شناسه خبر : 48057 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

موازنه قدرت

مناسبات ایران و اعراب چگونه پیش خواهد رفت؟

 

محمد عثمانی / استاد مدعو مرکز بین‌المللی دنیای عرب در پاریس 

موضوع روابط کشورهای حوزه خلیج فارس با توجه به تحولات اخیر و مسائلی همچون جنگ اسرائیل و فلسطین، حملات موشکی و دریایی و حمایت بین‌المللی از برخی مواضع حاکمیتی، پیچیدگی‌های زیادی پیدا کرده است. از دیدگاه آینده‌پژوهی، می‌توان این روندها را بررسی کرد و به سمت‌وسوی احتمالی مناسبات ارتباطی کشورهای این حوزه پرداخت. اما پیش از ارائه تحلیل کلی از این مناسبات، باید به بسترهای شکل‌دهنده این وضعیت فعلی در منطقه خاورمیانه توجه کنیم تا از منظر آن شرایط فعلی و روند پیش‌روی آن مورد کنکاش قرار گیرد.

 به‌طور تقریبی هفت دهه مبارزه و جنگ برای سرزمین در منطقه خاورمیانه، به بن‌بست رسیده بود. توده‌های مسلمان به‌طور عام و فلسطینی به‌طور خاص با ایدئولوژی‌های مختلف به جنگ با اسرائیل رفتند. گرایش‌های ناسیونالیسم عربی تا چپ‌گرایان مسلمان و غیرمسلمان، لیبرال‌ها و در نهایت اسلام‌گرایان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران میدان‌دار مبارزه شدند، اما افکار عمومی فلسطینی، رنج فکری را که تحمل می‌کردند در سران خود نمی‌یافتند. از این‌رو خود را در فراموشی جهانی می‌دید. کشورهای عربی عامل اصلی این امر را در اختلافات درونی فلسطینیان قلمداد می‌کردند؛ از این‌رو راه نزدیکی با اسرائیل در پیش گرفتند تا از این طریق با فشار دیپلماتیک بر این رژیم، خواسته‌های عربی-فلسطینی را محقق کنند. ایران و متحدانش، مبارزه نظامی را بهترین راه مقابله با این رژیم می‌دانستند؛ از این‌رو با نگرش آخرالزمانی، نابودی اسرائیل را امری محتوم تصور می‌کردند. از این منظر با حمایت نظامی از جریان‌های اسلام‌گرا و محاصره اسرائیل از طریق گروه‌های مبارزی چون حوثی‌ها در یمن، حزب‌الله در لبنان و گروه‌های اسلام‌گرای عراقی، درصدد ضربه زدن و نابودی این رژیم برآمدند. نزدیکی کشورهای عربی به اسرائیل، عامل اصلی مقابله نظامی و چریکی حماس و متحدانش بود. این جریان با مسئله دو دولت همجوار، سر ناسازگاری دارند. بر این اساس در اندیشه نابودی کامل رژیم اسرائیل هستند.

 در توجه به مناسبات منطقه خاورمیانه، عامل اصلی مسئله فلسطین است و تا زمانی که برای این دشواره راه‌حل قطعی و متفق وجود نداشته باشد، قابلیت حل کردن نخواهد داشت. اکنون در شرایط فعلی، مسئله فلسطین و چشم‌انداز ارتباطی منطقه خاورمیانه را با چالشی بزرگ روبه‌رو کرده است. کشورهای عربی در ائتلافی با غرب و سیاست‌های آن، راه‌حل دو دولت را پیگیری می‌کنند. از این منظر ایران را عامل اصلی جنگ‌ها و ناامنی در منطقه تصور می‌کنند. کشورهای عربی با اولویت‌بخشی به توسعه اقتصادی و تجاری، جنگ و ناامنی را مهم‌ترین عامل رویارویی با زیست اقتصادی منطقه می‌پندارند. از این جهت صلح با اسرائیل را فرصتی برای تنش‌زدایی در منطقه و کسب حقوق بایسته اولیه برای فلسطینی‌ها می‌دانند. این امر با توجه به تجارب پیشین ناشی از مبارزه با اسرائیل به دست آمده است. از این‌رو آنان با پذیرش اسرائیل، به مثابه بازیگر عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی قصد دارند آن را ملزم به رعایت قواعد بین‌المللی و رعایت حقوق فلسطینی‌ها کنند. ایران و متحدان اسلام‌گرای خود، این روند را تضعیف فلسطینیان و دور کردن آنان از آرمان سرزمینی خود می‌دانند. 7 اکتبر، نتیجه مواجهه نظامی با این تفکر بود که از جانب گروه‌های اسلام‌گرای فلسطینی به اجرا درآمد.

 در این شرایط دولتی در ایران بر سر کار می‌آید که درصدد حل مشکلات خود با غرب و ارتقای موقعیت ایران به مثابه بازیگری فعال و موثر در منطقه‌ است. اقدام جناح اسلام‌گرای فلسطینی در 7 اکتبر، روند مدنظر دولت نوپای وفاق‌گرای ایرانی را به چالش کشید؛ زیرا 7 اکتبر، غرب را ناگزیر از دفاع از اسرائیل کرد؛ چون اسرائیل مسئله را به بقای خود گره زد. این موضع غرب را در پشت اسرائیل و حق بقای آن بسیج کرد. امری که چراغ سبزی به اسرائیل تصور شد که به نام مقابله و نابودی اسلام‌گرایان، هر نوع کنش جنگی و جنایات وحشیانه را توجیه می‌کرد. اما هیچ‌کس به این مسئله از این موضع نگاه نکرد؛ چرا بقای یکی، باید به نابودی دیگری منتهی شود؟ در این شرایط، ایران خود به یکی از مهره‌های اصلی این جنگ به صورت علنی تبدیل شد. امری که پیش از آن در حد حمایت بود؛ با حملات تروریستی چون کشتن اسماعیل هنیه در داخل کشور یا حمله به ساختمان دیپلماتیک ایران در سوریه، ایران را ناگزیر از ورود علنی به نزاع کرد.

 این روند در جنگ با اسرائیل پیش از این در سال 1967 در جنگ میان اسرائیل و عرب‌ها در زمان جمال عبدالناصر تجربه شده بود. غرب و متحدان منطقه‌ای‌اش، در اقداماتی همسو ایران را تحت تحریم‌های بنیادینی قرار دادند. امارات با جلب نظر جهانی از چین و روسیه تا اتحادیه اروپا، جزایر سه‌گانه ایرانی را بر میز چالش قرار داد. سران گروه‌های اسلام‌گرای فلسطینی و حزب‌الله لبنان را مورد هدف قرار داد. در این شرایط ایران در میان دوراهی جنگ و مقابله به مثل یا کاهش تنش و اتخاذ روند بازیگری دیپلماتیک قرار گرفته است. راه اول، خواسته اسرائیل و متحدانش است. آنان با این تصور که اسرائیل در روند این جنگ به تضعیف و نابودی گروه‌های اسلام‌گرا اقدام می‌کند؛ از نظم نوین منطقه‌ای سخن می‌گویند. این تفکر در داخل ایران مدافعانی دارد. اینان با این ادعا که ما توانایی مقابله و نابودی اسرائیل را داریم، درصدد بسیج نیروهای داخلی و نیروهای نظامی و حتی نیابتی و خواستار جنگی پارتیزانی و علنی با اسرائیل هستند. البته این عده، بر این باورند که این جنگ امری ناگزیر است. در مقابل راه دوم، که دولت در راس کار ایران به دنبال آن است با سفرهای دیپلماتیک وزیر امور خارجه و ارسال پیام ایران برای ورود به فرآیند دیپلماتیک، خواستار آتش‌بس هستند. حال در این چهارچوب دولت مسعود پزشکیان برای رسیدن به این هدف، ناگزیر از انجام امور زیر با هر تاکتیک و راهبردی است.

63

تنش‌زایی و تاثیر آن بر اتحادهای منطقه‌ای

با افزایش تنش‌ها بین اسرائیل و گروه‌های مقاومت همچون حماس و حزب‌الله، و نیز نقش ایران به ‌عنوان حامی این گروه‌ها، کشورهای حوزه خلیج فارس دچار نگرانی‌هایی از گسترش خشونت و بی‌ثباتی منطقه‌ای هستند. از سوی دیگر، برخی از این کشورها به دنبال بهبود روابط با اسرائیل بوده‌اند و در عین حال به دلیل وابستگی به امنیت آمریکا و تمایل به حفظ تعادل قدرت با ایران، مواضع محتاطانه‌ای اتخاذ می‌کنند. این وضعیت به‌طور حتم به حفظ یا حتی تقویت اتحادهای امنیتی این کشورها با آمریکا و برخی قدرت‌های اروپایی منجر خواهد شد. ایران می‌تواند با تنش‌زدایی و ورود به قراردادهای امنیتی با کشورهای همسایه حوزه خلیج فارس اعتماد آنها را جلب کند و با احترام به امنیت منطقه‌ای و روند تجارت انرژی و کالا، هر نوع خطر را از خود دور کند.

کاهش نزاع تسلیحاتی در منطقه خلیج فارس

با توجه به نقش ایران در حمایت از گروه‌های فلسطینی و حزب‌الله، و همچنین احتمالاً نقش موشکی ایران در درگیری‌های آینده، کشورهای عربی همسایه ایران تلاش خواهند کرد موازنه قدرت را در برابر تهران برقرار کنند. از یک‌سو، امکان تداوم سیاست‌های مهار و دیپلماسی محتاطانه با ایران وجود دارد، و از سوی دیگر، برخی کشورها همچون عربستان و امارات تلاش می‌کنند از طریق تقویت روابط با اسرائیل و آمریکا و همچنین توسعه تسلیحات، تهدیدهای احتمالی از سوی ایران را کاهش دهند. همچنین امکان دارد کشورهای کوچک‌تر حوزه خلیج فارس (مثل قطر و عمان) رویکرد بی‌طرفانه‌تری اتخاذ کنند و حتی به دنبال نقش میانجی باشند. 

تاثیر مسائل حاکمیتی و ائتلاف‌های اقتصادی

حمایت اتحادیه اروپا از حاکمیت امارات بر جزایر سه‌گانه نشانه‌ای از پویش‌های دیپلماتیک جدید است که به‌ویژه امارات و عربستان برای جلب حمایت‌های بیشتر از کشورهای غربی به‌ویژه در موضوعات حاکمیتی و اقتصادی دنبال می‌کنند. در این میان، احتمالاً شاهد نزدیکی بیشتر کشورهای عربی با اتحادیه اروپا خواهیم بود تا هم منافع اقتصادی خود را تامین کنند و هم موازنه قدرتی را که مدنظرشان است، برقرار کنند. این حمایت‌ها می‌تواند به امارات و عربستان کمک کند تا در سطح بین‌المللی اعتبار بیشتری کسب کنند و نفوذ خود را در منطقه خلیج فارس تقویت کنند. در این شرایط ایران باید ابتکار عمل را به دست بگیرد و با اعتمادسازی، از توجه به مسئله جزایر سه‌گانه و گرایش به ائتلاف‌های فرامنطقه‌ای جلوگیری کند. در این روند باید سیاست خارجی ابتکاری و خلاقانه پسااسلام‌گرایانه در دستور کار باشد و از بی‌خردی سیاسی و سیاست‌های منفعلانه جنگ‌گرای اسلام‌گرا عبور کرد.

نقش و تاثیر حوثی‌ها و دریای سرخ

درگیری‌های اخیر و نقش حوثی‌ها در دریای سرخ، باعث نگرانی کشورهایی مثل عربستان سعودی و امارات شده که از این منطقه برای تجارت و عبور نفت استفاده می‌کنند. این امر ممکن است به توسعه روابط استراتژیک و نظامی این کشورها با قدرت‌های غربی و برخی کشورهای آسیایی مثل هند منجر شود. علاوه بر آن، تقویت امنیت دریایی، حضور ناوگان‌های نظامی و تلاش برای ایجاد پیمان‌های امنیتی دریایی می‌تواند از اولویت‌های آینده کشورهای عربی باشد. همان‌طور که روند تجارت دریایی خلیج فارس برای ایران و همسایگان حائز اهمیت است؛ هر نوع آبراه تجاری و بین‌المللی برای جهان اهمیت خاص خود را دارد. با سیاست‌های جنگی که آمریکا و ایران در مقابله با آن در خلیج فارس در پیش گرفتند، روند تجاری از این منطقه به مکان‌های دیگر چون دریای سرخ انتقال یافت. در این شرایط حوثی‌ها، روند امنیت روانی اقتصاد جهانی را در خطر قرار داده‌اند؛ امری که ائتلاف جهانی علیه حوثی‌ها و حامیانش به وجود می‌آورد. بازگرداندن نظم امنیتی به منطقه و افزایش ائتلاف‌های امنیتی باعث می‌شود تا خلیج فارس به موقعیت پیشین بازگردد و از شکل‌گیری ائتلاف‌های جهانی علیه ایران و نیروهای نیابتی آن جلوگیری شود.

64

جمع‌بندی

پیش‌بینی می‌شود که کشورهای حوزه خلیج فارس به دلیل افزایش تنش‌ها و بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای و جهانی، رویکرد چندجانبه‌گرایانه‌تری را در سیاست خارجی اتخاذ کنند. این کشورها از یک‌سو به دنبال تقویت ائتلاف‌های نظامی و امنیتی با غرب خواهند بود و از سوی دیگر، به تقویت همکاری‌های اقتصادی و دیپلماتیک با کشورهایی مثل چین، روسیه و هند روی خواهند آورد. این رویکرد، به آنها کمک می‌کند انعطاف‌پذیری بیشتری در برابر تحولات منطقه‌ای داشته باشند و از افزایش فشارهای سیاسی و نظامی جلوگیری کنند.

در یک چشم‌انداز آینده‌پژوهی، به احتمال زیاد کشورهای خلیج فارس شاهد نوعی رقابت در قالب اتحادها و ائتلاف‌های مختلف خواهند بود که می‌تواند منطقه را به سمت ساختارهای امنیتی و اقتصادی پیچیده‌تر سوق دهد. از یک‌سو، کشورهای بزرگ‌تر مثل عربستان و امارات تلاش خواهند کرد با بهره‌گیری از قدرت اقتصادی و دیپلماسی، رهبری منطقه را در دست بگیرند. از سوی دیگر، کشورهای کوچک‌تر با رویکردهای محافظه‌کارانه‌تر و به دور از تنش‌ها، سعی خواهند کرد که ضمن حفظ روابط با قدرت‌های بزرگ، به ‌عنوان پل ارتباطی یا میانجی‌های منطقه‌ای نقش‌آفرینی کنند.

در نتیجه، انتظار می‌رود که کشورهای حوزه خلیج فارس به سمت ائتلاف‌های چندلایه، متنوع و با وزن امنیتی بیشتر حرکت کنند و با بهره‌گیری از توان اقتصادی خود در کنار منابع انرژی، جایگاه خود را در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای ارتقا دهند. این روند باعث شکل‌گیری نظم جدیدی در منطقه خلیج فارس خواهد شد که در آن، تنش‌های منطقه‌ای با تلاش‌های مشترک و رقابتی کشورهای مختلف برای تامین امنیت و منافعشان تلفیق شده است. ایران در این شرایط باید ابتکار عمل در ایجاد نظم نوین در منطقه در مقابل نظم نوین اسرائیلی را در دست بگیرد. 

دراین پرونده بخوانید ...