ببرهای آسیا
از رشدمحوری به رفاه طرفدار رشد
چهار ببر آسیا یعنی هنگکنگ، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان زمانی کانون توجه جهان اقتصاد بودند. این کشورها از اوایل دهه 1960 تا دهه 1990 مرتباً رشد اقتصادی دورقمی را تجربه میکردند. نسلی که در قامت کشاورزان و کارگران سختیهای زیادی کشیدند اکنون شاهد آن بودند که نوههایشان تحصیلکردهترین افراد بر روی کره زمین هستند.
ترجمه: جواد طهماسبی- چهار ببر آسیا یعنی هنگکنگ، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان زمانی کانون توجه جهان اقتصاد بودند. این کشورها از اوایل دهه 1960 تا دهه 1990 مرتباً رشد اقتصادی دورقمی را تجربه میکردند. نسلی که در قامت کشاورزان و کارگران سختیهای زیادی کشیدند اکنون شاهد آن بودند که نوههایشان تحصیلکردهترین افراد بر روی کره زمین هستند. ببرهای آسیا کار خود را با تولید پیراهنهای نخی، گلهای پلاستیکی و کلاهگیسهای مشکیرنگ آغاز کردند. طولی نکشید که آنها تراشههای حافظه، لپتاپ و مشتقههای سهام مالکانه تولید و عرضه میکردند. همزمان آنها مناظرهای دانشگاهی و پرهیجان را درباره منبع موفقیتشان برانگیختند. برخی دانشگاهیان موفقیت این کشورها را مدیون «سندان» جهتدهی دولت و برخی دیگر آن را محصول «کوره» بازارهای رقابتی میدانستند. پس از آن جهان دگرگون شد. بحران مالی آسیا چهره زیبای این کشورها را مخدوش ساخت. چین ستاره جدید آسمان توسعه شد هرچند این کشور نیز تا حدی از ببرهای آسیا پیروی میکرد. به نظر میرسید ببرها مسیرشان را گم کرده بودند. امسال آمریکا قصد دارد بیش از هر چهار ببر رشد اقتصادی داشته باشد. ظاهراً تمام این کشورها مشکل تعامل دارند: دستمزدهای راکد در تایوان، سلطه کسبوکارهای بزرگ در کره جنوبی، کارگران ارزان و طبقه پایین مهاجر در سنگاپور و از همه شدیدتر، دولتی در هنگکنگ که نمیخواهد یا نمیتواند به حرف مردمش گوش بسپارد. اما نمیتوان ببرها را از صحنه خارج دانست. نگاهی دقیقتر به سوابق اقتصادی آنها نشان میدهد برخلاف نقاب تاریکی که گاهی اوقات چهره آنها را میپوشاند این کشورها چیزهای زیادی دارند که بتوانند به آنها افتخار کنند. مسیر حرکت تولید ناخالص داخلی سرانه آنها طبق برابری قدرت خرید همچنان شگفتآور است. آنها مدتها قبل از دام فرضی درآمد متوسط عبور کردند. کره جنوبی به زودی همانند دیگر ببرها از ژاپن، حاکم استعماری و استاد اقتصادی خود، پیش خواهد افتاد. همچنین این کشورها در زمینه تولید ناخالص داخلی سرانه آمریکا را به چالش کشیدهاند. سنگاپور در دهه 1990 جلو افتاد؛ هنگکنگ در 2013 به آن رسید و دو ببر آسیایی دیگر فاصله خود با آمریکا را کمتر کردهاند. در حقیقت در پنج سال گذشته (یعنی 2018-2013) سرعت رشد تولید ناخالص داخلی سرانه سنگاپور و هنگکنگ از هر کشور دیگر بالای آنها در جدول ردهبندی درآمدی بیشتر بود. با چند مورد استثنا، همین حرف در مورد تایوان و کره جنوبی نیز صحت پیدا میکند. ببرهای آسیا در بلوغ اقتصادی خویش شایسته توجهی جدید هستند. آنها با بسیاری از مسائلی روبهرو شدهاند که غرب با آنها دست و پنجه نرم میکند: چگونه نابرابری را کاهش دهند؛ چگونه بهرهوری را بالا برند؛ چگونه با مشکل پیر شدن جمعیت مقابله کنند؛ و چگونه بین رابطه با آمریکا و چین توازن برقرار سازند. آنها همه پاسخها را ندارند اما رویکردهایی نوین-و گاهی احمقانه- دارند که میتوانند به خودی خود آموزنده باشند.
اژدهایان کوچک
در این نوشتار به بررسی ماهیت متغیر اقتصاد ببرها میپردازیم و چهار ادعای بزرگ را مطرح میسازیم. اولین ادعا آن است که بسیاری از مشکلات ببرها در موفقیت اقتصادیشان ریشه دارد نه در ناکامی آن. آنها سالهاست که سهم خود را در صادرات جهانی بهرغم افزایش هزینههای کارگر و زمین حفظ کردهاند. با این حال اکنون آنها نمیتوانند سرعت توسعه صادراتشان را از سرعت رشد تقاضای جهانی بالاتر ببرند. علاوه بر این آنها در بسیاری از صنایع به مرزهای فناوری رسیدهاند که کار بهبود بیشتر را برایشان دشوار میسازد. آنها دیگر تلاش نمیکنند خود را به بهترین اقدامات جهانی برسانند بلکه تلاش میکنند آنها را از نو اختراع کنند. لی کوان یو، پدر بنیانگذار سنگاپور، زمانی ادعا کرد که هماهنگی و ثبات در میان ارزشهای آسیایی اهمیتی فوقالعاده دارند. ببرها هنوز به این ارزشها پایبند هستند اما بسیاری از شهروندان انصاف را پیشزمینهای برای این دو ارزش میدانند. این بحث ما را به ادعای بزرگ دوم میکشاند: وقتی شهروندان به دموکراسی تمایل پیدا میکنند سرکوب کردن این تمایل میتواند هم نابخردانه و هم ناعادلانه باشد. برخی بر این باورند که سیاست متغیر تایوان و کره جنوبی به همراه موارد بزرگ فساد، جدالهای پارلمانی و رسانههایی که به شدت تکقطبی شدهاند مانع رشد اقتصادی این کشورها هستند. اما بررسی صحیح سوابق ببرها این گفته را تایید نمیکند. در واقع، وقایع هنگکنگ ثابت کرد که فقدان دموکراسی عامل بزرگی است که بذر نارضایتی و بیاعتمادی را پرورش میدهد. سوم، دولت رفاه ضعیف در این کشورها نیز خود یک مانع است. رهبران آنها از گذشته نگران بودند که مبادا بازتوزیع و هزینهکردهای اجتماعی انگیزه کار کردن افراد را از بین ببرد. اما همزمان، عدم امنیت اجتماعی این خطر را به همراه دارد که مردم اشتیاق خود را به تحولات فناوری از دست بدهند. هرچه جمعیت ببرهای آسیا پیرتر میشود دولت آنها بیشتر تحت فشار است تا برای مستمری و مراقبتهای بهداشتی هزینه کند. علاوه بر این آنها باید آن دسته از فشارهای اقتصادی را که باعث میشود جوانان از فرزندآوری خودداری کنند بردارند. دولتهای توسعهگرای علاقهمند به رشد اقتصادی در این کشورها باید به دولتهای رفاه طرفدار رشد تبدیل شوند. سرانجام، ببرهای آسیا به عنوان پیشاهنگان اقتصادی برای بقیه نقاط جهان اهمیت دارند. این کشورها به طرز غیرعادی در بخشهای فناوری، امور مالی و ژئوپولتیک در معرض چرخههای عمیق جهانی قرار دارند: کشورهای تولیدکننده این گروه با تمرکز بر تکنیکها و تراشههایی که برای شبکههای مخابراتی پرسرعت 5G و پردازش بزرگ دادهها ضروری هستند توانستهاند بخش اندکی از زنجیره عرضه فناوری را به خود اختصاص دهند. همزمان، هنگکنگ و سنگاپور جایگاه خود را به عنوان پل مالی بین چین و سایر نقاط جهان مستحکم ساختهاند. لذا هر دو کشور در مقابل فراز و فرود چین بسیار حساس هستند. علاوه بر این، در زمانی که آمریکا، ابرقدرت کنونی، به رقیبی جدید تبدیل میشود هر چهار کشور به آرامش ژئوپولتیک وابستهتر میشوند. مدیریت این چرخهها حتی در زمان افزایش رشد اقتصادی دشوار است. شکوفایی در بخشهای تامین مالی و فناوری میتواند باعث شود ثروت در دستان اندکی از افراد متمرکز شود. این همان اتفاقی است که در شرکتهای خانوادگی (Chaebol) سازنده تراشه کره جنوبی یا غولهای املاک هنگکنگ روی داد. در سطوح پایینتر خطرات جدیترند. در 25 سال گذشته، بحرانهای مالی در دو نوبت ببرهای آسیا را به لرزه انداختند. تقاضای شدید درازمدت برای نیمهرساناهای کاربردی در تلفنهای هوشمند و کامپیوترها به تازگی فروکش کرد و به کره جنوبی و تایوان آسیب زد. اما چالش ژئوپولتیک بیش از همه ببرها را نگران میسازد. بروز یک جنگ سرد جدید بین چین و آمریکا میتواند بنیانهای شکوفایی اقتصادی و امنیت ببرها را بلرزاند. از نظر روششناسی یک سوال در اینجا مطرح میشود: آیا عاقلانه است که این ببرها را در یک مجموعه بدانیم؟ دو مورد شهر و دو مورد کشورهایی با اندازه قابل قبول هستند (جمعیت تایوان و کره جنوبی به ترتیب از 20 و 50 میلیون نفر فراتر میرود). دو مورد از آنها حکومتهای عضو سازمان ملل هستند، یک مورد قلمرو چین محسوب میشود و دیگری در عالم مردگان دیپلماتیک سرگردان مانده است. تایوان و کره جنوبی غرق در دموکراسی هستند در حالی که هنگکنگ و سنگاپور کمتر به منتخبان خود اعتماد میکنند. دو کشور هنوز به تولید متکی هستند و دو مورد ارائهدهندگان خدمات نهایی هستند. اما با وجود تمام این تفاوتها، ببرهای آسیا نقاط مشترک فراوانی دارند. آنها جزو بازترین اقتصادهای تجارت جهان به شمار میروند هرچند این باز بودن تلاطمهای زیادی ایجاد میکند. این سرزمینها نرخ بالای اشتغال و پسانداز خود را حفظ کردهاند در عین حالی که استانداردهای زندگی را بهبود بخشیدهاند. آنها به درجات متفاوت بین چین و آمریکا گیر افتادهاند. هر چهار کشور با مشکلات اجتماعی پیچیدهای روبهرو هستند که از رشد قابل توجه آنها در نیمقرن گذشته نشات میگیرند. هر چهار ببر موفق شدند شکوفایی اقتصادی و ثروت را بدون آنکه به رضایت از خویش یا تنآسایی منجر شود بهدست آورند. هیچ تضمینی وجود ندارد که تلاشهای آنها برای ماندن در خط مقدم موفقیتآمیز باشد اما جذابیت آنها همچنان تضمین شده است.
منبع: اکونومیست