شناسه خبر : 48430 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روایت اعداد

اقتصاد چگونه راهش را به داستان و ناداستان پیدا کرد؟

 

صدف صمیمی / نویسنده نشریه 

58«شکم نان می‌خواهد. گفت‌وگو که حالی‌اش نمی‌شود. جای نان، چاخان هم نمی‌شود تحویلش داد.»

این سه جمله از مجموعه رمانی که تا مرز دریافت جایزه نوبل پیش رفت، تمام حرف یک مفهوم اقتصادی است که از دلش مکتب‌ها بیرون آمده و اقتصاددان‌ها بر اساس آن نظریه‌پردازی کردند و طرفداران و منتقدانی برایش پیدا شد. در مقابل تمام تلاش‌های آکادمیکی که برای تبیین مفهوم و معنای موضوع یادشده، صورت گرفته؛ محمود دولت‌آبادی در کلیدر، در میان گله و شکایت‌های شخصیت‌هایش به روایت فقر پرداخت و جهانی را بر پایه این امر اقتصادی خلق کرد. حرف این گزارش این نیست که مکتب‌های اقتصادی درباره رفاه یا فقر چه می‌گویند، حرفش از روایت است که چیست و چگونه می‌تواند اقتصاد را به ادبیات گره بزند؟ اصلاً آیا اقتصاد چیزی برای روایت شدن دارد؟

هنر بیان داستان

روایت به معنای بیان یک داستان، واقعه یا تجربه است. در روایت، که می‌تواند به صورت شفاهی، نوشتاری، تصویری یا ترکیبی از آنها باشد، راوی (کسی که داستان را می‌گوید) رویدادها را به ترتیبی خاص و با زبانی مشخص برای مخاطب بیان می‌کند. هدف از روایت می‌تواند انتقال اطلاعات، ایجاد سرگرمی، تاثیرگذاری بر مخاطب یا ترکیبی از اینها باشد.

داستان‌گویی در دنیای اعداد

روایت اقتصاد به معنای بیان داستان‌های اقتصادی به شیوه‌ای جذاب و قابل فهم است. اقتصاد، به عنوان یک علم اجتماعی، پر از رویدادها، روندها و تصمیم‌هایی است که می‌توانند به صورت داستان تعریف شوند. از بحران‌های مالی گرفته تا موفقیت‌های اقتصادی شرکت‌ها، همه می‌توانند موضوع روایت‌های اقتصادی باشند. اما واقعاً اقتصاد چه چیزی برای روایت دارد؟ احتمالاً اولین پاسخ، روایت سرگذشت افراد تاثیرگذار در اقتصاد خواهد بود؛ چراکه کارآفرینان، سیاستمداران و سرمایه‌گذاران، می‌توانند شخصیت‌های اصلی داستان‌های اقتصادی باشند. بحران‌های مالی، تغییرات سیاست‌های اقتصادی، اختراعات جدید و تحولات بازار هم می‌توانند رویدادهای اصلی یک داستان اقتصادی باشند. اما به نظر می‌رسد مهم‌تر از همه مفاهیم اقتصادی آن منظور اصلی است که می‌تواند داستان اقتصاد را جذاب کند. مفاهیم پیچیده اقتصادی، مانند تورم، بیکاری و رشد اقتصاد، می‌توانند به صورت داستان‌های ساده و قابل فهم برای عموم بیان شوند.

اصول روایت اقتصادی

به عنوان شاگرد کلاس‌های داستان‌نویسی سروش صحت آموختم «سادگی» در پاسخ به «چرایی» و «اگر»ها اصلی‌ترین باید برای روایت است. این باید، برای ایجاد جذابیت در روایت اقتصادی هم صدق می‌کند. پیچیدگی اقتصاد بماند برای اقتصاددان‌ها، مردم به زبان نرم‌تری نیاز دارند. روایت اقتصادی باید به گونه‌ای باشد که حتی افراد غیرمتخصص نیز بتوانند آن را درک کنند. داستان باید جذاب و گیرا باشد تا مخاطب را تا پایان همراه خود کند. همچنین روایت باید بر اساس واقعیت‌ها و داده‌های اقتصادی باشد و از اغراق یا تحریف واقعیت پرهیز کند. مسلماً چنین روایتی می‌تواند از دیدگاه‌های مختلف، مانند دولت، شرکت‌ها، مصرف‌کنندگان یا کارشناسان اقتصادی، بیان شود.

چرا روایت اقتصادی در رمان‌های ایرانی کمرنگ است؟

دلایل مختلفی برای کمرنگ بودن روایت اقتصادی در رمان‌های ایرانی می‌توان ذکر کرد.

از پیچیدگی مفاهیم اقتصادی و سختی گنجاندن آنها در یک رمان که بگذریم، باید گفت به قول هوشنگ گلشیری، بسیاری از نویسندگان ایرانی در بالا و پایین‌های سرنوشت سیاسی کشور به مسائل اجتماعی و سیاسی بیشتر علاقه‌مند هستند تا اقتصاد. عدم حمایت از ادبیات اقتصادی نیز پاسخ دیگر برای این پرسش است؛ مرور رابطه ناشر با نویسنده نشان داده حمایت‌های مالی و معنوی از نویسندگانی که به موضوعات اقتصادی می‌پردازند، کم است.

داستان سقوط وال‌استریت

داستان «سقوط وال‌استریت» نوشته ناتان آسنگ (نشر ققنوس) در سال 2008، یکی از مشهورترین روایت‌های اقتصادی معاصر است که به خوبی نشان می‌دهد چگونه رویدادهای اقتصادی پیچیده می‌توانند به صورت داستانی جذاب و قابل فهم برای عموم بیان شوند. این داستان از حباب مسکن در ایالات‌متحده آغاز می‌شود. بانک‌ها و موسسه‌های مالی، وام‌های مسکن را با شرایط آسان به افراد با هر سطح درآمدی اعطا می‌کردند. این وام‌ها سپس به اوراق بهادار پیچیده‌ای تبدیل می‌شدند و در بازارهای مالی به فروش می‌رسیدند. با افزایش تقاضا برای این اوراق، ارزش آنها به‌شدت افزایش یافت و حباب مسکن شکل گرفت. اما این حباب در نهایت ترکید و قیمت مسکن به‌شدت کاهش یافت. افرادی که وام گرفته بودند، قادر به پرداخت اقساط نبودند و خانه‌های خود را از دست دادند. ارزش اوراق بهادار مبتنی بر مسکن نیز به شدت کاهش یافت و بسیاری از بانک‌ها و موسسه‌های مالی با مشکلات جدی مالی مواجه شدند. این بحران مالی به‌سرعت به سراسر جهان گسترش یافت و به یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم تبدیل شد. در بخشی از کتاب سقوط وال‌استریت می‌خوانیم: «فقط غول‌های بزرگ سرمایه‌گذاری نبودند که در بورس نیویورک ثروت کلان به دست می‌آوردند. روزنامه‌ها پر بود از داستان افراد معمولی که پس‌اندازشان را در بازار سهام سرمایه‌گذاری کرده و به معدن طلا دست یافته بودند. یک خانم تندنویس، سهام جنرال‌موتورز را وقتی خریده بود که ارزش آن رو به افزایش داشت. دو روز بعد، او سهامش را با 15 هزار دلار سود فروخته بود. یکی از پیشخدمت‌های سالن غذاخوری بازار سهام از مشتریان 90 هزار دلار انعام گرفته بود. هر کسی داستانی درباره خانم‌های بیوه، مغازه‌داران کوچک و کارگران فقیری که با سرمایه‌گذاری در بازار سهام بیش از تمام مدت عمر کاری‌شان پول به دست آورده بودند می‌دانست. پوشش خبری بعضی رسانه‌های معروف در مورد بازار سهام آشکارا در خدمت منافع خودشان بود. برخی از خبرنگاران اقتصادیِ ظاهراً بی‌طرف در ازای پول‌هایی که پشت پرده دریافت می‌کردند در نوشته‌هایشان سهام خاصی را تبلیغ می‌کردند.»

چرا این داستان یک روایت اقتصادی موفق است؟

شخصیت‌های جذاب، رویدادهای هیجان‌انگیز، پیامدهای گسترده و مفاهیم اقتصادی پیچیده آن چاشنی‌هایی است که در دل چنین اتفاقی نهفته و قابلیت روایی آن را افزایش می‌دهد. در این داستان، شخصیت‌های مختلفی از جمله بانکداران، سرمایه‌گذاران، سیاستمداران و افراد عادی نقش‌آفرینی می‌کنند. سقوط بازار مسکن، ورشکستگی بانک‌ها و نجات دولت از جمله رویدادهای هیجان‌انگیزی هستند که در این داستان رخ می‌دهند. این بحران مالی تاثیر عمیقی بر زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان گذاشت و به همین دلیل، یک داستان با اهمیت جهانی است. این داستان به زبان ساده مفاهیم پیچیده‌ای مانند اوراق بهادار مبتنی بر دارایی، اهرم مالی و ریسک سیستماتیک را توضیح می‌دهد. تضاد میان سودجویی بانک‌ها و رنج مردم، تصمیمات سخت سیاستمداران و تلاش برای نجات اقتصاد، همگی پتانسیل ایجاد درام و تعلیق در رمان را دارند. شخصیت‌های این داستان پیچیده و چندبعدی بودند. همچنین این داستان در یک دوره تاریخی خاص و در یک زمینه اجتماعی پیچیده رخ می‌دهد که می‌تواند به غنی‌تر شدن داستان کمک کند. علاوه بر داستان سقوط وال‌استریت، بسیاری از رویدادهای اقتصادی دیگر نیز پتانسیل تبدیل شدن به یک داستان جذاب را دارند. بحران بدهی یونان، ظهور بیت‌کوین، جنگ تجاری میان آمریکا و چین و... .

روایت ایرانی

در بحث روایت و اقتصاد در ایران اگر بیاییم طبق یک دسته‌بندی روایت را به دو شکل داستان و ناداستان تقسیم کنیم به ساختار منسجم‌تری خواهیم رسید. داستان قالب مرسوم، محبوب و غالب روایت در ایران از زمان مشروطه تا همین چند دهه پیش بوده است. پیکربندی روایت در ایران به جای ناداستان، داستان را می‌پسندید.

به دلیل فراگیری اندیشه‌های به اصطلاح چپ در جهان در دهه‌های 30 و 40، ایران هم دچار این همه‌گیری فکری شد. بر همین اساس ادبیات داستانی ما هم شدیداً تحت تاثیرش قرار گرفت. از آن زمان داستان‌های زیادی در ضدیت با مدرنیته، در ضدیت با بخش خصوصی و اصلاً در ضدیت با مفاهیم بنیادین اقتصادی موجود است. عموماً داستان‌ها در ستایش زندگی روستایی، در ستایش فقر، در ستایش محرومیت و ساده‌زیستی با عناوین زیبا، آراسته می‌شدند.

در این دهه عملاً خیلی روایتی از بخش خصوصی یا کارآفرینان نمی‌توانیم ببینیم. بخش خصوصی محدود می‌شود به یک عنوان کلی به نام شرکت که خیلی وقت‌ها هم خارجی است که آمده زندگی مردم را به توبره بکشد و ببرد. مهم‌ترین مصداق آن هم شرکت نفت است؛ داستان و روایت‌های متعددی در ادبیات جنوب داریم که البته غیرجنوبی‌ها هم درباره‌اش نوشته‌اند که شرکت نفت آمد زندگی‌ها را ویران کرد و برد. سایه این نوع روایت و این فضای حاکم بر روایت داستانی بر ادبیات ما خیلی سنگین بوده است.

زمان و زمانه گذشت و در دهه‌های اخیر ایران هم به دنبال دیگر نقاط جهان، روی خوشی به روایت‌های غیرداستانی نشان داد و از آن استقبال کرد؛ یعنی آن چیزی که به نام ناداستان یا nonfiction می‌شناسیم شامل زندگینامه، جستار روایی، تاریخ شفاهی و... راه خود را به کتابخانه‌های مردم باز کردند. در چهارچوب این فضا، آثار روایی مهمی از کارآفرینان ایرانی فراهم شد. یکی از معروف‌ترین این نوع از روایت‌ها کتاب «پیکان سرنوشت ما» (نشر نی) بر اساس زندگینامه اقتصادی احمد خیامی است.

در واقع می‌توان گفت ناداستان‌ها در دهه‌های اخیر در مقابل روایت‌های کمونیستی قرار گرفتند. در بخش ناداستان اتفاقات خیلی مفصل‌تری نسبت به داستان‌های طرفدار اقتصاد آزاد افتاده است، یعنی روایت شرکت‌ها و روایت کارآفرینان و روایت‌های اقتصادی متعددی برای مخاطب‌ها فراهم شده که در قالب کتاب و حالا رسانه‌های دیگر این روایت‌ها منتشر شده و خیلی از اینها را در قالب پادکست‌ها می‌بینیم. خیلی از بیزینس‌ها و بنگاه‌های اقتصادی الان به این فکر افتاده‌اند که طبق آن جمله قصه‌گو برنده است، روایت خودشان را فراهم کنند.

59

قصه‌گو برنده است

بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی به درستی به این نتیجه رسیدند که قصه‌گو برنده است و باید یک شخصیت داستانی، یک هدف و یک خط سیر داستانی را برای خود تعریف کرده و با استفاده از شگردهای داستانی، قصه خودشان را برای مخاطب بسازند و تعریف کنند. در حوزه نظری و تئوری کتاب‌هایی در این زمینه ترجمه یا تالیف شده که خواندنی هستند. در حوزه عملی هم همان‌طور که اشاره شد زندگینامه‌های کارآفرینان یا شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی را در دست داریم.

 اقتصاد در روایت داستان

کتاب‌های معروف و قابل توجهی با تمرکز بر مسائل اقتصادی، یا به صورت مستقیم یا به صورت غیرمستقیم،‌ وجود دارند که مرورشان می‌تواند به تکمیل این گزارش کمک کند. همان‌طور که در مقدمه از کلیدر محمود دولت‌آبادی یاد شد، باید گفت این رمان عظیم، تصویرگر زندگی ایلات و عشایر در خراسان است که به مسائلی مانند فقر، نابرابری، مالکیت زمین و تاثیر اصلاحات ارضی بر زندگی آنها می‌پردازد. از سووشون سیمین دانشور هم نباید غافل شد که با تمرکز بر زندگی یک خانواده زمین‌دار در شیراز در خلال جنگ جهانی دوم، تاثیرات اقتصادی جنگ، قحطی و احتکار را بر زندگی مردم به تصویر می‌کشد. در کتاب مدیر مدرسه جلال آل‌احمد هم می‌توان رد شرایط اقتصادی را در نظام آموزشی و مشکلات معلمان دنبال کرد. آتش بدون دود نادر ابراهیمی نابرابری اقتصادی را در مبارزات مردم ترکمن صحرا به تصویر کشیده است.

رمان شوهر آهو‌خانم نوشته علی‌محمد افغانی با پرداختن به زندگی یک خانواده در کرمانشاه، به ساختارهای طبقاتی و نابرابری‌های اجتماعی که ریشه در اقتصاد دارند، اشاره می‌کند. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم اثر زویا پیرزاد، گرچه بیشتر بر زندگی روزمره یک زن خانه‌دار تمرکز دارد، اما به‌طور ضمنی به مسائلی مانند هزینه‌های زندگی و دغدغه‌های مالی خانواده اشاره می‌کند. ملکوت بهرام صادقی هم داستان جذابی است. این رمان سوررئال، گرچه درونمایه اصلی آن متافیزیکی است، اما اشاراتی به فقر و نابرابری اجتماعی نیز دارد. از داستان‌های ایرانی که بگذریم رمان‌های کلاسیک را هم باید دریافت. آیوانهو نوشته والتر اسکات یک رمان قرون وسطایی است که ضمن کاوش در سیستم‌های فئودالی، به مفاهیم بدهی، مالیات و تجارت می‌پردازد. غرور و تعصب اثر جین آستین به وضوح مسائل اقتصادی ازدواج، ارث و طبقه اجتماعی در انگلستان قرن نوزدهم را بررسی می‌کند. چارلز دیکنز در خانه تاریک، نظام پیچیده حقوقی و اقتصادی انگلستان قرن نوزدهم را با تمرکز بر تاثیر انقلاب صنعتی به تصویر می‌کشد. فقر و نابرابری از مضامین اصلی جنایت و مکافات داستایوفسکی هستند که تاثیر اقتصاد را بر انتخاب‌های اخلاقی افراد بررسی می‌کند. برای تکمیل مثال‌های این گزارش می‌توان از چند رمان مدرن هم یاد کرد. مثلاً خوشه خشم نوشته جان اشتاین‌بک به تاثیر رکود بزرگ بر خانواده‌های کشاورز در آمریکا می‌پردازد و مفاهیمی مانند مهاجرت، فقر و بی‌عدالتی اقتصادی را تشریح می‌کند. اطلس شانه بالا انداخت نوشته آین رند رمانی فلسفی و سیاسی است که به نقش کارآفرینان و تاثیر مداخلات دولت در اقتصاد می‌پردازد. بازی تاج و تخت این رمان معروف از جرج آر. آر. مارتین گرچه در دنیایی فانتزی روایت می‌شود، به مفاهیم قدرت، تجارت، بدهی و اقتصاد جنگ می‌پردازد. آنچه یاد شد تنها چند نمونه از رمان‌هایی است که از اقتصاد در روایت داستانشان استفاده شده است. بسیاری رمان‌های دیگر نیز وجود دارند که تلاش کردند مخاطبشان به درک بهتری از مفاهیم اقتصادی در بافت اجتماعی و تاریخی برسند. شما به عنوان مخاطب این گزارش در قامت داستان‌نویس و خواننده داستان چه خواهید نوشت و به چه داستانی اقبال نشان می‌دهید؟ روایت کدام یک برایتان خیال‌انگیزتر و آموزنده‌تر است؟ یک شرکت نوپای ایرانی که در رقابت با شرکت‌های بزرگ جهانی قرار می‌گیرد؟ یک اقتصاددان که تلاش می‌کند از یک بحران اقتصادی بزرگ در ایران جلوگیری کند؟ یک سرمایه‌گذار خارجی که به ایران می‌آید و با چالش‌های سرمایه‌گذاری در این کشور روبه‌رو می‌شود؟ یا شاید هم داستان یک کارآفرین جوان که با یک ایده نوآورانه، صنعت را متحول می‌کند یا روایت زندگی یک اقتصاددان که تلاش می‌کند از یک بحران اقتصادی بزرگ جلوگیری کند. هر کدام از این سوژه‌ها که برایتان جالب باشد در دلش یک نکته واحد دارد و آن این است که «روایت» نجات‌بخش است. 

دراین پرونده بخوانید ...