نبایدهای دیپلماسی
دولت آینده در حوزه دیپلماسی چه کارهایی نباید انجام دهد؟
سیاست خارجی در ایران بهطور کامل در اختیار دولت نیست، و سیاستهای کلان باید به تایید رهبری انقلاب اسلامی برسند. با وجود این، دولتها در پیشبرد سیاست خارجی و اتخاذ جهتگیریهای آن، تعیینکننده هستند. به این دلیل، رویکرد یک رئیسجمهور به عرصه خارجی و اولویتهای ناشی از این نگاه خاص میتواند پیامدهای متفاوتی برای کشور و زندگی مردم داشته باشد.
سیاست خارجی در ایران بهطور کامل در اختیار دولت نیست، و سیاستهای کلان باید به تایید رهبری انقلاب اسلامی برسند. با وجود این، دولتها در پیشبرد سیاست خارجی و اتخاذ جهتگیریهای آن، تعیینکننده هستند. به این دلیل، رویکرد یک رئیسجمهور به عرصه خارجی و اولویتهای ناشی از این نگاه خاص میتواند پیامدهای متفاوتی برای کشور و زندگی مردم داشته باشد. برای مثال دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی همچون آبی بر آتش غربیها بود و به سرعت سدهای نفوذناپذیر را به راههای هموار بدل کرد. کشورهای اروپایی برای بازگشت به تهران صف کشیدند و ظرف شش ماه پس از دوم خرداد همه آنها به تهران بازگشتند. گفتوگوی خاتمی با شبکه آمریکایی سیانان در دیماه 1376 نیز یکی از نقاط عطف سیاست خارجی او بود. این گفتوگو در حوزه دیپلماسی عمومی با مخاطب قرار دادن مردم آمریکا اولاً سطح دانش خود را از آمریکا به مخاطب آمریکایی نشان داد و تلاش کرد نشان دهد که خصومت موجود در روابط ایران و آمریکا ناشی از سیاست خارجی اشتباه آمریکا طی یک قرن گذشته است. او به تاریخ تلخ روابط ایران و آمریکا اشاره کرد و ضمن تشبیه آن به دیوار بیاعتمادی تاکید کرد که هر دو کشور باید برای ایجاد شکاف در آن بکوشند. خاتمی در نخستین سفر خود به ایالاتمتحده آمریکا برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مقابل نظریه «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون مطرح کرد که این پیشنهاد با استقبال اعضای سازمان ملل روبهرو شد و سال 2001 به عنوان سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد.
اما محمود احمدینژاد با به چالش کشیدن هژمون و نظم کنونی در سیستم جهانی، سعی کرد با نظام تکقطبی حاضر به مبارزه برخیزد. ضمن اینکه او سرمایهگذاری زیادی در جبهه غیرمتعهدها کرده بود و تلاش میکرد با ایجاد اتحاد در میان این گروهها، به جنگ با امپریالیسم جهانی برود. محمود احمدینژاد با تاکید بر ناکارآمد بودن نظم فعلی تلاش داشت از یکسو آمریکا را به چالش بکشد و از سوی دیگر سازمانهای بینالمللی را که حاصل هژمونی آمریکا هستند، ناکارآمد بخواند. احمدینژاد در ۲۹ شهریور ۱۳۸۵ در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل گفت: «امروز اصلاحات جدی در شورای امنیت بیش از هر زمان دیگری ضروری است... این شورا امروز با مشکل مشروعیت و کارآمدی روبهرو است چرا که ساختار کنونی موجود در این شورا پاسخگوی انتظارات نسل حاضر و نیازهای امروز بشر نیست.» او همچنین بر این باور بود که میتواند رهبری کشورهای در حال توسعه و جنبش عدم تعهد را بر عهده بگیرد و از این طریق به جنگ با آمریکا (به اعتقاد او امپریالیسم جهانی) برود. بر همین اساس او توسعه روابط با کشورهای شرق از جمله روسیه و چین، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد. البته چنین سیاستهایی برای ایران کمهزینه هم نبود. مهمترین پرونده سیاست خارجی در دوران او پرونده هستهای بود. مذاکراتی که با مدیریت او خیلی سریع راهی شورای امنیت شد. در ۲۰ دی ۱۳۸۴ ایران به منظور غنیسازی اورانیوم مهروموم تاسیسات هستهای خود را شکست. در ۱۵ بهمن همان سال شورای حکام آژانس تصویب کرد که پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود.
در همین راستا اگر دوم خرداد 13۷۶ را نقطه عطف تاریخ جمهوری اسلامی ایران بنامیم، ۳ تیر ۱۳۸۴ را باید نقطه تاریکی دانست، برههای که جمهوری اسلامی بعد از گذر از دو دهه از عمر خود و آزمون و خطاهای بسیار بالاخره در حال یافتن مسیر معقول و منطقی در سیاست خارجی خود بود و به یکباره و با به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد نگاه ایدئولوژیک به سرلوحه امور تبدیل شد.
در این گزارش تلاش میکنیم با استفاده از تحلیلهای عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپولیتیک و کارشناس مسائل بینالمللی و سیداحمد فاطمینژاد، استادیار روابط بینالملل دانشگاه فردوسی به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که دولت آینده در حوزه دیپلماسی چه کارهایی نباید انجام دهد؟
نیاز فزاینده به چین
دولت چین بار دیگر از موضع امارات درباره جزایر سهگانه حمایت کرد و در یک بیانیه مشترک خواستار حل مسئله جزایر سهگانه میان ایران و امارات شده است. این در حالی است که ایران از اساس وجود چنین اختلافی را قبول ندارد و این مسئله را در زمره منافع حیاتی و خطوط قرمز خود تعریف کرده است. وزارت خارجه ایران نیز روز یکشنبه سفیر چین در ایران را در اعتراض به «حمایت مکرر» چین از ادعاهای بیاساس امارات احضار و به وی اعلام کرد که «با توجه به همکاری راهبردی تهران و پکن، انتظار میرود که دولت چین موضع خود را در این زمینه بازبینی کند».
به گزارش رویترز، سخنگوی وزارت خارجه چین بار دیگر از ایران و امارات خواست تا «اختلافات» خود را از طریق گفتوگو و رایزنی حل کنند و مواضع چین در این مورد را «موضعی ثابت» توصیف کرد. پیشتر روسیه نیز چند بار در قضیه جزایر سهگانه خواستار حلوفصل این موضوع بین ایران و امارات شده بود. هربار که چنین اقدامی از سوی پکن یا مسکو که ایران آنها را جزو متحدان خود تلقی میکند، صورت میگیرد، از سوی مقامات و تحلیلگران داخل کشور شاهد شگفتزدگی و حتی ناخشنودی بسیار در مورد چنین موضعگیریهایی هستیم. اما در واقع امر باید توجه داشت، مواضع روسیه و چین در قضیه جزایر سهگانه که در زمره منافع حیاتی و سرزمینی ایران تعریف شده است، یک اتفاق جدید را به ایران نشان میدهد و از یک مفهوم جدید در روابط بینالملل رونمایی میکند. ایران تا به امروز تلاش کرده استفاده از ابزارهای کلاسیک و سنتی روابط بینالملل، تحولات را تحلیل کند؛ در حالی که با چنین ابزارهایی نمیتوان تحولات نوین را بررسی دقیق کرد.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که دولت جدید باید چه راهکاری در برابر چین اتخاذ کند؟ عبدالرضا فرجیراد گفت، در گفتوگوهایی که اخیراً آقای باقری، سرپرست وزارت امور خارجه کشورمان با وزیر امور خارجه چین داشت، این مقام چینی اعلام کرد که ما به تمامیت ارضی ایران احترام میگذاریم. این اظهارات میتواند تا حدی بار این بیانیه را کاهش دهد. البته باید در نظر داشته باشیم که چین همکاری اقتصادی گستردهای با دنیای عرب به ویژه امارات و عربستان دارد؛ بنابراین این منافع اقتصادی چین است که باعث میشود امتیازات سیاسی گستردهای به کشورهایی که با آنها روابط اقتصادی دارد، بدهد. اما چین باید در نظر داشته باشد که درست است که روابط اقتصادی ایران و چین به اندازه روابط اقتصادی اعراب و چین نیست، اما بالاخره روزی تحریمهای ایران برداشته میشود و آمریکا به اعراب فشار میآورد که سرعت صادرات نفت به چین را کاهش دهند؛ آنوقت است که چین نیاز بیشتری به نفت ایران خواهد داشت. در رابطه با اینکه دولت بعدی باید چگونه با چین رفتار کند به نظر من بهترین اقدام این است که تعادلی میان شرق و غرب ایجاد شود. چین کشور مهمی در اقتصاد جهانی است؛ بنابراین بهتر است که روابطمان را با این کشور حفظ کنیم اما در کنارش با جهان غرب از جمله اروپا نیز در ارتباط باشیم. این تعادل به خاطر موقعیت ژئوپولیتیک ایران ضروری است. یکی از دلایلی که این بیانیهها صادر میشود این است که کشورها احساس میکنند ایران به خاطر تحریم نمیتواند موضع تندی بگیرد. اما وقتی رابطه ما با جهان متعادل شود و روابطمان را با کشورهای غربی احیا کنیم، کشورهایی مثل چین و روسیه هم حواسشان را جمع میکنند و آن موقع است که دیگر این بیانیههای ضدایرانی را نخواهیم داشت.
سیداحمد فاطمینژاد نیز معتقد است که باید در نظر داشته باشیم که وقتی ایران در سیاست خارجیاش خصوصاً در سطح کلان گزینههای متعددی داشته باشد، احتمال اینکه چین مواضعی را اتخاذ کند کاهش پیدا میکند. یکی از دلایلی که چین چنین مواضعی را اتخاذ میکند و روی آن تاکید دارد این است که به احتمال زیاد در چین به این نتیجه رسیدهاند که ایران به خاطر نیاز فزایندهای که به چین دارد در هر شرایطی روابطش را با چین حفظ میکند. واقعیت این است که چین در این فضا دست بازتری دارد و بدون هرگونه نگرانی میتواند منافعش را در رابطه با اعراب (حتی به ضرر ایران) پیگیری کند. من گمان میکنم که اگر در دولت آینده تعادلی میان شرق و غرب ایجاد شود؛ احتمالاً شاهد یکسری نرمشها در مواضع چین خواهیم بود.
مذاکره با آمریکا
پیش از سانحه برای رئیسجمهور و وزیر امور خارجه کشورمان زمزمههایی در رابطه با مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در عمان به گوش رسید. روز شنبه 29 اردیبهشت بود که نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل در پاسخ به پرسش رسانهها درباره اخبار منتشرشده درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا گفت: «این مذاکرات یک روند در حال انجام است.» به گزارش خبرگزاری ایرنا، نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل همچنین تصریح کرد: «این مذاکرات نه اولین بود و نه آخرین خواهد بود.» پیش از این تارنمای آمریکایی آکسیوس به نقل از منابع آگاه خبر داده بود که دو مقام ارشد دولت بایدن هفته پیش در عمان با مقامهای ایرانی به صورت غیرمستقیم گفتوگو کردند. این رسانه آمریکایی ادامه داد که در ژانویه ۲۰۲۴ نیز مذاکرات مشابهی در عمان برگزار شده بود. در این دور از گفتوگوها برت مکگورک، مشاور ارشد جو بایدن در خاورمیانه و آبرام پیلی، نماینده موقت آمریکا در امور ایران حضور داشتند. آکسیوس به نقل از دو منبع خود نوشت که مک گورک و پیلی سهشنبه (۲۵ اردیبهشت) وارد عمان شده و با میانجیگران میزبان دیدار کردند. مشخص نیست چه کسی به نمایندگی از ایران در این مذاکرات شرکت کرد. این رسانه آمریکایی به نقل از منابع خود ادعا کرد که گفتوگوها بر فعالیتهای ایران و گروههای مقاومت در منطقه و نگرانیهای آمریکا در مورد برنامه هستهای ایران متمرکز بود.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که آیا با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید این مذاکرات ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟ عبدالرضا فرجیراد معتقد است، این مذاکرات با تصویب و تایید مقامات ارشد کشور و شورای عالی امنیت ملی دنبال میشود؛ بنابراین اینطور نیست که فقط بگوییم رئیسجمهور در این زمینه تصمیمگیر است. از اینرو من گمان میکنم چون نظام تصمیم گرفته است که این مذاکرات ادامه پیدا کند، این مذاکرات در حال انجام است و به احتمال زیاد در آینده هم ادامه پیدا خواهد کرد. البته باید در نظر داشته باشیم که این مذاکرات تمام مشکلات میان ایران و آمریکا را حل نخواهد کرد و مسئله هستهای همچنان لاینحل باقی میماند. مذاکرات فعلی در رابطه با مسائل منطقه (کاهش تنش در منطقه) و همچنین برداشتن بخشی از تحریمهاست. در همین راستا قرار بر این است تا پیش از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا گفتوگوهایی انجام شود تا دو طرف به نتایجی هرچند محدود دست پیدا کنند. البته باید در نظر بگیریم که اگر دونالد ترامپ سر کار بیاید اوضاع متفاوت خواهد بود. در این شرایط سران نظام باید تصمیم بگیرند که میخواهند با دولت ترامپ مذاکره کنند یا خیر؟ به این معنا که سران نظام باید با در نظر گرفتن منافع ملی ببینند که موضعگیری دولت ترامپ همان موضعگیری گذشته خواهد بود یا تغییر پیدا خواهد کرد؟ البته فردی که در ایران به مقام ریاستجمهوری میرسد هم بیتاثیر نیست و میتواند با لابی تا حدی کار خودش را پیش ببرد.
در ادامه سیداحمد فاطمینژاد گفت، اینکه این مذاکرات ادامه پیدا میکند یا خیر به چند عامل بستگی دارد. اولین عامل این است که چه دولتی در ایران روی کار بیاید. در همین رابطه باید عرض کنم که در مذاکرات دو مسئله اهمیت دارد؛ اول بحث رویکرد مذاکره است و دوم بحث اجرای آن. در همین راستا تفاوت بسیاری بین دولت اصولگرا و دولت اصلاحطلب وجود دارد. البته این گزاره صحیح است که بهطور کلی انجام مذاکره و همچنین رویکردها، دیدگاهها و اهدافی که دنبال میشود در سطح کلان نظام تعیین میشود؛ اما اجرای آن از سمت دولت اتفاق میافتد و همین مسئله به خوبی تفاوت بین دولت اصولگرا و اصلاحطلب را نشان میدهد. به این معنا که نمیتوان انتظار داشت مذاکرات در دولت اصولگرا و دولت اصلاحطلب به نتیجه یکسانی برسد. دومین عامل موضوع مذاکرات است (اینکه با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید کماکان این موضوع از اولویت برخوردار خواهد بود یا خیر؟) و در نهایت سومین عامل به این برمیگردد که چه دولتی در آمریکا روی کار میآید. در این رابطه باید عرض کنم که نظرسنجیها و ارزیابیهای هفتههای اخیر در آمریکا نشان میدهد که وضعیت بایدن و دموکراتها بهبود پیدا کرده است؛ و امکان اینکه بایدن برای چهار سال دیگر سکاندار ریاستجمهوری در آمریکا باشد، زیاد است. اما اگر ترامپ سر کار بیاید چند سناریو قابل پیشبینی است. سناریوی اول این است که اگر ترامپ بخواهد مانند گذشته رفتار کند، امکان مذاکره ایران با آمریکا کاهش پیدا میکند. سناریوی دوم این است که ترامپ از تجربه قبلیاش درس گرفته باشد و بخواهد رویکرد ملایمتری نسبت به ایران در پیش بگیرد؛ در این حالت احتمال میرود که ایران با آمریکا وارد مذاکره شود همانطور که در دولتهای دموکرات کمابیش این اتفاق میافتاد. سناریوی سومی که میتوان انتظار داشت این است که رویکرد دولت ترامپ کماکان افراطی باشد، اما برخلاف گذشته اینبار ایران مذاکرات با آمریکا را بپذیرد. جدا از این سه عامل با توجه به اینکه تصمیمگیری برای انجام مذاکرات در سطح کلان نظام (فراتر از ریاستجمهوری) اتخاذ میشود؛ میتوان انتظار داشت که مذاکرات ادامه پیدا کند.
بازدارندگی نظامی
خاورمیانه بیش از هشت ماه است که اسیر طوفان جنگ غزه شده و در حاشیه همین طوفان، دو کشور ایران و اسرائیل تا پای یک جنگ تمامعیار پیش رفتند. روز اول آوریل کنسولگری ایران در دمشق، پایتخت سوریه مورد هدف قرار گرفت و در این حمله هفت فرمانده و مستشار سپاه پاسداران از جمله یک فرمانده ارشد نیروی قدس به شهادت رسید و همینطور شش شهروند سوریه کشته شدند. اسرائیل مانند بسیاری از حملات قبلی مسئولیت این حمله را به صورت رسمی نپذیرفت، اما کسی تردیدی ندارد که این حمله کار اسرائیل بوده است. در ادامه این جریان ایران بیش از 300 پهپاد و موشک به سوی اسرائیل پرتاب کرد و اعلام کرد که این حملات «در واکنش به حمله به کنسولگری این کشور در دمشق انجام شده و به همه اهداف خود رسیده است». در همین رابطه بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اسرائیل بهطور فزایندهای تمایل دارد دامنه جنگ غزه را به منطقه بکشاند. سوالی که پیش میآید این است که دولت جدید باید چه راهکاری را در پیش بگیرد تا وارد بازی اسرائیل برای به راه انداختن جنگی منطقهای نشود؟ عبدالرضا فرجیراد معتقد است: من با این تحلیل مخالفم. به این خاطر که از یکسو اسرائیل تمایلی ندارد وارد جنگ مستقیم با ایران شود و از سوی دیگر غرب و در راس آن آمریکا به اسرائیل اجازه نمیدهند که اسرائیل با ایران وارد جنگ شود. واقعیت این است که اسرائیل به تنهایی نمیتواند وارد جنگ با ایران شود. اسرائیل حتی نمیتواند به تنهایی با مردم غزه و حماس بجنگد. این محمولههای نظامی آمریکا و برخی از کشورهای غربی مثل فرانسه و آلمان بود که هر روز وارد اسرائیل میشد تا با استفاده از آن با مردم غره بجنگد. اگر اسرائیل این ظرفیت را داشت با حزبالله وارد جنگ میشد. در همین راستا اسرائیل به کمکهای نظامی غرب نیاز دارد و بدون اجازه غرب نمیتواند جنگ بزرگی راه بیندازد. جنگ اسرائیل در غزه هم با چراغ سبز آمریکا بوده چون آمریکا هم خواهان نابودی حماس است. بنابراین گمان نمیکنم که اسرائیل بخواهد با ایران و حتی با حزبالله وارد جنگ شود چون میداند که اگر با حزبالله وارد جنگ شود این گروه به راحتی میتواند به شهرهای اسرائیل حمله کند. علاوه بر این حزبالله پشتیبانانی مانند ایران، سوریه و عراق دارد که برای اسرائیل مشکلزا خواهند بود. بر همین اساس اسرائیل میداند که اگر جنگی بزرگ را در منطقه آغاز کند ممکن است نتواند آن جنگ را به نفع خود تمام کند و مانند غزه با شکستی بزرگ مواجه شود.
در ادامه سیداحمد فاطمینژاد گفت: باید در نظر داشته باشیم راهکاری که دولت بعدی در پیش میگیرد فراتر از دولت و در سطح راهبرد کلی نظام است. از نظر من همین راهبردی که تاکنون در پیش گرفتند راهبرد موفقی بوده است. طی ماههای اخیر بعد از حمله 7 اکتبر اسرائیل تمایل داشت که گستره منازعه با فلسطینیها را گسترش دهد و بدش نمیآمد که با ایران وارد جنگ شود. در این شرایط ایران باید رویکرد چندجانبه را در پیش بگیرد. یک رویکرد بحث بازدارندگی و نشان دادن توانمندی نظامی است. بازدارندگی میتواند یکی از مهمترین موانع تجاوزهای احتمالی اسرائیل باشد. رویکرد دوم این است که ایران تا جایی که امکانپذیر است بتواند گروههای شبهنظامی نزدیک به خودش را مدیریت کند تا بدین وسیله دامنه تنش با اسرائیل را محدود نگه دارد. به عبارت دیگر نیازی نیست که ایران تنشزدایی کند؛ همین که جلوی تشدید تنش را بگیرد، کافی است. سومین رویکرد هماهنگی با بازیگران منطقه نظیر مصر، قطر، عربستان و بازیگران فرامنطقهای مانند آمریکا و اتحادیه اروپاست. البته در چند ماه گذشته کمابیش این رویکرد اجرا شده است؛ هم آمریکا، ایران و هم کشورهای منطقه خواهان این بودند که تنشها بیش از این گسترش پیدا نکند و در این زمینه هماهنگیهایی نیز با هم داشتند. دولت آینده هم میتواند این راهبرد را ادامه دهد. بهطور کلی میتوان گفت که سه راهبرد اساسی شامل بازدارندگی، مدیریت گروههای وابسته به ایران در منطقه و هماهنگی با دولتهای منطقه و بازیگران فرامنطقهای، میتواند مانع گسترش تنش با اسرائیل شود.
سیاست همسایگی
در اسفند 1401 پس از انجام چند روز مذاکرات فشرده میان علی شمخانی، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی کشورمان و مساعد بنمحمد العیبان، مشاور امنیت ملی عربستان سعودی، توافقی برای ازسرگیری روابط میان دو کشور منعقد شد. هیچ سند رسمی در رابطه با مفاد این توافق منتشر نشده است. آنها در بیانیهای مشترک تنها اعلام کردند که دو کشور خواستار حل اختلافات مختلف از طریق گفتوگو و دیپلماسی در فضای برادری هستند. آنها همچنین اصول و اهداف منشور ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی (OIC) و نیز کنوانسیونها و هنجارهای بینالمللی مختلف را به رسمیت میشناسند. توافق آنها شامل برقراری مجدد روابط دیپلماتیک و افتتاح سفارتخانهها در هر دو کشور بود. در این توافقنامه همچنین بر احترام به حاکمیت تاکید شده و هیچ مداخلهای در امور داخلی یکدیگر وجود نخواهد داشت. ایران و عربستان همچنین توافقنامه همکاری امنیتی امضاشده در سال 2001 و موافقتنامه کلی در سال 1998 را برای تقویت همکاریها در زمینههای اقتصادی، فنی، علمی، فرهنگی، ورزشی و جوانان اجرا خواهند کرد. وانگ یی، مدیر دفتر کمیسیون روابط خارجی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که علی شمخانی و مساعد بنمحمد العیبان را همراهی میکرد، این توافق را «گامی تاریخی» در تلاش برای بهبود روابط میان دو کشور خواند. وانگ گفت که مذاکرات به نتایج قابل توجه و پیروزی برای گفتوگو و صلح دست یافته است. ایران و عربستان سعودی از دولت چین برای برگزاری این نشست قدردانی کردند. آنها اعلام کردند که اجماع حاصلشده برای تقویت زندگی همسایگان و حفظ ثبات منطقهای را با هم اجرا خواهند کرد.
بعد از این توافق برخی از تحلیلگران بر این باور بودند که این آشتیکنان سیاسی میتواند دستاورد مهمی در حوزه اقتصاد برای ایران داشته باشد؛ و برخی دیگر از تحلیلگران نیز معتقد بودند اگرچه این توافق میتواند منافع امنیتی کوتاهمدتی برای طرفین داشته باشد اما منافع اقتصادی بلندمدت آن نامشخص و اثرات آن بر بازار ارز کشور محدود است. به همین دلیل تنشزدایی با عربستان اگرچه بسیار لازم است اما کافی نیست. تحریمهای بینالمللی علیه ایران همچنان پابرجا بوده و مانعی عملی بر سر راه دسترسی ما به منابع اقتصادی است. عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری از این محدودیتها حمایت میکنند چون رقبای طبیعی ایران در بازار نفت و گاز هستند و ژئوپولیتیک آنها نیز همواره ایران ضعیف را بر ایران قدرتمند و ثروتمند ترجیح میدهد. بنا بر اقتضائات رقابت در اقتصاد جهانی نیز آنها هیچگاه از یک ایران ثروتمند و دارای سهم بالا در تجارت جهانی استقبال نکرده و نخواهند کرد. بنابراین همواره تلاش کرده و خواهند کرد که ایران را با ابزارهای گوناگون موازنه کنند. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران در خلال دهههای اخیر که با اسرائیلستیزی توجیه شده است، همواره از نگاه اعراب منطقه و مشخصاً عربستان، میل به برتریجویی و تهدید آشکار تلقی شده و سیاست آنها نیز طبعاً موازنهسازی بوده است، چه در قالب ورود در جنگهای نیابتی موازی با ایران و چه در قالب اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای و مشخصاً آمریکا و حتی عادیسازی روابط و همکاری با اسرائیل. آنها همواره در پی ابزاری بودهاند تا بتوانند ایران را مهار و تضعیف کنند و در شرایط گذار به نظم جهانیِ جدید و در حال شکلگیری، آنها به چین به عنوان یک ابزار قدرتمند و کارآمد متکی میشوند. آنچه آمریکا و اسرائیل و داعش از پس آن به شکلی مطمئن برنیامدند و نتوانستند خیال اعراب را از تصور تهدید ایران آسوده کنند به نظر میرسد که چین به خوبی از پس آن برخواهد آمد. به اعتقاد عربستانیها چین که به عنوان قدرت برتر در حال شکلگیری است، اراده و امکان مهارِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خواهد داشت.
پس از درگذشت ابراهیم رئیسی خبرگزاری ایرنا از سفر احتمالی شاهزاده محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی به ایران پس از قبول دعوت و دعوت متقابل وی از «محمد مخبر»، سرپرست ریاستجمهوری ایران برای سفر به ریاض خبر داد. سرپرست ریاستجمهوری اسلامی ایران در پاسخ به تماس تلفنی اخیر محمد بنسلمان، از دستور بسیار خوب ولیعهد عربستان برای استقبال از زوار ایرانی تشکر و بر دعوت ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری پیشین از وی برای سفر به تهران تاکید کرد. مخبر گفت: همانگونه که رئیسجمهور فقید ما پیش از این از جنابعالی برای سفر به ایران دعوت کرده بود، مجدداً از جنابعالی دعوت میکنم به کشور دوست و برادر خود سفر کنید. ولیعهد عربستان نیز ضمن پذیرش این دعوت، متقابلاً از سرپرست ریاستجمهوری اسلامی ایران برای سفر به عربستان دعوت کرد. اعلام این سفر احتمالی همزمان با آن مطرح شد که تلآویو با عادیسازی روابط با عربستان در چهارچوب شروط اخیر ریاض مخالفت کرد.
علاوه بر این، حمد بن عیسی آلخلیفه، پادشاه بحرین نیز در اقدامی بیسابقه از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه خواست تا میان این کشور و ایران میانجیگری کند. این درخواست در سفر 23 می آلخلیفه به مسکو مطرح شد. پادشاه بحرین طی اظهاراتی گفت: «ما به حسن همجواری با همسایگان خود فکر میکنیم. حمایت شما از این موضوع مورد استقبال عموم مردم بحرین و شخص من است. در مورد حل مشکلات ایران و بحرین با علم به اینکه در واقعیت مشکل محسوب نمیشود، دلیلی برای تعویق وجود ندارد.» همزمان محمد جمشیدی، مشاور رئیسجمهور در 7 ژوئن تایید کرد که بحرین از طریق روسیه درخواستی برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده است.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که آیا این اقدامات میتواند گامی برای ارتقای روابط با اعراب در دوره ریاستجمهوری بعدی باشد؟ عبدالرضا فرجیراد معتقد است که در رابطه با اعراب همین روندی که تاکنون طی شده باید ادامه پیدا کرده و گسترش پیدا کند. در حال حاضر بیش از یک سال است که رابطه ما با عربستان احیا شده است اما سرعت لازم را ندارد. بحرین هم منتظر است که نتایج انتخابات مشخص شود و اعلام شود که رابطه ایجاد میشود یا خیر؟ واقعیت این است که کشورهای منطقه منتظر هستند تا ببینند در ایران چه کسی روی کار میآید. آیا میتوانند با رئیسجمهور جدید ارتباط برقرار کنند؟ آیا میتوانند تعامل بیشتری با ایران داشته باشند؟ افرادی که در ایران به تندروی مشهور هستند مورد رضایت کشورهای همسایه و به ویژه اعراب نخواهند بود.
سیداحمد فاطمینژاد نیز معتقد است که به نظر من ایران همواره تلاش داشته که روابطش را با کشورهای عربی در سطح خوبی نگه دارد و حتی مناسباتش را افزایش هم دهد؛ به این خاطر که کشورهای عربی هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ فرهنگی میتوانند شرکای خوبی برای ایران باشند. نکتهای که وجود دارد این است که در اغلب موارد روابط ایران با این کشورها به بنبست میخورد و این مسئله به دیدگاه کشورهای عربی برمیگردد. با توجه به اینکه در حال حاضر استقبال از گسترش روابط از سمت اعراب است، من فکر میکنم هر دولتی که در ایران روی کار بیاید از هر موضع و دیدگاهی که باشد مشکل خاصی در رابطه با کشورهای عربی نخواهد داشت و این سیاست همسایگی که در دولت قبلی اولویت بود کماکان ادامه پیدا میکند.
راهکار
عبدالرضا فرجیراد در رابطه با اینکه رئیسجمهور بعدی (فارغ از اینکه اصلاحطلب باشد یا اصولگرا) باید چه راهکاری را برای هموار کردن مسیر دیپلماسی در پیش بگیرد؛ معتقد است که در ابتدا باید دیپلماسی اقتصادی فعال، مذاکرات با غرب و برداشتن تحریمها را در اولویت قرار دهد. تا زمانی که تحریمها برداشته نشود و از انزوای اقتصادی بیرون نیاییم، نمیتوانیم تحول بزرگی انجام دهیم. اقدام بعدی اعتمادسازی است، ما باید با کشورهای منطقه و جهان اعتمادسازی کرده و تلاش کنیم همچون گذشته تنشها را کاهش دهیم. ما باید راهی را باز کنیم که بتوانیم با اروپا هم کار کنیم. اروپا میتواند در ایران سرمایهگذاری کند. با ورود اروپا به بازار ایران کشورهایی که در شرایط فعلی انحصار بازار ایران را در دست دارند حواسشان را جمع میکنند و امتیازات بیشتری به ایران میدهند. بنابراین مسئله مهمی است که ما بتوانیم در روابط خارجی تعادل ایجاد کنیم.
سیداحمد فاطمینژاد نیز معتقد است، اولین برنامهای که هر دولتی که روی کار بیاید باید در نظر داشته باشد؛ تداوم روابط دوستانه با کشورهای همسایه است. به این معنا که اولویت اول در سیاست خارجی باید تداوم روابط دوستانه با کشورهای همسایه باشد، به ویژه اینکه فضا هم برای چنین اقدامی آماده است و تنشزداییهای لازم هم صورت گرفته است. روابط با عربستان که به مشکل خورده بود احیا شده است، امکان برقراری روابط با بحرین وجود دارد و حتی در باقی کشورها نیز نگاه مثبتی به ایران وجود دارد. دومین برنامهای که دولت بعدی باید در نظر داشته باشد، تغییر نگرش در منازعات منطقهای و فرامنطقهای (منازعه اسرائیل، منازعه اوکراین و...) است. این موضوع شاید یکی از مهمترین ملاحظاتی باشد که در سیاست خارجی باید در نظر داشته باشیم. بهطور کلی رویکرد بیطرفی در این منازعات بیش از هر چیزی میتواند تامینکننده منافع ایران باشد و این هم یکی از مباحثی است که مطرح است. سومین برنامهای که هر دولتی که روی کار میآید باید در نظر داشته باشد این است که گزینههای سیاست خارجیاش را متعدد کند تا مواضعی مثل موضع چین در حمایت از امارات پیش نیاید. چهارمین برنامهای که باید اولویت هر دولتی باشد این است که برای جلوگیری از گسترش تحریمها برنامه داشته باشد و در این جهت تلاش کند. چون علتالعلل بسیاری از مشکلات در سیاست خارجی موضوعات مرتبط با تحریمهای نفتی و بانکی است.
منابع:
1- بررسی کارنامه هشت سال سیاست خارجی دولت محمد خاتمی، روزنامه هممیهن
2- قطار از ریل خارج میشود، یورونیوز
3- چرا چین دوباره ایران را غافلگیر کرد، روزنامه دنیای اقتصاد
4- هشت سال پس از واقعه، هفتهنامه تجارت فردا