ریسمان سست اعتماد
تبعات اجتماعی تورم سنگین در گفتوگو با مریم زارعیان
جامعه ایران در 50 سال گذشته به طور متوسط 20 درصد تورم بر شانه خود احساس کرده است. در سه سال گذشته متوسط تورم در ایران 40 درصد بوده و برخی پیشبینیها حاکی از آن است که تورم پنج سال آینده کمتر از 40 درصد نخواهد بود. اگر چنین فرضی را بپذیریم، سوال این است که هشت سال تورم 40درصدی با جامعه ایران چه خواهد کرد؟ اگر قرار باشد افق میانمدت را بررسی کنیم تا چند سال آینده کاهش بیوقفه قدرت خرید مردم چه بر سر کیفیت روابط اجتماعی جامعه میآورد؟ بررسیها نشان میدهد که با کاهش قدرت خرید مردم یکی از بخشهایی که زودتر از همه آسیب میبیند تفریح و سرگرمی و اوقات فراغت مردم است. پس از آن هم نوبت به آموزش و بهداشت میرسد. سوال این است که نسلی که تفریح مناسب ندارد و آموزش و بهداشت آن هم از کیفیت کافی برخوردار نیست چه سرنوشتی خواهد داشت. در این راستا، مریم زارعیان، تحلیلگر مسائل اجتماعی، معتقد است تورم یک بازی باخت-باخت برای دولت و مردم به همراه دارد. در شرایطی که تورم قدرت خرید خانوار را کاهش داده، مردم به یکدیگر و دولت بیاعتمادند و با تصمیمات کلان کشور هم همراهی نمیکنند.
♦♦♦
جامعه ایران در 50 سال گذشته به طور متوسط 20 درصد تورم بر شانه خود احساس کرده است. در سه سال گذشته متوسط تورم در ایران 40 درصد بوده و برخی پیشبینیها حاکی از آن است که تورم پنج سال آینده کمتر از 40 درصد نخواهد بود. اگر چنین فرضی را بپذیریم، سوال این است که چند سال تورم 40درصدی با جامعه ایران چه خواهد کرد؟
همانطور که مستحضرید، تبعات تورم بالا فقط به ایجاد مشکلات اقتصادی در جامعه محدود نمیشود و بسیاری از آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی متاثر از پدیده تورم بالاست. در یک جامعه سالم، افراد جامعه نسبت به آینده پیشروی خود اطمینان دارند و ترسی از فردا ندارند، در حالیکه در یک جامعه تورمزده افراد جامعه نسبت به آینده پیشروی خود هراسان بوده و همواره نسبت به اینکه آیا وضعیت درآمد آنها برای گذران زندگی، کفایت خواهد کرد یا خیر بیمناک هستند. جامعهای که افراد آن نسبت به آینده خود دچار نااطمینانی هستند؛ از خود رفتارهایی بروز میدهد که در حالت عادی آن رفتارها در جامعه سالم دیده نمیشود. به عنوان نمونه، وقتی نسبت به وضعیت قیمتها در افق پیشرو نگرانی وجود دارد افراد معمولاً بیش از نیاز روزمره خود به خرید اقلام مصرفی مبادرت میکنند به این دلیل که فکر میکنند اگر امروز اقدام به خرید این کالا نکنند در آینده مجبورند آن را با قیمت بالاتری خریداری کنند. از طرف دیگر خود تورم باعث میشود که نابرابری در جامعه افزایش پیدا کند. تورم بیش از آنکه بر وضعیت معاش گروههای بالادرآمدی تاثیر داشته باشد بر وضعیت معاش گروههای پاییندرآمدی تاثیر منفی دارد. گروههای بالا در مواردی حتی از تورم منتفع هم میشوند. همین شرایط منجر به آن میشود که نابرابری در جامعه افزایش یابد. همین افزایش نابرابری باعث میشود که گروههای پاییندرآمدی بیش از پیش احساس بیعدالتی کنند. این افراد احساس میکنند از درآمد اقتصادی کشورشان سهمی ندارند. رفتهرفته این تصور در آنها تقویت میشود که دولت به زیان طبقات فرودست جامعه عمل میکند و رابطهشان با دولت مستقر مخدوش میشود. بنابراین حتی اگر دولتها تلاش کنند که وضعیت را بهبود ببخشند، از این جهت که رابطه مردم با دولت نابسامان است، افراد بسیاری دولت را در برنامههایی که به کار میبندد یاری نمیکنند. در این زمان است که افراد جامعه به راهکارها و برنامههای دولت بدبین میشوند و تصور میکنند دولت میخواهد مدام برای بیشتر خالی کردن جیبشان برنامهریزی کند. علاوه بر این، در خود جامعه هم تورم فزاینده منجر به آن میشود که روابط میان افراد جامعه تحتالشعاع قرار گیرد و اعتماد بینفردی از بین برود. وجود اعتماد در میان افراد جامعه هزینههای مبادله در کشور را کاهش میدهد. تورم سطح سرمایه اجتماعی را کاهش میدهد. در نتیجه تاکید میکنم جامعهای که مدام با کاهش بیوقفه قدرت خرید افراد روبهروست نه فقط در عرصه اقتصاد بلکه در سطح جامعه هم با مشکلات عدیدهای مواجه میشود.
در تعاریف قدیمیتر فقر با شاخصهای مربوط به خوراکی و سرپناه شناخته میشد. اکنون میدانیم که نداشتن وقت و امکان برای تفریح و فراغت هم برای اندازهگیری فقر مدنظر قرار میگیرد. از سوی دیگر همراه با کاهش قدرت خرید مردم، تفریح و سرگرمی جزو نخستین مواردی است که از سبد هزینه خانوار حذف میشود. در افق میانمدت جامعهای که زمان و قدرت مالی خریدن تفریح و سرگرمی را ندارد، با چه چالشهایی روبهرو میشود؟
همانطور که به درستی اشاره کردید و به گواه آمار، در ایران سهم هزینه تفریح در سبد هزینه خانوارها در یک دهه اخیر کاهشی بوده است. به این ترتیب هزینههای بخش تفریح و سرگرمی به سمت هزینههای ضروریتر مانند خوراکیها و آشامیدنیها سرازیر شده است. به همین دلیل میتوانیم بگوییم که خانوار ایرانی در دهه اخیر هزینه کمتری برای گذران اوقات فراغت خود قائل شدهاند. این در حالی است که خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی بوده و در واقع خانواده هسته بنیادین نظام اجتماعی است. بنابراین میتوان گفت که کارکرد درست بسیاری از نهادهای اجتماعی هم وابسته به کارکرد نهاد خانواده است. در حالیکه تفریح و سرگرمی محملی برای رفع اضطراب، افزایش نشاط و آرامش در خانواده است، حذف و کاهش آن میتواند به معنای حذف اثرات مثبت تفریح بر سلامت روانی و اجتماعی اعضای خانواده و در نتیجه کارکردهای درست خانواده شود. با حذف پارامترهایی که میتواند وضعیت نهاد خانواده را بهبود ببخشد، میتوان انتظار داشت که خانواده با چالشهای جدی روبهرو میشود و در نتیجه این چالشها به کل جامعه تسری پیدا کند.
کمی درباره آموزش توضیح دهید. یکی از مهمترین وظایفی که خانواده درباره نسل بعدی خود عهدهدار است، آموزش دانش و مهارت برای زندگی آینده آنهاست. خانوادهای که فقیرتر میشود کمتر میتواند برای ارتقای دانش و مهارت فرزندانش هزینه کند. چه سرنوستی در انتظار نسل جوان است؟
با کاهش قدرت خرید خانواده، تفریح و فراغت و آموزش جزو کالاهای لوکس قلمداد میشود. بنابراین افرادی که در دهکهای پاییندرآمدی قرار دارند کمتر میتوانند برای کالاهایی که در مرتبه بعدی اهمیت نسبت به کالاهای ضروری قرار دارند، هزینه کنند. وقتیکه در میان افراد طبقات پایین جامعه برای آموزش هزینه کمتری صورت بگیرد، کیفیت آموزش فرزندان آنها نیز کاهش مییابد. تحقیقات نشان میدهد که نرخ آموزش افراد در مقاطع دانشگاهی شاخصی مهم برای تحرک عمودی افراد است. نرخ آموزش افراد در مقاطع دانشگاهی اساساً یکی از شاخصهای توسعه انسانی جوامع شناخته میشود چراکه دستیابی به مقاطع تحصیلی بالا موقعیت اجتماعی افراد را بسیار تحتتاثیر قرار میدهد. افرادی که موفق به تحصیل در رشتههای خوب دانشگاهی و دانشگاههای معتبر و با تراز بالا میشوند میتوانند در حوزههایی مشغول به کار شوند که جامعه به آن نیاز دارد، که این در عین حال که درآمد بالایی نصیبشان میکند، برایشان منزلت اجتماعی به همراه میآورد. همانطور که ملاحظه میکنید تحصیل در دانشگاه میتواند شانس بهبود بخشیدن به موقعیت اجتماعی افراد را بسیار بالا ببرد. از سوی دیگر افرادی که به تحصیل با کیفیت و شغل خوب دسترسی پیدا میکنند، برای فرزندان خود هم میتوانند موقعیتهای بهتری فراهم کنند. در نتیجه آموزش نتایج بیننسلی دارد و تاثیر آن به نسلهای آینده هم میرسد.
با توجه به نکاتی که به آن اشاره کردید میتوانیم به این نتیجه برسیم که تنزل آموزش در اثر افزایش تورم میتواند سرنوشت فرزندان دهکهای پاییندرآمدی یک نسل و حتی نسل بعد آن را متاثر کند؟
بله، همینطور است. وقتی جامعهای برای آموزش فرزندانش هزینه کمتری صرف میکند، هم از نظر شاخصهای توسعه انسانی تنزل پیدا میکند و هم نابرابری عمیقی در جامعه ایجاد میشود. همزمان که بسیاری از افراد دهکهای پاییندرآمدی فرصتی برای آموزش، یافتن شغل مناسب و کسب منزلت اجتماعی ندارند ولی گروههایی از افرادی که متعلق به طبقات بالای جامعه هستند میتوانند برای فرزندانشان درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بالاتری ایجاد کنند. بنابراین در نتیجه تورم، در آینده وضعیت نابرابری در کشور به مراتب بدتر خواهد شد چراکه فرزندان خانوادههای طبقات بالا که از آموزشهای لازم برخوردار بودهاند موقعیتهایی را که در اقتصاد یک کشور وجود دارد از آن خود کرده و فرزندان خانوادههای محروم از آموزش فرصتهای خود را از دست میدهند.
درباره بهداشت از شما میپرسم. با توجه پیشبینی تورم بالای ۴۰ درصد در افق پیشرو چگونه درآمد خانوار میتواند خدمات بهداشتی و پزشکی را پوشش دهد؟ فقدان درآمد مناسب برای هزینه در بهداشت و درمان چه اثری بر جامعه خواهد داشت؟
سلامت یکی از پایههای اصلی توسعه پایدار است و اگر جامعهای میخواهد به توسعه پایدار دست یابد نیازمند آن است که برای دسترسی به سلامتی همگانی برنامهریزی کند. اما جامعهای که درگیر تورم بالاست چگونه میتواند چنین برنامهریزیای انجام دهد؟ در کشوری که اقتصاد آن تورمهای دورقمی بالا را تجربه میکند، بالطبع افرادی که در طبقات پایین جامعه قرار دارند در برابر هزینههای اجتنابناپذیر زندگی مانند اقلام خوراکی و مسکن از برخی از هزینههای مربوط به بهداشت و سلامت خود کم میکنند. همین مساله به آسیب رسیدن به وضعیت سلامتی آنها منجر شده و حتی گاهی آسیبهای غیرقابل جبرانی را به همراه دارد، از سوی دیگر اکثر طبقات پایین جامعه از پوششهای بیمهای مناسب که شامل هزینههای خدمات بهداشتی هم بشود برخوردار نیستند. بیمههای درمانی این افراد معمولاً از طریق پرداخت از جیب امکانپذیر است. در نتیجه اگر این خانوادهها درگیر بیماری شوند با هزینههای سرسامآوری روبهرو میشوند که میتواند حتی آنها را از هستی ساقط کند. به همین دلیل در جامعهای که اقتصاد آن تورم بالایی تجربه میکند، بهداشت افراد جامعه با مخاطره روبهرو میشود. متاسفانه افراد طبقات پایین جامعه ترجیح میدهند برای حوزهای مانند بهداشت که اثر کمتوجهی به آن با تاخیر خود را نشان میدهد کمتر هزینه کنند. از سوی دیگر باید به موضوع هزینههای عمومی دولت در بخش بهداشت هم اشاره کرد. در شرایطی که اقتصاد یک کشور نابسامان است دولت هم برای هزینه کردن در حوزه بهداشت عمومی با یکسری مشکلات روبهرو میشود. به طور کلی میتوان گفت در شرایط تورمی جامعه با تنزل کلی در بخش بهداشت روبهرو میشود.
مطالعات بسیاری حاکی از افزایش نرخ رفتار مجرمانه در اثر گسترش فقر است. استمرار تورم ۴۰درصدی برای سالهای متوالی و کاهش قدرت خرید مردم چه تاثیری در احساس امنیت جامعه دارد؟
وقوع جرم یک پدیده نامطلوب اجتماعی است که هم علل اقتصادی و هم علل اجتماعی دارد. از نظر اجتماعی فرهنگ جامعه، کاهش سرمایه اجتماعی، کاهش امید به آینده و همینطور کاهش فرصتهای برابر برای دستیابی به کامیابی در زندگی از علل اجتماعی وقوع جرم و جنایت است. اما از نظر اقتصادی، بدون شک یکی از عوامل موثر بر وقوع جرائم و نوع آنها مساله فقر است. فقر باعث میشود افراد از تامین هزینههای زندگی خود ناتوان و برای فراهم شدن حداقلها برای خانواده خود ناامید شوند. بنابراین در این شرایط افراد به صورت مستقیم و غیرمستقیم به سوی فعالیتهای مجرمانه سوق پیدا میکنند. تورم از این طریق که به افزایش قیمت کالاها و خدمات منجر میشود، قدرت خرید افراد جامعه به ویژه طبقات پایین جامعه و درآمد حقیقی آنها را کاهش داده و باعث میشود که افراد برای تامین هزینههای زندگی خود تحت فشار مضاعف قرار گیرند. همین شرایط آنها را به سمت اعمال بزهکارانه و انحرافات اجتماعی از جمله خرید و فروش مواد مخدر، سرقت و انواع دیگر جرائمی که میتواند برای آنها شرایط اقتصادی بهتری را رقم بزند سوق میدهد.
لطفاً کمی درباره تاثیر تورم بر اعتماد اجتماعی توضیح دهید. تورمهای سنگین که خود به تشدید نابرابری اجتماعی منتهی میشود افراد را به یکدیگر بدبین میکند. از سوی دیگر دولتی که نمیتواند ثبات اقتصادی ایجاد کند مورد وفاق جمعی قرار نمیگیرد. از بین رفتن اعتماد میان مردم و میان مردم و دولت چگونه جامعه را متاثر میکند؟
تورم در مجموع یک بازی دو سر باخت هم برای دولت و هم برای مردم به همراه میآورد. تورم بالا منجر به آن میشود که اعتمادهای حاکم بر جامعه از بین برود. اعتمادهایی که برای پیریزی پایه و اساس آن سالیان سال زمان صرف شده است. مانند نهالی که سالها طول کشیده به درخت تبدیل شود ولی ریشه آن را موریانه خورده است. به این ترتیب درخت اعتماد از بین میرود و اخلاقیات کمرنگ میشود. اکنون و در وضعیت فعلی در جامعه ایران این نگرانی وجود دارد که رفتار افراد جامعه با یکدیگر مانند مسافران تاکسی شود. مسافرانی که قرار است مدت کوتاهی با یکدیگر همسفر باشند و مجبورند یکدیگر را تحمل کنند و هر کس تلاش میکند جای بهتری را از آن خود کند. فارغ از روابط افراد جامعه با یکدیگر، تورمهای سنگین جامعه را نسبت به دولت هم بیاعتماد میکند. افراد جامعه به این نتیجه میرسند که گروههای مرجعی که قرار است برای افراد آسایش و امنیت به همراه بیاورند خود به منبع تولید بیثباتی، ناامنی، بیاعتمادی و بیقانونی تبدیل شدهاند. همه این موارد منجر به این میشود که یک بازی باخت-باخت رقم بخورد. اگر قرار بر این باشد که شرایط تغییر کند، دولت باید برای ایجاد ثبات در اقتصاد و مهار تورم بکوشد. دولت باید تلاش کند تورم را در سطح پایینی نگه دارد و سیاستی اتخاذ کند که رابطه میان دولت و ملت بازسازی شده و افراد جامعه به تصمیماتی که از سوی دولت اخذ میشود اعتماد پیدا کنند.