و دیگر هیچ
از دولتها چه کاری برای استارتآپها برمیآید؟
در این یادداشت، به بررسی زیستبوم استارتآپی و نقش دولت و دولتهای محلی (شهرداریها) در آن میپردازیم. ابتدا با یک تعریف روشن از استارتآپ آغاز میکنیم و سپس مشخص میکنیم که دولتها چه کارهایی را برای طراحی یک زیستبوم سالم استارتآپی باید انجام دهند و از چه کارهایی باید پرهیز کنند.
در این یادداشت، به بررسی زیستبوم استارتآپی و نقش دولت و دولتهای محلی (شهرداریها) در آن میپردازیم. ابتدا با یک تعریف روشن از استارتآپ آغاز میکنیم و سپس مشخص میکنیم که دولتها چه کارهایی را برای طراحی یک زیستبوم سالم استارتآپی باید انجام دهند و از چه کارهایی باید پرهیز کنند. استارتآپ از کنار هم قرار گرفتن چهار رکن زیر شکل میگیرد:
1- کارآفرینان که صاحبان ایدهای نو برای رفع نیازی فردی یا اجتماعی از انسانها هستند و طراحی کسبوکار و مسوولیت راهبری آن را برعهده دارند. کارآفرینان عاشق نوآوری، به نتیجه رساندن، تاثیرگذاری و مسوولیتپذیری هستند.
2- سرمایهگذاران که تامینکننده سرمایه استارتآپ در جهت تولید، تجاریسازی و برندینگ هستند؛ عاشق افزودن سرمایه خود هستند و از ریسک نامعقول گریزاناند.
3- نیروهای کار که با تخصص خود تولید و اجرای کسبوکار را پیش میبرند؛ عاشق نشان دادن تواناییهای تخصصی، خلاقیت، تسلط و دانش خود در حوزه تولید، بازرگانی، پژوهش و... هستند.
4- بازار مصرف که محصول تولیدشده را مصرف میکند و از اینکه نیاز فردی یا اجتماعی خود را به روشی نو و با هزینه کمتر برطرف میکند، شادمان است.
هر استارتآپی بهطور خلاصه از سه گام اصلی زیر تشکیل میشود:
تشخیص نیاز و نوآوری برای رفع آن نیاز: کارآفرین یک نیاز در بازار مصرف را تشخیص میدهد و مبتنی بر آن نیاز با یک ایده نو برای رفع آن، به طراحی کسبوکار در جهت تولید محصول پرداخته و مسوولیت راهبری آن را نیز برعهده میگیرد.
دو نهاده اصلی تولید که کارآفرین به آن نیاز دارد، عبارت است از:
الف: سرمایه برای تامین مواد اولیه و دستمزد نیروهای کار
ب: نیروی کار؛ که کارآفرین یک تیم منسجم، متخصص و هدفمند را با استفاده از سرمایهای که سرمایهگذار آورده است، ایجاد و راهبری میکند.
برندینگ، بازاریابی و فروش: کارآفرین محصول تولیدی را باید به بازار عرضه کند و آن را به فروش برساند.
یک اکوسیستم سالم استارتآپی فضایی است که چهار رکن ذکرشده، بدون اصطکاک و انگیزهمند در کنار هم قرار میگیرند و استارتآپها را به پیش میبرند.
طراحی زیستبوم استارتآپی وظیفه دولت است و نسبت کارآفرین به زیستبوم، مثل نسبت راننده به جاده است، و از رانندگان انتظار نمیرود که بیایند بین دو شهر جادهسازی کنند. دولتها با قوانینی که در جامعه وضع میکنند، زیستبوم را شکل میدهند. بگذارید برای درک زیستبوم، اکوسیستم سطل آشغال را با اکوسیستم بوستان مقایسه کنیم. در اکوسیستم سطل آشغال، خرمگسها (رانتجویان) و پشهها (مفسدان اقتصادی) دست بالا را دارند و زنبورهای عسل (تولیدکنندگان) و پروانههای گردهافشان (کارآفرینان) زیردست و در شرایط نابودی هستند. این موضوع در اکوسیستم بوستان برعکس است.
برای مثال، وقتی نظام چندنرخی ارز وجود دارد، که به روشنی رانتزاست، این یعنی دولت اکوسیستم اقتصادی کشور را به شکل سطل آشغال و ایجاد محیطی برای رشد خرمگسها و پشهها طراحی میکند. در این شرایط نباید انتظار داشت زنبورهای عسل و پروانههای گردهافشان بتوانند به حیات سالم خود ادامه دهند؛ آنها یا باید راه خرمگس شدن را پیش بگیرند، یا نحیف و نحیفتر شده و آماده مرگ شوند. آنچه ما در واقعیت ایران میبینیم فرسنگها از ایجاد زیستبوم بوستان دور است. مدیران دولت مرکزی و دولتهای محلی (شهرداریها)، با بوق و کرنا به نام حمایت از استارتآپها، همایشهای مختلف و پرهزینه نمایشی راهاندازی میکنند و در همان حال با تصدیگری، ایجاد انحصار و ایجاد فضای رانت، با بخش خصوصی رقابت کرده و باعث ورشکستگی و آسیب به استارتآپهای شهر و جامعه خود میشوند. تصدیگری دولتی یکی از بزرگترین مشکلات زیستبوم استارتآپی ایران است. به عنوان مثال یک مدیر دولت محلی (شهرداری) را در نظر بگیرید. مدیر به امکانات لجستیکی، بیلبوردهای سطح شهر و سرمایهای که از عوارض شهروندان جمعآوری شده است، دسترسی قابل توجهی دارد و از طرفی ریسکی نیز برای انجام برنامههایی که در نظر میگیرد متحمل نمیشود. مدیر تصمیم به طراحی و تولید یک سامانه میگیرد، آن را با امکانات لجستیکی و نیروی انسانی دولتی تولید میکند و با بیلبوردهای سطح شهر برندسازی میکند و مستقل از اینکه آیا سامانه تولیدی به ارزش افزودهای برسد یا نه، گزارش عملکرد سالانه خود را پربارتر کرده است. حال کارآفرینی را در نظر بگیرید که در برابر سرمایهگذار مسوولیت دارد و برای هر ریال هزینهکرد در حوزه نیروی انسانی، تبلیغات و... باید پاسخگو باشد، چگونه انتظار دارید که کارآفرین با محدودیتهای مالی و پذیرش ریسک بتواند با تصدیگری مدیر دولتی رقابت کند؟ دولت برای شکلگیری زیستبوم استارتآپی در موارد زیر باید اهتمام کند:
1- نیروی متخصص: کشورهای توسعهیافته برای تامین نیروی متخصص هم از طریق آموزش عالی هدفمند و هم مهاجرپذیری اقدام میکنند. جذب نخبگان صنعتی کشورهای دیگر یکی از برنامههای مهم دولتها برای ایجاد زیستبوم در کشور خود است. متاسفانه در ایران، نیروهای متخصص و نخبه را با ایجاد مشکلات اجتماعی، بوروکراسی، بیثباتی در تصمیمگیریها و... دلسرد کرده و نهتنها به جذب نیروی انسانی متخصص اهتمام نمیشود، بلکه نیروهای متخصص را ناگزیر از مهاجرت میکنند.
2- امنیت و ثبات سرمایهگذاری: سرمایه یکی از نهادههای تولید است که کارآفرینان به آن نیاز دارند. حکمرانی خوب به جذب و هدایت سرمایه به سمت استارتآپها اهتمام میکند، اما در ایران با سیاستهای بیثباتکننده اقتصادی، چون عدم استقلال بانک مرکزی و افزایش نقدینگی، همیشه خرید و انباشت خودرو، زمین، مسکن، سکه طلا و دلار سودآوری بدون ریسک دارد و به این ترتیب سرمایهگذار از هدایت سرمایه خود به سمت استارتآپها که ریسک آنها مسلماً بیشتر از صفر است، خودداری میکند. با چه توجیه اقتصادی، باید از یک سرمایهگذار انتظار داشت که سرمایه خود را تبدیل به ریال کند و دستمزد به نیروهای کار بدهد، حال آنکه سرمایهگذار همواره باید نگران بیارزش شدن ریال خود باشد و با تبدیل آن به زمین، دلار، طلا و... ارزش سرمایه خود را حفظ کند.
3 بازار: دولت با برقراری سیاست خارجی مناسب، امکان ایجاد بازار برای فروش محصولات تولیدی به کشورهای دیگر را فراهم میکند. ارتباط مناسب با جهان برای دسترسی به بازارهای آنها یک نیاز مهم اقتصادی است. عدم دسترسی به جهان، مانند تفاوت ماهیگیری در برکه با ماهیگیری در اقیانوس است. یک ماهیگیر در اقیانوس، کسبوکار خود را از قایق به لنج و از لنج به کشتی ماهیگیری توسعه میدهد، اما یک ماهیگیر در برکه، هیچگاه نمیتواند گامی بیشتر از چوب ماهیگیری بردارد، چون اقتضای برکه همین است. محدود کردن اقتصاد به بازار بسته، محدود کردن ایدهها، نوآوری و خلاقیت است.
این تصور که استارتآپ مفهومی جدید و مربوط به قرن 21 است و علم اقتصاد کنونی از تحلیل آن ناتوان است، خطاست. آیا خودروسازی در قرن 19، کبریتسازی و... استارتآپ نبودند؟ آیا کبریت نوآوری و ساده کردن ایجاد آتش نبود؟ آیا ساخت خودرو و بهکارگیری آن بهجای اسب، نوآوری نیست؟ استارتآپ نوآورانه مفهوم جدیدی نیست که علم اقتصاد با آن در قرن 21 روبهرو شده باشد و از تحلیل آن ناتوان باشد. فناوری اطلاعات راهکارهای جدید نوآورانهای را پیشروی ما انسانها گذاشته است، اما این به معنای آن نیست که یک کسبوکار بدون صحیح کار کردنِ بازار محصول، بازار سرمایه و بازار کار، میتواند موفق باشد. متاسفانه در ایران علم اقتصاد همیشه توسط دولتمردان به بهانههای مختلف کنار گذاشته شده است. اگر در دهههای گذشته، دولتمردان به علت نگاه ایدئولوژیک از علم اقتصاد دوری میکردند، اکنون دولتمردان جوان، با این تصور که استارتآپها به علم اقتصاد جدیدی نیاز دارند، دوباره از قوانین علم اقتصاد فرار میکنند. به عنوان یک کارآفرین از دولت انتظار موارد زیر را دارم که برای آنها به علم اقتصاد جدیدی نیاز نیست:
1- ثبات اقتصادی، ثبات اقتصادی و باز هم ثبات اقتصادی / 2- برطرف کردن موانعی که سبب میشود سرمایهگذار از کارهای تولیدی و استارتآپی دوری کند. / 3- هدفمند شدن آموزش عالی و ایجاد فضایی برای بازگشت نخبگان به کشور / 4- برقراری سیاست خارجی مناسب برای اتصال به جهان
5- رفع انحصار و رانت و عدم تصدیگری / 6- و دیگر هیچ.