شرط لازم؛ رشد اقتصادی
چگونه باید با بیکاری فزاینده زنان برخورد کرد؟
به طور کلی نرخ بیکاری از طریق محاسبه شکاف میان عرضه و تقاضای نیروی کار مورد سنجش قرار میگیرد. در این صورت میتوان این پرسش را مطرح کرد که به چه دلیل، عرضه نیروی کار زن به بازار کار افزایش قابل تاملی یافته است؟
به طور کلی نرخ بیکاری از طریق محاسبه شکاف میان عرضه و تقاضای نیروی کار مورد سنجش قرار میگیرد. در این صورت میتوان این پرسش را مطرح کرد که به چه دلیل، عرضه نیروی کار زن به بازار کار افزایش قابل تاملی یافته است؟ از سال 1375 در ایران، شمار دانشجویان دختر در دانشگاهها به میزان قابل توجهی افزایش یافت. یکی از دلایل افزایش ورود دختران به دانشگاهها، این بود که خانوادههای سنتی طبقه متوسط، در سالهای پس از انقلاب، با ادامه تحصیل فرزندان دختر خود در سطوح عالی موافقت کردند. چراکه تا پیش از وقوع انقلاب، بسیاری از خانوادههای متدین علاقهای به تحصیل دختران خود حتی در مقطع دبیرستان نیز نداشتند.
اما طی سالهای بعد به ویژه پس از جنگ تحمیلی، تحولاتی رخ داد و نرخ ورود دختران به دانشگاهها با افزایش مواجه شد. چنانکه در برخی سالها شمار دختران پذیرفتهشده در دانشگاهها از پسران پیشی گرفت. به طور بدیهی، اشتیاق زنان و دختران برای حضور در سطوح عالی تحصیلی، این تمایل را نیز در میان آنان تقویت میکند که مهارتهای آموزشی فراگرفته را در زندگی به کار ببندند. بنابراین، بخش اعظمی از دختران یا زنان دانشجو، پس از اتمام تحصیلات خود، قصد دارند به بازار کار وارد شوند و البته خانوادهها نیز در حوزه تحصیل فرزندان خود سرمایهگذاری میکنند تا فرزندانشان از آینده بهتری برخوردار شوند. از اینرو، بسیاری خانوادهها اینگونه میپندارند که دخترانشان به واسطه تحصیلات عالی میتوانند استقلال مالی داشته باشند. از منظر دیگر مردان جوانی که به تازگی وارد بازار کار میشوند و دستمزد متناسب با هزینههای زندگی دریافت نمیکنند، تمایل به ازدواج با دخترانی دارند که شاغل بوده و در تامین هزینهها مشارکت داشته باشند. بنابراین میتوان گفت تحصیلات دانشگاهی به عنوان عامل اصلی گرایش زنان به بازار کار است و عامل دیگر دشواری در تامین هزینههای زندگی است که زنان را نیز به بازار کار سوق میدهد. این دو عامل سبب شده عرضه نیروی کار زنان به بازار کار افزایش پیدا کند.
اما از آن سو و در سمت تقاضا، چندان فرصتهای شغلی که یک اقتصاد پویا باید به خلق آن بپردازد، دیده نمیشود. به دلیل محدودیت در فرصتهای شغلی، کارفرمایان دولتی ترجیحاً مردان را استخدام میکنند. این در حالی است که کارفرمایان بخش خصوصی چنین تصوری دارند که اگر زنان را استخدام کنند، در صورت بیماری فرزندان یا مسائلی از این دست احتمال غیبت آنان از محیط کار وجود دارد. از اینرو برای مشاغل بلندمدت و جدیتر، ارجحیت را به مردان میدهند. به عبارت دیگر در سمت تقاضای نیروی کار، به دلیل محدودیتهایی که وجود دارد، زنان، مسیر دشوارتری را برای یافتن شغل پیش رو دارند.
اگرچه در میان مردان نیز نرخ بیکاری قابل توجهی وجود دارد اما بررسیها نشان میدهد شرایط برای زنان به مراتب پیچیدهتر شده است. ضمن اینکه بسیاری از مشاغل اساساً به صورت سنتی برای مردان تعریف شده است. به عنوان نمونه مهندس ساختمان باید مرد باشد چراکه این شغل دارای محیطی کاملاً مردانه است. اگرچه در معدود مواردی، زنان نیز در این حوزه فعال هستند و از قضا عملکرد قابل قبولی از خود به نمایش گذاشتهاند. اما هرگاه سخن از مهندس ساختمان به میان میآید، گویی این شغل در ذهنها، ماهیتی مردانه دارد.
اما فارغ از این دلایل، شاید بتوان گفت مهمترین عامل افزایش بیکاری، رشد پایین اقتصادی است. در واقع، شرط لازم افزایش اشتغال زنان، رشد اقتصادی بوده و شرط کافی نگرش دور از تبعیض جامعه نسبت به اشتغال زنان است. به ویژه اکنون که وضعیت بیکاری در کشور نگرانکننده است، این امکان و این احتمال وجود دارد که دولت با توجه به این انگاره که مردان نانآور خانواده هستند، اولویت بیشتری برای اشتغال مردان قائل شود.
ضرورت اشتغال زنان سرپرست خانوار
باید توجه داشت، بر اساس آمارهای رسمی بیش از 12 درصد خانوارهای کشور با سرپرستی زنان اداره میشوند. همچنین در موارد بسیاری نظیر طرحهای سرشماری که شوهر، برادر یا پدر به عنوان سرپرست خانوار معرفی میشود، درآمد اصلی و تعیینکننده در واقع حاصل اشتغال زن خانواده است. در این شرایط چنانچه راه برای حضور بیشتر زنانی که نقش مهمی در تامین هزینههای زندگی خانوار دارند، بسته شود، فقر گسترش مییابد و به دنبال فقر، بروز انواع آسیبهای اجتماعی همچون فحشا، خشونت، طلاق، اعتیاد و نظایر آن دور از ذهن نخواهد بود. اساساً چنانچه بساط تبعیض جنسیتی در مشاغل برچیده شود و استخدامها بر اساس شایستگی صورت گیرد، اقتصاد پویایی بیشتری مییابد و بر این اساس میتوان اشتغال بیشتری نیز ایجاد کرد.
البته، اختیار جزو حقوق ابتدایی انسانها به شمار میرود. بر اساس این اصل، چنانچه زنانی تمایل به خانهداری تماموقت دارند، این خواسته و حق آنان باید محترم شمرده شود. اما اگر برای زنان توانمند که تمایل به مشارکت در فعالیتهای اقتصادی-اجتماعی داشته و قصد دارند مهارتهای خود را به کار ببندند، عرصه فعالیت برای آنان محدود شود، این محدودیت حتی برخلاف حقوق شهروندی تلقی میشود؛ افزون بر این جامعه نیز از منفعت مشارکت اقتصادی آنها محروم خواهد شد. از سوی دیگر، کشوری که قصد حرکت در مسیر توسعه اقتصادی را دارد، نمیتواند از استعدادها و توانمندیهای نیمی از جمعیت خود چشمپوشی کند. بنابراین اشتغال زنان -چنانچه خود موافق اشتغال باشند- میتواند نقش تعیینکنندهای در توسعه داشته باشد. از سویی به دلیل سرپرستی زنان در بسیاری از خانوارها، چنانچه راه ورود آنها به بازار کار هموار نشود، کشور متحمل هزینههایی به مراتب سنگینتر در آسیبهای اجتماعی خواهد شد.
به نظر میرسد برای رفع مساله بیکاری فزاینده زنان گام نخست، حذف تبعیضهایی است که مانع ورود زنان به بازار کار میشود. تا از این طریق زنان هم بتوانند به واسطه مشارکت اقتصادی و اجتماعی، شایستگیهای خود را به منصه ظهور برسانند. گام دوم برای افزایش اشتغال زنان، ایجاد ثبات و امنیت بیشتر در فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور است که دولت نیز در این راستا تلاشهایی دارد که علاوه بر تلاش دولت، هماهنگی بیشتر میان سایر قوا و دستگاههای تصمیمساز کشور نیز ضرورت دارد. به طور کلی در یک اقتصاد، وجود ریسک بالا و نااطمینانی از آینده میتواند بسیار آسیبرسان باشد. هرچه عیار ثبات و اطمینان در کشور ارتقا پیدا کند، گرایش به سرمایهگذاری اعم از داخلی و خارجی افزایش مییابد و مشاغل بیشتری خلق میشود. افزون بر این، همانطور که اشاره شد شرط لازم برای اشتغال، وجود رشد اقتصادی و سرمایهگذاری است که به این منظور ایجاد ثبات یکی از پیشنیازهای اصلی است. باید شرایطی فراهم شود که صاحبان سرمایه بتوانند به دور از نگرانی نسبت به آینده، سرمایههای خود را در فعالیتهای بلندمدت و اشتغالزا به کار گیرند. اکنون اما عمده منابع یا از کشور خارج میشود، یا در بانکها جا خوش کرده، یا در خدمت واردات است.
امید است با تاکیدی که از سوی مقام معظم رهبری در اهمیت اولویت اقتصاد به عنوان مساله اصلی کشور صورت گرفته، کشور به سمت و سویی حرکت کند که ثبات و آرامش برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی ایجاد شود. البته، زنان نیز برای رشد سهم اشتغال خود باید تلاش کنند. اگرچه، تفاوت در سطح دستمزد نرخ بیکاری در میان زنان و مردان در اکثر کشورها نیز مشاهده میشود. اما زنان ایرانی به منظور تغییر این وضعیت باید تلاش کنند و چهرهای ممتاز از خود نشان دهند. دختران جوان و زنان تحصیلکرده باید سطح آگاهی و مطالعات خود را افزایش دهند. به بیان دیگر، بانوان باید توانمندیهای جانبی یا مهارتهای نرم خود را نظیر آشنایی با زبانهای خارجی و کار با رایانه، ارتقا دهند تا کارفرمایان در شرایط برابر با مردان مجاب به استخدام زنان شوند.