زمان مذاکره
علی واعظ از موقعیت مناسب برای توافق میان ایران و آمریکا میگوید
علی واعظ، تحلیلگر مسائل بینالملل، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران معتقد است اکنون زمان مناسبی برای مذاکره ایران و آمریکا و یک توافق واقعبینانه است. واعظ میگوید افزایش تنشها بین ایران و آمریکا انگیزه بیشتری را برای میانجیهایی مثل ژاپن ایجاد کرده است که این مساله موجب میشود هنوز به موفقیت دیپلماسی امیدوار باشیم و با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس در ایران و همچنین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا ممکن است زمان از دست برود. واعظ گزینههای مختلفی را برای توافق میان ایران و آمریکا محتمل میداند که گزینه واقعبینانه توافق آتشبسی است که به دو طرف اجازه دهد زمان بخرند تا انتخابات دو کشور برگزار شود و آبه شینزو که شانس بیشتری از مکرون برای موفقیت در میانجیگری دارد، چنین پیشنهادی را مطرح میکند.
علی واعظ، تحلیلگر مسائل بینالملل، مدیر پروژه ایران در گروه بینالمللی بحران معتقد است اکنون زمان مناسبی برای مذاکره ایران و آمریکا و یک توافق واقعبینانه است. واعظ میگوید افزایش تنشها بین ایران و آمریکا انگیزه بیشتری را برای میانجیهایی مثل ژاپن ایجاد کرده است که این مساله موجب میشود هنوز به موفقیت دیپلماسی امیدوار باشیم و با توجه به نزدیک شدن به انتخابات مجلس در ایران و همچنین انتخابات ریاستجمهوری آمریکا ممکن است زمان از دست برود. واعظ گزینههای مختلفی را برای توافق میان ایران و آمریکا محتمل میداند که گزینه واقعبینانه توافق آتشبسی است که به دو طرف اجازه دهد زمان بخرند تا انتخابات دو کشور برگزار شود و آبه شینزو که شانس بیشتری از مکرون برای موفقیت در میانجیگری دارد، چنین پیشنهادی را مطرح میکند.
♦♦♦
شما در مقاله اخیر خود در نیویورک تایمز اشاره کردهاید که الان باید دیپلماسی را جدی گرفت. چرا نباید در شرایط کنونی افزایش تنشها میان ایران و آمریکا را نشانهای از شکست دیپلماسی دانست؟
به این علت که افزایش تنشها برای میانجیها انگیزه جدیدی ایجاد کرد تا سعی کنند به این نزاع وارد شوند و جلوی وخیمتر شدن اوضاع را بگیرند. در سال نخست خروج آمریکا از برجام که ایران صبر راهبردی در پیش گرفته بود و دامنه تنشها به این اندازه زیاد نشده بود، هیچکدام از رهبران کشورهای غربی یا حتی شخصی مثل آبه انگیزه نداشت برای حل موضوع پادرمیانی کند، در حالی که با افزایش تنشها این انگیزه ایجاد شد. در عین حال با وجود اینکه سال ۲۰۱۹ سالی بود که ایران و آمریکا دو بار، یکبار بعد از ساقط کردن پهپاد آمریکایی توسط ایران و یکبار دیگر بعد از حملهای که به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان سعودی صورت گرفت، به مرز درگیری نظامی رسیدند، ولی در عین حال سالی بود که آقای روحانی و ترامپ تا چند قدمی یک دیدار پیش رفتند. بنابراین نمیتوان گفت درِ دیپلماسی بهطور کلی بسته شده است و انگیزه لازم در این جهت وجود ندارد.
چرا برخی کارشناسان از جمله خود شما بازه زمانی یکی-دوماهه فعلی را زمان مناسبی برای آغاز دوباره گفتوگو میان دو کشور میدانند؟
این مساله چند علت عمده دارد. یکی اینکه ایران در یک روند تقابلی قرار دارد که هر ۶۰ روز یکبار گامی در جهت کاهش تعهداتش در برجام برمیدارد که این مساله، خواهناخواه تنش را در میان اعضای باقیمانده در برجام افزایش خواهد داد. از یکسو نگرانی اروپاییها در مورد ابعاد هستهای برنامه ایران بیشتر میشود و از سوی دیگر چین و روسیه در سمت ایران قرار دارند و اگر این روند ادامه پیدا کند ممکن است به از هم پاشیدن کامل ۱+۴ منجر شود. همچنین در ماه فوریه انتخابات مجلس در ایران برگزار میشود و این مساله خودش رقابتهای سیاسی در داخل ایران را تعمیق میکند و موضوع سیاست خارجی و موضوع برجام مجدداً به موضوعات مورد مناقشه در سطح افکار عمومی تبدیل خواهد شد. سوم اینکه در ماه فوریه FATF مجدداً در مورد ایران تصمیمگیری خواهد کرد و اگر لوایح دوگانه CFT و پالرمو تصویب نشوند به احتمال زیاد دوباره قوانین مقابلهجویانه FATF در مورد ایران برقرار خواهد شد و وضعیت بخش بانکداری ایران را در شرایط بسیار دشوارتری قرار خواهد داد. نهایتاً اینکه به هر حال با توجه به نزدیک شدن نوروز در ایران، بین بهار سال آینده و انتخابات ایالات متحده آمریکا شاید شش ماهی بیشتر فرصت نباشد و در آن زمان احتمالاً ترامپ هم ریسکپذیری کمتری برای هرگونه توافق با ایران خواهد داشت؛ چراکه این توافق خواهناخواه در محیط سیاسی آمریکا مجادلهبرانگیز خواهد بود.
به این دلایل است که گمان ما این بود که با توجه به شرایط موجود اگر قرار است پیشرفتی صورت بگیرد زمان آن الان است نه چند ماه آینده. به نظر میآید هر دو طرف گمان میکنند که زمان به نفع آنها عمل میکند. یعنی آمریکا گمان میکند فشار حداکثری شروع به ایجاد بیثباتی در ایران کرده است و هرچه زمان بیشتری بگذرد موضع جمهوری اسلامی ضعیفتر شده و دست آمریکا برای امتیازگیری بازتر خواهد شد. از سوی مقابل فکر میکنم عده زیادی در ایران به این نتیجه رسیدهاند که ترامپ با نزدیک شدن به انتخابات انگیزه بیشتری برای به دست آوردن یک پیروزی مهم در سیاست خارجی خواهد داشت و ریسکپذیری کمتری برای وارد شدن به درگیری نظامی دارد، پس نتیجه میگیرند از این لحاظ زمان به نفع ایران عمل خواهد کرد. گمان میکنم بر هر دو این تحلیلها ایرادات زیادی وارد است و همانطور که در مقاله نیویورکتایمز نوشتیم اگر دو طرف زمان را از دست بدهند هرگونه عمل در بحث دیپلماسی دشوارتر خواهد شد.
با توجه به اینکه یک سال تا پایان دوره اول ریاستجمهوری ترامپ باقی مانده است، انتخابات ۲۰۲۰ چقدر میتواند در توافق میان ایران و آمریکا عاملی تعیینکننده باشد؟
در این مساله عمدهترین و تعیینکنندهترین عامل انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. این مساله را در نظر بگیرید که اگر ترامپ انتخاب نشده بود بسیاری از مسائل فعلی بین دو کشور اتفاق نمیافتاد. بنابراین نتیجه انتخابات آمریکا بسیار تعیینکننده است و از طرفی اگر دموکراتها روی کار بیایند مجدداً به احتمال قریب به یقین به برجام باز خواهند گشت و این روند تقابلی که در آن هستیم متوقف خواهد شد. اگر ترامپ مجدداً انتخاب شود با توجه به پیشبینیناپذیری او دشوار است که از الان بتوان گفت تبعات آن برای ایران چه خواهد بود. از طرفی با توجه به اینکه ترامپ انتخابات دیگری پیش رو ندارد ممکن است احساس کند که دست بالاتری دارد و با توجه به فشار تحریمها که همچنان بر ایران باقی خواهد ماند، به این نتیجه برسد که زمان برای توافق با ایران مناسب نیست و باید به تحریمها برای فشار بر ایران زمان بیشتری دهد.
از سوی دیگر ممکن است از آنجا که او انتخابات دیگری در پیش ندارد حاضر باشد که هزینه سیاسی توافق با ایران را پرداخت کند. ولی در هر صورت به علت اینکه ما در شرایط ناپایداری هستیم و با توجه به میزان بالای اصطکاک بین دو کشور و متحدانشان در سطح منطقه و با توجه به شرایطی که برجام در آن قرار دارد به هر حال دیر یا زود، بازگشت به میز مذاکره اجتنابناپذیر به نظر میآید. اما اینکه توافق در چه شرایطی صورت گیرد به نظر من تعیینکنندهترین عامل انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست.
برخی از کارشناسان مسائل آمریکا در ایران معتقدند سیاستهای فعلی آمریکا در برابر ایران جزو استراتژی کلی این کشور است و وابسته به سیاست ترامپ نیست. آنها ادامه تحریمها در اواخر دوران اوباما را سندی بر استدلال خود میدانند. نظر شما چیست؟
فکر میکنم این خوانش درستی از جریانات سیاسی در آمریکا نیست. به هر حال اوباما رئیسجمهوری بود که با نامههایی که به رهبر ایران نوشت بهطور رسمی گزینه تغییر نظام در ایران را از روی میز برداشت و در عین حال پذیرفت با ایران به یک توافق برد-برد برسد که این مساله هم در ۴۰ سال گذشته چندان مسبوق به سابقه نبوده است. اینکه بخواهیم این رویکرد اوباما را با رفتاری که ترامپ یا جرج بوش با ایران داشتند در یک سبد قرار دهیم، به گمان من درک درستی از وقایع نیست. البته در یک مورد فکر میکنم آمریکا کلاً یک سیاست مستدام را در قبال ایران در ۴۰ سال گذشته در پیش گرفته است که آن هم «سیاست مهار» بوده است. یعنی بهطور کلی آمریکا سعی کرده است تا جایی که میتواند جلوی چیزهایی را که از نظر راهبردی موقعیت ایران را بهبود میبخشد بگیرد؛ مثلاً دسترسی به سلاحهای متعارف یا رشد بیاندازه به عنوان یک بازیگر عمده در بازار انرژی جهان یا حتی نفوذ ایران در کشورهای همسایه. بنابراین از این لحاظ میتوان گفت همه دولتهای آمریکا در ۴۰ سال گذشته سیاست مهار را دنبال کردهاند، ولی چیزی که با آقای اوباما اتفاق افتاد این بود که برای نخستینبار دو طرف توانستند به یک توافق برد-برد برسند و با وجود اینکه یک توافق بینقش نبود، ولی گام رو به جلو محسوب میشد و میشد نهایتاً در بستر آن توافق، توافقهای جامعتر و روابط بهتری را برقرار کرد، ولی به گمان من در این زمینه بخت یاری نکرد. از این نظر که برجام دیر اجرایی شد یعنی زمان برقرار شدن تا دوره ترامپ تنها ۱۱ ماه فاصله بود و برای روابطی که ۴۰ سال در این اندازه مسموم بوده است شاید ۱۱ ماه زمان کافی برای بهبود نبود. دوم اینکه ترامپ به اعتراف خود آمریکاییها یک استثنا در امر سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود و واقعاً مسبوق به سابقه نبود که روسای جمهور در این اندازه از سیاستهای سلف خود فاصله بگیرند و سعی کنند تمام دستاوردهای او را از بین ببرند. بنابراین باید این مساله را در شرایط زمانی این تحولات بررسی کرد، نه با یک دید ایدئولوژیک که آمریکا را فقط خوب یا فقط بد تلقی میکند.
از میان طرفهایی که تلاش کردند بین ایران و آمریکا میانجیگری کنند آیا ژاپن بهترین گزینه خواهد بود؟
بله، من فکر میکنم شانس آقای آبه از شانس آقای مکرون بهتر و بالاتر است. به این علت که آبه از لحاظ روابط شخصی با ترامپ رابطه بهتری دارد و کمتر بین آنها تنش و اصطکاک وجود دارد. همانطور که میدانید اینکه پیروزی سیاسی هر عملی نصیب چه کسی شود برای آقای ترامپ یکی از مهمترین مولفههای تعیینکننده است. باید توجه داشت آقای مکرون میخواهد به عنوان یکی از رهبران برجسته اروپا مطرح باشد و او میانجیگری انجام نمیداد مگر اینکه بخشی از این میانجیگری و عمل به خودش برسد و این برای ترامپ چندان جذاب نیست و به همین علت است که در موارد دیگری هم که مکرون سعی کرده بود سیاستهای ترامپ را در موارد مشخصی تغییر دهد، تقریباً در تمام موارد میتوان گفت تلاش مکرون با شکست مواجه شد؛ از جلوگیری از خروج آمریکا از پیمان اقلیمی پاریس تا نصیحت به ترامپ در مورد اینکه سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل نکند و حتی در مورد ماندن در برجام. بنابراین آقای مکرون در واقع سابقه چندان درخشانی از تغییر نظر ترامپ ندارد؛ در حالی که اصطکاک آبه و ترامپ کمتر و شانس آن برای موفقیت در میانجیگری بیشتر است.
اما من فکر میکنم آقای آبه درس مهمی هم در دور اولی که سعی کرد بین دو کشور میانجیگری انجام دهد، آموخت و آن هم اینکه دیوار بیاعتمادی بین ایران و آمریکا بلندتر از این حرفهاست که بتوان با وعده و وعید، نظر ایران را جلب کرد، بنابراین فکر میکنم آبه این بار با پیشنهادهای مشخصتر وارد عرصه شده است و بخت بیشتری برای میانجیگری دارد.
با توجه به جزئیات محدودی که تاکنون در مورد پیشنهاد ژاپن مطرح شده است، چقدر احتمال پذیرش این طرح از سوی طرفهای درگیر در ماجرا وجود دارد؟
در شرایط فعلی گزینههایی که وجود دارد محدود است. یک گزینه ادامه شرایط فعلی است که این ریسک را دارد که به درگیری نظامی یا فروپاشی کامل برجام منجر شود که هم برای ایران، هم برای منطقه و هم برای جامعه بینالملل بسیار هزینهساز خواهد بود. گزینه دیگر به دست آوردن یک توافق بزرگ است که تمام مسائل را یکجا حل کند.
این گزینه با توجه به حس عدم اعتمادی که وجود دارد و اینکه تقویم سیاسی دو کشور فرصت چنین مذاکراتی را فراهم نخواهد کرد غیرواقعبینانه است. بنابراین به گمان من در شرایط فعلی تنها گزینه واقعبینانهای که باقی میماند یک توافق آتشبس است که به دو طرف این اجازه را بدهد که زمان بخرند تا زمانی که دستکم تکلیف جریانات سیاسی در آمریکا مشخص شده باشد و در واقع انتخابها در هر دو کشور به پایان رسیده باشد.
توافق آتشبس میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد. یک مدل، مدلی است که آقای مکرون دنبال کرد که به گمان من بیش از اندازه جاهطلبانه بود. یعنی برداشتن تمام تحریمهای آمریکا به صورت یکجا که هزینه سیاسی این کار برای ترامپ بسیار بالا خواهد بود؛ بهخصوص در شرایط فعلی که بعد از تظاهرات در ایران و صحبتهایی که در مورد تعداد کشتهشدگان میشود به نظر من فضای سیاسی واشنگتن پذیرای هیچگونه امتیازدهی به ایران نخواهد بود. بنابراین تنها فرمولی که میتوان تصور کرد شاید نسخه محدودتری از چیزی که آقای مکرون در نیویورک روی میز گذاشت باشد؛ یعنی اینکه ایران به درآمد نفت برای چند ماه دسترسی داشته باشد و به ازای آن گامهایی را که تا به حال برای خروج از برجام برداشته است به عقب برگرداند. این گزینه تا مشخص شدن نتایج انتخابات آمریکا برای همه طرفها زمان خواهد خرید؛ این طرحی است که آقای آبه دنبال خواهد کرد. مشکل اصلی در شرایط فعلی این است که ترامپ با توجه به خوانشی که از اعتراضات اخیر ایران در آمریکا وجود دارد زمان را برای هرگونه امتیازدهی به ایران مناسب نمیداند. بنابراین بزرگترین مساله این است که آیا ترامپ به این نتیجه میرسد که ریسک شرایط فعلی بیشتر از امتیازی است که شاید با امید بستن به اعتراضات بیشتر در ایران به دست آورد، یا خیر.
گزینه مطلوب آمریکا چیست؟
برای این پرسش یک پاسخ وجود ندارد. برای اینکه گروههای مختلف در آمریکا به دنبال نتایج مختلفی از کمپین فشار حداکثری بر ایران هستند. به گمان من برای خود آقای ترامپ یک توافق که حتی در سطح نمایشی و تزیینی بهتر از برجام باشد کفایت میکند، اما برای مایک پمپئو و تندروهایی که در واشنگتن هستند نهتنها یک توافق هستهای کفایت نمیکند بلکه یک توافق جامعتر که به مسائل دیگر مثل برنامه موشکی یا منطقهای بپردازد هم کفایت نمیکند و بیشتر به دنبال سرنگونی نظام در ایران هستند. این مساله را میانجیگرها هم گفتهاند. مثلاً اگر شما با فرانسویها صحبت کنید میگویند که وقتی با خود ترامپ در مورد طرح مکرون صحبت میکردند او استقبال میکرد و نظرش مثبت بود، ولی بهمحض اینکه با زیردستان و وزرا و معاونان وزرای او صحبت میکردند به مانع برخورد میکردند. بنابراین این شکاف در واشنگتن وجود دارد. البته اگر به سابقه ترامپ نگاه کنید میبینید او اگر بخواهد اقدامی را با اراده جدی دنبال کند میتواند با وجود مقاومت داخلی در دولت خودش آن را به نتیجه برساند، ولی به گمان من از ماه سپتامبر و حمله به آرامکو این موضوع برای ترامپ که امروز درگیر استیضاح و مسائل دیگری است از اولویت چندان بالایی برخوردار نبوده است. ترامپ امید بسته است که با ادامه کمپین فشار حداکثری نهایتاً موضع ایران ضعیف شود و بتواند از ایران امتیاز بیشتری بگیرد و ثابت کند میتواند از آقای اوباما توافق بهتری ببندد.