شناسه خبر : 47398 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بهانه دعوا

گفت‌وگو با علی جنتی درباره ریشه‌های نزاع سیاسی در کشور

علی جنتی هم سیاستمدار است و هم دیپلمات و در زمره نیروهای میانه‌رو به حساب می‌آید. او را زمانی شناختیم که عهده‌دار وزارت ارشاد در دولت اول حسن روحانی شد. اخیراً مسعود پزشکیان گفته: «گاه گفته می‌شود برخی مسئولان دولت با یکدیگر اختلاف دارند، برای من نامفهوم است.» او همچنین تاکید کرده: «اگر تقوا داشته باشیم،‌ اختلافات و دعواها از بین خواهد رفت.» به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور جدید ایران با در پیش گرفتن مشی اخلاقی حتی غلیظ‌تر از آنچه سیدمحمد خاتمی در پیش گرفت، قصد دارد گروه‌های سیاسی را متحد و همراه کند. این در حالی است که به نظر می‌رسد این راهبرد در سطح آرزو باقی می‌ماند و در عمل قابل اجرا نیست. علی جنتی ضمن اینکه اعتقاد دارد، پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین دور انتخابات ریاست‌جمهوری می‌تواند روزنه امیدی برای اصلاح و تحول در جامعه باشد، امیدی به برقراری صلح میان گروه‌های سیاسی نمی‌بیند.

بهانه دعوا

علی جنتی هم سیاستمدار است و هم دیپلمات و در زمره نیروهای میانه‌رو به حساب می‌آید. او را زمانی شناختیم که عهده‌دار وزارت ارشاد در دولت اول حسن روحانی شد. اخیراً مسعود پزشکیان گفته: «گاه گفته می‌شود برخی مسئولان دولت با یکدیگر اختلاف دارند، برای من نامفهوم است.» او همچنین تاکید کرده: «اگر تقوا داشته باشیم،‌ اختلافات و دعواها از بین خواهد رفت.» به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور جدید ایران با در پیش گرفتن مشی اخلاقی حتی غلیظ‌تر از آنچه سیدمحمد خاتمی در پیش گرفت، قصد دارد گروه‌های سیاسی را متحد و همراه کند. این در حالی است که به نظر می‌رسد این راهبرد در سطح آرزو باقی می‌ماند و در عمل قابل اجرا نیست. علی جنتی ضمن اینکه اعتقاد دارد، پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین دور انتخابات ریاست‌جمهوری می‌تواند روزنه امیدی برای اصلاح و تحول در جامعه باشد، امیدی به برقراری صلح میان گروه‌های سیاسی نمی‌بیند.

♦♦♦

 رئیس‌جمهور پزشکیان هرجا مجال صحبت پیدا می‌کند، از ضرورت به پایان رسیدن اختلافات داخلی سخن می‌گوید. به عقیده او شرایط کشور ایجاب می‌کند که گروه‌های سیاسی اختلافات را کنار بگذارند و با هم دست دوستی بدهند تا کشور از این شرایط سخت عبور کند. ایشان تاکید دارد که به دعواها و منازعات سیاسی پایان داده شود و احزاب و جریان‌های سیاسی هم کمتر به نزاع با یکدیگر بپردازند؛ به نظر شما چگونه می‌توان به این اختلافات پایان داد؟

در پاسخ به این سوال ابتدا باید ببینیم ریشه این اختلافات چیست تا بتوانیم به راه‌حل آن بپردازیم. جمهوری اسلامی از ابتدا بر مبنای دموکراسی پایه‌گذاری شده و یکی از شعارهای اصلی آن مردم‌سالاری دینی است. از جمله لوازم آن این است که همه جریان‌های سیاسی در اداره کشور نقش داشته باشند؛ اعم از شخصیت‌های حقیقی و جریان‌های سیاسی که هر یک دارای افکار و اندیشه‌های متفاوت با یکدیگر در زمینه اداره کشور هستند. یکی از دلایل قطب‌بندی‌های سیاسی در کشور که گاه از حد اختلافات گذشته و به جدال، تنازع و متهم کردن یکدیگر و دروغ‌پردازی منجر شده، جریان‌های افراطی هستند که در هر دو جناح اصلی سیاسی کشور وجود دارند. زمانی در اوایل انقلاب، گروه‌های سیاسی به دو جریان راست و چپ تقسیم‌بندی می‌شدند که اکنون از آنان به اصلاح‌طلب و اصول‌گرا یاد می‌کنند؛ در هر دو جریان عناصر افراطی و رادیکالی هستند که به اختلافات دامن می‌زنند و پا را از اختلافات فکری فراتر می‌گذارند. صرف‌نظر از کسانی که به دنبال کسب قدرت هستند، در هر دو جناح موجود کشور عناصر دلسوزی هستند که واقعاً به منافع ملی کشور می‌اندیشند. از ابتدای پیروزی انقلاب تا به امروز دو جریان که معروف به اصلاح‌طلب و اصول‌گرا هستند و حتی طیفی از اعتدال‌گرایان در مسائل اقتصادی با هم اختلاف ‌نظر دارند. از دهه 60 این بحث وجود داشت که آیا به دنبال اقتصاد آزاد باشیم یا اقتصاد دولتی؟ و این بحث همچنان تا به امروز ادامه دارد. گروهی طرفدار اقتصاد آزاد هستند و به تجربه موفق دنیا در این زمینه استناد می‌کنند و عده دیگری با این استدلال که می‌خواهند عدالت اجتماعی را در جامعه تامین کنند و جلوی فربه شدن سرمایه‌داران را بگیرند طرفدار اقتصاد دولتی هستند. متاسفانه این گروه امروز بیشترین نفوذ را در کشور دارد و اکنون حدود 80 درصد اقتصاد کشور یا دولتی است یا خصولتی و نیمه‌دولتی. در طول این سال‌ها این دو جریان همواره اختلاف داشته‌اند. این اختلاف سرانجام باید در جایی حل شود. جالب است که هر دو گروه به مصلحت کشور می‌اندیشند؛ اما باید در عمل دید کدام‌یک از این نظریات می‌تواند مشکلات کشور را حل کند و مشکلات جاری معلول کدام سیاست است. در زمینه سیاست خارجی هم همین اختلافات دیده می‌شود. عده‌ای معتقدند همه دنیا بر اساس منافع ملی‌شان با یکدیگر روابط سیاسی، تجاری و نظامی دارند و ما نیز باید با همه دنیا به جز رژیم صهیونیستی ارتباط داشته باشیم و در سند چشم‌انداز 20ساله هم بر ارتباط و تعامل سازنده با دنیا تاکید شده است. گروه دیگری عمیقاً باور دارند که نباید با غرب ارتباط داشته باشیم و طرف مقابل را متهم به غرب‌گرایی و وادادگی می‌کند ولی برقراری ارتباط با چین و روسیه را بی‌اشکال می‌دانند گویی فقط آمریکا و غرب دشمنان قسم‌خورده ملت ایران هستند و باید از نفوذ آنان در کشور جلوگیری کرد. این مسئله در حوزه فرهنگ هم وجود دارد. جمعی معتقدند فرهنگ و هنر کشور در شرایطی رشد پیدا می‌کند که صحنه تضارب آرا و تبادل فکر و اندیشه باشد و باید فضای باز و آزادی را برای حوزه فرهنگ ایجاد کرد و گروهی دیگر اعتقاد دارند ما باید در حوزه فرهنگ کاملاً مراقب نفوذ فرهنگی دشمن باشیم و از این‌رو همواره به دنبال محدود کردن فضای فکری و فرهنگی کشور هستند که نتیجه این تفکر محدود کردن اینترنت، فضای مجازی و دسترسی‌ها در حوزه‌های مختلف بوده است. اگر در سایه تعامل و فهم یکدیگر، این جریان‌ها به طور شفاف با یکدیگر سخن بگویند و مردم قضاوت کنند، طبیعتاً کشور می‌تواند به رشد و توسعه مطلوب دست پیدا کند. اما اگر قرار باشد صحنه سیاست و اقتصاد و فرهنگ به میدانی برای تنازع تبدیل شود طبیعتاً مردم از مزایای آن محروم خواهند شد و سرنوشت کشور در هاله‌ای از ابهام باقی خواهد ماند. نکته دیگری که باید به عنوان تشدیدکننده اختلافات بدان اشاره کرد، تقسیم‌بندی جامعه به خودی و غیرخودی است. طبیعتاً وقتی چنین تقسیم‌بندی وجود داشته باشد و حاکمیت از افراد و جریاناتی حمایت کند که آنها را خودی می‌داند و جریان‌های غیرخودی را به انزوا بکشاند، اختلافات بین گروه‌ها و جمعیت‌های سیاسی تشدید می‌شود. اگر همه جریاناتی که در چهارچوب نظام و قانون اساسی برای سرافرازی، ارتقا و اقتدار کشور تلاش می‌کنند، مورد احترام باشند و به آنها فرصت مشارکت و حضور فعال در اداره کشور داده شود، روشن است که این اختلافات به حداقل می‌رسد. یعنی هر حزب و جریان سیاسی برنامه خودش را عرضه می‌کند و هرکدام در عمل اثبات کنند که دارای برنامه هستند و قادر به اداره کشور یا حضور کارشناسانه در پارلمان باشند طبیعتاً حاکم می‌شوند. بدیهی است جریان‌های ناموفق نمی‌توانند رضایت عمومی را کسب کنند و در انتخابات ناکام می‌مانند. این رویه در همه کشورهایی که از دموکراسی برخوردارند حاکم است، در این صورت اختلافات به حداقل می‌رسد و جریان‌های سیاسی بیشتر به دنبال کسب محبوبیت و آرای عمومی می‌روند و به میزانی که در جلب آرای مردم موفق شوند به همان اندازه نیز در حاکمیت مشارکت پیدا می‌کنند. امروز می‌بینیم که گروهی از تحصیل‌کردگان، نخبگان و مدیران باکفایت و کارآمد و دلسوز کشور به نوعی غیرخودی محسوب می‌شوند. به همین دلیل نمی‌توانند نقشی در اداره کشور داشته باشند و جامعه از خدمات آنان بهره‌مند شود، به همین دلیل بسیاری از مشکلات اساسی اقتصادی و سیاسی کشور لاینحل باقی‌ مانده است. بنابراین تنها راه‌حل اختلافات، دستیابی به وحدت ملی و به حساب آوردن همه احزاب و جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی و مشارکت دادن آنها در حاکمیت و اداره کشور است.

 وقتی از دعوای سیاسی سخن می‌گوییم، منظور چیست؟

دعوای سیاسی یعنی اختلافات بر سر منافع اقتصادی به حدی افزایش یابد که به تنازع بینجامد. زمانی که افراد با هم اختلاف دارند و گفت‌وگو و تبادل‌نظر می‌کنند و بدون پیش‌فرض سابق دو طرف سعی می‌کنند با استدلال یکدیگر را قانع کنند هر طرف که استدلال قوی‌تری داشته باشد برنده است. این یک روش متعارف در ساختار دموکراتیک است. اما وقتی هر طرف به فکر بیرون راندن طرف مقابل از صحنه باشد دیگر کسی به دنبال حل مشکل نیست و هیچ مشکلی نیز حل نمی‌شود؛ نهایتاً به دعوای سیاسی می‌انجامد و مسئله اصلی در هیاهوی دعواها و نزاع‌های سیاسی گم می‌شود. در نتیجه جامعه در اثر این دعواهای سیاسی نه‌تنها منتفع نمی‌شود بلکه زیان‌های بسیار بزرگی را تحمل خواهد کرد.

 به هر حال در تمام دنیا احزاب و تفکرات مختلف سیاسی همان‌طور که شما اشاره کردید با هم صحبت می‌کنند و به نتیجه‌ای برای منافع ملی‌شان می‌رسند. اما به نظر می‌رسد دعواهای سیاسی در کشور ما غیرطبیعی است.

اینکه تعامل گروه‌ها و جریان‌های سیاسی در کشور ما دموکراتیک نیست و معمولاً عناصر افراطی میدان‌دار می‌شوند درست است. اگر افراد معتدل در سطح جامعه حضور فعال داشته باشند و بر اساس اعتدال و خرد جمعی حرکت کنند بدیهی است که کشور منتفع شده و منافع ملی تامین می‌شود. در مناظره‌های اخیر که در کارزار انتخاباتی ریاست‌جمهوری انجام شد، شاهد بودیم که هر یک از نامزدها دیدگاه‌ها و برنامه‌های خود را ارائه کردند و دیدگاه‌های طرف مقابل را نیز زیر سوال می‌بردند و طرف مقابل هم از خودش دفاع می‌کرد. در نهایت بینندگان و مخاطبان نگاه می‌کنند ببینند کدام یک از آنان صادق‌تر هستند و برنامه عملی دارند و کدام یک می‌توانند منافع ملی کشور را بهتر تامین کنند، به او رای می‌دهند. وقتی اختلافات در این حد باشد، مشکلی در کشور پیدا نمی‌شود. اما وقتی عناصر رادیکال و افراطی وارد میدان می‌شوند و تلاش می‌کنند با هوچی‌گری و توهین و اتهامات ناروا طرف مقابل را در سطح جامعه لجن‌مال کنند، این دیگر اختلاف نظر نیست، دعوای سیاسی است. جریان‌های افراطی با یکدیگر دعوا و نزاع می‌کنند و مردم هم نسبت به هر دو طرف بی‌اعتماد می‌شوند و نتیجه‌اش این می‌شود که در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری بخش قابل ‌توجهی از مردم از صحنه سیاسی کنار کشیدند و حدود 60 درصد از مردم در رای‌گیری شرکت نکردند. مردم از این نوع برخوردها و ناتوانی دولت‌ها در حل‌وفصل مشکلات اساسی جامعه متنفرند و حاضر نیستند خودشان را در این بحث‌ها شریک کنند.

 کدام ‌یک از این دعواها نگران‌کننده است و آیا به نظر شما بهتر نیست که یک تفکر سیاسی که منطقی‌تر فکر می‌کند مردم را در جریان جزئیات قضیه قرار دهد؟

اگر شرایطی در کشور حاکم باشد که همه جریان‌های سیاسی از شرایط برابر برخوردار باشند؛ هر دو طرف منافع مشترک و تریبونی داشته باشند و بتوانند نظرات خودشان را اعلام کنند؛ هر دو از امکانات برابر برخوردار باشند و بتوانند از این امکانات استفاده کنند و برنامه‌های خودشان را ارائه دهند، طبیعی است که مردم به راحتی می‌توانند تشخیص دهند که منافعشان در کدام بخش تامین می‌شود. ولی اگر شرایط برای جریان‌های سیاسی مختلف برابر نباشد؛ به ویژه اگر یک جریان خودی محسوب شود و از همه امکانات و منابع کشور بتواند استفاده کند، تریبون لازم را در اختیار داشته باشد، اما جریان سیاسی دیگر چنین امکاناتی را در اختیار نداشته باشد این امر به تشدید اختلافات در جامعه دامن می‌زند.

 آیا با توصیه‌های اخلاقی دعوا به پایان می‌رسد؟

هرگز. ببینید اختلافاتی که در حال حاضر وجود دارد ناشی از منافع اقتصادی گروه‌های سیاسی و دیدگاه‌های مختلف در مورد اداره کشور است. اگر از بحث قدرت‌طلبی بگذریم که در هر جریان سیاسی عناصری هستند که صرفاً به دنبال کسب قدرت هستند و به هیچ‌چیز دیگر از جمله منافع ملی مردم فکر نمی‌کنند، این‌گونه افراد یا جریان‌ها با پند و موعظه و طرح مسائل اخلاقی به اختلافات خودشان پایان نمی‌دهند. اما اگر سازوکار دموکراتیک را در کشور بپذیریم و قبول کنیم که تنها راه بقای یک تفکر، جلب رضایت عمومی است و هر جریانی که بتواند اکثریت آرای جامعه را کسب کند می‌تواند در حاکمیت نقش داشته باشد، آن زمان است که این تنازع و درگیری عملاً وجود نخواهد داشت.

 آقای پزشکیان در حال ‌حاضر با توصیه‌های اخلاقی سعی دارد نیروهای سیاسی کشور را متحد کند، اما برخی معتقدند ایشان هم به دلیل قدرت گروه‌های ذی‌نفع خیلی زود درگیر جریان‌های سیاسی می‌شود و ممکن است خودش یکی از قربانیان این دعواها شود. تحلیل شما چیست؟

انتخاب دکتر پزشکیان روزنه امیدی ایجاد کرده است که حداقل در قوه مجریه از نیروهای شایسته و کارآمدی که به منافع ملی کشور می‌اندیشند استفاده خواهد شد مشروط بر آنکه این اندیشه مورد حمایت حاکمیت در کشور نیز باشد تا بتوان مشکلات اساسی کشور را حل کرد. رفع برخی از مشکلات اصولاً در حد رئیس‌جمهور و قوه مجریه نیست و باید اجماع ملی در مورد آن صورت گیرد و رئیس‌جمهور با بهره‌گیری از اجماع ملی بتواند مسائل را حل کند. از جمله رفع تحریم‌های ظالمانه‌ای که سالیان متمادی است بر کشور تحمیل شده است. به نظر من ریشه اصلی بسیاری از ناکامی‌های دولت‌های گذشته، مشکلات اقتصادی است که ریشه در تحریم دارد. اگر کسری بودجه داریم و بسیاری از پروژه‌های اقتصادی‌مان راکد مانده یا با تورم افسارگسیخته روبه‌رو هستیم، عمدتاً به دلیل تحریم‌هایی است که اجازه نمی‌دهد کشور به رونق اقتصادی برسد. رشد تورم، فقر و فساد و بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی ناشی از فشارهای حداکثری است که از خارج بر کشور وارد می‌آید. مجموعه این مسائل را رئیس‌جمهور نمی‌تواند به تنهایی حل‌وفصل کند، بلکه کل حاکمیت اعم از مجلس و سایر نهادهای مسئول باید از او حمایت کنند و از اجماع ملی در کشور نیز برخوردار باشد. اگر این اجماع نباشد و جریان‌ها و قطب‌بندی‌های سیاسی در مقابل یکدیگر بایستند و عناصر افراطی هم به آن دامن بزنند رئیس‌جمهور هرگز نمی‌تواند قدمی در این زمینه بردارد. من نمی‌خواهم با مسائل بدبینانه برخورد کنم، اکنون واقعاً روزنه امیدی پدید آمده است. مقام معظم رهبری در همین ایام، هم در مراسم تنفیذ و هم قبل از آن، عمیقاً از رئیس‌جمهور منتخب دفاع کردند و توصیه کردند که همه از وی حمایت و پشتیبانی کنند و مجلس را نیز توصیه کردند که از دولت حمایت کند. سخنان ایشان بسیار امیدبخش است، البته جریان‌های سیاسی افراطی چندان تابع مسائل اخلاقی نیستند و چندی نخواهد گذشت که کارشکنی را شروع خواهند کرد. بخشی از کسانی که در انتخابات اخیر شکست خوردند تلاش می‌کنند به هر قیمتی دولت را زمین‌گیر کنند، این افراد نه به فرمایشات رهبری نگاه می‌کنند و نه به موعظه‌ها و پندهای اخلاقی توجهی دارند‌ بلکه کار خودشان را انجام می‌دهند. جریان‌هایی که از آقای پزشکیان حمایت کردند طیفی از عناصر اصلاح‌طلب، اعتدال‌گرا و حتی اصول‌گرای معتدل بودند. در بین جریان اصلاح‌طلب نیز عناصر افراطی وجود دارند که فکر می‌کنند چون دکتر پزشکیان نامزد مورد نظر آنان بوده است باید دربست دستگاه اجرایی کشور را در اختیار آنان قرار دهند و انتظار دارند همه دوستان و همفکران خود را در کابینه و سازمان‌های مختلف جا بدهند. وقتی ببینند همه نظرات آنان تامین نشده است شروع به سنگ‌اندازی خواهند کرد. بنابراین باید بسیار مراقبت شود و به ویژه عقلایی که در دولت حضور خواهند یافت صف خود را از جریان‌های انحصارطلب و افراط‌گرا جدا کنند تا بتوان با انسجام و دولت وحدت ملی کشور را از تنگناها و مشکلات پیش‌رو به ویژه مشکلات اقتصادی نجات داد. 

دراین پرونده بخوانید ...