افزایش خزنده فقر مطلق
چرا چرخه تولید فقر در ایران شدت گرفته است؟
بر اساس گزارشهای رسمی که مرکز پژوهشهای مجلس منتشر کرده است و این گزارش هم متکی است به آمار منتشره از سوی بانک مرکزی، از سال 90 اقتصاد ایران وارد دوره رکود شده است. یک دوره کوتاه در سال 95 وضع اقتصادی بهتر شد چرا که برجام امضا شد و صادرات نفت افزایش پیدا کرد ولی بعد از خروج آمریکاییها از برجام و اعمال فشارهای بیشتر، صادرات نفت بهسرعت کاهش پیدا کرد و از سال 97 ما شاهد اقتصادی راکد با چشمانداز کاملاً مبهم هستیم. آیا فعالیتهای اقتصادی رونق خواهد گرفت یا رکود تداوم خواهد یافت؟ آیا فرصت شغلی جدید ایجاد میشود یا حتی فرصتهای شغلی تثبیتشده هم از بین میروند؟ همین آمارها نشان میدهد از سال 90 به بعد سرمایهگذاری در ایران بهشدت کاهش یافته است. حتی سرمایهگذاری در مسکن که فعالیتی سنتی است و بعضی از افراد به هر طریق کارشان ساختوساز است و عمدتاً به شرایط رونق و رکود کاری نداشتهاند. اما نگرانیها اینقدر زیاد شده و قیمتها در اثر تورم افزایش پیدا کرده و توان مردم برای خرید مسکن کم شده است که ساختوساز نیز شدیداً کاهش پیدا کرده است. اتفاقی که در کشور افتاده نشان میدهد کاهش تولید و سرمایهگذاری چطور بر زندگی مردم از طریق کاهش فرصتهای شغلی، و کاهش درآمدها اثر میگذارد و انعکاس پیدا میکند.
مردمی که کار خود را از دست میدهند یا اگر کار هم دارند، درآمدی که از کارشان به دست میآورند بهصورت واقعی کوچک و کوچکتر میشود. آمار دیگری که از سوی مرکز پژوهشهای مجلس مطرح شده این است که در این مدت مصرف سرانه خانوارها به شدت کاهش پیدا کرده است. پس مجموعه عوامل نشان میدهد که این عملکرد بسیار ضعیف اقتصادی بر روی زندگی خانوارها تاثیر میگذارد. اقتصاد بد عمل میکند و درآمد خانوادهها کم میشود. باید در نظر گرفت در همین زمان که خانوادهها فقیر و فقیرتر میشوند و حتماً از دل خانوادهها کودکانی وارد چرخه بازار کار میشوند، عدهای آنطرف دارند ثروتمندتر میشوند.
بنابراین نابرابری در حال افزایش است و مثل این است که نانی بین عدهای قسمت میشده و اکنون نان کوچکتر شده ولی عده معدودی از این نان کوچکشده بیش از گذشته سهم میبرند و سهم شمار کثیری از مردم از نان به شدت کاهش پیدا میکند. نتیجه شرایط کنونی که کاهش تولید و سرمایهگذاری و کاهش مصرف خانوارهاست بهاضافه تشدید نابرابری که از سال 90 دارد زیادتر میشود به معنی فقر گستردهتر است. آمارها نشان میدهند فقر مطلق در ایران در حال افزایش است و خانوادههایی که در تامین حداقل نیازهای خود دچار مشکل هستند، دارد نسبتشان افزایش پیدا میکند و نزدیک به 20 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق هستند.
اینکه تداوم فقر چطور میتواند نسلهای آینده را متاثر کند در ادبیات توسعه امری شناختهشده و بر روی آن بحث شده است. به این معنی که خانوارهای فقیر بستر پرورش فرزندانی هستند که در آینده نیز فقیر خواهند بود. در نظر بگیرید خانوادهای که بهسختی معیشتش را تامین میکند، خانوادهای که امکانات آموزشی و بهداشتی مناسبی برای فرزندش ندارد و خانوادهای که امکان حمایت مالی از فعالیتهای فرزندش را ندارد، احتمال اینکه این فرزند در آینده هم در این گروه فقیر باقی بماند افزایش پیدا میکند.
بیکاری گرفتاری خانوادههای متوسط رو به پایین است. نبود ارتباطات و امکانات مالی که بتوانند اشتغال را تامین کنند، سبب میشود که سرپرست خانواده نتوانند از فرزندان خود به درستی حمایت کنند و حتی گاهی تحصیلات فرزندان در سایه این مشکل فراموش میشود. از نظر بهداشتی و حتی تغذیه این خانوادهها نمیتوانند به فرزندانشان رسیدگی کنند.
اکنون میزان مصرف لبنیات در ایران نسبت به دهه 80 کمتر شده است. این یعنی اینکه ما داریم به دهه 60 برمیگردیم. دهه جنگ که قد فرزندان ایرانی کوتاه میشود چون تغذیه مناسبی نداشتند. چیزی که در ادبیات اقتصادی بهعنوان کالاهای اساسی از آن نام برده میشود، مثل شیر، تخممرغ و... دارد از سبد مصرفی خانوادهها حذف میشود و فرزندان خانوادههای با موقعیت اقتصادی متوسط و فقیر با سوءتغذیه مواجه میشوند و یا در حال حاضر مواجه هستند.
شتاب گرفتن فقر در ایران به دو عامل برمیگردد. عامل اصلی این است که اقتصاد باید خوب عمل کند. وقتی اقتصاد درست عمل میکند میتواند مردم را از فقر نجات دهد. در 40 سال گذشته چین با اقتصاد حیرتانگیز و موفقی که داشته، 700 میلیون نفر را از زیرخط فقر بیرون کشیده است. چین در سال 1980 یکی از کشورهای فقیر جهان بود. درآمد سرانه در چین از کشورهای جنوب صحرای آفریقا هم پایینتر بود. بیش از 80 درصد جمعیت یکمیلیاردی چین زیر خط فقر بوده است. چین چطور از فقر نجات پیدا کرد. از طریق رشد سرمایهگذاری و رشد فرصتهای شغلی و ایجاد یک اقتصاد پویا توانستند خود را نجات دهند. دقیقاً عکس سیاستهای چین در کشور ما اجرا شده است. دلایل عمده گسترش فقر در چند دهه گذشته به وقوع انقلاب، جنگ، تنشهای سیاسی داخلی، تحریم و تنشهای بینالمللی و مسائلی از این دست مربوط است.
کشور ما به کشور پرریسکی برای سرمایهگذاری تبدیل شده است. سرمایهگذاری در فعالیتهای مولد چندان قابل توجه نبود و از سال 90 به بعد سرمایهگذاری روند منفی بسیار نگرانکنندهای پیدا کرده است. اگر تولید زیاد شود زمینه افزایش درآمد و کاهش فقر است و اگر تولید کم شود بیتردید درآمدها کم شده و فقر افزایش پیدا میکند.
ولی این تنها عامل نیست. عامل دیگر نهادهایی هستند که به توزیع درآمد جامعه نظارت دارند و در هر کشوری شیوه توزیع درآمد به عوامل نهادی، سیاسی و اقتصادی بستگی دارد. فساد گستردهای که در کشور وجود دارد و بخش بزرگی از درآمدهای کشور هر روز غارت میشود و البته اخیراً صدای آن دارد درمیآید. درآمدهای ارزی و امکاناتی که میتوانست به سرمایهگذاری برای تولید تبدیل شود به دست یغماگران به نحوی از کشور خارج شده است. این شرایط سبب ایجاد تورم وحشتناک شده و چشمانداز اقتصاد کشور را بیمناک کرده است. افزایش تحریمها نیز که معلوم نیست سرانجام آن به کجا برسد، به روند افزایش قیمت ارز و طلا دامن میزند و در نتیجه با شتاب تورم در اقتصاد کشور، زندگی مردم نیز متلاطم شده است.
یک طرف این ماجرا غارتگران ثروتمند و نهادهایی است که از پرداخت مالیات بهراحتی فرار میکنند. این غارت داراییهای کشور حالا دارد با ایجاد تورم کمرشکن گلوی مردم و خانوارهای فقیر را میگیرد. بنابراین علاوه بر عملکردهای ضعیف اقتصادی دولتها، باید به نهادهای حاکم بر کشور نیز اشاره شود که سبب به وجود آمدن چنین تورم ویرانکنندهای شدهاند.
بنابراین وقتی نهادهایی درون ساختار اقتصادی، معافیت مالیاتی دارند و دارایی کشور را میبلعند و در خدمت تولید و اشتغال نیستند، بنابراین باید کودکان فقر بیشتر و بیشتر شود و کودکان کار خیابانهای شهرها را اشغال کنند. اینکه فرزندان خانوادههای فقیر در آینده نیز فقیر باقی میمانند به این برمیگردد که آیا ما همین روند را که در 10 سال گذشته نگرانکننده بوده، ادامه خواهیم داد؟ اگر این روند ادامه داشته باشد، نهتنها احتمال اینکه گروههای فقیر نتوانند از فقر نجات پیدا کنند و فرزندان آنها فرصتهای بهتری در انتظارشان نباشد، بلکه این خطر وجود دارد که بخشهای بیشتر و بیشتری به جمعیت فقیر کشور اضافه خواهد شد. تجربه بقیه کشورها جلوی چشم ماست. نیجریه یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقایی به دلیل درآمدهای نفتی بوده است اما 70 درصد جمعیت این کشور زیر خط فقر است. اگر ما این روند را همین طور ادامه دهیم مسیری جز نیجریه نخواهیم داشت.