احیای سخت
واکاوی تحولات اخیر در پرونده هستهای ایران در گفتوگو با سیداحمد فاطمینژاد
آیا پرونده هستهای ایران به شورای امنیت میرود؟ این پرسشی است که این روزها و بعد از صدور قطعنامه شورای حکام درباره فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران و انتقاد کشورهای عضو این نهاد بینالمللی از عدم همکاری تهران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در بسیاری از محافل سیاسی شنیده میشود. این جریان تا اندازهای یادآور دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد و ارسال پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل است. در این زمینه سیداحمد فاطمینژاد تحلیلگر مسائل سیاسی معتقد است واکنشهای متقابل باعث میشود تنها مسیری که باقی بماند بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت باشد. منتها تفاوت اساسی که این دوره با دوره گذشته دارد این است که اجماع نظر قابل اتکایی در این زمینه وجود ندارد، همانطور که از قطعنامه اخیر هم مشخص بود چین و روسیه مخالف این امر هستند. من فکر میکنم حتی اگر پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع داده شود به قطعنامه خاصی در این زمینه منجر نشود. درواقع اگر اتفاقی بیفتد در قالب همان بحث اسنپ بک خواهد بود و بعید میدانم به قطعنامه جدیدی در شورای امنیت منتهی شود. به احتمال زیاد روسیه و چین قطعنامههای پیشنهادی را وتو میکنند. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
در چارچوب تحولات اخیر ایران شاهد این هستیم که اتحادیه اروپا اکنون به سیاستهای واشنگتن در قبال ایران بسیار نزدیک شده و حتی به نظر میرسد با توجه به تهدیدات ادراکی از سوی تهران، کشورهای اروپایی به این قطعیت رسیدهاند که میتوانند مواضع خود را در ارتباط با تهران شدیدتر کرده و از این مساله با توجه به وضعیت داخلی ایران، در چارچوب معادلات منطقهای و بینالمللی بهرهبرداری کنند و فشارهای قابل توجهی را علیه تهران عملیاتی کنند. از نظر شما دلیل این تغییر رفتار چیست؟
دلایل مختلفی در رابطه با این تغییر رفتار وجود دارد. یکی از مهمترین دلایل این است که طرف غربی به ویژه اروپاییها از آن شرایط ویژه و حساس چند ماه پیش و نیازی که در حوزه انرژی داشتند عبور کردند. با شروع جنگ اوکراین اروپاییها گمان میکردند که با مذاکره با ایران میتوانند به یک توافق برد-برد برسند؛ به این صورت که با دادن امتیازات بیشتر به ایران از بازار انرژی ایران به نفع خود استفاده کنند. اما در حال حاضر وضعیت تغییر کرده است و کشورهای اروپایی از شوک جنگ اوکراین خارج شدند و توانستند بخشی از نیازهایشان را از طریق مذاکره با کشورهای عرضهکننده انرژی برطرف کنند. دلیل دوم وقایع و اتفاقاتی است که در داخل ایران در جریان است. درواقع کشورهای اروپایی و آمریکا نگران واکنش و انتقاد افکار عمومی، گروههای حقوق بشری و فعالان زن در جهان هستند، برای همین هم ما شاهد واکنشهای تند این کشورها علیه ایران هستیم. اگر به خاطر داشته باشید در ابتدای اعتراضات در ایران واکنش دولتهای اروپایی و آمریکا به گونهای محافظهکارانه بود و تلاش میکردند از تایید مستقیم این اعتراضات پرهیز کنند و حتی خواهان ادامه مذاکرات هستهای با ایران بودند. اما به مرور زمان فشار افکار عمومی در کشورهای اروپایی فضا را برای این دولتها سخت کرد به همین خاطر هرگونه مذاکره حتی در زمینه برنامه هستهای عملاً به معنای حمایت از ساختار سیاسی میشود. در حال حاضر بحث حقوق بشر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و منع اشاعه هستهای از اهمیت کمتری برخوردار است. هرچند برای دولتهای غربی همچنان موضوع منع اشاعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. سومین دلیل روند مذاکرات هستهای طی چند ماه گذشته است. مذاکره با تیم مذاکراتی جدید در ایران اروپاییها را به این نتیجه رساند که با این تیم نمیتوانند به نتیجه مشخصی برسند. به همین خاطر هم بود که طرف غربی تصمیم گرفت سراغ پلنهای دیگری از جمله قطع رابطه، تصویب قطعنامه و اعمال تحریمهای جدید برود. چهارمین دلیلی که در این زمینه اثرگذار است؛ خرابکاری بازیگرانی مثل روسیه است. در فضای جدیدی که به وجود آمده طبیعتاً روسیه خواهان اتحاد با کشورهای بیشتری است. در این فضا ایران هم با توجه به دشمنی مشترکی که با غرب از جمله آمریکا و اروپا دارد روسیه را به عنوان متحد خود میبیند؛ همین مساله باعث میشود فضا برای مذاکره از دست برود.
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی اخیراً با تصویب قطعنامهای ایران را ملزم کرد در زمینه بقایای اورانیوم یافتشده در سه سایت هستهای اعلامنشده «فوراً» با آژانس همکاری کند. قطعنامه مزبور که توسط آمریکا، بریتانیا، فرانسه، و آلمان تهیه شد، میگوید «لازم و فوری» است ایران درباره منشأ بقایای اورانیوم یافتشده در این سایتها توضیح دهد. آمریکا نیز دقایقی پیش از تصویب قطعنامه گفت جمهوری اسلامی باید بداند که در صورت خودداری از همکاری با آژانس با اقدامات بیشتر شورای حکام از جمله ارجاع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل مواجه میشود. در این راستا آیا قطعنامه شورای حکام مقدمه ارسال پرونده ایران به شورای امنیت است؟
بله، به احتمال زیاد انتهای این مسیر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت است. همین الان هم واکنش ایران به قطعنامه اخیر شورای حکام افزایش غنیسازی بود. از نظر من واکنش ایران به قطعنامههای بعدی هم به همین سبک خواهد بود؛ و در واقع این گامها و واکنشهای متقابل باعث میشود تنها مسیری که باقی بماند بازگشت پرونده ایران به شورای امنیت باشد. منتها تفاوت اساسی که این دوره با دوره گذشته دارد این است که اجماعنظر قابل اتکایی در این زمینه وجود ندارد، همانطور که از قطعنامه اخیر هم مشخص بود چین و روسیه مخالف این امر هستند. من فکر میکنم حتی اگر پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع داده شود به قطعنامه خاصی در این زمینه منجر نشود. درواقع اگر اتفاقی بیفتد در قالب همان بحث اسنپ بک خواهد بود و بعید میدانم که به قطعنامه جدیدی در شورای امنیت منتهی شود. به احتمال زیاد روسیه و چین قطعنامههای پیشنهادی را وتو میکنند. فضای فعلی بینالمللی با فضای 10 سال پیش یعنی دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد متفاوت است، چین و روسیه مشکلات اساسی با آمریکا دارند و احتمال این زیاد است که در موضوع هستهای از ایران حمایت کنند کما اینکه در قطعنامه اخیر آژانس هم این کار را انجام دادند.
برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران، تغییری در وضعیت اقتصاد ایران احساس نخواهد شد و آنچه آمریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران در سر داشته، در عمل طی ماههای گذشته به اجرا درآورده است. از نظر شما آیا آنگونه که این کارشناسان میگویند، واقعاً قرار نیست اتفاقی رخ دهد؟ آیا درِ اقتصاد ایران بر همان پاشنه پیشین خواهد چرخید؟
تحریمها به شدت بر روی اقتصاد ایران تاثیر داشته است. طبیعتاً با اعمال تحریمهای جدید علیه ایران اوضاع بیش از پیش بدتر میشود. با بازگشت تحریمهای شورای امنیت حتی کشورهایی که از تحریمهای یکجانبه ایالات متحده پیروی نمیکردند هم ناچار خواهند بود از تحریمهای جدید پیروی کنند. در این شرایط اقتصادی ایران بیش از پیش به مسیرهای غیررسمی گره خواهد خورد و تقریباً میتوان گفت روابط تجاری با جامعه بینالمللی در مسیرهای رسمی قفل خواهد شد. حتی تجارت ایران با کشورهایی مثل روسیه و چین هم دچار مشکل میشود و سطح تجارت خارجی ایران دچار افت فراوانی میشود. در حال حاضر هم نفت کشورهایی مثل قطر، امارات و عربستان جایگزین نفت ایران شده است. اخیراً قطر قراردادی 27ساله در زمینه تامین گاز با چینیها منعقد کرده است. دلیل گرایش کشورهایی مثل چین و هند به بازار انرژی کشورهای عربی این است که این کشورها بازار عرضه مطمئنتر و باثباتتری دارند. من فکر میکنم شرایط تحریمی جدید باعث میشود که حتی شرکتهای کوچک هندی و چینی هم که در بازار آمریکا حضور ندارند و از تحریمهای یکجانبه آمریکا تاثیر نمیپذیرند، دیگر خواهان تجارت با ایران نباشند. علاوه بر این، در مورد تجارت با امارات هم که یکی از منفذهای اقتصادی ایران است با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد. باید این را هم در نظر بگیریم فضایی که برای دور زدن تحریمها در چند دهه گذشته وجود داشت، با توجه به افزایش ابزارهای نظارتی در جامعه بینالملل و قواعدی که در سازمانها و نهادهای بینالمللی در این زمینه وجود دارد، از بین رفته است. درواقع با تقویت این سازوکارهای نظارتی، دور زدن تحریمها بسیار سختتر از گذشته شده است. جدا از اینها افزایش مسیرهای تجاری غیررسمی همان منابع اقتصادی محدود را هم به سمت شبکههای فساد هدایت میکند؛ این امر تاثیر خودش را در نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی نشان میدهد و اینها همه برای کلیت کشور خطرناک است.
اخیراً محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی در حاشیه بازدید از بیستمین نمایشگاه بینالمللی محیط زیست در گفتوگو با خبرنگاران درباره اقدامات انجامشده از سوی سازمان انرژی اتمی در مراکز غنیسازی فردو و نطنز گفت: «در روزهای اخیر شاهد صدور قطعنامه علیه ایران بودیم که این کار با عکسالعمل متقابل ما مواجه شد بهطوریکه در روزهای اخیر تولید اورانیوم UF6 با غنای ۶۰ درصد در فردو از سر گرفته شد.» این اقدام تا چه اندازه میتواند وضعیت پرونده هستهای ایران را با مشکل مواجه کند؟
ما دقیقاً نمیتوانیم بگوییم این اقدام به معنای پایان برجام است؛ اما طبیعتاً احیای آن را هم با دشواری روبهرو میکند. در حال حاضر طرفین در مسیری قرار گرفتند که به برجام منتهی نمیشود. من فکر میکنم اگر این روند چه از سمت ایران و چه از سمت اروپا به همین شکل ادامه داشته باشد، گامبهگام به سمت پایان برجام حرکت میکنیم بهطوری که شاید مدتی بعد با اطمینان بگوییم که برجام از بین رفته است.
چه راهکاری برای خروج از بنبست کنونی در مذاکرات هستهای وجود دارد؟
نکتهای که وجود دارد این است که بازیگران باید این را در نظر بگیرند که جایگزین مذاکره چیست؟ طرف غربی باید ببیند به دنبال چیست؟ افزایش توان هستهای ایران یا مذاکره؟ کدام یک از اینها مطلوب است برای طرف غربی؟ طبیعتاً هر بازیگر خردمندی در سیاست خارجی باید تمام گزینههای موجود را مورد بررسی قرار دهد و بهترین گزینه را انتخاب کند. مسیری که غربیها (اروپا و آمریکا) در پیش گرفتند ناچاراً ایران را به سمت افزایش غنیسازی سوق میدهد. این در حالی است که افزایش غنیسازی مطلوب طرف غربی نیست و میتواند ایران را به یک بازیگر توانمند منطقهای به لحاظ تاثیرگذاری در فضای استراتژیک و امنیتی تبدیل کند. اگر غربیها بخواهند خردمندانه نگاه کنند مذاکرات بهترین گزینه است حتی اگر منجر به اعطای امتیازات اساسی به ایران باشد.
ایران هم باید این را در نظر بگیرد که بهترین گزینه چیست؟ تحریک کردن کشورهای غربی یا مذاکره؟ طبیعتاً تحریک کشورهای غرب گزینه نامناسبی است. باید این را در نظر بگیریم که بخشی از جریاناتی که در داخل کشور در حال وقوع است تحت تاثیر اوضاع اقتصادی است. اگر سیستم اقتصادی کارآمدی وجود داشت اوضاع کشور رو به وخامت نمیرفت. شما قطر را در نظر بگیرید این کشور از زمان شروع بحران اوکراین چیزی حدود صد میلیارد دلار (به کشورهای اروپایی و سایر درخواستکنندهها) فروش انرژی داشته است. اگر برجام احیا میشد اقتصاد ایران در شرایط بهتری قرار داشت و به همان نسبت دست دولت باز میبود و میتوانست فضای سیاسی داخل کشور را راحتتر مدیریت کند. من فکر میکنم که گزینههای دیگر به عنوان عامل فشار همیشه وجود دارد اما اگر طرفین خردمندانه فکر کنند میتوانند به مذاکرات برگردند و درنهایت برجام احیا میشود در غیر این صورت اوضاع رو به وخامت میرود.
افق برنامه هستهای را چطور پیشبینی میکنید؟
من فکر میکنم برای بهبود روابط در درجه اول باید یک تفاهم ملی در داخل کشور شکل بگیرد. با آرام شدن افکار عمومی، فشاری که بر روی کشورهای اروپایی است کاهش پیدا میکند. علاوه بر این هم به لحاظ ساختاری هم به لحاظ بازیگرانی که در حال مذاکره هستند تمایلی به مذاکره دیده نمیشود. من فکر میکنم تیمهای مذاکراتی روسیه و ایران خواهان به نتیجه رسیدن مذاکره نبودند، یعنی حتی در اوج خوشبینیها با توجه به دیدگاههایی که وجود داشت نمیشد به نتیجه مذاکرات امیدوار بود. از نظر من امید به احیای برجام یا حتی داشتن یک مذاکره معطوف به نتیجه، با توجه به فضایی که هم در سطح بینالمللی هم در سطح داخلی وجود دارد بیشتر شبیه به یک معجزه است. البته در داخل وزارت امور خارجه شاید افرادی باشند که خواهان مذاکره هستند اما درواقع تیم مذاکره و معاون وزیر امور خارجه و گروهی که در این مذاکرات نقش اساسی را ایفا میکنند اعتقادی به احیای برجام ندارند. علاوه بر روسیه و ایران بقیه بازیگران هم اعتقادی به احیای برجام ندارند برای مثال در مورد آمریکا و حتی اروپا گروه مذاکرهکننده در مقایسه با دورهای که منجر به شکلگیری برجام شد گروه ضعیفی هستند. چشمانداز موجود شرایط را برای به نتیجه رسیدن مذاکرات دشوار میکند.