سواری گرفتن از موج نارضایتی
چرا در کوتاهمدت ممکن نیست معجزهای رخ دهد؟
پوپولیسم بیاعتبار کردن نهادهای موجود و سواری بر موج نارضایتیهای عمومی است. پوپولیستها عموماً راهکار معجزهآسایی در جیب ندارند ولی تلاش میکنند با طرح شعارهای جذاب، رای و نظر مردم را به سوی خود جلب کنند. تبلیغات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه امسال نیز بازار شعارهای پوپولیستی را حسابی گرم کرده است. از پرداخت یارانه نقدی نفری 450 هزار تومان گرفته تا وام ازدواج 500 میلیونتومانی و پرداخت حقوق به زنان خانهدار که از سوی برخی نامزدهای ریاستجمهوری مطرح شده است بدون اینکه به شیوه تامین مالی این طرحهای سخاوتمندانه اشارهای شود. بدیهی است که برای اجرای سیاستهای مناسب در جهت رفع فقر و نابرابری باید تحولات اساسی در بودجه دولت صورت گیرد تا منابع درآمدی افزایش و هزینههای غیرمولد کاهش پیدا کند و دولت برای انجام سیاستهای مختلف امکان مالی به دست آورد؛ در غیر این صورت، همانگونه که از اواخر سال 1389 تجربه شد، افزایش بار مالی دولت به معنای استقراض بیشتر از بانک مرکزی، افزایش نقدینگی و تورم بالاست که به قدرت خرید اقشار کمدرآمد آسیب جدی وارد میآورد و تاثیر مثبت یارانههای نقدی را خنثی و فرآیند فقرزایی را تسریع میکند.
کسانی که وعدههای پرزرقوبرق میدهند، به احتمال بسیار زیاد، به خوبی میدانند که تحقق وعدههایشان در ساختارهای موجود ممکن نیست و هزینه اجرای سیاستهایی که در کوتاهمدت رضایت گروههای کمدرآمد را تامین میکند، در میانمدت آنچنان سنگین میشود که به نارضایتی شدید همین گروهها منجر میشود. پس چرا چنین شعارهایی همچنان تکرار میشود و هوادارانی دارد؟ عموماً ناراضیان عصبانی، دقت و حوصله بررسی علل اساسی و ساختاری عملکرد نامناسب اقتصاد را ندارند و دوست دارند خیلی راحت تقصیرها را به گردن یک گروه بیندازند که اگر محدود و کنترل شوند مساله فقر و نابرابری حل خواهد شد. مشکل دیگر این است که شکست سیاستهای پوپولیستی خیلی زود فراموش میشود ولی خاطره گشادهدستی سیاستمدار پوپولیست و شعارهای جذابش به یاد میماند. امروزه بخش بزرگی از مردم، تورم شدید ناشی از رشد بالای نقدینگی در سال 1390 را که عمدتاً تحت تاثیر طرح مسکن مهر و پرداخت یارانه نقدی همگانی بود، از خاطر بردهاند. روزهایی که بخش بزرگی از جمعیت کشور وحشتزده از احمدینژاد و سیاستهای پرهزینه و بیفایدهاش روی برگرداند. به همین جهت بازهم شعار پرداخت سخاوتمندانه پول نقد به مردم به امید کسب رای، مورد توجه برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری قرار گرفته است. بیان این نکته ضروری است که طرح شعارهایی که تحقق آن ناممکن است، در طول زمان به سرخوردگی مردم و نارضایتی فزاینده از نظام سیاسی منجر میشود. چون به تدریج مردم درمییابند که ادعای کاندیداها در زمان انتخابات دروغین است و در واقع سیاستمدار به دنبال بهبود زندگی اقشار کمدرآمد نیست.
پس از خروج آمریکا از برجام، کاهش درآمدهای ارزی، افزایش کسری بودجه و تورم، فشار سنگینی بر زندگی مردم تحمیل شده است. از سال 1397 به بعد دولت برای ایجاد توازن در بودجه، به دنبال لغو معافیتهای مالیاتی برای افزایش درآمد، و کاهش هزینه نهادها و سازمانهای مختلف وابسته به دولت بوده است ولی در این عرصهها موفقیت چندانی نداشته، زیرا انجام اینگونه اقدامات به اراده سیاسی و تفاهم میان نهادهای مختلف تصمیمساز در کشور نیازمند است. در شعارهای انتخاباتی هیچ سخنی از محدودیتهای شدید در فضای بودجهریزی کشور به میان نمیآید و فقط بر ضرورت پرداخت بیشتر به فقرا تاکید میشود.
اینکه در طول 50 سال گذشته، کشور به طور متوسط با تورم 20 درصدی دست به گریبان بوده که فشار سنگین آن بر دوش طبقات ضعیف جامعه تحمیل میشود، بیتردید ناشی از ساختارهای بیمار بخشهای مختلف اقتصاد ایران، به ویژه بودجه دولت است که برای ایجاد تحولی اساسی در آن، همانگونه که اشاره شد، راهکار سادهای وجود ندارد. ولی پوپولیستها به عمد چشم خود را بر واقعیت میبندند و با متهم و بیاعتبار کردن برخی از دولتمردان، مدعی میشوند که در مدت کوتاهی به راحتی معجزه ارزشمند خود را علنی خواهند کرد.
پوپولیسم پدیدهای خاص کشورهای درحال توسعه نیست. برای اینکه نشان دهیم تا چه اندازه پوپولیسم ویرانگر است، باید ابتدا ابعاد و زمینههای مختلف آن را بازخوانی کنیم. بررسی دوباره تبارهای پوپولیسم در ایران و جهان احتمالاً گره از کار فروبسته جوامع مختلف باز نمیکند اما به ما درکی درست از نحوه اثر این پدیده را نشان میدهد. در ادامه و از خلال ترجمه مقالهای با عنوان «انواع پوپولیسم: اقتصادی، سیاسی و فرهنگی» اثر علی آکارکا از دانشگاه ایلینویز در شیکاگو1 آمریکا به این موضوع دقیقتر میپردازیم. این پدیده در قرن 19 ابتدا در آمریکا رواج یافته است. با جهانی شدن اقتصاد و انتقال بخشی از فعالیتهای کاربر از کشورهای صنعتی به کشورهای درحال توسعه، به ویژه چین، هرچند کشورهای صنعتی سهم بالایی از منافع سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشورهای توسعهنیافته را کسب کردند، ولی این منافع میان اقشار مختلف در کشورهای صنعتی به طور یکسان توزیع نشد. بخش بزرگی از کارگران ساده در این کشورها از جهانی شدن اقتصاد ضربه خوردند. به همین جهت در دو دهه اخیر، نارضایتی از وضع موجود و گرایشهای ضدمهاجران در جهان غرب بالا گرفت و احزاب پوپولیست جان تازهای یافتهاند. به طور مثال بخش بزرگی از مردم آمریکا که وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند، به جای مخالفت با سازوکارهایی که به تمرکز ثروت در دست گروه بسیار کوچکی منجر شده، به مخالفت با مهاجران از آمریکای لاتین یا کشورهای آسیایی پرداختهاند. پوپولیستهایی مانند ترامپ هم بر این موج سوار شده و احساسات ضد مهاجران را تحریک میکنند. شیوع ویروس کرونا در آمریکا و ابتلای میلیونها نفر به بیماری کووید 19 و مرگ صدها هزار نفر در اثر آن، به ویژه در میان سیاهپوستان و دیگر اقلیتهای قومی در آمریکا، نشان داد که مشکلات اساسی اقتصاد آمریکا به مهاجران ارتباطی ندارد. در واقع، این کشور ثروتمند برای تامین سلامت مردم خود، به اندازه کافی در بخش بهداشت و درمان سرمایهگذاری نکرده بود.
مقاله «انواع پوپولیسم: اقتصادی، سیاسی و فرهنگی» که به تازگی در بولتن «مجمع پژوهشهای اقتصادی»2 منتشر شده پس از ارائه خلاصه کوتاهی از تاریخچه بروز پوپولیسم در جهان، هدف سیاستمداران پوپولیست از تقسیم جامعه به دو گروه «خودی» و «غیرخودی» را مورد بررسی قرار میدهد.
انتخابات از مجرای پوپولیسم
دولتهایی که اقتصاد را قبل از انتخابات با افزایش پرداختهای مالی تحریک میکنند، رهبران اقتدارگرا که مخالفتها را سرکوب کرده و نهادهای ناظر و تعادلساز را تضعیف میکنند و احزاب سیاسی و دولتهایی که از سیاستهای نژادپرستانه و ضدمهاجر حمایت میکنند، همگی «پوپولیست» نامیده میشوند. این مقاله استدلال میکند که ما باید سه نوع مختلف پوپولیسم را از یکدیگر تفکیک کنیم: اقتصادی، سیاسی و فرهنگی.
چکیده کوتاهی از مقاله
پوپولیستها بخشی از جامعه را به عنوان «مردم واقعی» تعریف کرده و خود را صدای اصلی و واقعی آنان معرفی میکنند؛ و مدعی هستند که در کنار «مردم واقعی» علیه نخبگان و سایر افرادی میجنگند که حقوق آنها را غصب میکنند،. سه نوع پوپولیسم وجود دارد: اقتصادی، سیاسی و فرهنگی: اگرچه هر سه نوع پوپولیسم دارای ویژگیهای مشترکی هستند، اما شرایطی که موجب بروز هر یک میشود و عواقب آنها متفاوت است. پوپولیسم از نیمه دوم قرن نوزدهم در ایالات متحده آمریکا و روسیه آغاز شد.پوپولیسم اقتصادی، شامل پیگیری سیاستهای اجتماعی و اقتصادی است که منابع را از ثروتمندان به گروههای درآمدی متوسط و پایین جامعه منتقل میکند. پوپولیسم اقتصادی در ابتدا بین مردم محبوب و جذاب است زیرا برای اکثر مردم، منافع آن در کوتاهمدت بیشتر از هزینههای آن است. اما حفظ این وضعیت در بلندمدت دشوار است. زیرا در نهایت هزینههای پوپولیسم بیشتر از منافع آن خواهد بود. حتی برای کسانی که در آغاز از منافع آن بهرهمند میشوند.پوپولیسم سیاسی، شامل بیتوجهی، تضعیف، تصرف یا خلاص شدن از شر نهادهای جامعه مدنی به روشی استبدادی است زیرا عملکرد نهادهای جامعه مدنی به جای عامل اجرای نظارت و کنترل، به عنوان موانعی در مقابل «خواست مردم» معرفی میشوند.پوپولیسم فرهنگی، شامل طرفداری از یک نژاد، ملیت، دین، فرقه یا طبقه خاصی از جامعه است. پوپولیسم فرهنگی مردم بومی را به عنوان «مردم واقعی»، در مقابل دیگران، به ویژه مهاجران قرار میدهد.گرچه هر یک از سه نوع پوپولیسم علل مختلفی دارند، اما دارای ویژگیهای مشترک بسیاری هستند. در اینجا در مورد پوپولیسم فرهنگی بحث کرده و تشریح انواع دیگر پوپولیسم را به مقالات بعدی واگذار خواهیم کرد.
ویژگیهای مشترک در انواع پوپولیسم
پوپولیستها به طور معمول، جامعه را به دو گروه ثروتمند و فقیر، شهری و روستایی، اکثریت و اقلیت، پرولتاریا و بورژوازی یا بومی و مهاجر تقسیم میکنند. پوپولیستها یکی از این دو را به عنوان «مردم واقعی» میشناسند و دومی را «دیگران» معرفی میکنند که حقوق مردم را غصب کردهاند. آنها گروههای «غیرخودی» را یکپارچه و همگن، و در تعارض با یکدیگر معرفی میکنند. پوپولیستها مدعی هستند که صدای راستین «مردم واقعی» هستند و برای حقوق و منافع خود علیه «دیگران» و نخبگانی میجنگند که به خاطر منافعشان با «دیگران» همسو هستند. زمانی که نارضایتی در میان گروههای اجتماعی جدی است، پوپولیستها راحتتر میتوانند مردم را در مورد صحت ادعاهایشان متقاعد کنند. خصومت مشترک با «دیگران» انسجام درون گروههای پوپولیست را افزایش میدهد.از آنجا که پوپولیستها «دیگران» را دشمن خود و اقتصاد را یک بازی «با جمع صفر»3 میدانند، از مصالحه و همکاری با دیگر گروههای سیاسی خودداری میکنند. آنها گرایش دارند که زیر سایه یک رهبر کاریزماتیک و اقتدارگرا جمع شوند و نهادهای واسطه بین مردم و رهبری سیاسی را حذف کنند. آنها کورکورانه از رهبر خود تبعیت میکنند و به فرآیند مشاوره در هدایت فعالیتهای سیاسی باوری ندارند.پوپولیستها به کارشناسان و رسانهها نیز اعتماد ندارند و آنها را به تلاش برای فریب مردم متهم میکنند. رهبران پوپولیست، اگر بتوانند، رسانههای جریان اصلی را محدود یا کنترل میکنند؛ در غیر این صورت، رسانههای اصلی را نادیده میگیرند، و از طریق شبکههای اجتماعی، مستقیماً با مردم ارتباط برقرار میکنند. از اینرو، پوپولیستها با تکثرگرایی مخالفاند، و هوادار محدود کردن آزادیها، قطبیسازی جامعه و گسترش و ترویج باورها و نظریههای توطئه هستند.رهبران پوپولیست نیز ممکن است از میان نخبگان جامعه ظهور کنند؛ به طور مثال دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و سیلویو برلوسکونی در ایتالیا. سپس، با رفتار خام، استفاده از زبان مبتذل و اهانتآمیز، و با ادعای اینکه ثروت آنها حاصل تلاش و دسترنج شخصی خود آنهاست، سعی میکنند به عنوان بخشی از مردم عادی ظاهر شوند، نه عضوی از یک تشکیلات.به دلیل تناقض در این ادعا که پوپولیستها تنها نماینده قانونی مردم هستند، اما نمیتوانند اکثریت را در صندوقهای رای به دست آورند، در مواقعی که این اتفاق میافتد، همانطور که برای ترامپ رخ داد، رهبران پوپولیست ادعا میکنند که نخبگان فاسد نتایج رایگیری را در پشت صحنه دستکاری میکنند.پوپولیسم ایدئولوژی بسیار ضعیفی دارد و برای تقویت خود، باید به یک ایدئولوژی با عمق بیشتر متصل شود. به همین دلیل است که میتوان هم از پوپولیسم راست و هم از پوپولیسم چپ صحبت کرد. اگرچه پوپولیستها تهدیدی برای دموکراسی به حساب میآیند، اما آنها نیز با جلب توجه جامعه نسبت به مشکلات جدی و طولانیمدت نادیده گرفتهشده، نهادهای ناکارآمد و بخشهایی از جامعه که در حاشیه قرار گرفتهاند، به یک هدف خدمت میکنند. اما راهحلهای سادهای که پوپولیستها ارائه میدهند، درمانی برای این مشکلات نیست. در واقع، هدف آنها حل مشکلات نیست بلکه بهرهبرداری از مشکلات به شیوهای فرصتطلبانه، برای جذب طرفداران بیشتر و تضعیف نهادهایی است که وظیفه آنها نظارت و کنترل قدرت پوپولیستهاست.دولتها و رهبران پوپولیست ممکن است به خاطر عدم تحقق وعدهها و نارضایتی مردم، اعتبار خود را از دست بدهند. اما هنگامی که جایگاه و سمت خود را ترک میکنند، آسیبهای جدی به اقتصاد، نهادهای دموکراتیک و اتحاد میان مردم کشور وارد کرده و احزاب اصلی جریانهای سیاسی را نیز به پوپولیسم آلوده کردهاند.
ریشههای لغت پوپولیسم
پوپولیسم پدیده جدیدی نیست. پوپولیسم برای اولینبار در نیمه دوم قرن نوزدهم در ایالات متحده و روسیه ظهور کرد؛ اما اکنون، در بسیاری از کشورهای جهان، علاوه بر آمریکا و روسیه بسیار گسترده و قدرتمند شده است (شکل1). ریشه لغت «پوپولیسم» به حزب مردم یا حزب پوپولیست برمیگردد. این حزب در سال 1892 در ایالات متحده آمریکا تاسیس شد و تا سال 1908 به حیات خود ادامه داد. این حزب به پوپولیسم چپ گرایش داشت و برای تامین منافع کشاورزان غرب میانه آمریکا، با دولت فدرال، بانکهای ساحل شرقی و شرکتهای راهآهن مبارزه میکرد.حزب پوپولیست آمریکا برای پایان دادن به رکود اقتصادی و کاهش بدهی واقعی کشاورزان، از یک سیاست پولی تورمی حمایت کرد و برای دستیابی به آن، به دنبال حذف نظام پولی استاندارد با پشتوانه طلا بود. این حزب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1892، 5 /8 درصد آرا را به دست آورد. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1896، با حمایت از نامزد حزب دموکرات که سیاستهای مشابهی را مطرح کرده بود، فروپاشی حزب پوپولیست آغاز شد. تا اواسط دهه 1950 کلمه «پوپولیست» توسط مورخان برای اشاره به حزب پوپولیست آمریکا مورد استفاده قرار میگرفت، اما بعداً اصطلاحی شد که دانشمندان علوم اجتماعی برای توصیف همه جنبشهای ضدنخبگان و ضدنهادهای مستقر از آن استفاده کردند. امروزه، پوپولیستها از پذیرفتن عنوان پوپولیست خودداری میکنند زیرا این کلمه به اصطلاحی تحقیرآمیز تبدیل شده است. حزب پوپولیست اولین جنبش پوپولیستی نبود بلکه اولین جنبشی بود که خود را «پوپولیست» نامید. طی سالهای 1860- 1849، جنبش پوپولیستی راستگرا در ایالات متحده ظهور کرد که به «هیچ چیز را ندانید»4 معروف شد. این جنبش ضدکاتولیک و ضدمهاجر بود و به برتری پروتستانهای سفیدپوست اعتقاد داشت.جنبش «هیچ چیز را ندانید» تا سال 1854 به عنوان یک انجمن مخفی و پس از آن به صورت یک حزب قانونی فعالیت کرد و در انتخابات کنگره در سال 1854 موفق به کسب پنج کرسی سنا و 43 کرسی مجلس نمایندگان شد و در انتخابات ریاست جمهوری سال 1856 موفق شد 5 /21 درصد آرای عمومی را به دست آورد. اما این حزب قبل از انتخابات بعدی ریاست جمهوری به حزب جمهوریخواه پیوست.حزب گرین بک5، که در دوره 1884- 1874 فعالیت میکرد، حزب پوپولیست دیگری بود که دیدگاههایش به حزب پوپولیست (1892) به ارث رسید. در دهههای 1860 و 1870، جنبشی پوپولیستی در روسیه نیز ظهور کرد که نورودنیکی6 (مردمی) نامیده میشد. این حزب از منافع روستاییان حمایت میکرد و آنها را ترغیب میکرد تا علیه تزار و برای تشکیل یک رژیم سوسیالیستی قیام کنند. در مقالات بعدی، نشان خواهیم داد که شرایط حاکم امروز جهان، به شرایطی که بیش از 150 سال پیش در ایالات متحده وجود داشته و به چندین حرکت پوپولیستی منجر شده، شباهت بسیاری دارد.
پینوشتها:
1- https: / /theforum.erf.org.eg /2021 /05 /31 /three-types-populism-economic-political-cultural /
2- Economic Research Forum
3- بازی برنده - بازنده
4- Know Nothings
5- Greenback Party
6- Norodniki