دوردست مذاکره
تنش در منطقه چه تاثیری بر روابط ایران و غرب دارد؟
بر اساس گزارشهایی که تاکنون منتشر شده است اسرائیل مدعی است از حمله به ایران دو هدف داشته است. اقدام اول آسیب زدن به سیستمهای اصلی دفاع موشکی ایران و دوم آسیب زدن به برخی از ماشینآلاتی که برای تولید سوخت جامد مورد استفاده قرار میگیرد. آنها مدعیاند در صورت ورود دو طرف به یک چرخه زد و خورد ایران با محدودیتهایی مواجه خواهد بود.
در چنین شرایطی ایران سه گزینه پیشرو دارد. گزینه اول این است که پاسخی به حمله اسرائیل ندهد و در ادامه به دنبال ترمیم ضرباتی باشد که متحمل شده است. زمانی که از ضربات متحملشده صحبت میکنیم منظور فقط ضربههای نظامی نیست، بلکه ضربههای اطلاعاتی را هم شامل میشود. اتفاقات اخیر از جمله ترور اسماعیل هنیه در تهران نشان میدهد که رخنه اطلاعاتی صورت گرفته است و اگر این رخنه اطلاعاتی برطرف نشود، آسیبپذیری ایران افزایش پیدا خواهد کرد. اقدام دیگری که ایران باید در این زمینه انجام دهد ترمیم کادر رهبری حزبالله و همچنین مهماتی است که در این چند دور درگیری با اسرائیل از دست داده است. در واقع ندادن پاسخ به اسرائیل فرصتی برای ایران است تا پس از متحمل شدن این ضربات مجدداً قوای خودش را ترمیم کند و برای دور بعدی درگیریها آمادگی بیشتری داشته باشد. گزینه دوم اقدام تلافیجویانه است. اگر ایران تصمیم بگیرد پاسخ اسرائیل را بدهد، باید این پاسخ در سطح بالاتری از حمله اول اکتبر ایران به اسرائیل باشد. این به معنای این است که ریسک تلفات جانی و تخریب مراکز حساس؛ چه نظامی و چه غیرنظامی از گذشته بیشتر خواهد بود و این دست اسرائیل را باز خواهد گذاشت تا در دور بعدی به ایران ضربه وارد کند. در چنین شرایطی ممکن است اوضاع از کنترل همه طرفها خارج شود.
گزینه سوم راهبرد بازدارندگی هستهای است. این راهبرد کاملاً متفاوت از آن چیزی است که ایران در گذشته دنبال کرده است. اما این گزینه مسیری ساده و بدون هزینه نخواهد بود. چراکه اول، تصمیم سیاسی برای حرکت به سمت تسلیحات هستهای به احتمال قریببهیقین از سوی غرب تشخیص داده خواهد شد و این به خودی خود میتواند راه را برای حمله اسرائیل یا آمریکا به مراکز هستهای ایران هموار کند. دوم اینکه به هر حال تولید سلاح یک روند شش تا 18ماهه است و در این فاصله ایران همچنان آسیبپذیر خواهد بود. حتی بعد از تولید سلاح هستهای همانطور که جمهوری اسلامی ایران در سال جاری میلادی با حمله به دو کشوری که دارای سلاح هستهای هستند یعنی اسرائیل و پاکستان نشان داد که تسلیحات هستهای بازدارندگی در مقابل تسلیحات متعارف ایجاد نخواهد کرد و به هر حال تمامی این ضربات را ایران و متحدانش با تسلیحات متعارف از اسرائیل خوردند. در همین راستا پیشروی ایران هیچ گزینه کمهزینه و سادهای وجود ندارد.
تاثیر منفی دو جنگ
متاسفانه رویکرد دولت مسعود پزشکیان برای ترمیم روابط با غرب و بهکارگیری دیپلماتهای باسابقه ایران که به زبان روابط بینالملل مسلط هستند با دو جنگ غزه و جنگ اوکراین همزمان شده است. در واقع این دو جنگ بر توانایی تهران برای حرکت در مسیری که برای آن برنامهریزی کرده سایه انداخته است. با اینکه بیش از دو سال از جنگ اوکراین میگذرد، اما مطرح شدن حمایت نظامی ایران از روسیه همچنان برای اروپاییها سنگین است. البته ایران این ادعا را خلاف واقع میداند، اما کشورهای غربی میگویند که شواهد متعددی دارند که چنین حمایتی صورت گرفته است. به هر حال سایه تهدید روسیه برای کشورهایی که در شرق اروپا قرار دارند بسیار زیاد است، به همین خاطر است که کشورهای اروپایی در مقابل ایران رویکردی با حاصل جمع صفر دارند و بر این باورند تا زمانی که ایران شریک راهبردی روسیه در جنگ اوکراین است نهتنها امتیازی به ایران نمیدهند، بلکه فشارها را هم افزایش میدهند. علاوه بر این افزایش تنش بین ایران و اسرائیل باعث میشود که کشورهایی مانند آلمان با توجه به سابقه تاریخی که با یهودیها دارند، در موقعیت حساسی در رابطه با اسرائیل قرار گرفتهاند و نمیتوانند در شرایط فعلی امتیاز اقتصادی خاصی به ایران بدهند، چراکه از نظر آنها ایران سعی دارد مجدداً گروههای مورد حمایتش را در منطقه تقویت کند. بنابراین به لحاظ سیاسی این موضوع برای کشورهای غرب اروپا هزینهبر است و آنها نمیتوانند به یک توافق برد-برد با ایران برسند.
بهطور کلی میتوان گفت با وجود اینکه دولتی در ایران بر سر کار است که سیاست متفاوتی را دنبال میکند، اما تاثیر منفی جنگ اوکراین بر شرق اروپا و تاثیر منفی درگیری بین ایران و اسرائیل بر کشورهای غرب اروپا باعث شده است که کار از گذشته هم دشوارتر باشد. چراکه پیش از افزایش تنش بین ایران و اسرائیل طبق صحبتهایی که در نیویورک شده بود قرار بر این بود که دیپلماتهای ایران و سه کشور اروپایی در ماه اکتبر جلساتی برای از سر گرفتن مذاکرات هستهای داشته باشند. همچنین قرار بود که مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و آمریکا هم در عمان از سر گرفته شود که تمامی این جلسات به علت افزایش تنش بین ایران و اسرائیل لغو شد و فعلاً هم چشماندازی برای شروع این مذاکرات وجود ندارد. در حال حاضر همه چیز بستگی به نتیجه انتخابات آمریکا دارد.
بهکارگیری رویکردی جامع
مهمترین پرسشی که در اینجا مطرح میشود و تصمیمگیران در ایران میتوانند به آن پاسخ دهند این است که حتی اگر برجام در سال 2022 احیا شده بود، آیا میتوانست بعد از حمله حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 همچنان پابرجا بماند؟ پاسخ من به این پرسش خیر است. به این خاطر که اگر شما به گذشته نگاه کنید متوجه میشوید که حتی توافق بسیار محدودتر مبادله زندانیها که طبق آن قرار بود ایران با نظارت آمریکا در دوحه به اموال مسدودشدهاش در کره جنوبی دسترسی پیدا کند، بهطور کلی از بین رفت. در نظر بگیرید اگر توافق گستردهتری که قرار بود طبق آن امتیازهای اقتصادی بیشتری در اختیار ایران قرار دهند شکل میگرفت آنوقت چه اتفاقی میافتاد؟ این موضوع ما را به این نتیجه میرساند که با وجود اینکه ممکن است توافقات محدودی برای کنترل سطح تنش یا راهکارهای موقتی برای جلوگیری از بدتر شدن شرایط وجود داشته باشد اما تنها یک رویکرد جامع است که میتواند پایدار باشد. این رویکرد جامع نیازمند این است که تصمیمگیران اصلی در تهران به این نتیجه برسند که رویکردی که در 20 سال گذشته در رابطه با مذاکرات هستهای اتخاذ کردند و طبق آن سعی کردند موضوع هستهای را جدای از دیگر موارد مورد اختلافشان با غرب در نظر بگیرند، رویکرد درستی نیست و پاسخ نخواهد داد.
ایران در حال حاضر کارتهای منطقهای، موشکی و هستهای در دست دارد که میتواند همه اینها را به قصد رسیدن به یک راهحل برد-برد روی میز قرار دهد. اگر این اتفاق نیفتد، اگر ایران بتواند به پیشرفتهای جزئی در برخی از مسائل دست پیدا کند، این پیشرفتها با پسرفتهایی در زمینههای دیگر پیش خواهد رفت. در همین راستا نیاز است که ایران رویکردی کاملاً متفاوت در روابط خود با غرب در پیش بگیرد. البته باید در نظر داشت که اجماعسازی برای رسیدن به چنین رویکردی در داخل کشور هم ساده نخواهد بود.
انتخابات آمریکا و دو سناریوی مختلف
با توجه به نتیجه انتخابات، دو سناریوی کاملاً متفاوت وجود دارد. در صورت پیروزی کاملا هریس، امکان دستیابی به یک توافق برد-برد افزایش پیدا میکند. البته باید چند نکته مهم را در رابطه با توافق ایران و آمریکا در نظر داشت: یک، اصولاً هر توافقی که قرار باشد در آن امتیاز اقتصادی عمدهای به ایران داده شود، قانون ایران را فعال و کنگره را وارد ماجرا خواهد کرد. در همین راستا نمیتوان امتیاز جدی به ایران داد، مگر اینکه برنامه هستهای ایران به عقب برگردانده شود.
دو، توافق جدید نمیتواند مانند برجام فقط در رابطه با برنامه هستهای ایران باشد و احتمالاً نیاز است که توافقهای جانبی هم در مورد مسائل غیرهستهای شکل بگیرد. آمریکاییها معتقدند تا زمانی که ایران در سمت مخالف غرب در جنگ اوکراین و همچنین در سمت مخالف غرب در بحرانهای خاورمیانه قرار دارد، نمیتوانند امتیازهای اقتصادی جدی به ایران بدهند. بنابراین یکی از واقعیتهای فضای جدید تفاوت مذاکرات سالهای 2024 و 2025 با سالهای 2014 و 2015 است که دیگر در آن تفکیک مسائل از هم تقریباً غیرممکن است و همه چیز به هم مربوط است و عملاً باید همپوشانی این مسائل را با هم در نظر گرفت. اما بهطور کلی در صورت پیروزی هریس و در صورتی که مذاکرات مستقیم بین دو طرف شکل بگیرد، نهتنها دستیابی به یک توافق هستهای جدید، بلکه دستیابی به توافق در زمینههای دیگر هم امکانپذیر است.
اما در صورت پیروزی ترامپ کار به مراتب دشوارتر خواهد بود. با وجود اینکه آقای ترامپ شخصاً به توافق با ایران علاقهمند است، اما دولت ترامپ انگیزهای برای مذاکره با ایران ندارد. در واقع دولت ترامپ ایران را در موضع ضعف میبیند و معتقد است که احیای رویکرد فشار حداکثری تنها راه در برابر ایران است. در همین راستا، پیش از اینکه بخواهند به رویکرد مذاکراتی فکر کنند به دنبال احیای فشار خواهند بود. علاوه بر این، از یاد نبریم که بین ایران و آقای ترامپ هم عملاً یک نوع پدرکشتگی وجود دارد. این مسائل باعث خواهد شد که هرگونه تعامل دیپلماتیک در دوره آقای ترامپ بسیار سختتر باشد.
جلوگیری از فرصتسوزی
با توجه به محدود بودن فرصت پیشرو ایران ابتدا باید مانع گسترش بحران فعلی در خاورمیانه شود و در مرحله بعد باید به دنبال پیوستگی سیاسی در مذاکرات باشد. باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر خانم هریس پیروز انتخابات 5 نوامبر باشد عملاً شش یا هفت ماه فرصت مفید دیپلماتیک وجود دارد. اگر شما به رابطه 45ساله ایران و آمریکا نگاه کنید تم اصلی این رابطه فرصتسوزی بوده و اینبار هم ریسک فرصتسوزی زیاد است، چراکه سطح توقعات طرفین بالاست و با توجه به تجربه مذاکراتی گذشته بدبینی زیادی هم وجود دارد. بنابراین برای جلوگیری از فرصتسوزی باید دو عامل را در نظر گرفت: یک، کنار گذاشتن توقعات غیرواقعی که فقط به اتلاف زمان منجر خواهد شد. مثلاً فرض کنید بحث پرداخت غرامت به ایران برای خروج آمریکا از برجام و همچنین هر توقع غیرواقعی که در این چهارچوب قرار میگیرد به اتلاف این فرصت مفید منجر خواهد شد. دو، پذیرش این واقعیت است که غنیسازی اصلی در ذهن دانشمندان ایرانی صورت گرفته است، نه آن واقعیتهای فیزیکی که روی زمین قرار دارد.
بنابراین نباید حساسیت ویژهای در مورد به عقب برگرداندن برخی از جنبههای برنامه هستهای وجود داشته باشد، چراکه با توجه به پیشرفتهای علمی که صورت گرفته همواره امکان احیای اهرمهای مذاکراتی در آینده وجود خواهد داشت. کنار گذاشتن این دو مسئله یعنی وابستگی به واقعیتهای روی زمین و توقعات غیرواقعبینانه اگر در کنار مذاکره مستقیم با آمریکا قرار بگیرد میتواند به ایجاد یک فضای مثبت و راهکار برد-برد در اوایل سال 2025 منجر شود.