داستان دو توسعه
میزبانی قطر برای ما چه درسهایی دارد؟
پرده اول: ژانویه 2011- فرودگاه دوحه
همهمه مسافران تمام شده. همه چمدانهایشان را گرفته و رفتهاند. من و دوست عکاسم ماندهایم و یک نوار نقاله که بعد از گذشت یک ساعت از شروع به کارش برای انتقال چمدانها، هنوز ناله میکند و میچرخد. به دوستم میگویم: «بیا بریم. چمدون من گموگور شده. خوب شد چمدون دوربین تو رو ندادیم توی بار.» شانهای بالا میاندازد و میرود سیگاری دود کند. شاید هفتمین سیگارش بعد از پیاده شدنمان باشد. دوباره میروم و با اطلاعات پرواز و سرخط تهران-دوحه سر و کله میزنم. میگویند: «صبر کنید. میآید.» راهم را میگیرم و برمیگردم طرف نوار نقاله و بلندبلند میگویم: «اینجوری میخواین جام جهانی برگزار کنین؟» نوار نقاله خاموش میشود. دوستم میگوید: «الان میان میبرنمون.» جواب میدهم: «جوگیری ها. اینجا که تهران نیست.» کولهام را برمیدارم و راه میافتم سمت خروجی. خوابم میآید. دو شب است که نخوابیدهام. یک شب درگیر بستن ویژهنامه روزنامه برای جام ملتهای آسیا بودهام و یک شب کامل هم مشغول جمع کردن لوازم و چمدان و پرواز. آخ چمدان. به این فکرم که زنگ بزنم تهران و بگویم برایم چند دست لباس بفرستند برای این دو سه هفته، که بوق ممتد نوار نقاله چرت از سرم میپراند. بوق... بوق... و نوار نقاله مثل ماری که به دور درختی میپیچد تا طعمهاش را هضم کند، شروع به چرخش میکند. یکبار. دوبار. و چمدانم میآید. بدون دسته، بدون چرخ و پاره. نگاهش میکنم. دوستم میگوید: «برش دار بریم.» و دست میاندازد و جگر زلیخا را از روی تسمه برمیدارد و جلوی پایم به زمین میگذارد. اینبار داد میزنم: «اینجوری میخواین جام جهانی برگزار کنین؟ همین جام ملتها هم از سرتون زیاده.» از فرودگاه بیرون میزنیم و در هیاهوی دوحه کوچک گم میشویم. شهری که بین سنت و مدرنیته دستوپا میزند. شهری دوستداشتنی که به واحهای آرام در بیابان شبیه است. شهری که مسوولانش باید جام ملتهای آسیا را برگزار کنند و من بیش از چمدانم و جام ملتها، حالا به برگزاری جامجهانی 2022 فکر میکنم. البته، آنها جام ملتها را برگزار میکنند، اما نه «اینجوری». قطریها با میزبانی شایسته یک رویداد قارهای دیگر (پس از برگزاری بازیهای آسیایی 2006) نشان میدهند که برای جام جهانی 11 سال بعد حسابی برنامه دارند.
پرده دوم: جولای 2014- عسلویه؛ میدان گازی پارس جنوبی
به بزرگترین میدان گازی جهان خوش آمدید، هوا آلوده، دما بالای 50 درجه و شرجی. من اینجا چه میکنم؟ چهار سال پیش در چنین روزهایی در ژوهانسبورگ بودم؛ وسط جام جهانی 2010 و مشغول تهیه گزارش و خبر از نخستین جام آفریقایی. همانجا بود که سپ بلاتر به عنوان رئیس وقت فیفا در کنگره سالانه بزرگترین سازمان جهان که اعضایش حتی از عضوهای سازمان ملل هم بیشتر است، وعده داد جام جهانی را به سرزمینهایی خواهد برد که تاکنون فرصت میزبانی این رویداد بزرگ را نداشتهاند. همانجا بود که او از نگاه فیفا به «بازار»های جدید سخن گفت. چند ماه بعد و در دسامبر 2010، قطر میزبانی جام جهانی 2022 را از آمریکا (رقیب مستقیمش) و دیگر نامزدهای میزبانی برد. البته گزاره درستتر این است: قطر میزبانی جام جهانی را از فیفا خرید. حتی گفته میشود که آنها برای جاسوسی از دیگر نامزدها و خواندن دست 22 عضو کمیته اجرایی فیفا که میزبان را انتخاب میکردند، «کوین چاکر»، افسر سابق سیا را استخدام کرده بودند. حالا من در کرانه خلیج همیشه فارس، دوستی را همراهی میکنم که در حال چانه زدن با مدیران یکی از اسکلههای بارگیری گاز مایع است تا شرایط را برای بارگیری سریعتر فراهم کنند. چیزی از حرفهایشان سر درنمیآورم جز اینکه هوا آنقدر گرم است که نفس لولههای حمل گاز از پالایشگاه تا اسکله هم بند آمده. فشار مخازن کشتی افتاده و کسی باید دستور بدهد تا مشعل متصل به اسکله را روشن کنند تا گاز پمپاژشده ساعتی بسوزد، فشار مخازن نرمال شود و بارگیری سرعت بگیرد. دو، سه ساعت چانه میزنند و دعوا میکنند برای یک ساعت سوزاندن گاز. کمی آنطرفتر و در پالایشگاههای گاز عسلویه، دهها مشعل میسوزند و گازهای مازاد را دود میکنند چون ظرفیت ذخیرهسازی، انتقال یا فروشش وجود ندارد. و این آشکارترین تناقض ممکن است. مثل بسیاری موارد مشابه که هر روز در پهنای این سرزمین بزرگ رخ میدهد. اما حدود 300 کیلومتر آن طرفتر به سمت جنوب، پالایشگاههای سرزمینی که حتی 1500 کیلومترمربع از استان تهران هم کوچکتر است، گاز میدان مشترک با ایران را با تمام قوا میمکند و میفروشند. میدان گازی بیضیشکل 9700 کیلومترمربعی که 62 درصدش متعلق به قطر است (شش هزار ک.م.مربع با میزان 21 درصد ذخایر گازی جهان) و 38 درصدش متعلق به ایران (3700 ک.م.مربع با میزان هشت درصد ذخایر گازی جهان). تازه، شیب ۱۹ /۸درصدی زمین که به سمت قطر متمایل شده، برداشت میعانات گازی را برای ایران دشوارتر کرده. بهانه تحریمها، دلیل اصلی مشکلات ایران است، ولی اینجا علاوه بر تحریمها، زمینش هم واقعاً کج است. به گفته مدیرعامل پیشین شرکت نفت ایران، قطر در فاصله زمانی 20ساله 1368 (پایان جنگ تحمیلی) تا 1388، حدود 400 میلیارد دلار در صنایع نفت و گازش سرمایهگذاری کرده و هرچه میتوانسته از پارس جنوبی (گنبد شمالی قطر) برداشته، اما سهم ایران در مدت مشابه و در بهترین حالت، تنها حدود 70 میلیارد دلار بوده است. اینجا در عسلویه، تیم فوتبال پارس جنوبی جم برای چند صد میلیون تومان بودجهاش هر روز به شرکت نفت التماس میکند و 300 کیلومتر آنطرفتر، ناصرالخلیفی، تنیسور حرفهای سابق و مدیر ارشد «بنیاد سرمایهگذاری ورزشی قطر» که متعلق به وزارت دارایی و کمیته ملی المپیک قطر است، بعد از اجرای پروژه مشترک با باشگاه بارسلونا و صرف هزینه هنگفت برای حمایت مالی از این غول دنیای فوتبال، آماده میشود تا سال بعد، باشگاه پاریسن ژرمن فرانسه را بخرد و پروژه بزرگ دیگری را برای نمایش قدرت قطریها به رخ دنیا بکشد.
حالا هشت سال از آن روزها گذشته و قطر رسماً میزبان جام جهانی است، پاریسن ژرمن با مسی و امباپه و ستارههای دیگرش بارها تا یکقدمی فتح لیگ قهرمانان اروپا پیش رفته و البته، تیم پارس جنوبی جم در میانههای جدول لیگ آزادگان، خواب روزهای خوش حضورش در لیگ برتر را میبیند. بله در جهان امروز، تفاوتهای بزرگ را فاصلههای کوچک میسازند.
پرده سوم: اکتبر 1977- تهران
«ایران داوطلب میزبانی جام جهانی 1990 شد»؛ محمدرضا پهلوی، تیتر بزرگ بالای صفحه 10 روزنامه اطلاعات را میخواند. در کنار ایران، فقط شوروی نامزد میزبانی جام جهانی است. «پروژه جدید» آغاز شده. پس از میزبانی پرسروصدای بازیهای آسیایی 1974 تهران، حالا رویای برگزاری یک رویداد جهانی، خیلی زود به تحقق خواهد پیوست. تهران دو استادیوم مدرن دارد، برنامه ساخت یک ورزشگاه دیگر در پایتخت و چند نمونه بهروز در تبریز، اصفهان، شیراز، اهواز و رشت هم روی میز است. شاید روسها را هم بتوان راضی کرد تا به نفع ایران کنار بکشند. همه چیز آماده است تا جام جهانی به خاورمیانه بیاید... و ناگهان تمام آن رویاها با بروز مشکلات داخلی، افزایش نارضایتی مردم، اوجگیری جنبش انقلابیون و کسری بودجه بر باد میرود و ایران درخواستش را پس میگیرد. پنج سال قبلتر، «خلیفه بن حمد آل ثانی» با پشتیبانی انگلیس و عربستان، قدرت را در قطر کوچک و بیابانی در دست گرفته و جانشین پسرعمویش شده که هنگام شکار تفریحی در ایران با کودتایی مواجه شده و قدرت را از دست داده است. چیزی نمیگذرد که امیر جدید دست به اصلاحات میزند؛ ریختوپاش خاندان آل ثانی را محدود میکند و برنامههای توسعه اجتماعی از جمله مسکن، بهداشت، آموزش و بازنشستگی را کلید میزند. «پروژه» او هم آغاز شده؛ با سرنگونی رژیم سلطنتی همسایه بزرگ شمالی آن سوی خلیجفارس و درگیری حکومت جدید با جنگ تحمیلی، سازندگی خرابیهای پس از جنگ و تلاش برای رسیدن به نقطه باثبات، حاشیهنشینان جنوبی، نشسته بر تخت زرین نفت و گاز، تخته گاز میتازند و کشورهای کوچکشان را میسازند. سال 1995، «خلیفه بن حمد» جایش را به پسرش «حمد بن خلیفه» میدهد، اما نقشه راه همان است که پدر پایههایش را گذاشته: نگاه قطر به توسعه، نگاهی ویژه است. آنها توسعه اجتماعی و فرهنگی را هدف گرفتهاند و در کنار اجرای چنددههای برنامههای توسعه صنعت نفت و گاز و ساختوساز و آباد کردن کشور، نیمنگاهی به «یک پروژه بزرگ غیرصنعتی» دارند که میتواند نام یک کشور کوچک را بر سر زبانها بیندازد.
قطر یک کشور سه میلیوننفری است که عمده این جمعیت هم کارگرانی خارجی با دستمزدهای حداقلی هستند. اندازه حقیقی اقتصاد قطر حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است که البته نزدیک دوسوم آن را ارزش افزوده صنایع گاز و نفت تشکیل میدهند. تقریباً ربع اندازه کیک اقتصاد ماست، اما از آنجا که جمعیت ایران بیش از 25 برابر قطر است، تولید ناخالص داخلی سرانه حقیقی (PPP) قطریها حدود شش برابر ایرانیهاست. رقمی که آنها را بسته به نوع محاسبه در رتبه اول یا دوم کشوری دارای مرفهترین مردمان کره زمین قرار میدهد. اما قطر چگونه مسیر توسعه را پیش رفت؟
داستان از دهه 1900 شروع میشود زمانی که قطر توسط بریتانیا اشغال شد. در آن زمان صنعت اصلی قطریها صید ماهی و مروارید بود. در اوایل 1920 که صنعت مروارید دچار سقوط شد، مردم این کشور دچار فقر، سوءتغذیه و بیماری شدند اما کشف ذخایر نفت در دهه 1930 و میدان گازی گنبد شمالی (پارس جنوبی) در دهه 1970، همه چیز را دگرگون کرد. البته از آنجا که در آن زمان گاز فقط از طریق لولههای گاز بزرگ قابل حمل بود و قطر کیلومترها از مکانهایی که گاز مورد استفاده قرار میگرفت فاصله داشت، گاز طبیعی چندان سودمند نبود، بنابراین شرکت شل که این میدان گازی را کشف کرده بود از آن منصرف شد اما پس از اینکه شیخ حمد بن خلیفه قدرت را در دست گرفت همه چیز بهطور قابل توجهی تغییر کرد. این امیر با یک ایده بسیار روشن به قدرت رسید و آن آینده قطر بود. او برای این آینده تن به کارهای بسیاری داد. او تصمیم گرفت روی یک فناوری توسعهنیافته و کمیاب سرمایهگذاری کند؛ فناوری مایعسازی، تا انتقال گاز طبیعی را از طریق کشتیهایی همانند نفتکشهای بزرگ مقدور کند. او در این کار موفق هم شد و قطر برای اولینبار صادرات LNG را آغاز کرد. به دلیل این سرمایهگذاری عظیم، قطر اکنون از بزرگترین صادرکنندگان LNG در جهان است. و امروز در استخراج گاز مزیت رقابتی پیدا کرده است. قطر توانسته است هزینه استخراج را به میزان قابل توجهی کاهش دهد، برای مثال یک تانکر متان پر از LNG که در قطر راهاندازی میشود، چهار برابر ارزانتر از زمانی است که در آمریکا راهاندازی میشد. این راز بزرگ اقتصاد قطر است. اما نفت و گاز تنها کلید موفقیت قطر نبودند. یک کشور نهتنها نیاز به بهرهبرداری از منابع دارد، بلکه باید از پولی که تولید میکند نیز به خوبی استفاده کند، در غیر این صورت این منابع نه نعمت، که مصیبت خواهند بود. تفاوت قطر با بسیاری از کشورهای دارای ذخایر بزرگ منابع طبیعی، نگاه بلندمدت حاکمانش است.
حاکمان توسعهطلب قطر تلاش کردهاند که با اقدامات مختلف از بلای نفرین منابع یعنی زمانی که وفور منابع به انحرافات اقتصادی و رشد کم منجر میشود، جان سالم به در ببرند.
پس از کشف گاز در دهه ۷۰ میلادی و استقلال این کشور، قطریها مشابه اماراتیها و برخلاف کویتیها سرمایهگذاری دولتی را در دستور کار خود قرار دادند. این سرمایهگذاریها هم در زیرساخت حملونقل و هم در صنایع نفت و گاز و زنجیره تامین آنها در آینده تابآوری آنها را در برابر نوسانات بازار انرژی هم بالا میبرد و نیز خود عاملی برای کسب درآمد آینده قطریها خواهد بود.
اصولاً نگاه توسعهای در کشورهای در حال توسعه یا کمتر توسعهیافته دارای وجوه مشترک و البته متفاوت است و در کنکاشی منطقهای، این گوناگونی را به خوبی میتوان دید که الگوی توسعهای عربستان، امارات و قطر، با وجود داشتن اشتراکات گوناگون، تفاوتهای ساختاری زیادی دارد. با وجودی که این کشورها در بهبود زیرساختها، افزایش کیفیت خدمات اجتماعی و شهری، بازتر کردن فضای سیاسی (مانند آنچه در جانشینی شیخ تمیم، پسر شیخ حمد امیر پیشین قطر در سال 2013 اتفاق افتاد یا قدرت گرفتن بیچونوچرای محمد بن سلمان عربستانی) و مشارکت فعال در فضای سیاست خارجی (مانند آنچه قطر سالهاست به عنوان یک هاب سیاسی منطقهای در حال تمرین کردنش است یا لابیهای مدام بن سلمان و دیگر کشورهای منطقه برای ترمیم شکاف روابط سیاسی خودشان با قدرتهای جهان و خاورمیانه) اشتراک دارند، اما هر یک الگوی توسعهای اختصاصی خود را هم دنبال میکنند. در حالی که حاکمان امارات و به ویژه امیر دوبی، «شیخ محمد آل مکتوم»، با بهرهگیری از ایده پدرش در تبدیل بندر جبل علی به بزرگترین بارانداز خاورمیانه، سهم درآمدهای نفتی را از اقتصادشان کمتر کرده و همزمان با توسعه برنامههای گردشگری، شهرشان را به قطب توریسم و نقطه اتصال پروازی در جهان تبدیل کردند و با پروژههایی نظیر برگزاری اکسپوی جهانی به دوبی شش میلیوننفری و «جهان شهروندی» فکر میکنند و برنامه سفر به مریخ را کلید میزنند، یا «بن سلمان» عربستانی، رویای ساخت شهر عمودی چند صدکیلومتری «نئوم» در اعماق بیابان و برگزاری المپیک زمستانی در آن را در سر دارد، رویکرد توسعهمحور مختص به قطر، کاملاً از مسیر توسعه فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی میگذرد.
پرده چهارم؛ ژوئن 2008- فرودگاه دوحه
با جت شخصی باشکوهش از کنگره فیفا در استرالیا برگشته بود. رئیس فیفا اعلام کرده بود که قطر کوچک در خاورمیانه، نامزد برگزاری جام جهانی است. چالش بزرگ آغاز شده بود و شخص شیخ حمد، امیر قطر در قصرش «دیوان» انتظارش را میکشید. او محمد بن همام، تاجر قدیمی، مرد اول کنفدراسیون فوتبال آسیا از 2002، عضو کمیته اجرایی فیفا از سال1996 و از آن هم مهمتر، دوست نزدیک سپ بلاتر بود. وقتی رویای برگزاری یک رویداد خیرهکننده به فکر امیر و دستیارانش رسید، «فوتبال» یکی از مهمترین اولویتهای آنها برای بزرگ کردن نام قطر و در نهایت توسعه کشور کوچک اما بسیار ثروتمندشان بود. آنها بازیهای آسیایی 2006 را به شکل باشکوهی میزبانی کرده و چنان خاطرهای برای ورزشکاران، خبرنگاران، اعضای شورای المپیک آسیا و مدیران ارشد کمیته بینالمللی المپیک ساخته بودند که هیچگاه سفر به دوحه را از یاد نخواهند برد. پس از آن بود که امیر به رویایی بزرگتر اندیشید؛ میزبانی جام جهانی، که همسرش «شیخه موزه بنت ناصر» و پسرش «تمیم» دستیاران و مشوقان اصلی او برای تحقق این رویا بودند. آنها موضوع را با بهترین کسی که میشد مطرح کردند؛ محمد بن همام. و اینچنین شد که او به مامور ویژه قطریها برای راضی کردن فیفا به برگزاری جام جهانی در قطر تبدیل شد.
شیخ حمد یکبار با بلاتر در این مورد دیدار کرد. پروژه برای قطر کوچک «زیادی بزرگ» بود. بلاتر سر امیر را به طاق کوبید و پیشنهاد کرد قطر همراه با کشورهای همسایهاش مانند امارات، طرح یک میزبانی مشترک را به فیفا بیاورند. اما حتی امیران جاهطلب کشورهای حوزه خلیجفارس هم این رویا را بزرگتر از اندازه جاهطلبیهایشان پنداشتند و به شیخ حمد گفتند: «این دیوانگی است. این کار چیزی جز دردسر برایمان ندارد. دنیا به ما میخندد.» اما امیر تصمیمش را گرفته بود. بنابراین بن همام برنامه اصلی را کلید زد؛ ورود از در پشتی. راهی که همیشه جواب میدهد، او با لابیگری فراوان و خرج دلارهای بسیار راه را برای کشور کوچکش هموار کرد. قدرت بلاتر رو به افول گذاشته بود. حتی خود بنهمام هم اعلام کرده بود که فیفا به چهرهای جدید نیاز دارد. همه آماده تغییر بودند، اما تغییر اصلی در پشت پرده رقم میخورد. بن همام با چرخشی عجیب، راه را برای رئیس شدن مجدد دوست قدیمیاش باز کرد و بلاتر دوباره رئیس فیفا شد. امیر صندلی ریاست را که داشت از زیر پای بلاتر سر میخورد، با دست بن همام به او برگردانده بود و حالا نوبت جبران لطف امیر بود. شیخ حمد و بلاتر دوباره با هم دیدار کردند و بلاتر آنچه امیر میخواست را به زبان آورد: «خیالتان راحت؛ جام جهانی را به قطر میآوریم.»
در جولای 2008 و یک ماه بعد از اعلام نام قطر در کنگره فیفا در سیدنی به عنوان نامزد جام جهانی 2022، حاکمان قطر از پروژه بزرگ توسعه کشورشان با نام «چشمانداز ملی قطر 2030» رونمایی کردند؛ چشماندازی ملی با هدف تبدیل کامل قطر به یک کشور کاملاً توسعهیافته تا سال 2030 که استانداردهای بالای زندگی را برای نسلهای گوناگون ارائه خواهد کرد و چهار محور اصلیاش اینها هستند: توسعه محیطی، توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و توسعه انسانی. شیخ تمیم، ولیعهد آن زمان و امیر فعلی قطر، در مقدمه این برنامه نوشته بود: «رهبران سیاسی خردمند میدانند که جوامعشان باید در چه مسیری توسعه یابند و بین منافع نسل حاضر و نسلهای آینده تعادل برقرار کنند. رفاه فرزندانمان و فرزندانی که هنوز به دنیا نیامدهاند، ایجاب میکند که از منابع ثروت خود عاقلانه استفاده کنیم. قطر باید به سرمایهگذاری روی مردم خود ادامه دهد تا همه بتوانند بهطور کامل در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شرکت کنند. قطر باید در زیرساختهای کلاس جهانی سرمایهگذاری کند... .»
شریان اصلی خونرسان به این برنامه، صنایع پیشرو بنزین و گاز طبیعی است که زیربنای اقتصاد قطر را تشکیل میدهند. سرمایهگذاریهای مداوم با حضور شرکای خارجی بر روی میدان گازی الشمال (پارس جنوبی)، منابع لازم برای اجرای چشمانداز ملی را فراهم میکند. در حالی که عسلویه با فازهای پرشمار توسعهنیافتهاش که ناشی از انزوای ایران در جامعه جهانی است، درجا میزند، قطر در میدان الشمال با «شل»، «توتال»، «اگزونموبیل»، «اِنی» و دیگران شریک شده تا با توسعه 29 میلیارددلاری این میدان گازی، تولید «الانجی» را به ۱۱۰ میلیون تن در سال ۲۰۲۷ برساند. اگر همسایه بزرگ شمالی قطر برنامههای توسعه نهچندان متعارفی را دنبال کرده، جزیره جنوبی کوچک، رویاهای بزرگش را اینچنین به واقعیت تبدیل میکند.
دوباره این گزارهها را از مقدمه چشمانداز 2030 قطریها بخوانید؛ «رفاه فرزندانمان و فرزندانی که هنوز به دنیا نیامدهاند، ایجاب میکند که از منابع ثروت خود عاقلانه استفاده کنیم... قطر باید در زیرساختهای کلاس جهانی سرمایهگذاری کند.» در حالی که مدیران ارشد قطر تلاش میکنند راه پیشرفت کشورشان را با پرداختن به سیاست معمول حاکمانِ عاقل بسازند، اما سیاسیگری جایی در محورهای اصلی توسعه قطر ندارد و آنجا فقط توسعه محیطی، توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی و توسعه انسانی مهم است. کشور قوی توسعهیافته پیش از داشتن سیاست داخلی و جهانی پیشرو، باید نیروی انسانی کارآمد، جامعه قدرتمند، اقتصاد جاندار و اقلیم توسعهیافتهای داشته باشد.
شیخ حمد بر همین اساس، میزبانی جام جهانی را با پرداختن مبالغی هنگفت برای قطر خرید. بیتردید نفس کار آنها مذموم و حتی پلید است. محمد بن همام که مدیر خوشنامی در فوتبال جهان بود، پس از برملا شدن نقش داشتنش در این فرآیند و پرداخت رشوههای کلان به سران فدراسیونهای فوتبال کشورهای مختلف برای تشویق آنان به ابقای دوباره بلاتر و سپس رایزنی و پولپاشی برای اعضای کمیته اجرایی فیفا به منظور دادن رای مثبت به میزبانی قطر، برای همیشه از انجام فعالیتهای فوتبالی محروم شد (گرچه بعداً دادگاه حکمیت جهانی ورزش این رای را نقض کرد). او خودش را تقریباً فدا کرد، ولی قطار توسعه کشورش را روی ریل جام جهانی انداخت تا به تحقق پیشرفت کمک کند.
برگزاری جام جهانی بستری برای توسعه همهجانبه کشور کوچک قطر است. همانطور که شیخ تمیم نوشته بود، «سرمایهگذاری در زیرساختهای کلاس جهانی» در حوزه ورزش با ورود قطر به فوتبال اروپا آغاز شد؛ شرکت هواپیمایی قطر در سال 2010 مبلغ 163 میلیون دلار برای حمایت مالی به باشگاه بارسلونا پرداخت کرد و سازمان گردشگری وابسته به حکومت هم با سرمایهگذاری مستقیم و جاهطلبانه بیش از یک میلیارددلاری، باشگاه پاریسن ژرمن را خرید. گام بعدی، شروع پروژههای ساختوساز و آماده کردن کشور برای میزبانی از بزرگترین رویداد ورزشی جهان بود. وقتی کشوری میزبانی یک رویداد ورزشی بزرگ مانند المپیک یا جام جهانی را به دست میآورد، معمولاً زیرساختهای موجود قابل توجهی دارد که باید بهبودشان دهد یا در بدترین حالت، با ساخت چند استادیوم و توسعه بسترهای اقامتی، حملونقلی و ارتباطی، میزبانی مطلوبی داشته باشد. مثلاً آمریکا در سال 1994 حدود 500 میلیون دلار برای برگزاری جام جهانی هزینه کرد و آفریقای جنوبی در سال2010 و برزیل در سال2014 هم به ترتیب حدود 4 و 15 میلیارد دلار خرج میزبانی جام جهانی کردند. اما مورد قطر با تمام میزبانان قبلی متفاوت بود. کشوری که عملاً هیچ زیرساخت درخوری برای میزبانی جام جهانی نداشت، باید چقدر هزینه میکرد؟
در حالی که بنا به گفته «ناصر الخاطر»، مدیر کمیته برگزاری جام جهانی 2022، جام جهانی و فرصتهای پیرامونیاش مانند صنعت گردشگری، مبلغی حدود 20 میلیارد دلار به اقتصاد قطر وارد خواهد کرد، قمار جسورانه شیخ حمد برای آوردن جام جهانی به خلیجفارس 220 میلیارد دلار یا حتی بیشتر خرج برداشته؛ حدود 15 تا 20 میلیارد از این بودجه به ساخت و تجهیز استادیومهای میزبان جام جهانی اختصاص دارد و 200 میلیارد باقیماندهاش صرفاً به ساخت و ایجاد زیرساختهای گوناگون شهری و توسعهمحور مربوط است؛ فرودگاهها، خطوط حملونقل، مترو، مکانهای اقامتی، راههای شهری و بینشهری و... از این جملهاند. کشوری که خطوط مترو نداشت، حالا با صرف هزینهای 70 میلیارددلاری، یکی از مدرنترین متروهای منطقه را دارد. دیگر زیرساختهای کشوری هم به همین شکل توسعه یافته یا ایجاد شدهاند. حتی کنارهگیری ظاهراً خودخواسته شیخ حمد در 62سالگی از حاکمیت در سال 2013 و بر تخت نشستن پسرش شیخ تمیم به عنوان شخص اول قطر هم به نوعی بخشی از این برنامه توسعه و چشمانداز آینده بود.
واقعیت ماجرا این بود؛ آنها که میدانستند کشورشان برای پیشرفته شدن و توسعه همهجانبه به مدیری جوان و جسور نیاز دارد و میدانستند که بسیاری از بااستعدادترین شهروندان قطر در حوزههای ورزش و فناوری به آمریکا و اروپا مهاجرت میکنند، ریسک بزرگ اختلاف 200 میلیارددلاری هزینه و فایده برگزاری جام جهانی را به جان خریدند تا با ساختن امکاناتی در سطح جهانی در داخل کشورشان جلوی از دست رفتن سرمایههای بزرگ اجتماعیشان را بگیرند. بله مهاجرت معکوس اینچنین شکل میگیرد؛ کشورتان را بسازید، زیرساختهای پیشرفت را آماده کنید و میل به حضور فعالانه نخبگان و تلاش آنان برای توسعه کشورشان را با جسم و جان خود حس کنید.
به همین دلیل است که بارها و بارها گفته و نوشتهام که فوتبال نه یک پدیده، که یک «فراپدیده» است. میتواند موجب همگرایی و توسعه شود. میتواند مردم یک کشور و تمام جهان را به هم نزدیک کند. میتواند علاوه بر تولید سودهای هنگفت اقتصادی که از هر صنعت امروزی و مدرنی انتظار میرود، موجب خلق «ارزش افزوده اجتماعی» شود و به پیشرفت یک کشور کمک کند. جرج اورول گفته بود: «فوتبال جنگ بدون خونریزی است.» شاید گفته نویسنده بزرگ، در سده گذشته بیراه نمینمود، اما بیتردید و بر اساس تمام آنچه در این نوشته آمد، و با تکیه بر تمام شواهد موجود در دنیای امروز (که جهانی شدن، دیگرخواهی، عبور از یکجانبهگرایی و خلق ثروت بر اساس ارائه محصول باکیفیت را اصل میداند)، فوتبال «فراپدیده»ای است که به قول پله، اسطوره افسانهای برزیلی: «با متحد کردن ملتها با یکدیگر و دادن حس هدفمندی و غرور به کودکانی محروم مانند من، کمک کرد تا دنیا به جایی بهتر تبدیل شود.»
آنچه موجب خلق تفاوتهای بزرگ در جهان امروز میشود، فاصلههای کوچک است؛ فاصلههایی در چگونگی اندیشیدن، اعتماد به پدیدههای جدید، سرمایهگذاری روی زیرساختها و توسعه همهجانبه در سطوح اجتماعی و فرهنگی. اینجا، یکی قطر میشود که پس از برگزاری بازیهای آسیایی 2006، جام ملتهای آسیا 2011 و جام جهانی 2022، حالا میزبانی جام ملتهای آسیا 2027 و بازیهای آسیایی 2030 را هم به چنگ آورده، و یکی هم ما میشویم که بدون پشتوانه و بدون داشتن زیرساختهای لازم برای میزبانی از یک رویداد بزرگ، سنگ بزرگ برمیداریم، نامزد میزبانی جام ملتهای آسیا 2011، 2019 و 2027 میشویم و هربار هم قافیه را به همسایههای کوچک جنوبیمان میبازیم تا باز به همان عکسهای رنگورورفته میزبانیمان از بازیهای آسیایی 50 سال پیش خیره شویم و راه خودمان را برویم.
منابع:
1- محمدحسین پناهی (1394)، «توسعه فرهنگی ضرورت توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی». فصلنامه برنامهریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 22
2- کامران مصلح، فرید دهقانی، محمدرضا الزامی، رضا میرزاابراهیمی (۱۳۸۷)، «فصل اول»، استفاده بهینه از منابع گازی در ایران، به کوشش موسسه مدیریت انرژی افق، (ویراست فیپا)، تهران: مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی
3- مهدی افشارنیک (۹ اسفند ۱۳۸۸)، «ضرورت تسریع در توسعه میادین مشترک نفت و گاز کشور». نفت نیوز، ایلنا
4- روزنامه اطلاعات، شماره 15451 (9 آبان 1356).
5- Suderman, Alan (23 November 2021). “World Cup host Qatar used ex-CIA officer to spy on FIFA”. Associated Press.
6- “A brief history of PSG”. ESPN.com. 17 August 2012. Archived from the original on 29 June 2021. Retrieved 16 December 2020.
7- Toth, Anthony. “Qatar: Historical Background”. A Country Study: Qatar (Helen Chapin Metz, editor).
Library of Congress Federal Research Division (January 19693). This article incorporates text from this source, which is in the public domain.
8- Heidi Blake and Jonathan Calvert, “The Ugly Game; The Corruption of FIFA and the Qatari Plot to Buy the World Cup”, (Simon & Schuster Ltd; UK, 2016).