درهای باز دیپلماسی
چرا تنش میان ایران و آمریکا نباید از این طولانیتر شود؟
وزارت دفاع ایالاتمتحده آمریکا یکشنبهشب، هشتم دیماه با صدور بیانیهای حمله به مواضع الحشد الشعبی در نزدیکی شهر «القائم» عراق را تایید کرد. گفته میشود این عملیات در پاسخ به حملات پنجشنبهشب پنجم دیماه 1398 انجام شده است.
وزارت دفاع ایالاتمتحده آمریکا یکشنبهشب، هشتم دیماه با صدور بیانیهای حمله به مواضع الحشد الشعبی در نزدیکی شهر «القائم» عراق را تایید کرد. گفته میشود این عملیات در پاسخ به حملات پنجشنبهشب پنجم دیماه 1398 انجام شده است.
انتشار این خبر بار دیگر نگرانیها را برای شروع یک جنگ نیابتی جدید در عراق افزایش داده است. به نظر میرسد در شرایط کنونی وضعیت منطقه برای جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا به مرحله نهایی برای انتخاب مسیر دیپلماسی یا مسیر جنگ رسیده است. به عبارت دیگر وضعیت جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا نشان میدهد تداوم مسیر «نه مذاکره نه جنگ» با دشواریهای جدیدی روبهرو شده است. به همین دلیل ظن آن میرود که در اوج بحران دو طرف تصمیم بگیرند برای تامین منافع ملی بار دیگر به دیپلماسی روی آورند.
تجربه گذشته نشان میدهد افزایش بحران در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا الزاماً به معنای به بنبست رسیدن مسیر دیپلماسی نیست. در موقعیت فعلی در داخل آمریکا، ترامپ به شدت برای رسیدن به یک موفقیت در حوزه سیاست خارجی تلاش میکند. از اینرو تامین شرط جمهوری اسلامی ایران برای توقف تحریمها چندان دشوار نخواهد بود. اما دونالد ترامپ مطمئن نیست باز هم دولت حسن روحانی آماده باشد با وجود همه بدعهدیهای گذشته پشت میز مذاکره با آمریکا بنشیند.
حسن روحانی برای رسیدن به مذاکرات با ایالاتمتحده آمریکا باید حداقل بتواند لغو یا تعلیق تحریمها را به دست آورد و به نظر میرسد بدون به دست آوردن چنین امتیازی فشار مخالفان دولت او بهویژه در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سال جاری، در عمل او را در شرایط دشواری قرار میدهد. چراکه مخالفان مذاکرات صدایشان بلند است که نمیتوان به آمریکا و وعدههایش دل خوش کرد.
در طرف مقابل ایالاتمتحده آمریکا نیز نمیتواند بدون گرفتن امتیاز، مذاکرات جامع درباره همه چیز و نهفقط برجام، اهرم تحریم را علیه جمهوری اسلامی ایران کنار بگذارد. اما دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا که بیشتر یک بازرگان است تا سیاستمدار، میتواند نقش دوگانهای را بازی کند. از یکسو بازگشت به سیاست چماق تحریم و از سوی دیگر بهکارگیری هویج مذاکرات بهصورت لغو موقت و تدریجی تحریمها.
در این میان هم جمهوری اسلامی ایران و هم ایالاتمتحده آمریکا میدانند تداوم وضعیت فعلی در عمل منجر به جنگ محدود یا حتی نامحدود و فراگیر در سطح منطقه خواهد شد. به همین دلیل به نظر میرسد هنوز راههایی برای امتحان کردن وجود دارد.
شاید سادهانگاری به نظر برسد اما تجربه تاریخی به ما نشان میدهد یک دیپلمات حرفهای میتواند امور ناممکن را ممکن کند. اگر غیر از این باشد که دیگر نیازی به دیپلمات نیست. هر کسی میتواند در شرایط عادی وضعیت مناسبات را به پیش ببرد. اما آنجایی نقش دیپلمات کارکشته و حرفهای معلوم میشود که مانند هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق ایالاتمتحده آمریکا و دیپلمات مشهور عمل کند. هنری کیسینجر در سال 1971 در راه پکن فصل جدیدی را برای مناسبات میان چین و ایالاتمتحده آمریکا گشود؛ آن هم در حالی که کمتر کسی باور میکرد تنها کمتر از یک سال بعد ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده آمریکا بهصورت رسمی از پکن بازدید کند.
در این مسیر نه چینیها آمریکایی شدند و نه آمریکاییها در برابر دو غول کمونیست آن زمان یعنی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و چین، مضمحل شدند. اگر شوروی دو دهه بعد از آن زمان فروپاشید به دلیل مشکلات داخلی خود بود که صدالبته بسترساز سوءاستفاده طرف مقابل، یعنی ایالاتمتحده آمریکا شد. وگرنه همین چینیها هم توانستند با ایالاتمتحده آمریکا تعامل داشته باشند بدون آنکه دست از اهداف انقلاب کمونیستی چین بردارند.
بنابراین همچنان میتوان به پذیرش سیاست تعامل بهجای تقابل امیدوار بود. بدون آنکه لازم باشد برای بازگشودن در دیپلماسی از ارزشهای انقلاب دست برداشت. در این حالت میتوان تصور کرد دونالد ترامپ به تهران سفر کند، یا دو طرف در کشور سومی دیداری در سطح روسای جمهوری برگزار کنند. برای آنکه دیدارهای بیحاصل دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در افکار عمومی تداعی نشود، لازم است برنامهریزی دقیقی با تعیین هدف مشخص، دستور کار معین و برنامهای که بتواند مسیر جدیدی را پیشروی هر دو طرف باز کند، ارائه شود.
بیتردید این سیاست میتواند به استقرار صلح و امنیت در منطقه غرب آسیا نیز کمک کند. در حالی که تداوم اختلافهای تهران و واشنگتن میتواند اوضاع منطقه را به شکلی بدتر از وضعیت کنونی درآورد.
برای اینکه ایالاتمتحده آمریکا متقاعد شود سیاست تحریم ایران به نتیجه نمیرسد و حتی ممکن است وضعیت منطقه را به جنگی ناخواسته بکشاند، لازم است ایران در سیاستهای اقتصادی داخلی خود، اصلاحات ساختاری و مبنایی به عمل آورد. علاوه بر این، برگزاری یک انتخابات فراگیر و همهجانبه میتواند پشتیبانی مردم از نظام را بار دیگر در بهترین شکل خود به نمایش بگذارد.
قدرت پشتیبانی مردم برای هر دولتی معجزه میکند. زیرا مادامی که مردم از حکومتهایشان حمایت کنند، هیچ قدرتی نمیتواند آنها را به زانو درآورد. برعکس همین قضیه هم صادق است؛ یعنی دولتها قبل از آنکه از نیروی خارجی ضربه بخورند از داخل دچار مشکل میشوند. البته معمولاً اینگونه تفسیر میشود که مشکلات داخلی هم نتیجه سیاستهای مداخلهجویانه خارجی است، بدون آنکه به ضعف عملکرد داخلی توجه شود.
امروز ایالاتمتحده آمریکا روزبهروز از جایگاه ابرقدرتی گذشته خود فاصله میگیرد و مشکلات درونی خود را به بهترین شکل از زبان دونالد ترامپ بروز میدهد.
آمریکای امروز شعار جهانی شدن را کمکم به کناری میگذارد و شعار «همه با من» را مطرح میکند. رئیسجمهور کنونی ایالاتمتحده آمریکا هیچ نگرانی از بابت اینکه بگوید «اول آمریکا» ندارد، بنابراین تامین منافع ایالاتمتحده آمریکا را در درجه نخست قرار داده است و حتی متحدان آمریکا باید خود را با وضعیت ابرقدرت رو به افول تطبیق بدهند.
در این مسیر دو راه پیش روی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. مسیر اول این است که ایران همچنان منتظر بماند تا با افول ابرقدرتی ایالاتمتحده آمریکا (که معلوم نیست دقیقاً چه سالی خواهد بود) و همچنین درخشش جمهوری اسلامی ایران در سالهای آتی، دو طرف در وضعیت جدیدی از مذاکره یا مصالحه قرار بگیرند. اما مسیر دوم امتحان کردن یک رویکرد جدید است که این رویکرد به ما میگوید میتوان زیر سلطه ایالاتمتحده آمریکا نرفت اما با این کشور سر دعوا هم نداشت. این رویکرد به ما میگوید میتوان همچنان مستقل ماند، اما با ایالاتمتحده آمریکا هم سیاست تعامل محدود را در پیش گرفت. میتوانیم قدرت منطقهای باشیم اما منافع ایالاتمتحده آمریکا را هم به چالش نکشیم.
اگر بخواهیم از نگاه هزینه و فایده به آینده مناسبات ایالاتمتحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران بنگریم میتوان به راهحلهای تازهای برای تامین منافع مشروع فکر کرد. اما اگر بر این باشیم که تضاد جمهوری اسلامی ایران و ایالاتمتحده آمریکا یک تضاد مبنایی است و با تعامل سازنده قابل برطرف شدن نیست، در آن صورت است که همچنان باید بر مسیر فعلی که در پیش گرفتهایم، اصرار بورزیم. اما به چه نتیجهای میرسیم؟ وضعیت امروز کشور دورنمای درخشانی را به ما نشان نمیدهد.