تصاویر ناهمخوان
آیا اروپا میتواند در کنار ایران برجام را حفظ کند؟
توافقنامه هستهای ایران کلید گشایش بسیاری از درها در بسیاری از موضوعات پیشروی جمهوری اسلامی بود که تا پیش از آن به روی ایران بسته بود.
توافقنامه هستهای ایران کلید گشایش بسیاری از درها در بسیاری از موضوعات پیشروی جمهوری اسلامی بود که تا پیش از آن به روی ایران بسته بود. انعقاد این قرارداد موجب تغییر جایگاه ایران در حوزه منطقهای و فرامنطقهای و نیز شکستن سیاست تهدیدانگاری جمهوری اسلامی در دستگاه اندیشهای مردم، رسانهها، لایههای نخبگی و دولتها شد و به واسطه آن ایران توانست خود را در جایگاهی قرار دهد که دیگر بازیگران ناگزیر به پذیرش این تغییر وزن شوند. تغییر وزن ایران در منطقه و جهان موجبات نگرانی و تامل را در سطح بینالمللی برای برخی از بازیگران فراهم آورد که قدرتمندتر شدن ایران را به معنای کاهش نفوذ خود، ورود بازیگر رقیب و نیز افزایش احتمال عقب راندن آنها از حوزه منافع تعریفشده یا اعلامیشان میدانند.
هنگامی که خبر خروج آمریکا از برجام اعلام شد واکنشها به این خبر با توجه به تغییر نگاه به ایران و کاهش سطح تنش این بازیگر با آمریکا متفاوت بود. خروج آمریکا از برجام و پایبندی ایران و دیگر کشورهای امضاکننده بدان تبعات چندی در پی داشته و این خروج به طور قطع بیتاثیر نبوده و نخواهد بود. از یکسو، تمامی امتیازات ضمنی که آمریکا برای ایران به واسطه برجام در نظر گرفته بود به محاق رفته و از سوی دیگر تحریمهای گسترده و وعده دادهشده میرود تا چارچوب نظام سیاسی ایران را هدف قرار دهد. اعتراض ایران به دیگر بازیگران که تهران را تشویق به ماندن پای قرارداد میکنند نیز از همین منظر است. چراکه با روی کار آمدن ترامپ بار دیگر سیاست تغییر نظام سیاسی ایران
در دستور کار آمریکا قرار گرفته و این در حالی است که در این هنگامه ائتلاف عربی-عبری نیز با همین هدف و با دشمنانگاری ایران عملیات اطلاعاتی-امنیتی و نظامی را در پیش گرفته و آنچه از خروجی اندیشکدههای مطرح بینالمللی بهخصوص آمریکایی به دست میآید، ایجاد یک نگاه متفاهم نسبت به ایران در واشنگتن-تل آویو-ریاض است. چیزی که تا پیش از این در لایههای قدرت این بازیگران وجود داشت اما با این قدرت در راس پیگیری نمیشد.
در این برهه، اتحادیه اروپا، روسیه و چین خواهان پایمردی ایران نسبت به تعهدات خود هستند و ایران نیز تا امروز رفتاری توام با طمانینه نسبت به تهدیدات منطقهای و بینالمللی نشان داده و در قبال خروج آمریکا از برجام یا ائتلاف عبری-عربی واکنشی تند و سیاستی خاص با نمود بیرونی که قابلیت بهرهبرداری را به بازیگر رقیب دهد، از خود بروز نداده و مداوماً بر این نکته پای میفشارد که ایران به تعهدات خود که در حوزه بینالمللی و چارچوب حقوق بینالملل به امضا رسیده، متعهد است، اما در قبال این پایبندی تضمینهای جدی طلب میکند. موضوع سفر هیات ایرانی به اروپا و دور گفتوگوهای ایران و اتحادیه اروپا نیز همین تضمینهاست و اینکه آیا اتحادیه اروپا در قبال پایمردی ایران در این راه از تهران حمایت خواهد کرد. این مهمترین سوالی است که در اذهان در مورد شرایط اخیر شکل گرفته اما سوال اصلی این است که محذورات و مقدورات اتحادیه اروپا در قبال ایران و آمریکا به چه اندازه است. آیا اتحادیه اروپا و به طور ویژه آلمان، فرانسه و انگلستان در رویارویی ایران و آمریکا توان یا اراده گرفتن موضع مستقل و پذیرفتن هزینه این انتخاب را دارند.
پیشتر بسیاری همچون من در یادداشتهای متعدد به نقش دیپلماسی و احتمال کاهش اثر تحریمها بر اثر هماهنگی سیاستها میان ایران و چهار کشور دیگر امضاکننده برجام پرداختهاند اما نکته حائز اهمیت این است که آیا جمهوری اسلامی ایران مقدورات و محذورات این بازیگران را در قبال آمریکا در نظر میگیرد و خواستههای تهران از آنها با منطق بازیگری و کنشگری آنها همخوانی دارد؟ این سوال مهمی است و چند نشانه برای عدم یکسانانگاری اهداف وجود دارد. برای مثال جمهوری اسلامی از اروپاییان تعهدات جدی برای عدم تاثیر دایره تحریمها در قراردادهای کلان اقتصادی دارد. در حالی که اتحادیه اروپا یا به طور اخص دولت فرانسه نمیتواند به شرکت سیتروئن یا توتال بگوید در ایران بمانید و این رقم سرمایهگذاری داشته باشید. ورود یا خروج این شرکتها با همراهی و حمایت دولتها صورت میگیرد اما منطق سرمایهداری است که آنها را به سوی بازارها میکشاند و گریزان میکند. اروپاییها بارها گفتهاند شرکتهای بزرگ با توجه به حجم مراودات چند صد میلیارددلاریشان با آمریکا نمیتوانند به خاطر بازار چندده میلیوندلاری ایران تحریمها و جریمههای سنگین را به جان بخرند، اما ایران میتواند از سرمایهگذاری جدی و زیرساختی شرکتهای نوپا که شعب دیگری در دیگر کشورها ندارند استفاده کند که هم ایران روابط اقتصادی و جریان سرمایه را داشته باشد و هم این شرکتها متضرر نشوند. اما تجربه نشان داده ایران به بخش تصویرسازی بسیار بها میدهد و میل دارد حضور توتال یا رنو و دیگر شرکتها را برای خود به صورت یک تابلوی تمامنما که روی آن نوشته شده ایران روابط مستحکمی با غرب دارد به نمایش بگذارد که این امر در شرایط حاضر میسر نیست.
همچنین از دیگر وجوه قدرت دیپلماسی باور به احتمال آسیبپذیری و شکسته شدن توافقات است که این امر شما را به سمت پیشبینی و ایستادگی در مقابل مولفههای شگفتیساز میبرد اما به نظر میرسد آنچه ما از اروپاییان میخواهیم با تصویری که اروپاییان از خود ارائه میدهند همخوانی ندارد. اروپا روی مولفههایی نظیر حقوق بشر، برنامه موشکی ایران، آزادیبیان، حمایت از گروههای تروریستی و... با شدت و ضعف متفاوت با آمریکا همرای است اما باور دارد بر هم خوردن برجام و از دست دادن فرصت مذاکره با ایران هزینه بسیار بیشتری برای نظام بینالملل خواهد داشت.
همچنین این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که تهدیدانگاری ایران برای اروپا و آمریکا به یک معنا نیست. به همین سبب نوع و جنس هراس اروپا از برهم خوردن نظم منطقه یا احتمال رویارویی با ایران یا رویارویی با نایبهای ایران در منطقه که به طریقی نظم و شالوده منطقهای را بر هم بریزد با آمریکا فرق دارد. در همین حین نگاه ایران نیز به ماجرا بسیار متفاوت است. ایران تمامی تحریمها و کنش بازیگران منطقهای را با هدف برهم زدن شالوده داخلی نظام و نیز کمک به فروپاشی از درون میداند و بر همین اساس نوع و جنس نگرانیهایش بسیار متفاوت است و هر تلاشی برای برهم خوردن نظم اقتصادی و اجتماعی را که موجب افزایش نارضایتی داخلی شود، به هیچ روی نخواهد پذیرفت. به همین دلیل مهمترین موضوعی که در مذاکراتش با اروپا بر آن تاکید دارد تضمینهای اقتصادی جدی است و این چیزی است که اروپا با اما و اگرهای بسیار به آن پاسخ داده است.
نکتهای که در بسیاری از تحلیلها مغفول مانده، تمایل یکسان اروپا و آمریکا به تغییر مفاد برجام است و اینکه در این موضوع و در موضوع کمک به تغییر رفتار ایران در منطقه مشکلی میانشان وجود ندارد.
مشکل در نحوه مواجهه با ایران است. از دید اتحادیه اروپا ایران توان و ظرفیت بر هم زدن نظم و نیز بالابردن هزینه بسیاری از بازیگران منطقهای و حتی اروپا را دارد و همچنین در صورت وقوع هرگونه ناآرامی در داخل ایران، نظم و شالوده امنیتی منطقه برهم خواهد خورد و اروپا همانطور که بحران پناهندگان در چند سال اخیر به او گوشزد کرد، یارای مقابله با بحرانهای انسانی در سطح وسیع را ندارد و از اینرو تمام تلاش خود را برای نگه داشتن سطح بحران در میز مذاکره میکند.
همچنین در دنیایی که ایران به درون مرزهایش رانده شده باشد به طور قطع عربستان، ترکیه، رژیم صهیونیستی و بازیگران خرد جای او را خواهند گرفت که این امر به طور قطع منطقه را وارد فاز امنیتی جدیدی خواهد کرد که با توجه به پیچیدگیهای موجود در بافت اجتماعی و سیاسی منطقه، حداقل در بازه زمانی 10ساله منطقه از دام بحرانهای دومینووار در امان نخواهد ماند.