برهوت سبز
انتخابات ریاست جمهوری چگونه به مسابقه وعدههای فریبنده تبدیل شد؟
پرویز گیلانی: جامعه ایران با بهت و حیرت به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری چشم دوخته است. همه فرآیندهای این انتخابات برای مردم عجیب و غریب بوده و این احتمال وجود دارد که پایانی غیرقابل تصور هم داشته باشد.از اینها گذشته، انتخابات 1400 به دلیل تنزل فاحش سطح سیاستمداران مدعی و تنوع شعارهای فریبنده و پوپولیستی، از قالب انتخابات ریاست جمهوری خارج شده و به انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهرهای کوچک شباهت پیدا کرده است.در انتخابات مجلس، نامزدها برای جلب رای بیشتر، در مسابقه وعدههای فریبنده شرکت میکنند و طرفه آنکه در این بازی، معمولاً نامزدهایی برنده بودهاند که پوپولیستیترین شعارها را مطرح کردهاند. متاسفانه این عارضه از اوایل دهه 80 به انتخابات ریاست جمهوری هم کشیده شده و در انتخابات 1400 به اوج خود رسیده است.نامزدهای این دوره انتخابات، مرزهای وعدههای فریبنده را پشت سر گذاشتهاند. در چند دوره گذشته یک یا دو نامزد انتخابات وعدههای پوپولیستی مطرح میکرد اما در این دوره از انتخابات تقریباً همه نامزدها شعارهای فریبنده مطرح کردهاند.سیاستمداران ایرانی معمولاً دستاوردها و اهداف بلندمدت اقتصادی را فدای پیروزی در انتخابات میکنند. وعدههایی که در انتخابات داده میشود چون در کوتاهمدت برای تامین نظر عموم مردم و به خصوص تودهها و هدایت تمایلات آنها در انتخابات صورت میگیرد، در بلندمدت باعث انحرافات ساختاری در اقتصاد میشود.تجربه نشان میدهد وعده اصلاحات ساختاری و بهبود عملکرد اقتصاد کشور در رقابتهای انتخاباتی ایران جایی ندارد. مثلاً جریانهای سیاسی به جای اینکه وعده رشد اقتصادی بدهند، وعده اشتغال میدهند. چون با وعده اشتغال و توزیع پول و منابع است که گروهها در انتخابات رای میآورند و تودهها خوشحال میشوند. در مقابل، سخن گفتن از رشد اقتصادی یا اصلاحات ساختاری، هیچ جذابیت اجتماعی ندارد و پایگاه سیاسی ایجاد نمیکند.این رویه در انتخابات 1400 به خوبی قابل مشاهده است و اگر به سیاهه وعدههای اقتصادی نامزدها نگاه کنیم، متوجه میشویم که به جای ارائه برنامه و راهحل برای حلوفصل ابرچالشهای اقتصاد ایران، بیشتر به جامعه رایدهنده، درِ باغ سبز نشان دادهاند.در ادبیات فارسی، درِ باغ سبز کنایه از وعدههای فریبنده است. از آنجا که ریشه این مثل در فارسی نامعلوم است، این احتمال وجود دارد که از زبانی دیگر وارد ادبیات ما شده باشد. اتفاقاً در زبان انگلیسی چنین مثلی وجود دارد و به دورانی اشاره دارد که ازدواجِ انتخابی در کار نبود و جوانها به خواست و انتخاب والدین خود ازدواج میکردند. در این شرایط، عروس و داماد که همدیگر را ندیده بودند، از یک کوچهباغ بسیار زیبا به محل برگزاری مراسم هدایت میشدند. در زمانهایی که عروس یا داماد مورد پسند طرف مقابل قرار نمیگرفت؛ میگفتند: طرف، درِ باغ سبز نشان داده است. حکایت وعدههای فریبنده سیاستمداران و جامعه ما خیلی شبیه در باغ سبز نشان دادن به عروسها و دامادهایی است که هیچ وقت روی همدیگر را ندیدهاند.
وعدههای فریبنده
معمولاً آخرین وضعیت اقتصادی جامعه، بر تصمیمگیری افراد درباره نامزد، حزب یا گزینه انتخابی مورد نظر اثر تعیینکنندهای دارد. وضعیت متغیرهای اصلی اقتصاد مانند نرخ تورم، اشتغال، درآمد ملی و رشد اقتصادی در کنار وضعیت بهداشت و درمان اثر مستقیم و غیرمستقیم بر مواضع انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و میزان مشارکت عمومی دارد. در نتیجه، نامزدهای انتخابات متناسب با این وضعیت، دام انتخاباتی خود را پهن میکنند.
به طور مثال جامعه ایران طی 10 سال اخیر، به طور مرتب با کاهش درآمد سرانه مواجه شده و چشمانداز جامعه، رسیدن به درآمد سرانه کشورهایی مثل بنگلادش و پاکستان و هند است. در چنین شرایطی یکی از شعارهای مطرحشده در انتخابات سال 1400 وعده پرداخت یارانه نقدی 450 هزارتومانی برای 40 میلیون نفر است.
مگر میشود در ایران انتخابات برگزار کرد و وعده اشتغال نداد؟ یکی از نامزدها قول داده سالانه برای یک میلیون نفر شغل ایجاد کند. وقتی از ایشان پرسیدند چگونه؟، پاسخ داده: «70 درصد ظرفیتهای اقتصادی کشور غیرفعال است. با فعال شدن این ظرفیتها میتوانیم سالی یک میلیون شغل ایجاد کنیم.»
یکی دیگر از وعدههای فریبنده این انتخابات، تسهیل ازدواج جوانان است که به ترجیعبند سخنان نامزدهای انتخابات این دوره تبدیل شده است. در شرایطی که به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی میل به ازدواج میان جوانان ایرانی کم شده و در شرایطی که متغیرهای کلیدی سنجش «قدرت خرید مسکن» از قطع مسیر دسترسی بسیاری از خانوادهها به کلید خانه حکایت دارد؛ نامزدهای انتخابات تاکید میکنند که «جوانان ازدواج کنند، مسکنشان با ما». یکی از نامزدها وعده داده؛ تامین 90 درصد هزینه مسکن با ماست و در حالی که یکی از نامزدها گفته؛ یک میلیون مسکن دولتی برای افراد بیخانمان میسازم، دیگری عدد را بالاتر برده و گفته: من دو میلیون مسکن خواهم ساخت.نامزد دیگری از برنامهریزی ضربتی برای تامین 5 /4 میلیون واحد مسکونی در کشور و تامین مسکن سه دهک پایین جامعه با اقساط ۳۰ساله در قالب طرح اجاره به شرط تملیک سخن گفته است.اما فقط وعده خانهدار شدن نیست که جذابیت ایجاد میکند چراکه جوانان زیادی وجود دارند که هنوز ازدواج نکردهاند. در حال حاضر سیاستمداران مستقر، برای تشویق جوانان به تشکیل خانواده، سقف وام ازدواج را 70 میلیون تومان تعیین کردهاند که اگر زن و شوهر زیر 25 سال باشند 100 میلیون تومان به آنها تعلق میگیرد. وام مسکن صندوق یکم نیز حداکثر برای زوجین رقم 160 میلیون تومان است که مجموع دو وام مسکن و ازدواج در بهترین حالت به 260 میلیون تومان میرسد. مسوولان نظام بانکی بارها اعلام کردهاند که نه بانکها توان پرداخت این تسهیلات را دارند و نه زوجهای جوان توان پرداخت اقساطش را. با این حال شعار پرداخت فوری وام ۵۰۰ میلیونتومانی به زوجین جوان با تشکیل صندوق رفاه جوانان از سوی یکی از نامزدها مطرح شده است.یکی هم قول داده در صورت پیروزی در انتخابات، انحصار وام مسکن را از بانک مسکن میگیرد و همه بانکها را موظف میکند که به مردم وام مسکن بدهند. او به اینها بسنده نکرده و گفته: اگر فردی ۱۰ درصد آورده داشته باشد میتواند بدون دادن وثیقه، صاحبخانه شود. واگذاری زمینهای ارزانقیمت و حتی مجانی و مسکن استیجاری هم یکی دیگر از وعدههای مطرحشده در یکی دو هفته گذشته است که یکی از نامزدها با طرح آن قول داده مشکل مسکن جوانان را حل کند و سالانه ۶۰۰ هزار مسکن بسازد.در این میان یک نفر گفته: برای خرید کالای ایرانی ۵۰۰ میلیون تومان تسهیلات میدهیم و دیگری هم برای اینکه زنان خانهدار را اغوا کند، وعده محاسبه خانهداری به عنوان شغل و پرداخت حقوق به زنان خانهدار را مطرح کرده است. اما بیایید نظرات فریبنده نامزدهای انتخاباتی را درباره ابرچالش تورم مرور کنیم. در حالی که اقتصاد ایران از پنج دهه پیش گرفتار کسری بودجه و نرخ رشد سریع نقدینگی است، یکی از نامزدها قول داده این روند را متوقف کند. طرفه آنکه بر خلاف نظر اقتصاددانان که معتقدند نقدینگی قابل هدایت به سمت تولید نیست، یکی از نامزدهای انتخابات گفته خلق نقدینگی باید انجام شود و بارها وعده داده که به هرشکل ممکن، نقدینگی را به سمت تولید هدایت خواهد کرد. دیگری هم افزایش سطح عمومی قیمتها را به صورت مجموعهای پروژه دیده و گفته: بنا داریم در ۵۱ پروژه به کنترل تورم و تنظیم آن بپردازیم تا طی چهارسال نرخ تورم را تکرقمی کنیم. درج قیمت روی تابلوهای شهری هم یکی از آن وعدههای عجیب و غریب است و حتی این قابلیت را دارد که جایزه بهترین وعده فریبکارانه 1400 را از آن خود کند. یکی از نامزدها پا را از همه فراتر گذاشته و در حالی که حساسیت درباره سیاست خارجه به اوج رسیده، قول داده اگر رئیسجمهور شود، یک تاجر موفق بینالمللی را به عنوان وزیر خارجه انتخاب کند.یکی دیگر از نامزدها هم گفته حاضر است کاری کند که آمریکاییها برای برداشتن تمام تحریمها التماس کنند. دیگری هم تاکید کرده؛ کاری میکنم که تحریمکنندگان از تحریم ایران پشیمان شوند.وعده حل مشکلات بورس در سه روز هم از آن وعدههای فراموشنشدنی این انتخابات است. تا جایی که یکی از نامزدها گفته: مشکل بورس سهروزه قابل حل است.
مطالبات مردم
انتخابات ریاست جمهوری را میشود شبیه یک بازار موقتی دانست که در یک دوره زمانی خاص ایجاد میشود. در این بازار میان مردم و سیاستمداران، مبادله شعار و رای صورت میگیرد. این انتخابات به نوعی مبادله مطلوبیت میان جامعه و سیاستمداران است. مکان تشکیل بازار انتخابات ریاست جمهوری، تمامیت ارضی کشور است. مردم سمت تقاضا را شکل میدهند و نامزدهای انتخابات هم در سمت عرضه میایستند. قیمت در این بازار، هزینهای است که مردم حاضرند برای انتخاب نامزد مطلوب خود به صورت رای بپردازند. حضور فرد در انتخابات بر مبنای عقلانیت و تحلیل هزینه-فایده انجام میگیرد. یعنی رایدهنده به فردی رای میدهد که او را به بالاترین مطلوبیت رهنمون سازد. این فرآیند، صرفاً پولی و مادی یا اجتماعی نیست، بلکه میزان رضایت خاطر فرد در ازای شرکت در فرآیند انتخاب است.اقتصاددانان معتقدند رفتار عقلانی فرد ارتباط معنیداری با علایق سیاسی و اجتماعی ندارد. تنها تفاوت، در تابع مطلوبیت افراد است که باعث متفاوت بودن انتخاب آنها میشود. چنانچه فرد احساس کند رای او منافعی کمتر از هزینه به همراه دارد، از شرکت در انتخابات خودداری خواهد کرد.البته سیاستزدگی و منافع حزبی هم میتواند باعث فاصله گرفتن افراد از انتخاب عقلانی شود اما همانگونه که آنـتونی داونـز در کتاب «نظریه اقتصادی دموکراسی» تشریح میکند، افرادی که میخـواهند هـزینههای جامعه را کاهش دهند و منافع آن را بـه حداکثر برسانند، برای شرکت در انتخابات تردید نمیکنند و افراد پس از مـحاسبه هزینه و فایده، تصمیم میگـیرند رای دهند یا رای ندهند. البته همانطور که اشاره شد، آخرین وضعیت اقتصادی افراد روی رای دادن آنها اثرگذار است و با توجه به ابرچالشهایی که بر اقتصاد ایران سایه انداختهاند، احتمال کاهش مشارکت مردم در انتخابات وجود دارد.
چرا بازار وعده گرم است؟
میگویند سالها پیش شخصی بدعهد و بدحساب، طلبکاران بیشماری داشت. فشار میآوردند و پولشان را مطالبه میکردند اما او توان پرداخت نداشت. سالهای طولانی، قرضش را با استقراض مجدد میپرداخت اما چون بیاعتبار شده بود، کسی حاضر نبود دوباره به او قرض بدهد. باید کاری میکرد.روزی همه طلبکارانش را فراخواند و بر چهارپایهای ایستاد و با اعتماد به نفس فراوان وعده داد که اگر طلبکارانش به او اعتماد کنند و دوباره به او پول قرض بدهند، به زودی به طلبشان خواهند رسید. وقتی پرسیدند چطور؟، گفت: اخیراً متوجه شدهام چوپانان، هر روز صبح چند گله گوسفند را از کوچه ما به صحرا میبرند و شب دوباره از همین مسیر برمیگردانند. اگر دوباره پولی به من قرض دهید، بذر خار بر دیوارهای خانهام میپاشم و دیوار را خارزار میکنم تا هر بار که گوسفندان رد میشوند، پشمشان به خارها گیر کند و من پشمها را جمع میکنم و با خرید چند چرخ ریسندگی، به زودی کارگاهی برپا خواهم کرد و آنقدر نخ میریسم تا بتوانم مطالبات شما را پرداخت کنم. یکی از طلبکاران که از حرفهای مرد بدعهد متعجب شده بود، با صدای بلند خندید. مرد بدهکار هم پیشدستی کرد و گفت: «بخند حالا که به پول خود رسیدی، حق داری بخندی.» حکایت تلاش سیاستمداران و وعدههای نخنمای آنها برای خرید رضایت مردم درست شبیه داستان همین شخص بدعهد است.وعدههای انتخاباتی و تلاش مضحک سیاستمداران برای خرید رضایت مردم، شبیه همین داستان، خندهدار و مضحک است. این عارضه، دلایل متعددی دارد اما بدون تردید میتوان یکی از دلایل واهی بودن وعدههای فریبنده را فقدان احزاب قوی و شناسنامهدار در ساختار سیاسی ایران دانست.در ساختار سیاسی ما، افرادی که نامزد انتخابات میشوند به این مفتخرند که مستقل آمدهاند و به هیچ جریان سیاسی وابستگی ندارند. اما کیست که نداند پشت این نقل و نبات وعدهها، چه منافعی برای انواع جریانهای سیاسی نیارمیده است!؟ در نبود فعالیتهای سازمانیافته حزبی و اعلام برنامههای مدون، نامزدهای انتخاباتی، با گروگانگیری مشکلات ساختاری که در پنجاه سال گذشته روی هم تلنبار شدهاند، مدام چک بیمحل میکشند و هر جایی که پشت تریبون قرار میگیرند، وعدهای میدهند و از خود نمیپرسند این همه وعده از کجا قرار است تامین مالی شود؟ مثل همان مرد بدعهدِ حکایتِ قدیمی که قرض میکرد تا قرضش را بپردازد.چه آنها که دم از افزایش یارانه نقدی میزنند و چه آنها که منابع کشور را صرف خرید رضایت موقت مردم میکنند، در مسیر تحمیل هزینه به اقتصاد نیمهجان ایران گام برمیدارند.مشکلاتی نظیر بیکاری، مشکلات نظام بانکی، خشکسالی، فقر، نابرابری، بحرانهای زیست محیطی، صندوقهای بازنشستگی، سرمایهگذاری و دهها مشکل و معضل بزرگ دیگر، امروز به وجود نیامدهاند که فردا حلوفصل شوند هر چند اگر دقت کنید، در چارچوب ذهنی نامزدهای این دوره هیچ جایی ندارند. در چنین شرایطی کارزار انتخاباتی تبدیل به مسابقهای کسلکننده در ارائه وعدههای پوچ به عوام میشود.
دو سفر به آینده
هاینریش بل رمان معروفی دارد به نام «بیلیارد در ساعت نهونیم». داستان پدربزرگی است که کلیسایی را میسازد. پسرش که کلیسا را تخریب میکند و نوهاش که همان کلیسا را دوباره میسازد. چه داستان عجیبی.به نظرم چرخه انتخابات در ایران شباهت زیادی با داستان «بیلیارد در ساعت نهونیم» هاینریش بل دارد. این گونه که؛ معمولاً سیاستمداری وارد چرخه انتخابات ما میشود که معتقد است هر آنچه دیگران ساختهاند، از پایه غلط است و باید تخریبش کرد. وقتی قدرت را در دست بگیرد، همه بنیانهای اقتصاد و جامعه را تخریب میکند اما قادر نیست بنای جدیدی ایجاد کند. یا اگر بنای جدیدی بسازد، احتمالاً به کار هیچکس نمیآید. به این ترتیب فرد سوم با شعار احیای بنیانهای جامعه میآید و قدرت را در دست میگیرد. هنوز کارش تمام نشده که دیگری میآید و میگوید تو نمیتوانی و من میتوانم.حالا که اینها را گفتیم، فرض کنید انتخابات تمام شده و یک نفر از میان نامزدهای فعلی، پیروز انتخابات شده است. با من سوار ماشین زمان شوید و به دو مقطع زمانی سفر کنید. مقطع زمانی اول، شهریور 1400 است که رئیسجمهور قدیم باید سکان را به رئیسجمهور جدید بدهد. شک نکنید رئیسجمهور جدید به محض تکیه بر صندلی داغ ریاست جمهوری و مواجهه با محدودیتها و واقعیتها، همه وعدههای تخیلی خود و دیگران را کنار میگذارد و حتی به آنها میخندد.سفر به مقطع زمانی دوم نیاز به تخیل بیشتری دارد. فرض کنید سال 1404 است و در اوج رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم در سال 1404 قرار داریم. به نظر شما چه اتفاقی در اقتصاد کشور رخ داده است؟ آیا ابرچالشهای اقتصاد ایران در مسیر حلوفصل قرار گرفتهاند؟ آیا رابطه ما با جهان بهبود پیدا کرده است؟ آیا سرمایههای خارجی به ایران سرازیر شده است؟ آیا تورم تکرقمی شده است؟