اقتصاد تیغ و قمه
آیا بین گندهلاتها و اقتصاد زیرزمینی رابطهای وجود دارد؟
میگویند یکی از خونبارترین نبردهای حیاتوحش میان شیرها و کفتارها در صحرای اتیوپی در جنوب آدیس آبابا بود. نبردی که دو هفته طول کشید و 35 کفتار و 6 شیر در آن کشته شدند. احتمالاً یکی از دلایل این جنگ خونین منابع غذایی مشترک است اما دلیل مهمتر این جدال، توسعه و حفظ قلمرو (Territory) است. شیرهای نر با ادرار، قلمرویی برای خود تعیین میکنند و تعرض کفتارها به این قلمرو آغاز نبردی است که گاه مدتها طول میکشد.
مرضیه محمودی: میگویند یکی از خونبارترین نبردهای حیاتوحش میان شیرها و کفتارها در صحرای اتیوپی در جنوب آدیس آبابا بود. نبردی که دو هفته طول کشید و 35 کفتار و 6 شیر در آن کشته شدند. احتمالاً یکی از دلایل این جنگ خونین منابع غذایی مشترک است اما دلیل مهمتر این جدال، توسعه و حفظ قلمرو (Territory) است. شیرهای نر با ادرار، قلمرویی برای خود تعیین میکنند و تعرض کفتارها به این قلمرو آغاز نبردی است که گاه مدتها طول میکشد. اما شیر نر به خوبی میداند چگونه باید به این جدال دائمی پایان دهد و موقتاً در آن پیروز شود. او ابتدا ماده کفتار آلفا را میکُشد، کسی که رهبر گروه است. با مرگ کفتار ماده، یا گروه از هم میپاشد یا یک ماده کمتجربه جانشین او میشود. در هر دو صورت شیر نر پیروز میدان است. شیرها باید کفتارها را بکشند تا خودشان و تولههایشان کشته نشوند و گله بزرگتری داشته باشند. آنها میکشند تا زنده بمانند.
برخی میگویند ماجراهای اخیر، دو گنده لات تهران و حواشی آن مصداق بارز جدال شیرها و کفتارهاست. آنها بر سر قلمرو با هم در جدال بودند و شعارشان هم احتمالاً این بود: «بکش تا زنده بمانی.» سال گذشته یکی از گنده لاتهای تهران، رفیقش را کشت و به زندان رفت. عدهای در زندان او را کشتند و شایعه شد این قتل به دستور گندهلات دیگری بوده و چند ماه بعد، شش نفر او را با ضربات متعدد چاقو مصدوم کردند و باز شایعه شد این حمله، در واکنش به کشتن گنده لات اولی بوده. نوچههای آنها برای هم خط و نشان میکشند. اما دلیل این تنشها و خونها چیست؟ برخی میگویند ریشه این درگیریها نمایش قدرت است و برخی دیگر معتقدند ریشه این درگیریها در اقتصاد زیرزمینی است. لاتها از اقتصاد زیرزمینی محافظت میکنند و گاهی تنش میان فعالان اقتصاد زیرزمینی، به زد و خورد لاتها در خیابان منجر میشود. اما آیا بین گندهلاتها و اقتصاد زیرزمینی رابطهای وجود دارد و آنها مدام بر سر شکار و توسعه قلمرو با هم درگیرند؟
اقتصاد و لاتها؟
واژه «اقتصاد زیرزمینی» بهصورت رسمی در سال 1972 از سوی کارشناسان سازمان بینالمللی در کشور کنیا به کار برده شد. اصطلاحی که به واحدهای کوچکی اطلاق میشد که در تولید کالاها و خدمات فعالیت داشتند، اما قابل تشخیص، ثبت یا حمایتشده از سوی دولت نبودند. چهار دسته فعالیت در حوزه اقتصاد زیرزمینی قرار میگیرد:
اقتصاد ثبتنشده بر پایه فعالیتهای اقتصادی: درآمد حاصل از اقتصاد ثبتنشده درآمدی است که باید در سیستمهای حسابداری ملی ثبت شود اما ثبت نشده است.
اقتصاد غیررسمی: شامل فعالیتهای اقتصادی است که از هزینهها تمرد کرده و از حقوق مصرح از قوانین و قواعد اداری در مورد روابط مالکیتی، اجازه تجاری، قراردادهای کاری، اعتبار مالی و سیستمهای تامین اجتماعی، مستثنی میشود.
اقتصاد گزارشنشده: فعالیتهای اقتصادی که قانونی انجام میشود اما از پرداخت مالیات فرار میکنند. IMF اخیراً گزارشی درباره اقتصاد زیرزمینی در ایران منتشر و اعلام کرده حجم اقتصاد زیرزمینی در ایران 17 درصد از کل فعالیتهاست. اما کارشناسان میگویند این عدد مربوط به اقتصاد گزارشنشده است. فعالیتهایی که از پرداخت مالیات تمرد کردهاند.
اقتصاد غیرقانونی: شامل آن بخشی از فعالیتهای اقتصادی است که با نادیده گرفتن قوانین تجاری کار میکنند و نمونه بارز آن توزیع کالاها و خدمات ممنوع نظیر قاچاق مواد مخدر، مشروبات الکلی، قاچاق اسلحه، قمار و فحشاست.
رابینهود یا خلافکار؟
در دنیا خلافکارهای بزرگ و گروههای تبهکاری بخش مهم اقتصاد غیرقانونی را در اختیار داشتند. آنها اصولاً باندهای بزرگ تشکیل میدادند و قلمرویی برای فعالیت خود وضع میکردند. یا خودشان مستقیم وارد تجارت غیرقانونی میشدند یا از تجارتهای ممنوعه محافظت میکردند. در دیگر کشورها این افراد معروفاند و گاه شهرت جهانی دارند. مانند آلکاپون که یکی از معروفترین خلافکارهای آمریکایی است و در زمان ممنوعیت خرید و فروش مشروبات الکلی در آمریکا، بر بخشی از اقتصاد زیرزمینی شیکاگو حکمرانی میکرد.
پابلو اسکوبار قاچاقچی کلمبیایی کوکائین در سال ۱۹۸۰ حدود ۸۰ درصد از کوکائینهای قاچاقشده به آمریکا را تامین میکرد. تجارتی پر از خونریزی و کشت و کشتار. گفته میشود درگیریهای خونینش در دهههای 80 و 90 میلادی حداقل چهار هزار نفر را به کام مرگ فرستاد. اما جالب اینکه او خودش را تبهکار نمیدانست و حتی از سوی مردم لقب رابینهود گرفت. چیزی که گندهلاتهای ایران هم در آرزو و مدعی آن هستند. یاکوزاها هم از دار و دستههای خلاف ژاپن بودند. آنها خلافهای متعددی داشتند اما مهمترین کار آنها پخش مواد مخدر، اسلحه و زد و خوردهای خیابانی بود.
اما همه خلافکارها در اقتصاد غیررسمی فعال نبودند. برخی فقط زد و خوردهای خیابانی راه میانداختند و در کنار آن، کسبوکاری کوچک داشتند. مانند آپاچیها؛ گروهی که در فرانسه اوایل قرن بیستم و در بحبوحه شروع جنگ جهانی اول در خیابانهای پاریس حکمرانی میکردند. کار عمده آنها زد و خوردهای خیابانی بود. در برخی از کشورها اما این زد و خوردها با اهداف خاص انجام میشد. مانند «دار و دسته هیچندانها» که در دوران جنگ داخلی ایالات متحده در منطقه بالتیمور فعال بودند. آنها به خدمت فعالان سیاسی ملیگرا درآمده بودند و مردم را با زور و تهدید وادار به رای دادن به کسانی که خودشان میخواستند میکردند. اما با شیوههای خطرناک. مراکز رایگیری را قرق میکردند، مردم را کتک میزدند، رایدهندگان را در زیرزمینهای نمناک نگه میداشتند و گاهی همخانهها را آتش میزدند.
در کل دنیا، تبهکاران و دارو دسته آنها یا در اقتصاد زیرزمینی فعال بودهاند یا در خدمت سیاستمداران بودهاند.
شرخر یا لات بامرام؟
اما در ایران گندهلاتها و اراذل کدام راه را رفتهاند؛ اقتصاد زیرزمینی یا سیاست؟ اگر دو گنده لات اخیر را که در ابتدا گفتیم، مشتی از خروار گندهلاتها یا اوباش بدانیم، خودشان بارها گفتهاند فقط لات بامراماند یا به قول نوچههایشان از «خوبای تهران» هستند. این یعنی اینکه نه کار اقتصادی میکنند و نه کار سیاسی. آنها حسابشان را از اراذل و اوباش جدا میکنند و در پی روزی حلالاند. اگر هم زد و خوردی راه بیندازند حتماً ماجرا ناموسی بوده و نه چیز دیگری. در یکی از ویدئوهایی که از آنها در شبکههای مجازی منتشر شد یکی از آنها در معرفی خودش گفت: «نه سارقم و نه زورگیر و چون روی ناموس غیرت دارم مزاحم ناموس مردم هم نمیشوم.» ماجرای قتل حسین، رفیقش هم ماجرای ناموسی بوده. او گفته بود حسین فحش ناموس داد و با هم درگیر شدیم! اما بالاخره لاتها هم شغلی دارند. روزنامه ایران به نقل از این گنده لات در زمان بازداشت میگوید: «در باشگاه ورزشی داروی بدنسازی میفروشم.» اما شایعاتی وجود دارد که او و دیگر اشرار تهران فعالیت اقتصادی داشتهاند. اما شاید این فعالیتها نهایتاً در حد شرخری بوده. چیزی که خودش هم به آن اشاره کرده و گفته بود: «رفیقامون نمایشگاه ماشین دارن. دو نفر معامله میکنن یه خیری هم به ما میدن.» با این گفته، او شرخر بوده. فردی که در باشگاه یا نمایشگاه خودرو مینشسته و امنیت باشگاه با مشتریان خاص یا معاملات چند صد میلیونی خودرو را تامین میکرده. یکی از مشتریهای او در اینستاگرام نوشته بود: «سال 89 یا 90 از فردی به نام حاجی دو میلیارد تومان طلب داشتم حکم جلبش را هم داشتم اما چون در کلانتری کلاغ داشت، نمیتوانستیم بگیریمش. به سراغ مرحوم... رفتیم و او حاجی را به دام انداخت. دستمزدی که طلب کرد 10 کولر و 10 عدد یخچال برای چند خانوار فقیر در جاده خاوران بود.»
با این اوصاف او یکی از شرخرهای معروف بوده. شرخری در ایران همیشه راهی میانبر برای دور زدن روند طولانی وصول چکهای برگشتی و بدهیهای مالی بوده است. شرخرها اصولاً مال مرده را زنده میکنند و درصدی از آن را برمیدارند. به عبارتی چون روند قضایی و حقوقی در ایران طولانی است، این مسوولیت به شرخرها سپرده میشود. احتمالاً بازار بزرگی هم وجود دارد. با گشتی در اینستاگرام میتوان با دهها لات آشنا شد. افرادی که هر کدام در تلاشاند بدن و خالکوبی و جای تیزی بیشتری را به نمایش بگذارند. برای هم رجز میخوانند و هم را به دعواهای خیابانی دعوت میکنند. دعواها نمایش قدرت است و راهی برای دیده شدن و حتی بازاریابی و کسب مشتری. اگرچه یکی از آنها در بیان دلیل دعواهایش میگفت: «شیر اگر مدتی شکار نکند، شکار کردن یادش میرود.»
لات یا صاحب بار؟
اما برخی معتقدند شرخری کسر شأن گندهلاتهاست. آنها کسبوکارهای بزرگتری دارند. برخی آنها را «گنده لاتهای صاحببار تهران» توصیف میکند. یعنی کسی که از موادفروشان در برخی مناطق تهران باج میگرفته و گروه داشته و همین کار، عامل اصلی دعواهای میان آنها و دار و دستههایشان بوده. یا همان جدال شیرها و کفتارها بر سر شکار و قلمرو. اما آیا آنها خودشان شیر و کفتارهایی هستند که بر سر قلمرو به جان هم افتادهاند یا اینکه آنها تنها محافظان کسبوکار دیگراناند. تنش در میان دو گروه دیگر است و نمودش گاهی خونی است که از بدن گندهلاتها روی زمین ریخته میشود یا شناسایی و دستگیری باندهای خلافی که گاه خبر شناسایی و بازداشت اعضای آن را میشنویم. در این حالت گندهلاتها احتمالاً امنیت اقتصاد زیرزمینی را بر عهده دارند. چراکه اقتصادهای غیررسمی نیاز به تامین امنیت دارند و چه کسی برای این کار بهتر از گندهلاتها؟ این گروه اما در مقایسه با داداشیهای بامرام خطر بیشتری دارند. آنها تولید و توزیع کالاها و خدماتی را که در اقتصاد رسمی ممنوع است بر عهده میگیرند و گاهی هم خودشان کسبوکار کوچکی راه میاندازند. پس از مدتی پولی میگیرند، نوچههایشان را زیاد میکنند و تشکیلاتی راه میاندازند. آن وقت است که هرکدام میکوشد قلمرو بزرگتری بگیرد و دیگری سعی میکند رقیب پایش را از گلیمش درازتر نکند و اگر کرد، باید برای مُردن آماده شود.
گمانه دیگری هم وجود دارد. اقتصاد غیررسمی در ایران هم اسلحه دارد هم پول و هم رابطه. پس به تیزی و تیغ و قمه لاتها نیازی ندارد. این گمانه میگوید نهایتاً سهم گندهلات از اقتصاد غیررسمی باج کوچکی باشد که از چند خردهفروش مواد مخدر میگیرند یا طلبهایی که گاهی وصول میکنند.
اقتصادِ خلاف
آیا اقتصاد زیرزمینی در دنیا در حال رشد است؟ در آمریکا نه! اقتصاد زیرزمینی-مواد مخدر، روسپیگری، قمار و دزدی- در سال 1980 حدود 4 درصد از GDP بود و سال 2018 تنها یک درصد. در ایران جواب مثبت است. اگرچه آمار مستند منتشرشدهای وجود ندارد. اما مثلاً با استناد به گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور در شهریور سال جاری «سن مصرف مواد مخدر در ایران به 15 سال رسیده و مرگومیر ناشی از مصرف مواد مخدر در مقایسه با سال 97 بیش از ۲۳ درصد رشد کرده است». همچنین گزارش 2018 سازمان بهداشت جهانی مدعی شده رتبه مصرف مشروبات الکلی در ایران در بین 189 کشور جهان 9 است هرچند درخصوص این ادعاها تردید جدی وجود دارد و بعضاً تکذیب هم شدهاند، اما حتی اگر به این موارد هم استناد نکنیم، فهرست ممنوعیتهای وارداتی و صادراتی و آمار فرار مالیاتی حتماً ما را متقاعد میکند که اقتصاد زیرزمینی رشد کرده است. چه اقتصاد ثبتنشده، چه اقتصاد غیررسمی و چه غیرقانونی.
اما بین گندهلاتها و اقتصاد زیرزمینی چه رابطهای وجود دارد؟ احتمالاً رابطه مستقیم است. اما لاتها و تبهکارها زاییده اقتصاد غیررسمیاند یا خودشان آن را ایجاد کردهاند؟ بگذاریم تاریخ جواب بدهد: در فاصله سالهای 1920 تا 1933 تولید، فروش و جابهجایی الکل در آمریکا ممنوع شد. نتیجه ظهور آل کاپون، قاچاقچی معروف بود. 1933 ممنوعیت برطرف شد و این نقطه پایان اقتصاد مشروبات الکلی در آمریکا بود.
تاکنون هرکدام بارها دستگیری گروههای تولید و توزیع مشروب و مواد را دیدهایم. اما آیا کسی تاکنون خبر دستگیری باند تولیدکنندگان و توزیعکنندگان شکلات را شنیده؟