سرنوشت جنگ
جنگ غزه به کجا خواهد رسید؟
دفتر نخستوزیر اسرائیل به تازگی اعلام کرد که سرویس اطلاعاتی این کشور از طریق قطر، پاسخ حماس را در مورد توافق آتشبس دریافت کرده و در حال بررسی آن است (اسپوتنیک). محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر قطر، در جریان دیدار با آنتونی بلینکن در 30 ژانویه، گفت که واکنش حماس به آخرین طرح برای برقراری آتشبس در غزه و آزادی گروگانها، «بهطور کلی مثبت» بوده است. در همین روز، حماس هم اعلام کرد پاسخ خود را به چهارچوب پیشنهادی برای آتشبسی تازه در غزه ارسال کرده است. آمریکا و اسرائیل هر دو گفتهاند در حال بررسی پاسخ حماس هستند. در همین رابطه جو بایدن رئیسجمهور آمریکا اعلام کرد که پاسخ حماس به چهارچوب توافق پیشنهادی را دریافت کردیم و مذاکرات در مورد اسرا ادامه دارد و اکنون قصد ورود به جزئیات آن را ندارم. به هر روی تحرکات در مورد توافق برای آزادی گروگانها و توقف جنگ در غزه به شدت در جریان است.
پارلمان اروپا هم با تصویب قطعنامهای برای نخستینبار خواستار برقراری «آتشبس دائمی» در غزه و آغاز تلاشهای سیاسی برای یافتن راهحلی به منظور پایان دادن به جنگ میان اسرائیل و حماس شد. این قطعنامه که صرفاً ماهیت نمادین دارد و از وزن حقوقی قابل ملاحظهای برخوردار نیست پس از مصالحه و رایزنیهای صورتگرفته برای جلب رضایت قانونگذاران راست میانه، در نهایت با ۳۱۲ رای موافق در برابر ۱۳۱ رای مخالف و ۷۲ رای ممتنع به تصویب رسید. درخواست آتشبس دائم از سوی نمایندگان اروپایی نشاندهنده تغییر قابل توجهی در موضع قبلی پارلمان اروپاست که ماه اکتبر گذشته تنها «وقفه بشردوستانه» برای تسهیلِ جریان کمکرسانی به غیرنظامیان در غزه را خواستار شده بود. این درخواست در قالب قطعنامهای با ۵۰۰ رای موافق در برابر ۲۱ رای مخالف و ۲۴ رای ممتنع از سوی نمایندگان پارلمان اروپا به تصویب رسیده بود.
در ادامه تلاش برای آتشبس، تیم لیندرکینگ، فرستاده ویژه آمریکا در یمن، طی سفری که به عمان داشت گفت، عمان در تلاش برای ایفای نقش میانجی با «انصارالله» است. تلاشها برای محدود کردن حملات انصارالله یمن به کشتیها در دریای سرخ در جریان است.
با همه اینها تحرکات و فعالیتهای فشرده دیپلماتیک پیرامون آتشبس نمیتواند در همین موضوع کوچک محدود بماند. چنان که عربستان اعلام کرد تا زمانی که کشور فلسطین به رسمیت شناخته نشود هرگز مناسباتمان با اسرائیل عادی نخواهد شد و هرگز با این رژیم روابط دیپلماتیک برقرار نخواهیم کرد.
از سوی دیگر بر پایه گزارش الجزیره رایدهندگان جوان که برای پیروزی بایدن در انتخابات قبل (۲۰۲۰) بسیار مهم بودند و همچنین دموکراتهای جوان به ویژه آنها که در حوزه سیاست خارجی فعال هستند، از مسائل پیشآمده درباره اسرائیل و صلح خاورمیانه ناراضیاند. آنها بایدن و تیمش را به دلیل مواضع متناقض در مورد جنگ روسیه علیه اوکراین و جنگ اسرائیل علیه غزه، به ریاکاری متهم میکنند. در واقع سرنوشت بایدن در انتخابات نوامبر به این بستگی دارد که مسلمانان و عرب-آمریکاییها تصمیم بگیرند به او رای دهند یا خیر.
در همین رابطه بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که به زودی غزه شاهد آتشبسی طولانیتر از پیش خواهد بود، زیرا استمرار جنگ غزه که چهارمین ماه خود را پشت سر نهاده بر پایه عوامل زیر نمیتواند در همین قالب ادامه یابد:
۱- ناامنی کشتیرانی دریای سرخ که بیش از ۳ /۵ تریلیون دلار از آن میگذرد برای اقتصاد جهان فلجکننده است. تداوم این ناامنی جهان را به مرز اقدام یکپارچه علیه حوثیها سوق خواهد داد.
۲- پیامدهای تداوم خشونت اسرائیل علیه مردم غزه و فلسطین و رشد سریع نفرت از این کشتار تخمینبردار نیست. بعید نیست استمرارش جهانیان و ملتهای منطقه را وادار به واکنشهای غیرقابل پیشبینی کند.
۳- با تداوم جنگ غزه، صلح ابراهیم به عنوان بزرگترین دستاورد تاریخی-دیپلماتیک اسرائیل در مناسبات با اعراب، در خطر خواهد افتاد یا دستکم پیشرفتش متوقف خواهد شد.
۴- شقاق و شکاف در جامعه شکننده اسرائیل بین احزاب گوناگون و نیز با شهرکنشینان گسترش خواهد یافت.
۵- فرسایشی شدن جنگ کمخطر نیست و روزانه بیش از 300 میلیون دلار خرج برای مالیاتدهندگان به بار خواهد آورد.
در این گزارش تلاش میکنیم ضمن بررسی تاریخچه تحولات اخیر در غزه به این پرسشها پاسخ دهیم که آیا شاهد آتشبس در غزه خواهیم بود؟ فشار کشورهای منطقه میتواند روند آتشبس را سرعت ببخشد؟ آیا آمریکا به دنبال آتشبس در غزه است؟ آیا آتش جنگ غزه منطقه را فرامیگیرد؟ و درنهایت اینکه جنگ غزه به کجا خواهد رسید؟
ماجرا از کجا آغاز شد؟
ماجرا از جایی شروع شد که گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی گروه حماس در سحرگاه روز شنبه 7 اکتبر حملهای غافلگیرکننده به نام طوفانالاقصی را علیه اسرائیل آغاز کردند. در همین رابطه «محمد ضیف»، فرمانده شاخه نظامی حماس در غزه در بیانیهای از آغاز عملیات جدید برای «آزادسازی محوطه حساس مسجدالاقصی» خبر داده و گفته «زنان معتکف در مسجدالاقصی را مورد حمله قرار دادند و حرمت این مسجد را زیر پا گذاشتند در حالی که قبلاً به آنها هشدار داده بودیم». او در ادامه این بیانیه گفته «دشمن پیشنهاد ما را برای مبادله انساندوستانه اسرا نپذیرفت و هر روز جنایات آن در کرانه باختری ادامه دارد. آغاز عملیات طوفانالاقصی را اعلام میکنیم و از همه فلسطینیها میخواهیم که از هرکجا هستند با اشغالگران اسرائیلی مبارزه کنند». حماس در بیانیهای از همه مبارزان جریان مقاومت در کرانه باختری، اعراب و ملتهای مسلمان خواسته به این جنگ بپیوندند. در اینجا حماس دو دلیل را برای شروع عملیات طوفانالاقصی اعلام کرده است؛ نخست، هتاکی به زنان معتکف در مسجد و دوم، به نتیجه نرسیدن مذاکرات مبادله اسرا. البته رسانههای غربی یک دلیل سوم را مطرح کردهاند و آن حضور پرشمار بازدیدکنندگان یهودی در محوطه حساس مسجدالاقصی در هفتههای گذشته است. ماجرای درگیری زنان و نمازگزاران فلسطینی با یهودیان در محوطه حساس مسجدالاقصی به کمتر از یک ماه پیش برمیگردد. اواخر سپتامبر منابع محلی در فلسطین از حمله نیروهای اسرائیلی به نمازگزاران فلسطینی در «بابالسیلسیله» یکی از ورودیهای اصلی مسجدالاقصی خبر دادند. مدیریت مسجدالاقصی در یک توافق خاص با اسرائیل به اردنیها سپرده شده است. حماس با این توافق موافق نیست و در ۱۵ سال گذشته اعلام کرده خودش مسوول حفظ و حراست از این مسجد مقدس ادیان الهی است.
در همین راستا گردانهای عزالدین قسام بیش از ۲۵۰۰ راکت به اراضی اشغالشده (شهرهای مرکزی و جنوب اسرائیل) پرتاب کردند. اطلاعات به دستآمده حاکی از آن است که حمله 7 اکتبر علیه اسرائیل به شکل حاضر پیشتر سابقه نداشته است. ارتش اسرائیل اعلام کرده تقریباً ۲۲۰۰ موشک در رگبار اولیه به سمت اسرائیل پرتاب شده که بزرگترین حمله موشکی علیه اسرائیل از زمان کنترل حماس بر غزه در سال ۲۰۰۷ است. همچنین تعداد موشکهای پرتابشده بیشتر از موشکهای پرتابشده در جریان حملات در بحرانهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ میلادی بودهاند. گروه حماس اعلام کرده است که هدف از این عملیات «پایان دادن به همه جنایتهای اشغالگری» است. اسرائیل گروه حماس را متهم کرده که عملیاتی «ترکیبی» را همراه با پرتاب راکت و نفوذ به داخل شهرهای مرکزی و جنوب اسرائیل آغاز کرده است.
در مقابل ارتش اسرائیل حملات هوایی گستردهای را به مواضع حماس آغاز کرد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در اولین واکنش به عملیات طوفانالاقصی اعلام کرد که اسرائیل در «جنگ» به سر میبرد. او وعده داد که گروه حماس برای حملات روز شنبه «بهایی بیسابقه» پرداخت خواهد کرد. وزیر دفاع اسرائیل نیز تاکید کرد که حماس با آغاز عملیات نظامی علیه اسرائیل «اشتباهی جدی» مرتکب شده است. در ادامه ارتش اسرائیل بیش از هزار نقطه را در غزه هدف قرار داد و در نهایت در شامگاه ۲۷ اکتبر تهاجم گستردهای را در نوار غزه، با هدف نابودی حماس آغاز کرد. این حمله در بحبوحه یکسری حملات هوایی گسترده اسرائیل صورت گرفت که ارتباطات تلفن همراه و دسترسی به اینترنت را در غزه قطع کرد. در ۲۸ اکتبر، اسرائیل اعلام کرد یگانهایی که شب گذشته در داخل نوار غزه مستقر شده بودند همچنان مستقر هستند و این آغاز تهاجم اسرائیل به نوار غزه بود. ارتش اسرائیل اعلام کرد که در حال «گسترش عملیات زمینی» در نوار غزه است. ارتش اسرائیل مجدداً از ساکنان غزه درخواست کرد تا شمال را تخلیه کنند زیرا بنیامین نتانیاهو طی اظهاراتی اعلام کرده است که «مرحله دوم جنگ آغاز شده است».
آیا شاهد آتشبس در غزه خواهیم بود؟
فرسایشی شدن و طولانی شدن جنگ غزه عملاً شرایط را به سمت شکلگیری توافق بر سر آتشبس سوق میدهد. در واقع الزاماتی که برای هر دو طرف یعنی اسرائیل و حماس وجود دارد باعث میشود آنها در برهه کنونی نیاز به نوعی توافق آتشبس ولو به صورت موقت داشته باشند. برای طرف اسرائیلی مهمترین الزام فشاری است که از سمت خانوادههای اسرای اسرائیلی به نتانیاهو وارد میشود؛ به هر حال بیش از چهار ماه از این جنگ گذشته و حدود 130 نفر از اسرای اسرائیلی هنوز در دست حماس هستند و وعدهای که نتانیاهو برای آزادی اسرا از طریق عملیات نظامی داده بود هنوز محقق نشده و تنها بخشی از اسرا آزاد شدند. در سمت حماس نیز نوعی الزام برای آتشبس وجود دارد. آتشبس میتواند فرصتی برای نیروهای حماس باشد تا بدین وسیله خودشان را به نوعی احیا کنند. یکی دیگر از مزیتهای آتشبس برای حماس این است که اجازه داده میشود کمکهای بشردوستانه وارد غزه شود. این الزامات شکلگیری آتشبس را محتمل میکند.
اما مشکلاتی هم در این ارتباط وجود دارد که باعث میشود شکلگیری توافق بر سر آتشبس دشوار شود. در مرحله کنونی مشکل اینجاست که حماس وجود این اسرا نزد خود را ابزار فشاری علیه اسرائیل میداند و درصدد است که این برگ را گران بفروشد. در همین راستا حماس طرح آتشبس سهمرحلهای را ارائه کرده است. این طرح به این صورت است که در چندین مرحله اسرا آزاد میشوند، در مرحله بعد نیروهای اسرائیلی از غزه خارج میشوند و یک نوع آتشبس پایدار شکل میگیرد و در نهایت زمینه برای آزادسازی زندانیان فلسطینی و بازسازی غزه ایجاد میشود. همانطور که مشاهده میکنید مطالبات حماس مطالباتی حداکثری است و اسرائیل حاضر به پذیرش این مطالبات نیست. مقامات اسرائیلی تاکید میکنند که پذیرش آتشبس از سوی آنها به معنای پایان عملیات نخواهد بود و آنها عملیات علیه حماس را تا از بین بردن کامل این گروه در غزه ادامه خواهند داد.
میدانید که از سال 2007 تاکنون حماس کنترل نوار غزه را بر عهده دارد و از آن سال به بعد اسرائیل منطقه را زیر محاصره خود قرار داده است. در طول این سالها دو طرف بارها و بارها وارد درگیریهای متعدد چندروزه شدند که معمولاً این درگیریها بعد از چند روز متوقف میشد. اما تغییر راهبردی و امنیتی در این منطقه رخ نمیداد. معمولاً حماس ضرباتی را از نظر موشکی علیه اسرائیل وادار میکرد و اسرائیل هم پاسخ میداد و بعد از چند روز متوقف میشد. در وضعیت فعلی اسرائیل درصدد است که این وضعیت را بهطور کامل تغییر دهد. در همین راستا هدف اصلی اسرائیل این است که بر حماس غلبه پیدا کند یا حداقل حکومت حماس را از بین ببرد و تنظیمات امنیتی غزه را به نفع خودش تغییر دهد. اسرائیل تاکنون دستاوردهای میدانی حداکثری داشته اما این دستاوردها به معنای غلبه بر حماس نیست، ما شاهد این هستیم که تعداد زیادی از نیروهای حماس همچنان باقی ماندهاند و توانایی نبرد با اسرائیل را دارند.
علاوه بر این باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که در شرایطی که اسرائیل یکی پس از دیگری شهرهای غزه را فتح میکند، به راحتی حاضر به ترک منطقه نخواهد بود. به عبارت دیگر بعید است که اسرائیل با پیشرویهایی که داشته به قدرت گرفتن مجدد حماس در غزه تن دهد.
بنابراین چشمانداز آتشبس دائمی منوط به این است که طی روزهای آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد. در نهایت کسی که در عرصه میدانی غلبه بیشتری دارد میتواند در عرصه توافق آتشبس دائمی دست برتر را داشته باشد. آنگونه که پیداست اسرائیل توانایی از بین بردن حماس را ندارد اما به نظر میرسد که توانایی تغییر شرایط امنیتی در غزه را دارد، به این معنا که دیگر اجازه ندهد غزه به قبل از عملیات 7 اکتبر بازگردد. در نهایت باید گفت که امکان اجرای آتشبس مرحلهای وجود دارد اما اینکه این آتشبس به یک آتشبس درازمدت تبدیل شود، اما و اگرهای زیادی دارد و به نظر میرسد که آمادگی لازم برای دو طرف در این زمینه وجود ندارد و باید معادلات میدانی تا حدودی وضعیت را روشن کند.
فشار کشورهای منطقه میتواند روند آتشبس را سرعت ببخشد؟
شاید یکی از اتفاقات مثبتی که تحولات اخیر برای فلسطینیها داشت این بود که مجدداً این واقعیت را پیشروی همه جهانیان قرار داد که مسئله فلسطین یک زخم کهنه است که باید التیام پیدا کرده و درمان شود؛ و چنانچه این زخم درمان نشود تبعاتش نهتنها دامن فلسطین و اسرائیل، بلکه دامن تمامی کشورهای منطقه و جهان را خواهد گرفت. به هر حال شوخی نیست، صحبت از میلیونها آدم است که در وضعیت بلاتکلیفی زندگی میکنند. اصلاً موضوع ایدئولوژی نیست، شعاری هم نیست بلکه موضوعی عینی و ملموس است که اثرات و تبعاتش را مشاهده میکنیم.
میلیونها فلسطینی در این منطقه زندگی میکنند و اسرائیل نه حاضر است که در این منطقه دو دولت تاسیس شود (چیزی که سازمان ملل تاکید میکند و دستکم کشورهای غربی در موضع رسمی که دارند تاکید میکنند) و نه حتی حاضر است به این جمعیت فلسطینی تابعیت بدهد؛ اسرائیل حتی به راهحلهای بینابینی، به این صورت که یک کشور باشد و به صورت فدرال یا کنفدرالی اداره شود که فلسطینیان هم منطقه مختص خودشان را داشته باشند با میزانی از اختیارات و در عین حال مرزبندی مشخصی هم با اسرائیل داشته باشند، تن نمیدهد. متاسفانه اسرائیل موضوع را به حال خود رها کرده است. تصوری در اسرائیل بهخصوص در میان راستگراها وجود دارد مبنی بر مرگ تدریجی فلسطین، و اسرائیل تمام تلاشش را میکند تا به این مهم دست یابد. اگر در دورهای جریان میانهرو و جریان چپ در اسرائیل قائل به این بود که به فلسطینیان حقوقی بدهیم که بتوانند کشوری به اسم فلسطین تشکیل دهند اما در شرایط فعلی که قدرت در دست راستگراهاست، اساساً موضوع از دستور کار خارج شده و نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، صراحتاً اعلام میکند که ما خواهان تشکیل کشور فلسطین نیستیم، در حالی که این موضع رسمی سازمان ملل است.
اسرائیل در حال ایجاد یک وضعیت فرسایشی است تا پروژه مرگ تدریجی فلسطین را رقم بزند. اسرائیل تصور میکند که به مرور زمان و به صورت تدریجی و با پیشرفت پروژه شهرکسازی در مناطق فلسطینی و تبدیل خاک فلسطین به نوعی مجمعالجزایر که در حال حاضر در بخشی از کرانه باختری انجام شده، میتواند به این هدف دست پیدا کند. ما در جنگ غزه هم شاهد این موضوع هستیم. این رویکرد افراطی در طرف اسرائیلی به تولد رویکردهای افراطی در طرف فلسطینی منجر شده که از اساس در تقابل با موجودیت اسرائیل است.
اما ریشه اصلی این مشکلات به اقدامات اسرائیل بازمیگردد. این اسرائیل بود که توافقنامه اسلو را نادیده گرفت و اجازه نداد کشوری تحت عنوان فلسطین شکل بگیرد. واقعیت امر این است که تا زمانی که در اسرائیل نیرویی که خواهان تشکیل کشور فلسطین باشد بر سر کار نیاید، این مسئله حل نخواهد شد. بسیار بعید است که در شرایط کنونی و با آرایش موجود سیاسی در اسرائیل ما به سمت چیزی تحت عنوان دو دولت حرکت کنیم. جریان حاکم در اسرائیل راستگراست و حتی شخصی مثل نتانیاهو هم در مقابل بخشی از اجزای دیگر دولت به ظاهر شخصیت معتدلتری دارد و جریانات تندروتر از نتانیاهو هم وجود دارند، بنابراین بسیار بعید است که این جریانات بخواهند به چیزی تحت عنوان کشور فلسطین تن دهند. یک اتفاق محتمل آن است که تحولات اخیر به تغییراتی سیاسی در اسرائیل منجر شود که طی آن جریانات دیگری از همان جریان راستگرا در اسرائیل روی کار بیایند که به بهبود وضعیت فلسطینیان کمک کنند.
بهطور کلی باید گفت اگر این مسئله به شکلی عادلانه (که هم طرف فلسطینی، هم طرف اسرائیلی راضی باشد) حلوفصل نشود، ما شاهد این خواهیم بود که هرچندوقت یکبار آتش جنگ شعلهور شده و کل کشورهای منطقه را دربر بگیرد. تحولات اخیر هم نشان داد که این مسئله ظرفیت این را دارد که امنیت منطقهای و حتی جهانی را به خطر بیندازد. نمونه اخیرش ناامن شدن دریای سرخ و تنگه بابالمندب بود که به خاطر تحرکاتی که حوثیهای یمن در همبستگی با مردم فلسطین انجام دادند یکی از مهمترین آبراههای بینالمللی به خطر افتاد. ریشه این مسئله به تحولات فلسطین بازمیگردد.
نکته مثبت ماجرا اینجاست که تحولات اخیر این ضرورت را به همه طرفها نشان داد که باید این موضوع را حلوفصل کنند. امروز کشوری مانند عربستان سعودی اعلام کرده تا زمانی که کشور فلسطین به رسمیت شناخته نشود هرگز مناسباتمان با اسرائیل عادی نخواهد شد و هرگز با این رژیم روابط دیپلماتیک برقرار نخواهیم کرد. واقعیت این است که الزامات امنیت ملی و بحث توسعه و ثبات عربستان و نه بحثهای ایدئولوژیک، این کشور را به این نتیجه رسانده که باید مسئله فلسطین حل شود. به عبارت دیگر عربستان سعودی به این نتیجه رسیده که طرحهای توسعهای در شرایطی که قرار باشد در جوار کشورش ناامنی وجود داشته باشد به نتیجه نمیرسد. به همین خاطر کشورهای منطقه و از جمله کشورهای عربی نه از منظر آرمان فلسطین بلکه از منظر مصالح و منافع خودشان باید به دنبال صلح و امنیت پایدار در منطقه باشند. کشورهای عربی باید در نظر داشته باشند که همه کشورهای منطقه به نوعی با هم ارتباط دارند، به این معنا که کشوری نمیتواند بگوید من در حوزه مرزهای خودم به دنبال امنیت و توسعه هستم و برای من مهم نیست که هزاران کیلومتر دورتر چه خبر است. کاملاً روشن شده است که همه این روندها و رویدادها با هم ارتباط دارند. بنابراین حتی از نظر مصالح ملی هم که شده کشورهای عربی ناگزیر هستند به موضوع فلسطین اهمیت بیشتری بدهند و با رایزنیهای دیپلماتیک و ابزارهای فشاری که در دست دارند وضعیت را به سمتی سوق دهند که اسرائیل ناگزیر باشد به حقوق فلسطینیان احترام بگذارد و این روند مرگ تدریجی فلسطین را کنار بگذارد تا فلسطینیان به وضعیتی برسند که کشوری داشته باشند یا حداقل منطقهای داشته باشند که بتوانند در آن به معنای مرسوم کلمه زندگی کنند.
آیا آمریکا به دنبال آتشبس در غزه است؟
واقعیت مسئله این است که جنگ غزه آمریکا را در وضعیت بغرنجی قرار داده است. از طرفی اسرائیل متحد آمریکاست و اتفاقی که در روز 7 اکتبر افتاد رویدادی بیسابقه برای اسرائیل بود، به این معنا که این حمله نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را زیر سوال برد؛ آن هم نه از سمت یک کشور، بلکه از سمت یک گروه مبارز فلسطینی؛ در همین راستا برای آمریکا مهم بود که این ضربه جبران شود. درواقع آمریکا حاضر نبود که متحدش از منظر امنیتی و راهبردی با چالش مواجه شود، به همین خاطر هم بود که با تمام قدرت از اسرائیل حمایت کرد و دست اسرائیل را باز گذاشت تا بتواند موازنه قدرت را به نفع خودش تغییر دهد. اما از طرف دیگر آمریکاییها از همان ابتدا نمیخواستند که جنگ ابعاد گستردهتری پیدا کند. در همین راستا آمریکاییها هم به اسرائیل و هم به ایران و حزبالله این پیام را دادند که ما نمیخواهیم وارد جنگ گسترده شویم. راهبرد اصلی آمریکا از سالها قبل این بوده است که از ورود مستقیم به تنشها در منطقه پرهیز کند و کمکم شرایطی را مهیا کند و از خاورمیانه خارج شود. بنابراین گستردهتر شدن جنگ به نفع ایالاتمتحده نبوده و نیست. اما همانطور که در بالا هم ذکر شد آمریکا در شرایط کنونی با چالش روبهرو شده است، به این خاطر که این دو موضوع یعنی چراغ سبز به اسرائیل برای انجام عملیات گسترده علیه غزه و در عین حال پرهیز از ورود به جنگ گسترده با یکدیگر قابل جمع نیست. آمریکا باید در نظر داشته باشد که این عملیات با شکل و شمایلی که انجام شد طبیعتاً به سمت منطقه هم کشیده میشود؛ کما اینکه آثار این جنگ را در دریای سرخ، عراق، سوریه، لبنان، یمن و همچنین حمله به نیروهای آمریکایی در اردن مشاهده میکنیم. در حال حاضر شرایط به گونهای است که آمریکاییها هر کاری هم که انجام دهند برای آنها هزینهزاست. به عبارتی اگر آمریکا نسبت به حوثیهای یمن واکنش مستقیم و جدی نداشته باشد از سمت مخالفانش در آمریکا متهم به مماشات میشود و اگر اقدام کند وارد یک جنگ گسترده میشود که هزینههای زیادی را متحمل میشود. بنابراین در وضعیت کنونی آمریکا در شرایط دشواری قرار گرفته و تلاش میکند به اسرائیل فشار آورد تا به سمت نوعی آتشبس و کاهش تنش حرکت کند. کمااینکه ما در روزهای اخیر شاهد افزایش تحرکات دیپلماتهای آمریکایی در موضوع تنشزدایی بین لبنان و اسرائیل بودهایم تا مانع از این شوند که جبهه جدیدی در منطقه باز شود. بنابراین به نظر میرسد که دولت بایدن در تلاش است تا شرایط را کنترل کند اما در مجموع هزینههای این تحولات برای دولت بایدن بسیار بالا بود به شکلی که این موضوع میتواند یکی از چالشهای اصلی بایدن در انتخابات پیشرو باشد.
آیا آتش جنگ غزه منطقه را فرا میگیرد؟
آتش جنگ عملاً منطقه را فرا گرفته است. ما امروز در نقاط مختلف منطقه شاهد وضعیت بسیار ملتهبی هستیم. درست است که خیلی از طرفها از جمله ایران و آمریکا نمیخواهند وارد جنگ شوند اما زمانی که شرایط ناپایدار شود یک اتفاق ساده و غیرقابل محاسبه میتواند ناخواسته طرفین را وارد جنگی گسترده کند. کمااینکه در موضوع کشته شدن نظامیان آمریکایی حتی بحث به جایی کشیده شد که برخی از طرفین احتمال میدادند آمریکا خاک ایران را هدف قرار دهد؛ هرچند که این پیشبینیها غلوآمیز و غیرواقعی بود. این موضوع به خوبی نشان میدهد که ما کاملاً در یک وضعیت ملتهب قرار داریم و هر لحظه ممکن است آتش این جنگ و درگیری سراسر منطقه را فرا بگیرد. در همین راستا در مرحله اول باید جنگ غزه بهطور کامل حلوفصل شود تا بهتبع آن موضوعات و تنشهای دیگر در منطقه حل شود.
کلید حلوفصل جنگ غزه در دست نتانیاهو است. نتانیاهو در تلاش است تا از طریق جنگ، حضور خودش را در قدرت تثبیت کند. در ابتدای جنگ هیچکس شاید باورش نمیشد که جنگ غزه بیش از چهار ماه طول بکشد اما واقعیت این است که اگر در شرایط فعلی جنگ متوقف شود عملاً دولت نتانیاهو سقوط خواهد کرد. اخیراً هم موضوعی مطرح شده مبنی بر اینکه نتانیاهو در تلاش است در رابطه با لبنان دست به قمار بزند و با این کشور وارد جنگ شود.
نتانیاهو در گذشتهای نهچندان دور به آقای امنیت معروف بود اما آن تصویر به خاطر عملیات طوفانالاقصی از بین رفت و حالا او درصدد است که آن تصویر را احیا کند. به عبارتی دیگر نتانیاهو نمیخواهد با یک شکست مفتضحانه عرصه سیاست را کنار بگذارد، در همین راستا تمام تلاشش را میکند که در قدرت بماند. این یک مسئله خطرناک است بنابراین تا آنجا که آمریکاییها بتوانند بر اسرائیل فشار بیاورند و همزمان در داخل اسرائیل تحولات به سمتی برود که نتانیاهو وزنش کاسته شود و دیگر قدرت ادامه این شرایط را نداشته باشد طبیعتاً میتوانیم تصور کنیم که به سمت حل مسئله برویم؛ اما در غیر این صورت تنشها ادامه پیدا خواهد کرد، مگر اینکه به عنوان مثال در روزهای آینده شاهد یک دستاورد میدانی چشمگیر در سمت اسرائیل باشیم که اسرائیل بتواند بر اساس آن یک پیروزی بزرگ را رقم بزند که البته تحققش بعید است.
در مجموع به نظر میرسد اگر یک روی سکه آتشبس دائمی در غزه باشد، روی دیگر سکه، تغییرات سیاسی بزرگ در اسرائیل است، یعنی این دو مورد لازم و ملزوم یکدیگر هستند. به این معنا که وقتی قرار باشد آتشبسی بزرگ رخ دهد، یکی از دلایلش تغییرات سیاسی در اسرائیل است. اگر این اتفاق رخ ندهد منطقه آبستن تحولات غیرقابل پیشبینی خواهد بود و در آن صورت یک اتفاق کوچک میتواند آتش جنگ را به کل منطقه تسری دهد.