ترک اعتیاد
ایران بدون نفت چگونه ایرانی خواهد بود؟
اتفاقات آبانماه 98 بسیار دردناک بود. ایکاش میتوانستم بگویم که این درد زایمان ایرانی جدید در آستانه قرن پانزدهم است، اما این درد بدنی معتاد بود که به علت دوری از ماده مخدر (نفت) شیشهها را شکست و خودزنی کرد.
اتفاقات آبانماه 98 بسیار دردناک بود. ایکاش میتوانستم بگویم که این درد زایمان ایرانی جدید در آستانه قرن پانزدهم است، اما این درد بدنی معتاد بود که به علت دوری از ماده مخدر (نفت) شیشهها را شکست و خودزنی کرد.
در چند دهه گذشته، نفت دولتی، بدن ایران را ضعیف و زار و نزار کرده است، به طوری که این بدن سلولهایش وابسته و ناتوان، و پوستی بر استخوانی است. اما ماده مخدر سبب توهم هم میشود و وقتی میزان مصرف در دورههایی بسیار بالا بود، آنکه خود را آریامهر خوانده بود، حرف از دروازههای تمدن بزرگ میزد و معجزه هزاره سوم، حرف از مدیریت جهانی میزد.
این بدن زار و نزار که دچار توهم است، آبانماه 98، از ناتوانی خود به ستوه آمده بود و در نبود ماده مخدری که همیشه با آن بر تمام ناکارآمدیها و بیلیاقتیهای خود سرپوش میگذاشت، دست به خودزنی زد.
نفت بیارزش شده است، که اگر بیارزش نشده بود، ایالات متحده به این راحتی نفت ایران (یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت) را نمیتوانست تحریم کند. نفت بیارزش شده است که عربستان سعودی سهام آرامکو را عرضه میکند تا بتواند سرمایهگذاری خود را به سمت فناوریهای نو ببرد، زیرا میداند که نفت آیندهای ندارد.
تمام ساختارهای این بدن معتاد و وابسته به نفت است. از دانشگاه آن گرفته تا بانکها و صنعت آن، تقریباً هیچ ارزش افزوده اقتصادی تولید نمیکنند، بلکه بودجهبگیر درآمد نفتی هستند. حتی فیلسوفان ما نفتی هستند، اگر نفت نبود، اساساً دغدغههای جامعه به سمتی نمیرفت که نظریات افرادی نظیر عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان و... به وجود بیاید. معماری شهرهای ایران نفتی است و اگر نفت نبود، امکانات حاصل از پول نفت در شهرهای بزرگ با مردمان اداری به وجود نمیآمد و مردم از روستاها و شهرهای کوچک با مردمان کشاورز و تولیدکننده به شهرهای بزرگ که امکانات بیشتر (به علت درآمدهای نفتی) داشتند، مهاجرت نمیکردند.
به خاطر دارم چند سال پیش، وقتی هیات علمی نامدارترین دانشگاه صنعتی کشور بودم، دو هیات علمی از یکی از دانشگاههای سنگاپور به بازدید گروه ما آمده بودند. ما از آنها پرسیدیم که شما در چه زمینهای پژوهش میکنید، آنها گفتند ما در زمینه a کار میکنیم، چون شرکتهای بینالمللی تجاری که در جغرافیای ما هستند محصولاتشان وابسته به پژوهش در حوزه a است. همکارم به فارسی آرام به من گفت: پژوهش چرندیات میکنند و برای پول تحقیقات میکنند. سپس آنها از ما پرسیدند که شما در چه زمینهای پژوهش میکنید و ما گفتیم که ما در زمینه z پژوهش میکنیم، آنها با ناباوری به ما نگاه کردند و تقریباً گفتند که کدام دیوانهای به شما حقوق میدهد که در زمینه z پژوهش کنید!؟
در تمام این سالها، تقریباً همه ما یارانهبگیر نفت بودیم، حقوق کارکنان دولت، بهره بانکی پرداختشده به سپردهها، وامها و تسهیلات، تحصیلات رایگان، تثبیت نرخ ارز، یارانه بنزین، آب و برق و... همه و همه پول نفت بوده است که به صورت مویرگی تزریق میشده است. هر کس، هرچقدر به سرچشمه نزدیکتر بوده، بیشتر برخوردار شده است و هرکس هرچقدر بیشتر مصرف کرده، بیشتر یارانه گرفته است، و برای همین جامعه ایران یک جامعه مصرفگراست. خلق نقدینگی بدون امحای آن و ریزش ارزش پول ملی هم سبب ایجاد شکاف طبقاتی بین جامعه شده است و ما اکنون با یک طبقه ثروتمند روبهرو هستیم که هیچ نقشی در تولید و ایجاد کار نداشته و ندارند و یک طبقه فقیر ناامید، بیکار، بدون مسکن که فکر میکنند دولت باید به آنها یارانه بدهد و باور ندارند که این مسیر غلط است.
نفت دولتی سبب شده است حکمرانانی داشته باشیم، که بدون نفت، شایستگی آن مسندها را نداشتند و اساساً تفکر آنها به این علت دوام داشته که نفت دولتی وجود داشته است. نفت دولتی سبب شده است مردم دستشان جلوی دولت، برای یارانه گرفتن دراز باشد و یارانه به جای آنکه بازتوزیع مالیاتهای درآمدی باشد، توزیع درآمد نفتی باشد. بدون نفت، این حکمران است که باید دستش جلوی مردم برای گرفتن مالیات دراز باشد و در نبود نفت، دولت باید به تعمیق دموکراسی و فرهنگ و آداب و رسوم عرفی تن دهد.
ترک ماده مخدر بسیار سخت است، آنقدر سخت که بسیاری از معتادانی که پاک شدهاند، دوباره به دام اعتیاد افتادهاند. رئیسجمهور فرانسه در اواخر تابستان 98، میخواست با میانجیگری امکان فروش 15 میلیارد دلار نفت ایران را فراهم کند، این بد است، چون این کار بازگشت دوباره به دامان اعتیاد است، دولت باید رفع تحریمهای غیرنفتی را در اولویت قرار دهد تا بدینوسیله نیروی انسانی ما بتواند به فعالیت اقتصادی بپردازد و ثروتآفرینی کند.
دولتی که نفت دارد، به مالیات نیازی ندارد و به این ترتیب قدر نیروی انسانی برای ثروت آفرینی را نمیداند. به همین دلیل، قوانین کسبوکار در ایران بسیار عقبمانده است و از لحاظ محیط کسبوکار رتبه ایران 120 بین کشورهای جهان است.
دولتی که نفت دارد، به روشهای مختلف، رانت نفت را وارد جامعه میکند و منجر به ایجاد طبقه ثروتمند مسوولیتناپذیری میشود که هیچ ارزش افزودهای تولید نکردهاند. در واکنش به این شکاف طبقاتی، تفکرات سوسیالیستی در ایران در حال رشد است و جوانانی که فکر میکنند، وضعیت موجود حاصل پیادهسازی بازار آزاد در ایران است به سمت تفکرات چپ و سوسیالیستی گرایش پیدا کردهاند. حال آنکه اقتصاد ایران، نه نظام مالیاتی صحیحی دارد، نه نظام بازتوزیع و به هیچ وجه نمیتوان آن را در ساختار یک اقتصاد بازار آزاد نشاند. اتفاقات آبان 98، یک نشانه است. نشانه اینکه حکمرانانی که تاکنون به خاطر نفت دولتی، شایستگی نشستن بر مسندها را داشتهاند، نالایقی آنها نمایان شده است و ناتوان از اداره جامعه هستند. ما باید مساله نفت دولتی اعتیادآور را برای همیشه حل کنیم و از نفت دولتی به نفت ملی تغییر استراتژی بدهیم.
پول نفت باید در اختیار مردم قرار بگیرد، نه دولت. کل درآمد نفتی، در یک صندوق ارزی ملی ذخیره شود که هر ایرانی یک و تنها یک سهم غیرقابل واگذاری از این صندوق مالی داشته باشد. ایرانیان میتوانند از این صندوق بر حسب دلار تسهیلات بگیرند و این صندوق با توجه به میزان عملکرد هر ایرانی در تولید، تسهیلات مختلفی را به شهروندان پیشنهاد میدهد. سود حاصل از این صندوق نیز هر ماه به حساب سهامداران واریز میشود. با به دنیا آمدن هر ایرانی، یک سهم از این صندوق به او داده میشود و با مرگ هر ایرانی آن سهم از او سلب میشود. فقط ایرانیان با هویت حقیقی و شرکتهایی که بیش از مثلاً ۵۰ درصد آنها سهامدار ایرانی است میتوانند از این صندوق در جهت ایجاد صنعت و تولید در داخل ایران وام بگیرند. دولت هم میتواند بیاید از این صندوق وام بگیرد و مثل همه باید اصل و فرع را به صندوق بازگرداند وگرنه مشتری بدحساب خواهد بود و دیگر نمیتواند وام بگیرد.
ایران بدون نفت، یک ایران جدید خواهد بود، هم برای سیاستگذاران و هم برای مردم. سیاستگذاران باید بپذیرند که دیگر نفت کالای استراتژیک نیست و ایران باید در تجارت جهانی، با تعامل جایگاه خود را داشته باشد و بدون تعامل و ارتباطات خارجی قوی امکان ثروتآفرینی نخواهد بود، چون دیگر ما یک منبع استراتژیک نداریم که جهان نیازمند ما باشد. سیاستگذاران باید بپذیرند که تنها راه ثروتآفرینی نیروی انسانی است و با ایجاد فضای سالم کسبوکار و زندگی اجتماعی سالم، اقتصاد باثبات و تعمیق دموکراسی، نهتنها از خروج نیروهای انسانی متخصص جلوگیری میشود، بلکه مهاجران هم دوباره برخواهند گشت.
در ایران بدون نفت، این دولت است که دستش جلوی مردم دراز خواهد بود و دیر یا زود این مردم خواهند بود که ولینعمت میشوند (در حالی که با نفت دولتی، این دولت است که ولینعمت مردم است). ساختارهای کشور به ناچار در جهت ثروتآفرینی تغییر میکند، سیاست خارجی و داخلی در جهت جلوگیری از خروج سرمایه و جذب سرمایه تنظیم میشود. دانشگاهها در جهت تربیت نیروی انسانی تنظیم میشوند و سیاست خارجی در جهت بازارسازی و بازاریابی محصولات تولیدشده در ایران حرکت میکند.
مردم باید بپذیرند که یارانههای مستقیم و یارانههای پنهان انرژی همانند سم هستند که آنها را ضعیف میکند. به جای طلب یارانه، طلب فضای سالم کسبوکار برای جذب سرمایه از حاکمیت بکنند و به دنبال بنزین و انرژی ارزان و ۴۵ هزار تومان یارانه ماهانه نباشند. البته دولت کماکان از طریق مالیات و نظام بازتوزیع مسوولیت آن را دارد که کالاهای عمومی را تامین کند و به توانمندسازی اقشار ضعیف جامعه بپردازد.
دوران نشئگی نفت گذشته است، ترک اعتیاد دردآور و کشنده است، اما دیگر ماده مخدری نیست، بیایید ایران را از اعتیاد نجات دهیم.