دانشکده سرمایهگذار
همراستایی تولید علم و ثروت دانشبنیان چگونه ممکن میشود؟
توسعه تحصیلات تکمیلی در کشور و همچنین تبدیل نیاز به اقتصاد دانشبنیان به یک گفتمان و مطالبه ملی، فرصتی نو -و اما شاید کوتاه- برای همراستا کردن تولید علم و ثروت ملی را برای کشور ایجاد کرده است.
توسعه تحصیلات تکمیلی در کشور و همچنین تبدیل نیاز به اقتصاد دانشبنیان به یک گفتمان و مطالبه ملی، فرصتی نو -و اما شاید کوتاه- برای همراستا کردن تولید علم و ثروت ملی را برای کشور ایجاد کرده است. بر اساس استانداردهای بینالمللی و ملی، دانشگاههای برتر کشور لازم است که در تحصیلات تکمیلی در لبههای دانش و فناوری فعالیت کنند در حالی که اقتصاد کشور در حوزههایی که نیاز به دانش و علم روز دارند قوت لازم را نداشته و از اینرو صنعت کشور بازاری جدی برای علم و فناوری ندارد. همچنین مشکلات موجود در روابط بینالمللی، امکان حضور دانشگاههای برتر در بازار بینالمللی را از دسترس خارج کرده است. اما در سالهای اخیر، خوشبختانه زمینههایی از حوزههای نو در علم و فناوری بهره اقتصادی فراوان ایجاد کرده و تعداد و گستره این حوزهها بهسرعت رو به گسترش است. این حوزهها بازارهای بزرگی در کشور داشته و بعضاً به دلیل ملاحظات ملی از دسترس شرکتهای خارجی دور نگه داشته میشوند یا امکان رقابت بینالمللی در آنها وجود دارد. یکی از مشخصههای این حوزهها نیاز به استمرار تحقیق و تولید فناوری مبتنی بر تحقیقات اصیل است و این نیاز صرفاً از سوی دانشگاههای برتر قابل رفع است. این امر فرصت همراستاسازی تولید علم و ثروت دانشبنیان را ایجاد میکند. برای استفاده از این فرصت، که امکان از دست دادن آن بر اثر غفلت و عدم پاسخگویی به افزایش شدید تقاضا در کشور نیز وجود دارد، نیاز به نوآوری در مدل فعالسازی و هدایت ظرفیتهای دانشگاههای برتر است. در این راستا الگوی ایجاد مدل دانشگاه سرمایهگذار -در کنار مدلهای موجود- در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران ارائه میشود. در این مدل توسعه علم، فناوری برای توسعه اقتصاد دانشبنیان در اکوسیستم دانشگاهی وارد شده و از اینرو سازگار با سیستم علمی دانشگاههای برتر بوده و امکان تطابق تدریجی دانشگاهها با شرایط روز دنیا را در یک مسیر طبیعی دنبال میکند.
1- مقدمه
توسعه علم و فناوری در کشور مراحل مختلفی را طی کرده است و تجربیات نشان داده است که دانشگاههای برتر با تکیه بر توان بالای استادان و دانشجویان، هوشمندانه خود را با اکوسیستمی که در آن زیست میکنند هماهنگ کرده و نقشآفرینی میکنند. در دوره اول، اکوسیستم دانشگاهی توسعه نیروی انسانی آموزشمحور را پاداش داده بود و در دوره دوم توسعه پژوهش را با ارزشگذاری بر چاپ مقاله تشویق کرده است. در این دو دوره، دانشگاههای برتر بسیار مجدانه به این پاداشها پاسخ دادهاند. با توجه به درک صحیح تغییر شرایط در دنیا، در سالهای اخیر تلاش زیادی برای ترغیب محققان به خلق ثروت دانشبنیان شده است. برخلاف اهداف در دو دوره گذشته، تغییر مسیر دانشگاهها برای تبدیل شدن به دانشگاههای نوآور، نیاز به درگیر کردن سیستم اقتصادی، حقوقی و اجتماعی کشور دارد. این تلاش لازم است بهگونهای موثر در اکوسیستم دانشگاهی وارد شود تا همانند دو دوره گذشته دانشگاهها بهصورت طبیعی و بدون نیاز به محرکهای مداوم و سعی و خطا به آن پاسخ داده و خود را با آن سازگار کنند. در اینجا هدف آن است که مدلی برای این امر ارائه شود. در ابتدا، شرایط موجود به اجمال بیان شده و سپس مدل پیشنهادی ارائه میشود.
1-1- عبور از فاز آموزش به پژوهش
پژوهش در حوزه مهندسی، خصوصاً در حوزههای مهندسی برق و کامپیوتر، از حدود دو دهه پیش با پیشگامی استادان برجستهای مانند مرحوم دکتر کارو لوکس، استاد برجسته دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران در کشور وارد مرحله جدیدی شد. تا پیش از آن فعالیت علمی دانشگاهی عمدتاً متمرکز بر آموزش بوده و تحصیلات تکمیلی در حوزههای مهندسی توسعه لازم را نداشت. با بسط فرهنگ پژوهش، دورههای تحصیلات تکمیلی غنیتر شده و توسعه یافت و بر اساس سیاستهای دانشگاههای پیشرو و به دنبال آن وزارت علوم، ارائه دستاوردهای پژوهشی در قالب مقالات علمی بینالمللی به یک فرهنگ و خواست در جامعه علمی و سپهر سیاسی کشور تبدیل شد. این امر امکان ورود به صحنه علمی جهان و همچنین دریافت بازخورد علمی از مجامع بینالمللی و به تبع آن نیاز به افزایش روزآمدی در روش، حوزه تحقیق و آموزش، را ایجاد کرد. دستاوردهای مهم این حرکت، علاوه بر موارد فوق، ظهور تلقیای از ایران بهعنوان یک کشور آیندهدار در حوزههای علمی و در نتیجه افزایش غرور ملی و تبدیل «نیاز به تولید علم» به یک گفتمان ملی است.
1-2- توسعه دانشبنیان
در سالهای اخیر فاز دیگری از حرکت علمی در کشور آغاز شده است. در این مرحله، تبدیل نتایج پژوهشها به ثروت در چرخه نوآوری در قالب توسعه فناوری، ایجاد خدمات نوین یا دیگر دستاوردها با قابلیت عرضه در بازارهای ملی و بینالملل هدف قرار گرفته است. اهداف عالی این امر آن است که چرخه تولید علم و بازگشت اقتصادی، به همراه اثرگذاری مستقیمتر روی زندگی آحاد مردم و به تبع آن افزایش سرمایه ملی، کاملتر شود. به عبارت دیگر، سیاستها برای ایجاد اقتصاد دانشبنیان از طریق توسعه پژوهشهایی که ارزش اقتصادی مستقیمتری ایجاد کنند تنظیم شدهاند.
حمایتهای معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری از شرکتهای دانشبنیان، توسعه فناوری در کشور، به همراه فعالیت دیگر سازمانهای مربوطه، در این راستاست. در این فضای جدید، نقش دانشگاههای پیشرو نیاز به بازنگری دارد. از دوران جنگ تحمیلی، دانشگاهها بهصورت محدود به حوزه ایجاد فناوری و بهبود آن وارد شده و با فعالیتهای گستردهای که در صنایع مختلف، خصوصاً صنایع نظامی، شکل گرفت ارجاع پروژههای پژوهشی و توسعه فناوری بهصورت محدود به دانشگاهها آغاز شد. در مدلهای ارجاع پروژه به دانشگاهها، مراکز علمی عموماً در کسوت یک «پیمانکار» در انجام پژوهش و توسعه فناوری فعالیت میکنند.
1-3- نقش حمایت و مشتری هوشمند در هدایت تولید علم
از سوی دیگر، میزان بودجه اختصاصیافته به طرحهای آیندهنگر ارائهشده از طرف دانشگاهها، بسیار محدود است. همچنین فضای تبدیل نتایج پژوهشهای آیندهنگر به ثروت در محیط اقتصادی فعلی کشور امری بسیار سخت و پیچیده است. دلیل اصلی این امر را میتوان کمبود شدید وجود شرکتهایی دانست که در تبدیل نتایج پژوهش به ثروت تبحر کافی داشته باشند. به عبارت دیگر، تعداد شرکتهایی که بدانند چه نتیجهای را از چه طریقی میتوان به ثروت تبدیل کرد بسیار محدود است و از اینرو گستره و تعداد «مشتریهای هوشمند» برای نتایج تحقیقات روزآمد در کشور بسیار ناکافی است. بهتبع این امر، سرمایهگذاران نیز در این حیطه حضور محسوس ندارند. وجود مشتری هوشمند، سرمایهگذار، آیندهنگر و مسلط بر بازار برای ساماندهی و جهتدهی غیرمستقیم به قسمتی از پژوهش در دانشگاههای پیشرو لازم است. عدم دسترسی به بازارهای بینالمللی و عدم حضور فعال شرکتهای بینالمللی در ایران مزید بر علت شده و دانشگاههای پیشرو را از یک بازار عظیم و پردرآمد محروم کرده است. در شرایط سیاسی و بینالمللی موجود، دسترسی به بازار بینالمللی در کوتاهمدت ساده به نظر نمیرسد. از اینرو نیاز است که با نوآوری در ارتباط با بازار داخلی و خارجی و همچنین نوآوری در مدیریت تولید علم و فناوری در دانشگاههای پیشرو این خلأ را تا حد قابل قبولی پرکرده و حرکت به سمت اقتصاد مقاوم و دانشبنیان را تسریع و تسهیل کنیم.
4-1- نقش هدایت و حمایت تمرکز و تحرکآفرین
یکی از ویژگیهای مثبت محققان برتر در همه جای دنیا آن است که مسائل مختلف علمی توجه آنان را جلب کرده و علاقهمندند با توجه به برخورداری از توانمندیهای پایه در پژوهش، مسائل متعددی را برای پژوهش هدف قرار دهند. جنبه منفی این امر آن است که عدم تمرکز کافی روی موضوعات امکان ایجاد دستاوردهای قابل اتکا را کاهش میدهد. از اینرو، در کشورهای پیشرو، این ویژگی مثبت از طریق ارائه گرنتهای پژوهشی هدفدار بهصورت هوشمندانه مورد استفاده قرار میگیرد و تمرکز محققان را در بازههای زمانی لازم حفظ میکند. در عین حال، پس از دوره لازم برای تمرکز، امکان حرکت به سمت حوزههای کاملاً جدید را تحریک و فراهم میکند. در این کشورها «هوشمندی در طراحی حمایتها» از سوی افرادی که فناوریها و علوم امروز را خلق کردهاند ایجاد میشود و از اینرو هدفگذاریها و پیشبینیهای این افراد و سازمانهای حامی غالباً صحیح و کاراست. بر این اساس و با تکیه بر هوشمندی در طراحی حمایتها، دانشگاههای برتر بینالمللی با استفاده از این گرنتها با حداقل «دغدغه مستقیم» و جدی نسبت به آینده چرخه اقتصادی فعالیتهای خود، به تحقیق و توسعه میپردازند. زیرا، هدفگذاریها از سوی مراکز حمایتی عموماً بهگونهای انجام شده است که شرکتهای پیشرو و نوآور «نیازمند» نتایج تحقیقات دانشگاهی خواهند بود. از اینرو، بازار عرضه نتایج پژوهش در این کشورها تقریباً تضمین شده است. همکاری با شرکتهای برتر (مشتریان هوشمند) برای هدفگذاری و هدایت حمایتها و سرمایهگذاری این شرکتها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم در تحقیقات دانشگاهی، بازار علم و فناوری را مستحکمتر و کاراتر کرده است. بهعلاوه، فراملی و بزرگ بودن بازار علم و فناوری برای دانشگاههای برتر بینالمللی تاثیر خطا را بهشدت کاهش داده و همچنین امکان بروز فناوریهای نوظهور را بهوجود آورده است. این شرایط و زیرساخت لازم در ایران وجود نداشته و از اینرو نیاز است که با تکیه بر تجربه دنیا، نوآوری در روشها ایجاد شود تا دانشگاههای پیشرو نقش خود را در اقتصاد دانشبنیان ارتقا دهند. در ادامه و در راستای توضیح روش پیشنهادی، شرایط روز کشور بهصورت مختصر و بدون ورود به جزئیات مورد بحث قرار گرفته و پس از آن مدل پیشنهادی ارائه میشود.
2- شرایط عمومی برای دانشگاههای برتر در حوزه نوآوری
محققان دانشگاههای برتر ما نشان دادهاند که از لحاظ توانمندی و ظرفیت در کلاس بینالمللی قرار دارند. از سوی دیگر، مانند همطرازان بینالمللی خود، علاقهمند به کار روی موضوعات مختلف هستند ولی متاسفانه به زیرساختهای پژوهشی لازم دسترسی ندارند. این شرایط، به همراه کمبود «بازار هوشمند»، «حمایت هوشمند» و «مشتری هوشمند» برای علم و فناوریهای نوظهور و برجسته شدن سیاستهای کشور در تشویق چاپ مقالات، محققان را بهصورت طبیعی به فعالیت در حوزههایی سوق داده است که به بازار موجود تولید علم پاسخ دهند. این بازار در کشور عمدتاً معطوف به تولید مقاله است. هرچند این امر در ابتدا برای ایجاد فرهنگ پژوهش با حداقل هزینه لازم بوده است، ولی اکنون با ایجاد حرکت علمی در کشور لازم است که بازار علم در کشور بازطراحی شود، بهگونهای که پژوهشهای دانشگاهی علاوه بر تولید علم منجر به تولید ثروت نیز بشود. فضای موجود در بازار کشور بهصورت عام و در بازار علم بهصورت خاص، مشوق فعالیتهایی است که در کوتاهمدتتر بازگشت اقتصادی یا رتبهای را ایجاد میکنند. این در حالی است که دانشگاههای برتر عموماً باید به فعالیتهای علمی روزآمد و آیندهنگری بپردازند که بازگشت اقتصادی و رتبهای طولانیتری دارند.
2-1- مدل پیمانکاری و مشکل سازگاری با سازوکارهای دانشگاهی
اکثر فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی که به واسطه صنعت تامین مالی شده یا از سوی مراکز حمایتی حمایت میشوند در قالب پایاننامههای تحصیلات تکمیلی انجام نمیشود. زیرا معطوف به حل مسائلی هستند که کمتر منجر به خروجیهای علمی روزآمد در کنار دستاوردهای فنی میشوند و این در حالی است که اکثر فعالیتهای دانشگاههای برتر باید به دو هدف «تولید علم و ثروت ملی» برسند. از اینرو ما در دانشگاههای برتر با دانشجویان چندشغله مواجهیم. به عبارت دیگر دانشجو به انجام پایاننامه مشغول است و همزمان در پروژههای مورد حمایت فعالیت میکند یا در شرایطی مشغول به کار در خارج از دانشگاه برای تامین هزینههای اولیه زندگی دانشجویی است.
این امر موجب میشود که تمرکز دانشجوی برتر کشور بین چندین کار پخش شده و اثربخشی لازم را نداشته باشد. در ضمن، در مدلهای فعلی همکاری دانشگاه و صنعت، عموماً آینده مالی برای دانشجو، استاد و دانشگاه در نظر گرفته نشده و تیمهای دانشگاهی اکثراً در نقش « پیمانکار»، اما پیمانکاری بدون زیرساخت لازم برای انباشت تجربه به دلیل سیالیت طبیعی در نیروی دانشجویی، عمل میکنند. و این امر خود هزینه انجام پژوهشهای دانشگاهی را افزایش میدهد؛ زیرا انتظار افراد فعال در پروژه آن است که در حین انجام پروژه درآمد مناسبی را به دلیل نداشتن آیندهای مالی در آن کسب کنند. مشکل دیگری که در مدل «پیمانکاری» ظهور میکند تضعیف تعامل دوستانه استاد-دانشجو و دانشکده است؛ زیرا دانشجو بیشتر متمایل به انجام تحقیقات پایاننامه خود است اما استاد مربوطه به دلیل تعهدات ایجادشده علاقهمند است که دانشجو برای انجام قراردادهای حمایتی فعالیت کند. این موجب تضاد منافع شده و تضعیف روابط به همراه کاهش کیفیت انجام پروژهها و پایاننامهها را به دنبال دارد. همچنین، مکانیسمهای دانشگاهی بعضاً در تقابل با انجام پروژههای مورد حمایت در قالب پیمانکاری قرار میگیرد و سردرگمی در رفتار، مدیریت و اخلاق علمی و حرفهای را موجب میشود. در مدل پیشنهادی سعی شده است این مسائل حل شود.
2-2- مدل تکنیکمحور و ارتباط با پژوهشهای عمیق
در فضای موجود، متاسفانه فرض اکثر دانشجویان آن است که امکان رسیدن به درآمد پایدار از طریق استفاده از نتایج پایاننامه وجود ندارد. از اینرو با توجه به فرصت مناسبی که برای حمایت از نوآوری و شرکتهای دانشبنیان در کشور بهوجود آمده است، دانشجویان بعضاً و راساً به دنبال ایجاد محصولاتی هستند که با استفاده از آنها بتوانند شرکت دانشبنیان ایجاد کنند. از اینرو اینگونه محصولات عمدتاً مبتنی بر تحقیقات اصیل نیست و از اینرو به واقع الزاماً « دانشبنیان» نیستند؛ بلکه بیشتر «تکنیکبنیان» هستند و از اینرو بهراحتی نمیتوانند بهصورت پایدار پاسخگوی بازار بوده و با رقبا به رقابت بپردازند. از سوی دیگر، دانشجویان عمدتاً در امور اقتصادی و اداره شرکت تبحر و شاید زمینه لازم را ندارند و از اینرو امکان شکست آنان پایین نیست.
3- فرصت تلاقی سه نیاز کلیدی
مشکلات معیشتی دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی، خصوصاً دکترا به دلیل سن و انتظار خانواده و جامعه از آنان، باعث میشود که به دنبال کسب درآمد در حین تحصیل باشند. از سوی دیگر با توجه به تعدد مراکز علمی فعال در تحصیلات تکمیلی، نسبت تقاضا برای جذب هیات علمی به تعداد فارغالتحصیلان دکترا کاهش یافته است. همچنین سیاستهای کشور برای توسعه اقتصاد دانشبنیان خوشبختانه منجر به آن شده است که دانشجویان نسبت به امکان ایجاد کسبوکار دانشبنیان بر اساس پژوهشهای خود حساس شوند. از سوی دیگر استانداردهای صحیح دانشگاههای برتر، اخذ دکترا را مشروط به تولید علم در سطح بینالمللی میکند. تلاقی این سه امر فرصت مناسبی برای توسعه پایاننامههایی است که در لبههای علم و فناوری بوده و پتانسیل تولید ثروت را دارند.
4- دانشکده سرمایهگذار
در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران بهصورت متوسط سالانه ظرفیت 000,944,1 = 140×5 /1×12×200+200×3×12×200 نفرساعت تحقیق دانشجویی در تحصیلات تکمیلی وجود دارد. این ظرفیت به دلیل مشکلات ذکرشده در کشور و مشابه دیگر دانشگاههای ایران، در حد انتظار مورد استفاده قرار نگرفته و با توجه به پراکندگی موضوعات تحقیق و عدم تمرکز مناسب، اثرگذاری مورد انتظار در توسعه خطوط پژوهشی پایدار و تولید ثروت را ایجاد نکرده است. از سوی دیگر، درآمد متوسط دانشکده از محل قراردادهای حمایتی و صنعتی منحصر به بالاسری و حدود پنج درصد از مبلغ کل قراردادهاست که این مبلغ بسیار کمتر از هزینههای انجامشده از سوی دانشکده برای انجام پروژههاست. از اینرو، مدل پیمانکاری از لحاظ علمی و مالی برای دانشگاه زیانده است. در مدل دانشکده سرمایهگذار، دانشکده خود برای افزایش اثربخشی پایاننامهها در اقتصاد کشور، هم زمان با افزایش عمق و کیفیت تولید علم، ایجاد تخصص ماندگار در دانشکده و همچنین بازگشت اقتصادی، سرمایهگذاری میکند. مفهوم این سرمایهگذاری آن است که دانشکده با ابزارهای حمایتی و تشویقی، موضوعات پایاننامهها را به سمت مسیرهایی که منجر به «تولید همزمان علم و گردش اقتصادیِ دانشبنیان» شود هدایت میکند. شکل 1 مدل مفهومی ارتباط دانشکده سرمایهگذار با بازیگران برای تعریف پایاننامهها را نشان میدهد.
دانشکده از محل بودجههای خود و حمایتهای ملی، در کنار حمایتهای بخش خصوصی و نیمهدولتی، از دانشجویان تحصیلات تکمیلی برای انجام اینگونه پایاننامهها در قالب پرداخت پژوهانه حمایت میکند. به عبارت دیگر آورده دانشکده در این سرمایهگذاری تخصص اعضای هیات علمی، دانشجوی پرانرژی و توانمند، فرصت تعریف پایاننامه و انجام آن در ساختار و با مدیریت علمی دانشگاه و زیرساخت دانشکده است. شکل 2 مدل مفهومی سرمایهگذاری و آورده بازیگران را نشان میدهد.
مفاهیم استفادهشده در این مدل به شرح زیر است:
دانشکده سرمایهگذار: به دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران اطلاق میشود. این دانشکده پایاننامههای ارشد، دکترا و پروژههای کارشناسی خود را به همراه دانش و تجربه استادان، نیروی دانشجویی و زیرساخت خود را برای تولید علم و ثروت دانشبنیان سرمایهگذاری میکند.
خوشه پایاننامه: به دستهای منسجم از پایاننامههای تحصیلات تکمیلی و پروژههای کارشناسی اطلاق میشود که رسیدن به یک هدف مشترک علمی و اقتصاد دانشبنیان را هدف قرار داده است.
تیم دانشجویی و استادان راهنما: به مجموعه دانشجویان و استادان راهنما و مشاور خوشه یک پایاننامه اطلاق میشود.
سرمایهگذار: به یک شرکت خصوصی یا نیمهدولتی اطلاق میشود که برای دستیابی به نتایج اقتصادی یک خوشه پایاننامه از انجام آنها در دانشکده حمایت مالی کرده و در نتایج آن شریک میشود.
ساختار مشارکتی: به یک ساختار اقتصادی که با مشارکت سرمایهگذار، دانشجویان، استادان و دانشکده و با هدف ایجاد بهره اقتصادی از فناوریها، محصولات و مالکیتهای معنوی حاصل از یک خوشه پایاننامه تشکیل شده اطلاق میشود. این ساختار مالکیت اقتصادی فناوریها و محصولات حاصل از خوشه پایاننامهها را دارد.
مرکز نوآوری دانشکده: این مرکز در دانشکده ایجاد شده و وظیفه آن ایجاد زیرساخت برای حمایتهای لازم از تیمهای تشکیلیافته در یک خوشه پایاننامه در بازه زمانی مابین دستیابی به نتایج در آزمایشگاههای دانشکده و تشکیل ساختار مشارکتی و ورود به پارک علم و فناوری است.
سرمایهگذار ریسکپذیر: به سرمایهگذاری اطلاق میشود که در مراحل اولیه تشکیل ساختار مشارکتی، در آن سرمایهگذاری کند.
4-1- حوزههای سرمایهگذاری
در این مدل، دانشکده در حوزههایی سرمایهگذاری میکند که در آنها علم و فناوری روزِ تولیدشده در دستههای منسجم پایاننامهها، در کنار حفظ استانداردهای علمی دانشگاه، در بازارهای قابل دسترسی قابل عرضه و فروش باشند. تضمین اولیه برای این امر، وجود حداقل یک مشتری از بخش خصوصی یا نیمهدولتی در این حوزههاست که با دانشکده در سرمایهگذاری مشارکت کند و همچنین نهادهای حمایتی از انجام پایاننامههای مربوطه در دانشکده حمایت کنند. ویژگی این حوزهها آن است که ورود به آنها نیازمند تسلط به دانش روز و ادامه حیات در آن مستلزم تولید دانش و فناوریهای بنیادی است، امری که وظیفه و طبیعت ماموریت دانشگاههای برتر است.
4-2- مدل سرمایهگذاری و مشارکت
در دانشکده سرمایهگذار، تامین مالی پژوهانه دانشجویان مربوطه مشترکاً از سوی دانشکده، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و مجموعه سرمایهگذار خارج از دانشکده انجام میشود (شکل 2). هزینههای لوازم مصرفی و ایجاد زیرساخت جدید از محل حمایتهای معاونت تامین میشود. دانشکده سود اصلی خود را در خروجی علمی و اقتصادی حاصل از نتایج پایاننامهها میبیند. در این مشارکت، سهمها از نتیجه اقتصادی پروژهها به ترتیب متعلق به مشارکتکننده، تیم دانشجویان، استادان و دانشکده خواهد بود.
مشروط کردن وجود مشارکتکننده بخش خصوصی یا نیمهدولتی با هدف ایجاد امکانات حداقلی برای ورود به بازار و همچنین دریافت هدایتهای فنی و اقتصادی از طرف این مشارکتکنندگان برای تیم دانشگاهی است. حضور معاونت علمی و فناوری در این پروسه با هدف همراستا کردن زمینههای فعالیت دانشکده با اولویتهای ملی و همچنین افزایش امکان استفاده از حمایتها و امکانات ایجادشده در سطح کشور است.
4-3- مراحل انجام پروژه و ورود به بازار
در این مدل خوشههایی از پروژههای دکترا، ارشد و کارشناسی تعریف میشود. هر دسته رسیدن به هدف توافقشده با مشارکتکننده و معاونت را دنبال میکند. روند زمانی این پروسه در شکل 3 نشان داده شده است.
پروژههای تعریفشده در آزمایشگاههای پژوهشی دانشکده و بر اساس قواعد مدیریت دانشگاه و در سقف بازههای زمانی مصوب، اجرا میشود. پروژههای موفق، در فاز بعدی وارد چرخه تکمیلی میشوند. در این چرخه، برای افزایش استقبال استادان و دانشجویان از این مدل و پایدارسازی و استمرار این حرکت، به همراه کاهش ریسک برای مشارکتکننده بخش خصوصی و نیمهدولتی، ابتدا تیم دانشجویی وارد مرکز کارآفرینی در داخل دانشکده شده (در حال تاسیس) و سپس در قالب شرکت مشارکتی مابین مشارکتکنندگان-سرمایهگذار خارج دانشگاه، دانشجویان، استادان و دانشکده- فعالیت ادامه مییابد یا نتیجه نهایی قیمتگذاریشده در بازار علم و فناوری، با اولویت خرید از سوی مشارکتکننده، به فروش میرسد. شرکتهای تشکیلشده از اولویت برای ورود به پارک علمی و فناوری دانشگاه تهران برخوردار خواهند بود.
ویژگیهای اصلی مدل
مدل دانشکده سرمایهگذار برای گروهها و نهادهای درگیر منافعی را ایجاد میکند. اهم این منافع به شرح زیر است:
- مشکلات معیشتی دانشجو کاهش مییابد.
- دانشجو با دریافت پژوهانهای معقول، زمان مناسبی را به پژوهش اختصاص میدهد و از اینرو موفقیت علمی بیشتری برای دانشجو، دانشکده و کشور بهوجود میآید.
- آینده مالی برای دانشجو، استاد و دانشکده، مشروط به انجام پژوهش هدفمند و مناسب، بهوجود میآید.
- چون دانشجویان بیشترین تغییر در سیاستها را معطوف به اهداف و منافع خود میبینند، این قشر خود بهعنوان نیرویی عظیم و خلاق بهصورت گسترده سعی در استفاده از آن خواهند داشت. به عبارت دیگر زمین بازی دانشجویی نیز خواهد بود.
- دانشکده منابع مالی پایدار مبتنی برای فعالیت علمی خود را در میانمدت و درازمدت، مشروط به مدیریت فعال طراحی و اجرای پایاننامهها مییابد.
- پایاننامهها در راستای تولید همزمان علم و کمک به اقتصاد دانشبنیان قرار میگیرند.
- مکانیسم همکاری دانشگاه با اقتصاد کشور همراستا با روالهای استاندارد در دانشگاههاست و از اینرو سازگار با طبیعت فعالیتهای دانشگاهی است.
- مکانیسمهای دانشگاهی، به دلیل انجام پروژهها در قالب مجموعههایی از پایاننامهها، در خدمت این مدل و تولید علم و فناوری معطوف به اقتصاد دانشبنیان قرار میگیرد و در ضمن انسجام و تمرکز در موضوعات پایاننامهها را برای دانشکده بهوجود میآورد.
- حمایت هدفمند در این مدل باعث شکلگیری خطوط تحقیقاتی و همچنین آموزشی، در حوزههای مورد حمایت و از اینرو موجب تخصصیتر شدن دانشکده خواهد شد.
- وجود مرکز کارآفرینی در دانشکده زمینه بروز شوق در دانشجویان و ایجاد حرکت در سطح دانشجویی را فراهم میکند.
- معاونت علمی و فناوری یک مدل جدید و یکپارچه برای رسیدن با اهداف متعدد خود مییابد.
- بخش خصوصی و نیمهدولتی با سرمایهگذاری محدود علاقهمند به ریسک و خلق ثروت در حوزههای نوین میشود.
- شرکتهای شکلیافته پس از خروج از مرکز کارآفرینی دانشکده، مشروط به کسب امتیازات لازم، مستقیماً وارد پارک علم و فناوری دانشگاه شده و از تسهیلات آن پارک و معاونت بهرهمند خواهند شد. سرمایهگذاری مشترک و مانیتور کردن فعالیتهای تیمهای پژوهشی در قالب پایاننامهها، به همراه استفاده مستمر از بازخوردهای مشارکتکننده و تیمهای تخصصی معاونت، ریسک سرمایهگذاری و همچنین نیاز به بررسیهای مجدد و ریسک در ورود شرکتها به پارک علم و فناوری و حمایت از آنها را کاهش میدهد.
پختگی و توانمندیهای دانشجویان دکترا در تحقیق و پایداری آنان برای حضور در کشور، علاقه دانشجویان ارشد به رشد سریع در حوزههای نو و خلاقیت و انرژی دانشجویان کارشناسی در کنار هم قرار میگیرد و یک حرکت هماهنگ و همساز در سطوح تحصیلات تکمیلی و کارشناسی شکل میگیرد.
مزیتهای دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه تهران برای اجرای مدل دانشکده سرمایهگذار
دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر در سه حوزه برق، کامپیوتر و مهندسی پزشکی فعالیت میکند و از اینرو امکان کار بینرشتهای بهخوبی در آن فراهم است. در حال حاضر نیز تحقیقات زیادی در حوزههای بینرشتهای، از جمله دادههای عظیم، یادگیری ماشین، شناختی، نانو و بیوالکترونیک و...، در این دانشکده انجام میشود. همچنین شکلگیری همکاری با مراکز علمی پیشرو در حوزههای بایو، پزشکی و علوم انسانی و محوریت مهندسی برق و کامپیوتر برای توسعه فناوریهای نوین میانرشتهای امکان حضور در بازارهای فناوری متنوعی را برای دانشکده بهوجود آورده است. اکثر حوزههای دانشبنیان جدید که در آنها تولید دانش و ثروت بهشدت به یکدیگر وابسته است نیز بینرشتهای بوده و در این حوزهها قرار دارند. در این حوزهها برای حضور در بازار رقابتی، نیاز به تولید مداوم علم و فناوری مبتنی بر تحقیقات اصیل و خلاق است. این تولید صرفاً در دانشگاههای برتر ممکن است و از اینرو برای پایلوت کردن این مدل جدید، حضور و محوریت دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر لازم است. بهعلاوه، اکثر برترینهای کشور در حوزه مهندسی در این رشتهها تحصیل کرده و از اینرو بهرهمندی از توانمندیهای آنان پشتیبان این مدل است. این دانشکده به دلیل حضور در یک دانشگاه جامع مزیت بسیار بالاتری در این حوزهها نسبت به دیگر دانشکدههای مشابه خود در کشور دارد. برخورداری از رتبه یک در حوزههای بینرشتهای در کشور نشانگر وجود توانمندی اثباتشده برای پژوهش در این دانشکده است و از اینرو لازم است این بعد جدید به دانشگاه اضافه شود.
جمعبندی
امروزه نیازهای ملی و بینالمللی انتظار از دانشگاهها را تغییر داده است و جوامع از دانشگاهها میخواهند که مسوولیت اجتماعی و اقتصادی مستقیمتری در قبال جامعه و فارغالتحصیلان خود داشته باشند. یکی از ابعاد این امر، ایجاد فضا و محیط کارآفرینی در دانشگاه است و یکی از نمودهای بارز این موضوع، توسعه دانش و فناوریهای معطوف به اقتصاد دانشبنیان در بطن و در اکوسیستم دانشگاه است. توسعه علم و فناوری در مرزهای دانش و فناوری در قالب رسالهها و پایاننامهها ماموریت ذاتی دانشگاههاست، لیکن دانشگاهها توان مالی و دیگر الزامات کلیدی لازم ثروتآفرینی از این سرمایه عظیم را در اختیار ندارند. سابقه گسترده دنیا و تجربه محدود کشور نشان داده است قوت گرفتن بخش خصوصی در اقتصاد دانشبنیان مسیر صحیح برای ایجاد بهره اقتصادی از دانش و فناوری است. در مدل «دانشکده سرمایهگذار»، پایاننامهها در لبههای علم و فناوری در استاندارد دانشگاه تهران و معطوف به نیازهای فناورانه بخش خصوصی تعریف و اجرا میشود. در این چارچوب، دانشکده و شرکتهای خصوصی بهصورت مشترک برای تولید ثروت دانشبنیان و بهصورت تدریجی سرمایهگذاری میکنند. در این مدل، نیروی انسانی خلاق، زیرساخت دانشگاهی و تعریف پایاننامهها همراستا با نیازهای فناوری و علمی بخش خصوصی، در عین رعایت استانداردهای دانشگاهی در مرزهای دانش و فناوری، سرمایه دانشگاه بوده و تامین هزینه دانشجو در قالب پژوهانه و دانش بازار از آوردههای بخش خصوصی است. به ازای این همکاری، بخش خصوصی، دانشجو، استاد و دانشکده در دستاوردهای اقتصادی این سرمایهگذاری مشترک شریک خواهند بود. حداقلی بودن هزینه همکاری ریسک بخش خصوصی در طول اجرای پروژه را حداقل کرده و شراکت در آینده اقتصادی پروژه و اتکا به حضور شریک خصوصی در بازار نیز امید به آینده و تلاش برای به نتیجه رساندن دستاوردها را در تیم دانشگاه افزایش میدهد. همکاری در قالب پایاننامهها و رسالهها همخوانی با اکوسیستم دانشگاهی را حداکثر کرده و تامین زندگی حداقلی دانشجویان را به دنبال دارد. این ویژگیها ریسک پژوهش و توسعه فناوری را به حداقل در استاندارد دانشگاهی میرساند.
احساس نیاز به دانش و فناوری روز و اختصاصی در داخل شرکتهای خصوصی از الزامات همکاری در مدل دانشکده سرمایهگذار است. خبر خوب آن است که تعداد شرکتها با این ویژگی بهسرعت در کشور رو به افزایش است.