میراث شوم
فقر چگونه در برخی خانوادهها موروثی میشود؟
اقتصاد ایران از سال 1352 تا به امروز به عنوان کشوری با تورم دورقمی شناخته میشود و در حال حاضر نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی، به بالای 30 درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد. تجربه ۵۰ سال تورم دورقمی باعث شده است که خیلی از خانوادهها نتوانند خود را از تله فقر نجات دهند.
تداوم روند فقیر شدن جامعه ایران باعث آسیب زدن به خانوادههای زیادی شده است. خیلی از خانوادهها در طول نیمقرن گذشته موفق به خروج از تله فقر نشدهاند. به عبارتی، فقر در این خانوادهها موروثی شده است.
محمد عثمان اهل یکی از شهرهای مرزنشین است که درآمد ماهانهاش زیر 10 میلیون تومان است. او کارگر ساختمانی است و گاهی در زمین کشاورزی دیگران هم کار میکند اما رکود ساختوساز و خشکسالی باعث شده که او تنها نیمی از سال یا حتی کمتر از این زمان را کار داشته باشد. محمد عثمان یک پسر معلول دارد و خودش نیز گرفتار بیماری شده است. پدر محمد عثمان که از 35سالگی از کار افتاده، وضعیت به مراتب بدتری دارد. او از طریق گدایی در شهر و دریافت کمکهای خیریه گذران زندگی میکند. به نظر میرسد سرنوشت پدر و پدربزرگ فقیر، در انتظار پسر محمد عثمان هم باشد. اعضای این خانواده هیچ تصوری از بهبود شرایط ندارند و به گفته اقتصاددانان، فقر در خانواده آنها موروثی شده است.
فقر محرومیت از رفاه تعریف شده است. مرزی بین فقرا و سایر افراد جامعه ترسیم میکند که خط فقر نامیده میشود. هر فردی که درآمدش کمتر از خط فقر باشد، فقیر شناخته میشود. از اینرو خط فقر معمولاً با مشخص کردن یک سبد مصرفی مناسب برای نیازهای اولیه و سپس برآورد هزینه این نیازهای ضروری محاسبه میشود. به عبارتی خط فقر را میتوان حداقل هزینههای لازم برای تامین نیازهای اولیه خوراکی و غیرخوراکی در نظر گرفت. جامعهشناسان پدیده فقر را معیاری برای سنجش عدالت اجتماعی در یک جامعه میدانند و اقتصاددانان آن را درآمد افراد یا خانوارها در نظر میگیرند که به انسان امکان خرید و مصرف حداقل نیازهای لازم برای زیستن میدهد؛ طبق تعریف بانک جهانی، فقر یعنی ناتوانی در دستیابی به استاندارد زندگی حداقلی.
بر اساس اصول علم اقتصاد، وجود نابرابری گسترده در توزیع درآمد موجب ایجاد و گستردگی فقر میشود. البته با توجه به تنوع فرصتها و استعدادها، سخن گفتن از توزیع درآمدِ کاملاً یکسان منطقی به نظر نمیرسد؛ اما فاصله طبقاتی نیز ویژگی اقتصاد ناسالم است، اقتصادی که فقط عده خاصی قادرند در آن کسب درآمد کنند و شمار زیادی هم در وضع نامساعد به سر میبرند، و انواع ناکامی از جمله بیکاری را تجربه میکنند، اقتصادی پویا نمیتواند باشد.
کاهش فاصله طبقاتی و توزیع درآمد مناسب از لحاظ اجتماعی نیز اهمیت خاصی دارد. بالا بودنِ رفاه بخشی از جامعه، موجب میشود دیگر اقشار نیز رسیدن به درآمد بالا را هدف خود قرار دهند. بنابراین از آنجا که اقتصاد، ابزارهای لازم برای دستیابی به رفاه بالا را در اختیار آنها قرار نمیدهد، ناهنجاری در جامعه بروز میکند. جرائمی مانند سرقت و اعتیاد و... ارتباط نزدیکی با نابرابری دارند.
در این گزارش با مشورت و راهنمایی دکتر هادی موسوینیک به این پرسش پاسخ میدهیم که فقر در چه خانوادههایی موروثی میشود؟ کدام مناطق ایران بیشتر در معرض فقر موروثی قرار دارند؟ زنان بیشتر در معرض فقر موروثی قرار دارند یا مردان؟ چرا معلولان بیشتر در معرض فقر موروثی قرار دارند؟
احتمال بالاتر!
به گفته موسوینیک؛ تحقیقات انجامشده نشان میدهد، احتمال اینکه فردی که در خانواده فقیری به دنیا آمده خودش هم دچار فقر شود یا فقر به نسل بعدی منتقل شود بیشتر از کسانی است که در یک خانواده متوسط یا برخوردار به دنیا آمدند. البته همیشه شوکهای اقتصادی این احتمال را به وجود میآورند تا کسانی که در خانوادههای خیلی فقیر هستند به دام فقر بیفتند یا افرادی که در خانوادههای فقیر هستند به شرایط بهتری منتقل شوند. جدا از بحث شوکهای مختلف چه مثبت و چه منفی که ممکن است به وجود بیاید، مطالعات نشان میدهد دو موضوع اصلی برای جلوگیری از تداوم فقر و نسلی شدن آن مهم و کلیدی است که یکی بحث آموزش است. خانوادههایی که فقیر هستند اما فرزندانشان آموزشهای کافی میبینند و در شرایطی قرار میگیرند که میتوانند با تحصیلات بهتر توانمندیهای خود را افزایش بدهند، احتمال خروج از فقرشان و جلوگیری از موروثی شدن فقر افزایش پیدا میکند. آمار دیگری که وجود دارد ارتباطات است. خانوادهها و بهطور کلی جوامعی که بازتر هستند و ارتباطات بیشتری دارند و تعاملات بیشتری با خانوادههای غیرفقیر دارند این شانس در آنها وجود دارد که از بین اینها افرادی بتوانند با موفقیت از تله فقر خارج شوند و کارآفرینان خوبی از میانشان پرورش داده شود. این موضوع در مطالعات هم تایید شده که ارتباطات در کنار آموزش برای جلوگیری از موروثی شدن فقر عوامل کلیدی هستند.
این پژوهشگر تاکید میکند که؛ اگر بخواهیم به کشورمان توجه کنیم، بعضی پدیدهها چه مثبت و چه منفی میتواند به این موضوع مرتبط شود. از دهه 50 به بعد با توسعه آموزش، بهخصوص آموزش عمومی و توسعه نظامهای درمانی قدری جابهجایی طبقاتی بهتر شد و مخصوصاً آموزش نقش بسیار مهمی در این داشت که خانوادههایی بتوانند با تحصیلات بچههایشان را از تله فقر خارج کنند. این در تمام ارکان اقتصادی اجتماعی مشهود است و افرادی از خانوادههای سطوح مختلف اقتصادی و اجتماعی در همه عرصههای اجتماعی سیاسی اقتصادی وجود دارند، که یکی از عوامل اصلیاش بحث آموزش بهخصوص آموزش عمومی بوده است.
اخیراً اتفاقی که افتاده این است که نرخ باسوادی ایرانیان سالهاست در حدود 85 درصد مانده است. طی این چند دهه نرخ باسوادی ما رشد خوبی داشته، ولی در 15، 20 سال اخیر نرخ باسوادی در حدود همان 85 درصد متوقف شده است؛ در حالی که کشورهایی مثل ترکیه و آذربایجان به نرخ باسوادی تقریباً صد درصد رسیدند. موضوع بازماندگی از تحصیل در سالهای اخیر قدری برجسته و پررنگ شده و حدود یک میلیون کودک از حدود 16 میلیون کودک که در سن تحصیل هستند بازمانده از تحصیل هستند و مطالعات نشان میدهد 50 درصد آنها به دلایل مرتبط با اقتصاد دچار بازماندگی از تحصیل هستند و مابقی هم عموماً ناشی از مشکلاتی مثل معلولیت، مشکلات جسمی، روانی و... بازمانده از تحصیل هستند. این موضوع نشان میدهد احتمال اینکه افراد در خانوادههای فقیر باشند و فقرشان دوام داشته باشد خیلی بالاست.
شواهد نشان میدهد که جابهجایی طبقاتی ناشی از آموزش در کشور ما نقش پررنگی داشته و نقش آموزش عالی در این زمینه نسبتاً قابل توجه بوده است؛ اما در سالهای اخیر شاهد روند منفی هستیم؛ به خاطر اینکه شانس قبولی در کنکور و کسب مدارج عالی فرزندانی که در خانوادههایی با دهکهای درآمدی پایین هستند کاهش پیدا کرده است؛ مثلاً در سال گذشته فقط 4 /3 درصد رتبههای زیر سه هزار کنکور دهکهای یک و دو بودند؛ در حالی که نزدیک به 54 درصد از دهکهای 9 و 10 بودند. اگر کل قبولیهای دانشگاه را در نظر بگیریم، 9 درصد از دهکهای یک و دو و 34 درصد از دهکهای 9 و 10 بودند. این موضوع نشان میدهد با توجه به اینکه تحصیلات دانشگاهی یکی از کانالهای مهم جلوگیری از فقر بیننسلی و موروثی است، این آمار و ارقام میتواند نگرانکننده باشد و باید به این موضوع توجه کرد.
کدام استانها فقیرترند؟
این اقتصاددان تاکید میکند که؛ اگر در پهنه ایران بررسی کنیم که کدام مناطق بیشتر در معرض فقر موروثی قرار دارند و مولفه بازماندگی از تحصیل را در نظر بگیریم، استانهایی مثل سیستان و بلوچستان و خوزستان وضعیت نگرانکنندهتری نسبت به سایر استانها دارند؛ بنابراین اگر آموزش را به عنوان عامل خروج از فقر و بازماندگی از تحصیل را یک سیگنال در نظر بگیریم، این استانها احتمالاً قدری جابهجایی نسلی برایشان ضعیفتر است؛ بهخصوص سیستان و بلوچستان که جدا از بحث آموزش، به لحاظ ارتباطی و تعاملات با بقیه مناطق حتی ضعیفتر از بقیه استانهاست و با مشکلات بیشتری نسبت به استانهای شمالی کشور که بهشدت در تعامل با انواع و اقسام گروههای جمعیتی هستند، مواجه است. در این تعاملات میتوانند راهی برای خروج از فقر یا تغییر بینشان پیدا کنند. این ارتباطات از این نظر کلیدی است که معمولاً یکی از مسائلی که باعث میشود فقرا در همان وضعیت فقر بمانند، جهانبینی و نگاه محدودشان به موضوعات مختلف و بینش کوتهنگرانهای است که دارند و تعاملات با بقیه گروههای جمعیتی میتواند به تعدیل این موضوع کمک کند.
چه ربطی به جنسیت دارد؟
در ارتباط با اینکه موروثی شدن فقر ربطی به جنسیت دارد یا خیر، باید گفت برخی از مطالعات نشان میدهد در خانوادههایی که زن سرپرست است، احتمال موروثی شدن فقر میتواند بیشتر باشد؛ به خاطر اینکه ممکن است امکان تحصیل برای کودکان در این خانوادهها کمتر یا عمق فقر بیشتر باشد و خانوادهها کمتر میتوانند وقتی را برای کودکان و افزایش قابلیتها و توانمندیهایشان صرف کنند.
بحثهایی مثل معلولیت هم میتواند نقش مهمی در موروثی شدن فقر داشته باشد؛ چون افراد معلول از دو جنبه، یکی اینکه برای توانمند شدن با سختیهای بیشتری مواجهاند و زندگیشان هزینههای بیشتری دارد؛ درگیر مشکلات مالی و اقتصادی هستند. بنابراین وجود یک فرد معلول در خانواده علاوه بر اینکه میتواند مشکلات خانواده را به لحاظ عمق و شدت فقر افزایش بدهد، احتمال توانمند شدنش هم قدری کمتر است و میتواند عاملی باشد؛ کمااینکه درصد قابل توجهی از کودکان بازمانده از تحصیل جزو کسانی هستند که معلولیت دارند.
او با اشاره به نقش پررنگ دولتها در جلوگیری از موروثی شدن فقر میگوید: مهمترین مسئله آموزش است. تاکید بر آموزش بهخصوص آموزش ابتدایی و آموزش عالی میتواند کلیدی باشد و باید آسیبشناسی شود که چرا نرخ بازماندگی از تحصیل اینقدر در حال افزایش است و باید برای آن راهحلی در نظر گرفته شود. کاهش کیفیت آموزشی و میانگین پایین نمرات مقاطع مختلف تحصیلی یک علامت خطر است که میتواند جابهجایی طبقاتی را با چالش مواجه کند که خود را در نمرات کنکور و نابرابریهایی که در این حوزه وجود دارد نشان بدهد. بخشی از این موضوع، بهخصوص موضوع کنکور به این برمیگردد که یک نوع نابرابری و تبعیض آموزشی به وجود آمده است. هر چند مدارس غیردولتی برای خانوادهها دارای هزینه است، روزبهروز کیفیت آموزششان بهطور نسبی افزایش مییابد، مدارس دولتی عمدتاً به دلیل مشکلات بودجهای و نوع نگاه سیاستگذاران در حال تضعیف است و با توجه به اینکه عمده جمعیت در مدارس دولتی در حال تحصیل هستند، میتواند نابرابریها را افزایش بدهد و احتمال موروثی شدن فقر هم افزایش پیدا کند.
نه به جداسازی!
موسوینیک در نهایت تاکید میکند که؛ جدا از بحث آموزشهای رسمی و آموزشهایی که در مدارس داده میشود، آموزشهای غیر از این و توسعه ارتباطات و تقویت توانمندیهای ارتباطی خانوادهها و کودکان از طرق مختلف مثل رسانههای جمعی، تبادلات فرهنگی بین مناطق و گروههای جمعیتی مختلف و اختلاط میان گروههای جمعیتی با سطوح گوناگون درآمدی، فکری و بینشهای مختلف میتواند کمککننده باشد. باید مرزهای بین گروههای جمعیتی برداشته شود. در حال حاضر خانوادههای پردرآمد سطح خود را کاملاً از خانوادههای دیگر بهخصوص در مناطق شهری و شهرهای بزرگ جدا کردهاند و سیستم زندگیشان از بعد آموزش، مشارکتهای اجتماعی و فعالیت اقتصادی به گونهای شده که مستقل از گروههای دیگر جمعیتی بوده است؛ در حالی که قبلاً مثلاً در یک کلاس آموزشی از گروههای مختلف جمعیتی چه دارا و چه ندار حضور داشتند و تعاملات میان افراد میتوانست کمککننده باشد. به لحاظ سطح درآمدی به نوعی جزیرهای شدند و به لحاظ فرهنگی هم شاهدیم که این مرزکشیها در شمول مختلف بین قومیتها، مذاهب مختلف و حتی نگاههای گوناگون وجود دارد و این موضوع باید کاهش یابد و تعاملات اجتماعی بین گروههای مختلف جمعیتی به طرق مختلف افزایش پیدا کند. با این اوصاف امیدوار میشویم که بتواند به رشد همه گروههای جمعیتی و بهخصوص گروههای فقیر کمک کند که بررسیها نشان داده، این موضوع برایشان کلیدی و مهم است.