نوشته‌های رونالد کوز پراکنده، اما تاثیر او بر اقتصاد عمیق بود. او کارهای پیشگامانه‌ای را روی روش‌هایی انجام داد که هزینه‌های مبادله و حقوق مالکیت بر تجارت و جامعه تاثیر می‌گذارد. او در اثرگذارترین مقاله خود، «مسئله هزینه اجتماعی» (1960)، چیزی را توسعه داد که بعدها به «قضیه کوز» شناخته شد؛ با این استدلال که وقتی هزینه‌های اطلاعات و مبادلات کم باشد، بازار راه‌حلی کارآمد برای مشکل مزاحمت‌ها ارائه خواهد کرد؛ بدون توجه به جایی که قانون مسئولیت مزاحمت را تعیین می‌کند. کار او فراخوانی بود برای پژوهشگران حقوقی برای بررسی روند چانه‌زنی در مورد حقوق خارج از چهارچوب دعوی. از دیگر آثار منتشرشده کوز می‌توان به «ماهیت شرکت» (1937)، مقاله اصلی او که در آن مفهوم هزینه‌های مبادله را برای توضیح تکامل شرکت‌ها و صنایع معرفی کرد؛ «شرکت، بازار و قانون» (1988)؛ و «چگونه چین سرمایه‌دار شد» (2012، همراه با نینگ وانگ)، اشاره کرد.

کوز بیش از 100 سال زندگی کرد و نزدیک به صد مقاله علمی بین سال‌های 1935 تا 2013 نوشت. او بیشتر دوران حرفه‌ای خود را در دو موسسه اصلی که کلید توسعه نظریه اقتصادی معاصر بودند گذراند: مدرسه اقتصاد لندن (1932 تا 1951) و دانشگاه شیکاگو (از 1964 تا زمان بازنشستگی او در سال 1981). بنابراین او این فرصت را داشت که در بحث‌های مختلف اقتصادی قرن بیستم مداخله کند.

این مقاله به بهانه تولد این اقتصاددان بزرگ تهیه شده است.

موفقیت تصادفی

رونالد کوز در 29 دسامبر سال 1910 در میدل‌سکس، انگلستان به دنیا آمد. او تک‌فرزند بود و پدرش تلگرافیست اداره پست بود و مادرش در اداره پست استخدام شده بود، اما به دلیل ازدواج از کار دست کشید. پدر و مادرش هر دو در 12سالگی مدرسه را رها کرده بودند، اما کاملاً باسواد بودند.

رونالد در دانشگاه لندن تحصیل کرد و در آنجا وارد دانشکده اقتصاد لندن شد و در سال 1932 مدرک لیسانس بازرگانی را دریافت کرد. کوز در سال‌های 1931 و 1932، از بورسیه تحصیلی برای بازدید از دانشگاه شیکاگو استفاده کرد، در حالی که به‌شدت تحت تاثیر فرانک نایت و جیکوب وینر، دو نفر از بنیان‌گذاران دانشکده اقتصاد شیکاگو قرار گرفت.

وی در سال 1951 به آمریکا رفت و در دانشگاه بوفالو تدریس کرد. از آنجا، کوز به تدریس در دانشگاه‌های دیگر، از جمله دانشگاه ویرجینیا در شارلوتزویل و دانشکده حقوق دانشگاه شیکاگو ادامه داد، جایی که بیشتر دوران حرفه‌ای خود را در آنجا سپری کرد. کوز سردبیر مجله حقوق و اقتصاد و همچنین عضو انجمن مونت پِلِرین بود.

به‌رغم موفقیت کوز، او کسی نبود که به دستاوردهای خود ببالد. او از خود به عنوان «اقتصاددان تصادفی» یاد کرد که به دلیل عدم رعایت الزامات لاتین برای مطالعه اولین انتخاب تاریخ خود، به تحصیل در این رشته پایان داد. زمانی که او زندگی‌نامه خود را برای کمیته نوبل نوشت، بیان کرد که تمام اتفاقاتی که سبب موفقیت او در زندگی شده، به طور تصادفی برای او اتفاق افتاده است. کوز اعلام کرد که عظمتی بر او تحمیل شده است و موفقیت او بیش از این نیست.

رونالد کوز 26ساله در مطالعه خود در سال 1937 با عنوان «ماهیت شرکت» دو پرسش را مطرح کرد: چرا سازمان‌هایی از این نوع وجود دارند که از سوی شرکت‌ها نمایندگی می‌شوند و چرا هر شرکت اندازه خاصی دارد؟ آکادمی علوم سوئد در اعطای جایزه نوبل علوم اقتصادی به کوز، گفت که این دو پرسش «به‌ندرت موضوع تحلیل‌های اقتصادی سخت‌گیرانه بوده و قبل از کوز، فاقد راه‌حل‌های قوی و معتبر بوده‌اند».

کوز در سال 1991 جایزه نوبل علوم اقتصادی را دریافت کرد. آکادمی سلطنتی علوم سوئد در آن زمان بیان کرد که کوز «موفق شد اصولی را برای توضیح ساختار نهادی اقتصاد مشخص کند و از این طریق کمک‌های جدیدی به درک ما از نحوه عملکرد اقتصاد داشته باشد. دستاوردهای او علم حقوقی، تاریخ اقتصادی و نظریه سازمان را با انگیزه‌های قدرتمندی تکامل داده، بنابراین در زمینه بین‌رشته‌ای نیز بسیار مهم است... نظریه‌های کوز یکی از پویاترین نیروهای پژوهش در علم اقتصاد و حقوق هستند».

کوز برای بیش از 80 سال یک پژوهشگر سازنده باقی ماند. در سال 2012، او کتابی را در مورد ظهور سرمایه‌داری در چین و ویتنام با عنوان «چگونه چین سرمایه‌دار شد»، با همکاری نینگ وانگ منتشر کرد. اندکی قبل از مرگش در سال 2013، او به ایجاد مقدمات یک مجله دانشگاهی جدید به نام «انسان و اقتصاد» کمک کرد، که در سال 2014 راه‌اندازی شد و هدف آن این است که یک مجله علمی عمومی برای دانشجویان اقتصاد باشد، در حالی که در دسترس و مرتبط با عموم، سیاست‌گذاران و متخصصان تجارت و حقوق است.

کوز در زمان مرگش به عنوان «یکی از برجسته‌ترین اقتصاددانان جهان» از سوی مرکز پژوهشی اسلیت (SLATE) و «بزرگ‌ترین اقتصاددان از اقتصاددانان بزرگ دانشگاه شیکاگو» از سوی فوربس تحسین شد. او هنوز در سن باورنکردنی 102سالگی -اغلب روی اقتصاد چین- کار می‌کرد. سرانجام رونالد هری کوز در دوم سپتامبر 2013 در شیکاگو، ایلینویز چشم از جهان فروبست.

چرا شرکت‌ها وجود دارند؟

رونالد اچ. کوز بیشتر به دلیل دو مشارکت خاص در نظریه اقتصادی شناخته شده است: نظریه او در مورد شرکت (1937) و نظریه او در مورد هزینه اجتماعی (1960).

مقاله کوز در سال 1937، «ماهیت شرکت»، این پرسش را مطرح کرد که چرا، با توجه به اینکه تئوری‌های رایج اقتصاد خرد در آن زمان، کل اقتصاد را به عنوان انبوهی از خریداران و فروشندگان فردی اتمی توصیف می‌کردند که تجارت را به عنوان جریانی ثابت از معاملات لحظه‌ای انجام می‌دهند، اقتصادهای بازار واقعی به گروه‌هایی از افراد سازمان‌دهی می‌شوند که با هم در شرکت‌های تجاری همکاری می‌کنند که در آن فعالیت‌های اقتصادی بر اساس جهت‌گیری مدیریت انجام می‌شود، نه بر اساس مبادلات تجاری میان اعضای منفرد شرکت؟

در آن زمان، کوز یک سوسیالیست بود و نوعی هم‌راستایی میان تولیدی که از سوی مدیران تجاری در اقتصاد سرمایه‌داری اداره می‌شد و تولیدی که از طریق یک برنامه‌ریز مرکزی در اقتصاد سوسیالیستی اداره می‌شد، می‌دید. کوز پرسید: اگر بازارها بر برنامه‌ریزی اقتصادی مرکزی برتری دارند، پس چرا اقتصادهای سرمایه‌داری در مجموعه‌ای از شرکت‌های برنامه‌ریزی متمرکز سازماندهی شده‌اند؟ چرا شرکت‌ها وجود دارند؟

او در پاسخ، تئوری هزینه معاملات شرکت را توسعه داد. از آنجا که تئوری استاندارد اقتصاد خردِ رقابت کامل به این فرض بستگی دارد که معاملات بازار بدون هزینه هستند، کارآمدترین راه برای سازماندهی یک اقتصاد کاملاً بر معاملات بازار متکی خواهد بود. با این حال، کوز مشاهده کرد که در دنیای واقعی، هزینه‌های مبادلات رخ می‌دهد. هماهنگ کردن فعالیت‌های اقتصادی از طریق ابزارهای غیربازاری، از جمله شرکت‌های سازمان‌یافته، راهی برای صرفه‌جویی در هزینه‌های مبادلاتی است. استدلال کوز اساساً کل زمینه اقتصاد هزینه مبادلات را که از زمان انتشار «ماهیت شرکت» توسعه یافته است، ایجاد کرد.

89

قضیه کوز

دومین مشارکت مهم او، «قضیه کوز» (1960)، در مورد هزینه‌های اجتماعی بود. پیش از این، از زمان پیگو (1912) مدت‌ها بود که اثرات خارجی می‌توانست موجب «شکست بازار» شود و تنها نهادی مانند دولت، از طریق مالیات و یارانه، می‌توانست تاثیرات خارجی را در مبادلات اقتصادی یا تولید «درونی» کند. اما کوز استدلال کرد که وقتی هزینه-فرصت را به معنای کامل آن در نظر بگیریم، چنین ابزارهایی لازم نیست: بازندگان و برندگان خصوصی در چنین مواردی می‌توانند خود، این اثرات خارجی را از طریق مذاکره خصوصی بین خودشان «درونی» کنند. 

او در سال 1960، در مقاله‌ای با عنوان «مشکل هزینه اجتماعی»، استدلال کرد که در صورت نبود هزینه‌های مبادله، می‌توان به یک راه‌حل کارآمد برای هر تعارض اقتصادی ناشی از عوامل خارجی، بدون توجه به توزیع اولیه حقوق مالکیت دست یافت، بدون اینکه نیازی به تحمیل راه‌حلی از طریق مقررات، مالیات یا یارانه از سوی دولت باشد. کوز به وسیله این ایده که به قضیه کوز شناخته می‌شود، جایگاه خود را در دانشگاه معتبر شیکاگو تثبیت کرد و در رشته‌ای که به عنوان حقوق و اقتصاد شناخته می‌شود، پیشرفت زیادی ایجاد کرد.

کوز همانند استدلال خود در «ماهیت شرکت»، استدلال کرد که از آنجا که در دنیای واقعی، هزینه‌های معامله صفر نیست، دادگاه‌ها می‌توانند در واگذاری حقوق مالکیت نقشی ایفا کنند تا در صورت بروز اختلافات، به راه‌حل‌های حقوقی کارآمد دست یابند. همچنین، مانند «ماهیت شرکت»، کوز به هزینه‌های مبادله به‌ عنوان یک عامل کلیدی در وجود، نقش و دامنه نهادهایی که خارج از مدل‌های تخته‌سیاه اقتصاددانان بر اقتصاد واقعی حاکم هستند، اشاره کرد.

علاوه بر این، کوز خاطرنشان کرد، بدون توجه به اینکه کدام طرف حق مالکیت بر علت خارجی را دارد، نتیجه یکسان خواهد بود. به طور خلاصه، نحوه واگذاری اولیه حق مالکیت، تاثیری بر کارایی تخصیص منابع نخواهد داشت. در نتیجه نباید شکست بازار وجود داشته باشد. کوز استدلال می‌کند تنها دلیلی که ما شکست‌های بازار را مشاهده می‌کنیم، زمانی است که حقوق مالکیت به‌درستی تعریف نشده است، یا هزینه‌های معاملاتی برای مذاکره وجود دارد، در این صورت هزینه‌های اجتماعی درونی نمی‌شوند.

این دو قضیه در سرتاسر اقتصاد -و همچنین حقوق، جامعه‌شناسی و علوم سیاسی (به‌ویژه در نوع شیکاگو) و راه‌اندازی کل حوزه «اقتصاد نهادی جدید»- کاربرد گسترده‌ای پیدا کرده‌اند و به این ترتیب رونالد کوز را به یکی از «امپریالیست‌های» پیشرو از طرف علم اقتصاد در رشته‌های دیگر تبدیل کرده است. بر اساس قوت این قضایا بود که رونالد کوز برنده جایزه نوبل در سال 1991 شد.

کالاهای عمومی

کوز در مقاله‌ای در سال 1974 با عنوان «فانوس دریایی در اقتصاد» نظریه کالاهای عمومی را بر اساس دلایل تجربی مورد انتقاد قرار داد. بر اساس تئوری رایج کالاهای عمومی، هر کالایی که مصرف آن را نمی‌توان محدود کرد و پس از تولید، تمام تقاضا را در یک منطقه جغرافیایی معین تامین می‌کرد، به دلیل انگیزه‌های اقتصادی موجود، جز از سوی یک مقام دولتی تولید نمی‌شد. فانوس‌های دریایی معمولاً به ‌عنوان نمونه‌ای از چنین کالاهای عمومی ذکر می‌شوند، زیرا هیچ‌کس را نمی‌توان از دیدن و استفاده از نور تابیده‌شده محروم کرد و یک فانوس دریایی برای ارائه هشدار درباره یک خطر ناوبری مشخص کافی است. تئوری کالاهای عمومی پیش‌بینی می‌کند که هیچ فانوس دریایی با بهره‌برداری از یک بازار داوطلبانه تولید نمی‌شود و لزوماً از طریق عملیات دولتی با بودجه مالیاتی تولید می‌شود. فانوس‌های دریایی با مالکیت و بهره‌برداری خصوصی هرگز نمی‌توانستند سودآور باشند، بنابراین در غیر این صورت وجود نداشتند.

پژوهش‌های تاریخی کوز در مورد فانوس‌های دریایی واقعی نشان داد که این موضوع درست نیست. حداقل در طول قرن نوزدهم بریتانیا، بسیاری از فانوس‌های دریایی مالکیت خصوصی داشتند و مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفتند. وجود آنها به دلیل ترتیبات سازمانی امکان‌پذیر بود که موجب می‌شد صاحبان فانوس دریایی به کشتی‌هایی که در بنادر مجاور به دلیل بهره‌مندی از خدمات فانوس دریایی مستقر می‌شوند، صورت‌حساب بدهند. بار دیگر در این مقاله، بینش کوز دیدگاه غالب آنچه او «اقتصاد تخته سیاه» می‌نامید را زیرورو کرد و نشان داد چگونه اقتصاد واقعی می‌تواند راه‌حل‌های نهادی برای حل مسائلی ایجاد کند که در الگوهای ریاضی ایده‌آل تئوری اقتصادی جریان اصلی قابل حل نیستند. 

دراین پرونده بخوانید ...