شناسه خبر : 41427 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سرنوشت هستی سرمایه‌داری

پنج نویسنده مطرح جهانی چه آینده‌ای برای سرمایه‌داری متصورند؟

 

منصور بیطرف / نویسنده نشریه 

88در آخرین اپیزود فصل 5 سریال «سرقت پول» یا Money Heist، شخصیت اصلی سریال که پروفسور است دیالوگی برای همکارانش دارد که می‌تواند جان‌مایه سرمایه‌داری به معنای اخص آن باشد. او می‌گوید طلا که برای پشتوانه پول به کار می‌رود چیزی جز یک «توهم» نیست. طلا فقط از لحاظ روانی برای مردم و حکومت به عنوان پشتوانه به حساب می‌آید و لاغیر و برای همین هم هست که در پایان فیلم وقتی اعلام می‌شود که طلاها را از سارقان پس گرفتیم، یک نمای دروغین از شمش‌های طلا نشان می‌دهند -که در واقع آب طلا بر روی شمش‌های فلزی بود- تا اقتصاد رو به ورشکستگی اسپانیا دوباره حالت عادی خودش را باز یابد. اما آیا واقعاً سرمایه‌داری توهمی بیش نیست؟ آیا این توهم آینده‌ای ندارد؟ معرفی کتاب این شماره در واقع به نوعی پاسخ به این سوالات است.

«آیا سرمایه‌داری آینده‌ای دارد؟» عنوان کتابی است که در سال 2013 پنج نویسنده و روشنفکر مطرح جهانی آن را نوشته‌اند و دانشگاه آکسفورد منتشر کرده است. «ایمانوئل والرشتاین»، «راندال کالینز»، «مایکل مان»، «گئورگی دیرلوگیان» و «کرگ کالاهون» نویسندگان مقالات این کتاب مهم و خواندنی هستند.

‍ نام ایمانوئل والرشتاین در ایران بیشتر آشناست. ما در ایران کتاب‌ها و مقالات ترجمه‌شده او را دیده یا خوانده‌ایم. «پایان جهان»، «علوم اجتماعی نیندیشیدنی» و «نظام جهانی مدرن» کتاب‌هایی است که از والرشتاین که حدود سه سال پیش درگذشت و واضع نظریه «نظام جهانی» یا «جهان پیرامونی» است در ایران ترجمه شده‌اند. از راندال کالینز، 80ساله و پروفسور جامعه‌شناسی دانشگاه پنسیلوانیا، کتاب تاریخ‌نگاری و جامعه‌شناسی تاریخی در ایران ترجمه شده است. مایکل مان، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه یو‌سی‌ال‌ای، 80ساله و نویسنده کتاب سه‌جلدی «منابع قدرت اجتماعی» است. «گئورکی دیرلوگیان»، جامعه‌شناس و تاریخدان ارمنی‌تباری است که در دانشگاه میشیگان تدریس کرده است. «کرگ کالاهون»، 69ساله، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه آریزوناست.

این پنج استاد در سال 2013 در پنج مقاله به یک سوال کلی که سرنوشت محتوم سرمایه‌داری چیست، پاسخ داده‌اند. آنها در مقالات خود بر مبنای دانش جامعه‌شناسی و روند تاریخی جهان به بررسی چالش‌ها و فرصت‌هایی که محتملاً پیش‌رو قرار خواهد داشت به بررسی این موضوع پرداخته‌اند. از نگاه نویسندگان این کتاب کمی غیرمعمول است چون یک بحران ساختاری را توضیح می‌دهد که خیلی بزرگ‌تر از رکود بزرگ اخیر است؛ بحرانی که مشکلات را عمیق‌تر و استحاله آن را خیلی سخت‌تر می‌کند.

 

نویسندگان چه نوشته‌اند؟

ایمانوئل والرشتاین در این کتاب مقاله‌ای دارد با عنوان «بحران ساختاری یا چرا سرمایه‌داران دیگر پاداش سرمایه‌داری را نمی‌یابند». والرشتاین در شروع این مقاله می‌نویسد، تحلیل او بر پایه دو پیش‌فرض است: اول آنکه، سرمایه‌داری یک سیستم است و تمامی سیستم‌ها یک دوره حیات دارند و هرگز ابدی نیستند. دوم اینکه، سرمایه‌داری سیستمی است که با یکسری از قواعد مشخص که تقریباً 500 سال عمر دارد، اداره می‌شود. او در این مقاله توضیح می‌دهد که چگونه سیستم سرمایه‌داری می‌تواند از هم بپاشد. به نوشته والرشتاین طی سه یا چهار دهه آینده سرمایه‌داران جهان، بیش از اندازه بازارهای جهانی را شلوغ می‌کنند و از همه طرف بابت هزینه‌های کسب‌و‌کاری که انجام می‌دهند تحت فشار اجتماعی و زیست‌محیطی قرار خواهند گرفت و به همین خاطر ممکن است یافتن تصمیمات درست برای سرمایه‌گذاری معمولشان غیرممکن باشد. در همین حال والرشتاین استدلال می‌کند که موقعیت تاریخی و نظم جهانی که سرمایه‌داری طی 500 سال گذشته برای خود درست کرده هرچند پویایی خودش را داشته و دارد اما مثل تمامی سیستم‌های تاریخی در نهایت به محدودیت سیستماتیک خودش خواهد رسید. بر اساس فرضیه والرشتاین سرمایه‌داری در ناامیدی خود سرمایه‌داران پایان خواهد یافت.

 

پایان طبقه متوسط؟

راندال کالینز در مقاله خود با عنوان «پایان طبقه متوسط: هیچ راه فراری وجود ندارد» بر سازوکارهای مشخص‌تری که آینده سرمایه‌داری را به چالش می‌کشد متمرکز شده است. مثلاً پیامدهای سیاسی و اجتماعی دوسوم طبقات متوسط تحصیل‌کرده، چه درغرب و چه در نقاط دیگر جهان. پرسش این است که با وجود فناوری‌های اطلاعاتی تازه که جای شغل طبقه متوسط تحصیل‌کرده را می‌گیرد، برای این گروه باید چه آینده‌ای متصور بود؟ او می‌نویسد ناظران اقتصادی اخیراً متوجه شده‌اند که اندازه طبقه متوسط دارد کوچک و کوچک‌تر می‌شود اما سیاستمداران این اتفاق را نادیده می‌گیرند. کالینز به طور سیستماتیک پنج راه فراری را که در گذشته سرمایه‌داری را از پرداخت هزینه‌های اجتماعی که استفاده از ابداعات فناوری بوده نجات داده مورد بررسی قرار می‌دهد. اما به نظر می‌آید که هیچ‌کدام از این راه‌ها این بار نتوانند جبران خسارت جابه‌جایی فناوری شغل‌های خدماتی و اداری را بکنند. سرمایه‌داری قرون نوزدهم و بیستم توانست کار دستی را مکانیزه کند اما با رشد موقعیت طبقه متوسط آن را جبران کرد. اکنون مسیر استفاده از «های‌تک» در قرن بیست‌و‌یکم، طبقه متوسط را به سمت نابودی هل می‌دهد. این به فرضیه دیگری منجر می‌شود: آیا سرمایه‌داری دارد به پایان خود نزدیک می‌شود؟ چراکه سرمایه‌داری دارد پشتیبانی طبقه متوسط را از دست می‌دهد.

 

یک نسخه اصلاح‌شده از سرمایه‌داری

«کرگ کالاهون» در مقاله «چه عواملی سرمایه‌داری را تهدید می‌کنند؟» به بررسی آینده سرمایه‌داری می‌پردازد. کالاهان در مقاله خود بر خلاف دیگر نویسندگان این کتاب که پایان سرمایه‌داری را محتوم می‌بینند، معتقد است که یک سرمایه‌داری اصلاح‌شده می‌تواند نجات یابد. کالاهان بر این نکته تاکید می‌کند که سرمایه‌داری صرفاً یک «اقتصاد بازار» نیست، بلکه یک «اقتصاد سیاسی» است. چارچوب و قواعد نهادی آن از طریق انتخاب‌های سیاسی شکل می‌گیرد. شاید در کارکرد پیچیده بازارها، تناقض‌های ساختاری که ذات سرمایه‌داری است روی دهد اما این اتفاق در قلمرو سیاسی رخ می‌دهد که می‌توان آن را یا درمان کرد یا آنکه گذاشت تا از بین برود. از نگاه کالاهان، یک اقتصاد سوسیالیستی متمرکز می‌تواند یک امکان و یک راه‌حل باشد اما سبک چینی سرمایه‌داری حتی می‌تواند گزینه مطلوب‌تری باشد. بازارها می‌توانند حتی در حالی‌که رفتارهای ویژه مالکیت سرمایه‌داری و مالی رو به نزول است، وجود داشته باشند. سرمایه‌داری می‌تواند بقا داشته باشد اما برخی از توانایی‌هایش را برای رو به جلو بردن یکپارچگی اقتصاد جهانی از دست خواهد داد.

 

راه‌حل‌های دموکراتیک برای مشکلات سرمایه‌داری

«مایکل مان» که از قضا هم‌نام یکی از کارگردانان و فیلم‌نامه‌نویسان مشهور آمریکایی است، در مقاله‌ای که عنوان آن «پایانی که می‌تواند نزدیک باشد اما برای چه کسی؟» برای مشکلات و مسائل سرمایه‌داری راه‌حل‌های دموکراتیک دارد اما او همچنین مشکلات عمیق‌تری را که از منابع چندگانه قدرت برمی‌خیزد برجسته می‌‌کند. این مشکلات جدا از سرمایه‌داری شامل سیاست، جغرافیای سیاسی نظامی، ایدئولوژی و چندگانه بودن نواحی و مناطق جهان می‌شود. در نگاهمان این پیچیدگی آینده سرمایه‌داری را غیرقابل پیش‌بینی می‌‌کند. تهدید غالب که در کل قابل پیش‌بینی است بحران‌های زیست‌محیطی است که درطول قرن بیست‌و‌یکم رشد خواهد یافت. این بحران به احتمال به چالش‌های آب و غذا تسری خواهد یافت و در آلودگی‌ها و مهاجرت‌های گسترده جمعیت تجلی می‌یابد، بنابراین دورنمای واکنش‌های توتالیتری و حتی استفاده از سلاح‌های هسته‌ای هم دور از ذهن نخواهد بود. مان این موضوع را به نگرانی اصلی این کتاب مرتبط می‌کند و آن آینده سرمایه‌داری است. در تحلیلمان بحران تغییرات جوی را به سختی می‌توان متوقف کرد زیرا این بحران تمامی نهادهای مسلط بر جهان را در اختیار می‌گیرد- سرمایه‌داری به مثابه به‌دست آوردن سودهای افسارگسیخته، خودمختاری دولت و ملت‌هایی است که بر استقلال خود اصرار می‌ورزند و حقوق فرد مصرف‌کننده است که به بازارها و حکومت‌های مدرن مشروعیت می‌بخشد. بنابراین حل بحران زیست‌محیطی دربرگیرنده تغییر اصلی در شرایط نهادی زندگی امروزه است.

 

یادآوری یک پیش‌بینی کهنه

اما بحث و سوال محوری نویسندگان این نیست که آیا سرمایه‌داری نسبت به جوامع موجود تاکنون خوب بوده یا بد؟ بلکه سوال آنها این است که آیا سرمایه‌داری اصلاً آینده‌ای دارد؟ این سوال یک پیش‌بینی کهنه و قدیمی را به یاد می‌آورد. انتظار سقوط سرمایه‌داری، محور ایدئولوژی اتحاد جماهیر شوروی بود که خودش از هم فروپاشید. با این حال آیا این واقعیت دورنمای سرمایه‌داری را تضمین می‌کند؟ این دیگر وظیفه «گئورگی دیرلوگیان» شده است که جایگاه واقعی تجربیات شوروی را در تصویری بزرگ‌تر از جغرافیای سیاسی جهان که در انتها سبب خودتخریبی شد نشان دهد. او در مقاله خود «کمونیسم چه بود؟» به این موضوع می‌پردازد. او همچنین توضیح می‌دهد که چطور چین از فروپاشی کمونیسم دوری گزید در حالی‌که آخرین معجزه رشد سرمایه‌داری هم شده است. کمونیسم یک آلترناتیو قابل اعتماد برای سرمایه‌داری نبود. با این حال بعد از سال 1989، مسیری که در آن بلوک‌های شوروی به ناگهان فروریخت می‌تواند نکته مهمی درباره آینده سرمایه‌داری باشد. مسیری که در آن بسیج گسترده‌ای صورت گرفت که از پایین شروع شده بود و وحشت کوری در میان الیت‌های جامعه ایجاد کرده بود که آن را نمی‌دیدند.

 

جابه‌جایی امید

بنا بر مقدمه این کتاب دو نفر از نویسندگان این کتاب، راندال کالینز و والرشتاین، در دهه 1970 فروپاشی کمونیسم شوروی را پیش‌بینی کرده بودند، بنابراین تحلیل آنها می‌تواند بسیار قابل تامل باشد. در مقدمه این کتاب این موضوع هم مورد تاکید واقع شده است که در اصل زمانی‌که بحران روی می‌دهد، تعدیل سیاست‌ها و ابداعات فناوری همیشه به تجدید سرمایه‌داری می‌پردازند. هرچند این تجدید شدن هم فقط یک تجربه کلی است. هستی سرمایه‌داری به مثابه سیستمی که برای 500 سال بوده به معنای اثبات این نیست که این نظام همیشه پایدار می‌ماند. نقد فرهنگی، فلسفی تشویق‌های پست‌مدرنیست‌هایی که به مثابه ضدجنبش در دهه 1980 پدیدار شدند -یعنی زمانی که امیدهای اتوپیایی 1968 به ناامیدی منجر و مشخص شد که کمونیسم شوروی به بحران افتاده- در همان فرضیه بقای سرمایه‌داری سهیم شدند. هرچند که این امر بدون ناامیدی رو به فزاینده هستی‌شناسانه سیستم نبود. متعاقب این اتفاق پست‌مدرنیست‌های فرهنگی خودشان را با یک جابه‌جایی امید که واقعیت‌های ساختاری را در ظاهر ببینند قرار دادند.

 

پایان توهم ایدئولوژیک

سرمایه‌داری مانند یک مکان فیزیکی مثل قصر سلطنتی یا حوزه مالی که به وسیله یک جمعیت انقلابی تسخیر شود نیست. همچنین صرفاً هم نمی‌تواند مجموعه‌ای از سیاست‌های مستحکمی باشد که اتخاذ و تصحیح می‌شوند؛ درست همان‌طور که در نسخه‌های اقتصادی اقتصاددانان توصیه می‌شود. این توهم ایدئولوژیک قدیمی بسیاری از لیبرال‌ها و مارکسیست‌هایی بوده که سرمایه‌داری را خیلی ساده معادل کار دستمزدی در یک اقتصاد بازار می‌دانستند. این در واقع یک باور بنیادین قرن بیستم در همه سطوح بود. ما اکنون با پیامدهای مخرب آن سروکار داریم. بازارها و کار دستمزدی مدت‌ها قبل از سرمایه‌داری وجود داشت و هماهنگی اجتماعی از طریق بازارها مطمئناً بعد از سرمایه‌داری هم باقی خواهد ماند. سرمایه‌داری فقط یک شکل تاریخی مشخص از بازارها و ساختارهای حکومتی است که بخش خصوصی در آن با هر وسیله‌ای به دنبال هدف غالب و اقدامات موفقیت‌آمیز است. با این حال یک سازمان متفاوت و راضی‌کننده‌تر از بازارها و جامعه بشری امکان‌پذیرتر هست. اما آیا سرمایه‌داری آینده‌ای دارد؟ بهتر است این کتاب خوانده شود تا از زاویه‌های مختلف پاسخ به این سوال تحلیل و بررسی شود. 

دراین پرونده بخوانید ...