شناسه خبر : 48589 لینک کوتاه

سرمایه صبر

آیا ایرانی‌ها مردمانی کم‌صبر هستند؟

 

فائزه مومنی / نویسنده نشریه 

22ما به‌عنوان مردمانی عجول و ناشکیبا شناخته می‌شویم. خصیصه‌ای که از سوی داده‌های یک بررسی جهانی در مورد ویژگی‌های فردی و اجتماعی مردم کشورهای مختلف تایید می‌شود. به‌طوری که شاخص صبر در ایران نسبت به میانگین جهانی بسیار پایین است. البته در کنار ضعف ایران در این شاخص، مردم ما در دیگر شاخص‌های مورد بررسی این مطالعه جهانی وضعیت بسیار خوبی دارند. به‌طوری که سطح اعتماد، مقابله‌به‌مثل مثبت و منفی، نوع‌دوستی و ریسک‌پذیری در ایران نسبت به میانگین جهانی بالاتر است. تا جایی که شاخص اعتماد و نوع‌دوستی در ایران نسبت به میانگین جهانی بسیار بیشتر است. اما نکته آنجاست که مطابق نتایج این بررسی جهانی، مهم‌ترین شاخص برای رشد و توسعه اقتصادی همان مسئله صبر و شکیبایی است.

 صبر به این معنا که افراد یک کشور به‌طور میانگین و مردم یک کشور نسبت به مردم کشوری دیگر، چقدر حاضر هستند پاداشی را که می‌توانند امروز دریافت کنند، به تاخیر بیندازند. بررسی صبر با این تعریف نیز از طریق یک سوال کمی و یک سوال کیفی انجام شده است. سوال کمی به این صورت است که به افراد گفته می‌شود به جای دریافت مبلغ X در امروز، چقدر بیشتر از این مبلغ می‌خواهند که آن را در آینده دریافت کنند. هرچقدر افراد انتظار پاداش بیشتری را در ازای این تاخیر داشته باشند، یعنی آن افراد صبر کمتری دارند. اما اگر برای افراد چندان فرقی نکند که مثلاً یک میلیون تومان را امروز دریافت کنند یا یک سال دیگر، یعنی آن افراد صبورتر هستند. البته لازم به ذکر است که فرض سوال، وجود نداشتن تورم است.

اما چرا صبر به این معنا مهم است. زیرا یکی از مسائل اصلی در اقتصاد، بحث تولید و سرمایه‌گذاری است. ما برای اینکه بخواهیم در آینده تولید بیشتری داشته باشیم، باید امروز از مصرف خود کم کنیم و آن را سرمایه‌گذاری کنیم. در شاخص کیفی صبر نیز از افراد پرسیده شده است که «شما چقدر تمایل دارید که چیزی را از دست دهید تا در آینده چیزی را به دست آورید که برایتان سودمندتر است» و پاسخ این سوال نیز در یک طیف کیفی قرار دارد که با روش‌های آماری کمی‌سازی شده است. بدیهی است که سرمایه‌گذاری بدون صبر و شکیبایی معنا و مفهومی ندارد. کشورهایی که مردمانی صبورتر دارند، معمولاً توسعه‌یافته‌تر هستند. رشد بلندمدت اقتصاد معمولاً در کشورهایی اتفاق افتاده که مردمان صبوری داشته‌اند.

 مفهوم پس‌انداز به‌طور دقیق به این اهمیت اشاره دارد. پس‌انداز یعنی به تعویق انداختن مصرف. یعنی «برای اینکه در آینده تولید بیشتری داشته باشیم، باید امروز از مصرف خود کم کنیم و آن را سرمایه‌گذاری کنیم». افراد معمولاً برای اینکه در آینده کالای مطلوب خود را به دست بیاورند، باید در حال حاضر از لذتی دست بکشند. در کشورهای توسعه‌یافته و کشورهایی که رشد بالا و باثبات اقتصاد را تجربه کرده‌اند، میزان صبر مردم بیشتر از متوسط جهانی است. از طرف دیگر در کشورهای کمترتوسعه‌یافته، میزان صبر کمتر از میانگین جهانی است. به‌طور خاص در مورد ایران، عدد شاخص صبر به‌شدت کمتر از میانگین جهانی گزارش شده است. به احتمال خیلی زیاد، همین پایین بودن سطح شکیبایی در مردم ایران می‌تواند یکی از دلایلی باشد که ما رشد بلندمدت اقتصاد را تجربه نکرده‌ایم.

در این گزارش با مشورت و راهنمایی دکتر بهرنگ کمالی به این پرسش پاسخ می‌دهیم که صبر چه اثری روی توسعه‌یافتگی دارد و دلیل اقتصادی کم‌صبر بودن ایرانی‌ها چیست؟

او معتقد است که؛‌ شاخص صبر بر روی سرمایه‌گذاری اثر دارد. اما ایرانی‌ها درباره همه چیز کم‌صبر نیستند. به نظر من رفتار ایرانی‌ها برای مثال در سرمایه‌گذاری بازارهای مالی و سرمایه‌گذاری نیروی انسانی یا همان آموزش کاملاً متفاوت است؛ یعنی وقتی نگاه می‌کنید به اینکه ایرانی‌ها چقدر حاضرند به دانشگاه بروند و تحصیلات تکمیلی داشته باشند، برای دریافت آموزش و مدرک، ورود به بازار کار و درآمد را به تعویق بیندازند، نشان می‌دهد صبر بسیار زیادی دارند. اگر نسبت افراد در بازه‌های سنی مختلف را که می‌توانند به دانشگاه بروند، یعنی دانشگاه به معنی کالج و دوره کارشناسی و دانشگاه به معنی گرند اسکول که مقطع کارشناسی ارشد و دکتراست، با سایر کشورها مقایسه کنیم، درصد آن در ایران زیاد خواهد بود. بحث‌های مختلفی می‌شود که شاید این سرمایه‌گذاری در ایران به آن معنی متداول در کشورهای پیشرفته نیست و شاید همزمان بشود وارد بازار کار شد؛ اما در کل به نظر می‌رسد در یکسری زمینه‌ها شاخص صبر بالایی داریم. در مقابل اگر وارد بازار مالی و سرمایه‌گذاری مالی شویم، خیلی سخت است که بخواهیم سرمایه‌گذاری ایرانی‌ها را با کشورهای جهان اول و باثبات مقایسه کنیم؛ یعنی در 10 سال اخیر اگر به بازارهای مختلف سرمایه‌گذاری رایج کف جامعه نگاه کنیم موارد بسیار عجیبی می‌بینیم. جهش نرخ ارز بسیار بالا در زمان محدود داشته‌ایم. در سال‌های 13۹۸ و 13۹۹ رشد بسیار زیادی در بورس ایران وجود داشت اما در سال 1399 یک سقوط شدید داشتیم. بازار مسکن در این ده سال حداقل دو بار صعود بسیار شدید داشته است. نکته بسیار عجیب و بد این داستان این است که این صعودها همزمان نبودند؛ یعنی اگر به صورت ترتیبی وارد این بازارها می‌شدید، می‌توانستید از تمام این صعودها استفاده کنید.

اینکه ایرانی‌ها کم‌صبرند تجربه زیسته ماست که وقتی می‌گویند دلار صعودی است، اگر بخواهید صبر کنید جا می‌مانید یا لحظه‌ای که می‌گویند بورس صعودی می‌شود اگر وارد نشوید و جا بمانید با تحولات اقتصادی همراه نشدید. در سال‌های قبل هر روز صف خرید خودرو بود که معلوم نیست به چه کسی می‌رسد؛ به روبات‌ها یا افراد عادی؟ اگر در لحظه مناسب وارد بازار مسکن نشوید، دیگر با قیمت‌های یک ماه قبل امکان ندارد بتوانید مسکن تهیه کنید یا حتی بتوانید مسکن خود را بهبود بدهید. این تجربه بسیار عجیبی است که بعید می‌دانم حداقل در 10 سال اخیر کشوری در دنیا چنین تجربه‌هایی داشته باشد.

این تجربه دولبه است. یک سناریو که قیمت دلار ما با انتخاب ترامپ چندان تکان نخورد،‌ وجود تجربه عجیبی است که در زمان ریاست بانک مرکزی دکتر همتی داشتیم؛ یعنی تجربه‌ای که نرخ دلار در زمان ایشان بسیار بالا رفت و یکباره پایین آمد. تا امروز نه تایید شده و نه مشخص شده که آیا این کار با تصمیم بانک مرکزی رخ داده یا نه. چنین شایعه‌ای در کف جامعه وجود دارد که این کار با اراده بانک مرکزی انجام شده است. از نظر علم اقتصاد این کار یک کار بسیار پرریسک و تا حدی اشتباه بوده اگر بانک مرکزی چنین کاری کرده باشد؛ ولی چه بانک مرکزی واقعاً این کار را انجام داده و چه نداده باشد، این تجربه و تجربه بورس سال 1399 باعث شده مردم ما دچار ترس و وحشت شوند. اگر بعد از انتخاب ترامپ هنوز می‌بینید چنان تغییری نکرده که پیش‌بینی می‌شود در آینده تغییر خواهد کرد، یکی از دلایلش این است که تجربه زیسته‌مان،‌ نحوه سرمایه‌گذاری‌مان را عوض می‌کند. مردم ایرانی که در تحصیل بسیار صبورند، وقتی وارد بازار مالی می‌شوند دیگر صبور نیستند؛ چون مطمئن‌اند اگر جا بمانند بخش بزرگی از سرمایه‌شان را از دست می‌دهند.

اگر به اولین دوره فروش خودروهای وارداتی از طریق سامانه یکپارچه برگردیم، افرادی که سال 1401 توانستند مبلغ 500 میلیون را بگذارند و بعد از چند ماه خواب پول، اولویتی کسب کنند، درآمد بسیار هنگفت و یکباره‌ای گیرشان آمد؛ یعنی با قفل شدن چندماهه مبلغ 500 میلیون در آن موقع با احتساب نرخ بهره، شاید یکی از بهترین سرمایه‌گذاری‌های تاریخ جهان بوده باشد که با نرخ بهره چندماهه بر روی این عدد،‌ دو سه میلیارد سود بادآورده کسب کردند. این باعث می‌شود هر دفعه که قرعه‌کشی خودرو وارداتی بگذارند، با وجود اینکه نسبت سرمایه‌گذار به میزان خودرو و شرایط نامشخص شبیه لاتاری‌های آمریکاست؛ اما مردم گوش‌به‌زنگ خواهند بود تا از این موقعیت‌های بادآورده استفاده کنند. در واقع دولت باعث شده فکر کنیم می‌شود ره صدساله را یک‌شبه رفت. دولت باعث شده مردم بدانند اگر زمانی گوش‌به‌زنگ باشند، می‌توانند یک‌شبه درآمد 10 سال کارشان را از یک رانت خیلی عجیب و غریب به دست بیاورند. در این شرایط وقتی می‌بینم همسایه یا آشنایمان به اندازه 10 سال کار و حقوق من با یک سرمایه‌گذاری اندک به دلیل موقعیت عجیب‌وغریبی که دولت فراهم کرده، پول کسب می‌کند، من هم کم‌صبر می‌شوم.

به اعتقاد بهرنگ کمالی؛‌ وقتی می‌دانیم در جامعه‌ای هستیم که عدم قطعیت دارد و نمی‌دانیم طی چند ماه آینده قیمت دلار یا انرژی چه سرانجامی خواهد داشت، غفلت از لحظه‌به‌لحظه تصمیم‌گیری جدید و پیگیر اخبار و شایعات نبودن،‌ به ضرر ما خواهد بود.

شاید یکی از شاخصه‌های خوبی که بتوان با آن برخی موضوعات را بررسی کرد، میزان پیگیری اخبار سیاسی است. تجربه شخصی من که در سه کشور زندگی کرده‌ام این است که ملت ایران با اختلاف عجیبی پیگیر لحظه‌به‌لحظه و روزانه اخبار سیاسی هستند. در واقع این موضوع نشان می‌دهد که اخبار روی زندگی‌مان چه اثری دارد. اگر کسی زودتر به اخبار دسترسی داشته باشد می‌تواند سریع‌تر تصمیم بگیرد و سرمایه‌اش را از جایی به جای دیگر منتقل کند و برنده خواهد شد. پس کم‌صبری ما از تجربه زیسته‌مان ناشی شده است. همین موضوع سبب می‌شود در مسیر توسعه‌یافتگی به مشکل بخوریم یا به همان ریشه اصلی یعنی عدم قطعیت‌ها و پیش‌بینی‌پذیر نبودن شرایط اقتصادی برسیم. در اینجا یک سوال مهم هم مطرح می‌شود،‌ اینکه بتوانیم تفکیک کنیم آیا اثر اول زنجیره یعنی عدم قطعیت‌های اقتصاد کشور است که باعث می‌شود در مسیر توسعه با مشکل مواجه شویم یا اثر عدم قطعیت از طریق سرعت عکس‌العمل افراد جامعه باعث تشدید می‌شود و جلوی توسعه ما گرفته می‌شود؟ این پاسخی نیست که بدون تحلیل دقیق و الگوسازی و بررسی داده‌ها بشود تشخیص داد؛ ولی مشخصاً یکی از این دو موضوع باعث می‌شود نتوانیم مسیر توسعه را به آن راحتی که دوست داریم پیش ببریم و حالاحالاها درگیرش خواهیم بود.

بهرنگ کمالی معتقد است که نمی‌شود با دقت درباره میزان ریسک‌پذیری ایرانیان بدون بررسی،‌ اظهارنظر کرد اما هر زمانی که پروازهای بین‌المللی به ایران را نگاه می‌کنید همیشه ایرانی‌ها یک صف بسیار بلند دارند و خیلی زودتر از اینکه در پرواز باز شود آماده‌اند تا سوار شوند؛ یعنی نمی‌توانیم بگوییم افرادی هستند که لحظه آخر می‌رسند یا بی‌خیال‌اند و ریسک‌پذیری بالایی دارند. بحث ریسک‌پذیری و صبر قدری با هم مرتبط ‌هستند و این فرض در خیلی از الگوهای اقتصاد کلان و حتی الگوهای مالی هم وجود دارد؛ یعنی همزمان نمی‌توانیم بگوییم افراد می‌ترسند از اینکه پرواز را از دست بدهند و به همین دلیل خیلی زود به فرودگاه می‌روند و از آن طرف همزمان مدرک دکترا می‌گیرند و کسب درآمد را به تعویق می‌اندازند. این دو شاخص به هم نمی‌خورد! افرادی داریم که هر دو شاخص متناقض را دارند. دو مثال بسیار واضح که متناقض است همان بخش مالی و بخش آموزش است که در ابتدا گفتم. در ایران آموزش عالی و مخصوصاً تحصیلات تکمیلی نشان می‌دهد صبر بسیار بالایی داریم و حاضریم درآمدمان را به تعویق بیندازیم؛ ولی در بخش‌های مالی اصلاً این صبر را نداریم. دولت تمام تلاشش را می‌کند تا اصطکاک وارد اقتصاد کند؛ یعنی انتقال پول، خرید و فروش و نوسان قیمت دارایی‌ها و افزایش و کاهش قیمت را محدود می‌کند. همه اینها اصطکاک‌هایی است که می‌خواهند به وسیله آنها مردم را صبور کنند اما باز هم سبب می‌شود مردم بدانند اگر سر خط برسند سود زیادی کسب می‌کنند و اگر یک ثانیه دیر برسند وارد صف می‌شوند و به اصطکاک خورده و نمی‌توانند آن سود را کسب کنند.

به یادگیری برمی‌گردد

همزمان بررسی‌ها نشان می‌دهد؛‌ اینکه ایرانی‌ها غالباً کم‌تحمل هستند و مردمان آمریکای شمالی غالباً از سطح شکیبایی بالایی نسبت به میانگین جهانی برخوردارند، به مسئله یادگیری در طول زمان و طی دوره زندگی افراد برمی‌گردد که البته می‌توان مطالعاتی در این مورد انجام داد و به نتایج کمی محکم‌تری از طریق آزمایش رسید.

عامل آموزش و عامل فضای کسب‌وکار؛ اینکه افراد یاد بگیرند که صبر داشته باشند تا به مرحله بالاتر برسند یکی از مهارت‌های غیرشناختی (non cognitive) افراد است که متاسفانه این مهارت در ایران به دانش‌آموزان از سنین پایین و در یک چهارچوب علمی یاد داده نمی‌شود. در عوض نظام آموزشی ایران به‌شدت روی توسعه مهارت‌های شناختی افراد متمرکز شده است. بنابراین خیلی بیجا نیست که انتظار داشته باشیم وقتی یک جوان ایرانی وارد بازار کار می‌شود و نیاز به تصمیم‌گیری‌های اقتصادی دارد، مهارت‌های غیرشناختی همچون صبر با آن معنایی را که پیش از این بدان اشاره شد نداشته باشد. برخلاف این در نظام آموزش غرب و به‌ویژه آمریکای شمالی، به مهارت‌های غیرشناختی اهمیت بیشتری داده می‌شود و این مهارت‌ها از سنین پایین به دانش‌آموزان آموخته می‌شود.

در کنار عامل آموزش، بحث فضای کسب‌وکار مطرح است. به این صورت که به خاطر نااطمینانی‌هایی که در فضای کسب‌وکار ایران وجود دارد، مردم ایران یاد گرفته‌اند که رفتار بهینه ناشکیبا بودن است. این نااطمینانی‌ها پدیده‌ای بسیار بلندمدت بوده و زمان کافی برای این یادگیری را در نسل‌های مختلف به وجود آورده است. اگر به چندین نسل گذشته خود نگاه کنیم می‌بینیم که انواع نوسانات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی همواره در جامعه ایران تا همین امروز وجود داشته است. بزرگ‌ترین سم برای بلندمدت فکر کردن نااطمینانی است. از این‌رو در ایران شکیبایی مردم به‌طور طبیعی کمتر و کمتر شده است. از همین‌رو یک درس سیاست‌گذاری این مقاله برای ایران این است که اگر توسعه بیشتر و پایدار را مدنظر داریم، لازمه‌اش این است که مردم شکیباتر باشند.

از طرفی برای اینکه مردم بتوانند بلندمدت‌تر فکر بکنند دو راه به ذهن متبادر می‌شود که باید به‌طور همزمان پیگیری شوند: یکی بحث آموزش که نتیجه‌بخشی آن مسئله‌ای بلندمدت است که باید روی نسل آینده کار شود؛ دوم هم بحث بازگرداندن آرامش و ثبات به فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران است. اینها را می‌توان مهم‌ترین دستاوردهای سیاست‌گذاری این مقاله برای ایران دانست. 

دراین پرونده بخوانید ...