شناسه خبر : 37935 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در کشاکش هویت

تحلیل زمینه‌های تعامل و تقابل در سیاست خارجی و مساله استقلال در گفت‌وگو با احمد نقیب‌زاده

در کشاکش هویت

نیم‌نگاهش به تاریخ در تحلیل مسائل، روندها و رویدادهای سیاسی موجب می‌شود که این تحلیل‌ها از جامعیتی خاص و عمقی قابل تامل، بهره‌مند شود. از همین روی نیز در باب مساله استقلال و جایگزین شدن «تعارض» به جای «تعامل» در روند حکمرانی در عرصه سیاست خارجی کشور که پیشینه چنددهه‌ای ایران در آن نقشی آشکار و برجسته داشته است نمی‌توان از نقش تاریخ غافل ماند. احمد نقیب‌زاده استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه تهران در این گفت‌وگو نقش نیروهای سیاسی داخلی و همچنین عوامل خارجی را در انزوای ایران موثر می‌داند. او همچنین تاکید دارد که جامعه ایران تحول پیدا کرده است اما ساختار حکمرانی، به قدر کافی دچار تحول نشده است و به همین دلیل بین جامعه و سیستم سیاسی نیز تعارض پدیدار شده است و تنها با پذیرش این تحولات است که حاکمیت می‌تواند همگام با تحول در جامعه، به مسیر خود ادامه دهد.

♦♦♦

  مسعود نیلی، یکی از اقتصاددانان بنام کشور، اخیراً گفته است: «وضع موجود اقتصاد ایران بیش از هر چیز مدیون دو راهبرد غلط است؛ اول اینکه استقلال کشور را معادل تعارض با نظام بین‌المللی تعریف کرده‌ایم و دیگر اینکه عدالت را معادل مصرف ارزان دولتی دانسته‌ایم.» به نظر شما، در سیاست خارجی ایران «تعارض» و «تقابل» با جهان چگونه پدیدار شد و به چه شکل، جای «تعامل» را گرفت؟

این رشته در کشور ما سر دراز دارد و اگر به‌طور خلاصه بخواهیم به آن بپردازیم باید گفت که گفتمان حاکم بر جمهوری اسلامی چه از نظر اقتصادی و چه از منظر سیاسی و روابط بین‌الملل، در بحبوحه جنگ سرد شکل گرفته است. عبارات و رویکردهای متاثر از این نگاه، برخاسته از ادبیات جنگ سرد، مبارزه با امپریالیسم و استکبار، دخالت بیگانگان و... است. علاوه بر آن، دخالت بیگانگان به خودی خود رشته درازی در کشور ما دارد که از قرن 19 شروع شده و از قضا یکی از مبارزان علیه این مداخلات هم روحانیت شیعه بوده است که با آن به مخالفت برخاسته و به‌طور جد نیز از تمامیت ارضی کشور و حاکمیت ملی دفاع می‌کرده است. این مساله رفته‌رفته در درون روحانیت به ادبیاتی تبدیل شد که وقتی روحانیت شیعه قدرت را در ایران در دست گرفت، این دو عامل یعنی تاریخ ایران و ادبیات جنگ سرد دست‌به‌دست یکدیگر دادند و یک نگاه بیگانه‌ستیزانه بر روابط کشور حاکم شد.

این مساله در حوزه اقتصاد به شکلی عمل کرد که کشور به سمت خودکفایی سوق پیدا کند. به شکلی که تاکید می‌شد همه چیز باید در داخل تولید شود چراکه بیگانگان ممکن است کالاهای موردنیاز ما را به ما ندهند یا به هر دلیلی ممکن است ارتباطشان را با ایران قطع کنند. پس از اتمام جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دنیا وارد مرحله جدیدی شد. این مرحله فقط مصادف با فروپاشی شوروی نبود و با تحول‌های مهمی در دو حوزه «ذهنی» و «عینی» نیز همراه شد. در حوزه ذهنی، در حقیقت دوره پسامدرن، بسیاری از مفاهیم اصل مدرنیته زیر سوال رفت و این تحولات، تاثیرات خاص خود را در حوزه‌های مختلف از جمله در نظریه‌پردازی، نوع نگاهی که به ارزش‌ها وجود دارد و... گذاشت. در حوزه عینی نیز «جهانی شدن» مدنظر است. بر اساس این امر، مرزها سست شد و مرزهای ملی به معنای پیشین آن دیگر از بین رفت و استقلال نیز به آن شکل، دیگر نمی‌توانست وجود داشته باشد و هر کشور یا هر نظام سیاسی که آمادگی داشت تا وارد این حوزه شود، استفاده‌های خاص خود را از این تحولات می‌برد و کشورها و جوامعی که آمادگی مواجهه با این تحولات را نداشتند و می‌خواستند درها را به روی جهانی شدن ببندند، و در برابر آن موضع بگیرند، عملاً به کاری عبث و بیهوده روی آوردند. اگرچه جهانی شدن نیز دو وجه داشت؛ یکی از آنها «جهانی کردن» بود و دیگری «جهانی شدن». کسی نمی‌توانست جلوی جهانی شدن را بگیرد. جهانی کردن اما متفاوت بود و این مفهوم به این معنی است که قدرت‌های فعال قصد داشتند برآیندهای جهانی شدن را به نفع خودشان هدایت کنند. اگرچه این امکان وجود داشت که با این روند به رویارویی پرداخت اما در اصل قضیه، چنین چیزی امکان‌پذیر نبود. در نهایت روندها به این شکل پیش رفت که نگاه شکل‌گرفته در برهه‌های آغازین انقلاب اسلامی به روند خود ادامه داد و تحولات جهانی نیز ما را مجبور کرد تا گفتمان اولیه خود را نادیده بگیریم و به عملگرایی روی بیاوریم. این مساله موجب ایجاد تعارضاتی بین عمل و ذهن ما شد؛ یعنی بین گفتمان ما و آنچه انجام می‌دادیم اختلاف به وجود آمد و این تعارضات آثار نامناسبی را برجای گذاشته و کماکان می‌گذارد.

در مورد نکته دوم، حل مساله عدالت اجتماعی توسط دولت نیز به بدترین شکل و وضعیت خود در ایران تعریف شده است. دولت به جای اینکه هدایتگر جریان‌های اقتصادی باشد و توپ را در زمین جامعه مدنی بیندازد تا جامعه به خودی خود فعال شود و از طریق فرمول‌های اقتصادی، «عدالت‌خواهی» پیگیری شود، برعکس تمام کارها را در دست خود گرفته است. این مساله ناشی از نوعی نگاه امنیتی بوده که از گذشته‌های دور بر ذهنیت ما ایرانیان تاثیر گذاشته است به این صورت که هیچ چیز نباید از نگاه دولت پنهان بماند و همه چیز باید در دست دولت قرار بگیرد. شاه نیز همین سیاست را به شدیدترین شکل ممکن ادامه داد و آن را بر کشور اعمال کرد و همین روند در حال حاضر نیز بر اداره کشور حکمفرماست. نمونه عالی این روند در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بروز پیدا کرد و تقویت شد، به صورتی که رئیس دولت، چک‌پول در داخل جیب خود می‌گذاشت و در هر مکانی که حاضر می‌شد و کسی ابراز گرفتاری می‌کرد، چک‌ها را به مردم اعطا می‌کرد. این رویکرد را حتی نمی‌توان در رفتار کدخدای یک ده یافت چه رسد به اینکه یک جامعه 80میلیونی را به این شکل اداره کرد. شاید بتوان به هزار نفر چک‌پول داد اما باقی مردم را چگونه باید مدیریت کرد؟ در این دوره، ضربه‌های نهایی به اقتصاد ایران وارد شد و در بسیاری از حوزه‌ها که دولت موظف به «نظارت» بود، این کار صورت نگرفت و در بسیاری دیگر از حوزه‌ها که می‌بایست کارها از دست دولت خارج و به جامعه مدنی سپرده شود، این اتفاق رخ نداد. نتیجه این روش آن است که دولت بار سنگینی بر دوش می‌کشد و همه معضلات را می‌خواهد خودش حل کند و از سوی دیگر جامعه نیز عادت کرده است که دست خود را در برابر دولت دراز کند و این مساله، جزئی از فرهنگ سیاسی ایران شده است. کشورهای دیگری که رویه‌ای مشابه را در پیش گرفتند نیز زیان‌های بسیاری متحمل شده‌اند. در کشور ما نیز مردم تصور می‌کنند همه کارها را باید دولت انجام دهد و دولت نیز تصور می‌کند که باید در تمام امور دخالت کند که این مسائل پیامدهای سیاسی، امنیتی و اجتماعی خاص خود را به همراه دارد. امروزه همه اذعان دارند که دولت باید کوچک و کارآمد باشد و توان خود را در هدایت و نظارت صرف کند در غیر این صورت اگر بخواهد باقی مسائل را در دست بگیرد، مفاسدی غیرقابل حل به دنبال خواهد داشت.

  در بازگشت به سوال پیشین، روندی که از ابتدای انقلاب اسلامی پی گرفته شد و «تعامل» جای خود را به «تعارض» داد بر اثر چه عواملی رخ داد و آیا تضاد منافع گروه‌های دخیل، ایزوله کردن کشور را موجب شد یا تحولات سیاسی (همراه با درک تاریخی) که به آن اشاره کردید موجب غلبه چنین روندی شد؟

عوامل متعددی در این مساله دخیل بوده‌اند و عوامل خارجی از جمله خود آمریکا نیز در این مورد موثر بوده است. پس از رخ دادن انقلاب اسلامی، سرمایه‌داری جهانی نیز ترجیح می‌داد که اسلام‌گرایان در خاورمیانه قدرت را در دست بگیرند و در برابر کمونیست‌ها بایستند و تلاش شود که سیطره شوروی (به ویژه بر ایران) اعمال نشود. تصور می‌شد که در کنار این مساله، فحاشی کردن به آمریکا و ابراز ضدیت با این کشور نیز وجود داشته باشد که شعارهای چپ‌گرایانه از آن گرفته شود و چپ را کمی خلع سلاح کنند. از طرف دیگر، عده‌ای فکر می‌کردند که همه رژیم‌ها دست‌نشانده بوده‌اند و باید با عامل اصلی سلطه و دولت‌های گذشته مبارزه شود. بر همین اساس مبارزه با حکومت پهلوی، مبارزه با آمریکا تلقی می‌شد. حتی مساله گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران نیز مساله‌ای بود که برخی حرف و حدیث‌ها را با خود به همراه داشت. در همان زمان، شاه که از کشور خارج شده بود پس از این اتفاق اعلام کرد که مساله تسخیر سفارت با نفوذ آمریکایی‌ها صورت گرفته تا آمریکا بدهی‌های ایران را نپردازد و از قضا آمریکایی‌ها و حتی شخص کارتر نیز در پی این بودند که دارایی‌های ایران را بلوکه کنند. این اتفاق نیز گفتمان چپ مارکسیستی را تقویت کرد که وارد معرکه شوند تا علیه آمریکا موضع بگیرند چراکه چنین مساله‌ای را به نفع شوروی تلقی می‌کردند. اگرچه چپ‌ها قلع‌و‌قمع شده بودند اما مارکسیسم فرهنگی کماکان وجود داشت. آمریکایی‌ها نیز از این موقعیت استفاده کردند و این رخدادها مسیر حرکت کشور را تغییر داد. پس از آن نیز آمریکایی‌ها کشورهای منطقه را از ایران ترساندند و سلاح‌های بسیاری به آنها فروختند و منافع قابل توجهی را به جیب زدند.

  آیا روند تحولات چه در عرصه داخلی و چه در نظام بین‌الملل امکان ادامه این روند تقابلی را به ایران می‌دهد؟

اگر ما این روند را به همین شکل ادامه دهیم، توسعه کشور معطل خواهد ماند و کشور به شکلی روزافزون منزوی‌تر خواهد شد که این مسائل هزینه‌های بسیاری برای کشور در پی خواهد داشت. این روند، بازخوردهای جدی همچون ایجاد نارضایتی‌های عمیق در درون کشور در پی خواهد داشت. اعمال تحریم‌ها مساله‌ای نیست که بتوان به آن بی‌توجهی کرد بلکه همه این فشارها موجب افزایش نارضایتی‌ها و شیوع اعتراضات می‌شود. در مسیر توسعه کشور، اگر درها را به روی جهان ببندیم و به بهانه مبارزه با جامعه جهانی خود را از موهبت‌های این ارتباطات محروم کنیم، دستاورد خاصی حاصل نخواهد شد کمااینکه حتی نمی‌توان یک کشور را در جهان یافت که با تکیه بر چنین روندی، به موفقیت دست یافته باشد. اگر حتی بخواهید چین را به عنوان الگو در نظر بگیرید، حتی این کشور نیز از کمک‌های شوروی به خوبی استفاده کرد و زیربنای صنعتی مطلوب خود را ایجاد کرد اما دریافت که بدون باز کردن درهای خود به روی جهان نمی‌تواند به مدل مطلوب برسد. چین پس از این روند، در هیچ مساله بین‌المللی خاصی هم دخالت نکرد تا زمانی که توانست جای پای خود را در عرصه بین‌الملل استحکام ببخشد. چینی‌ها خیلی زود دریافتند که سرنوشت شوروی در انتظار آنها نیز خواهد بود. بر همین اساس، آنها سیستم اقتصادی خود را دگرگون کردند و از سیستم اجتماعی کمونیستی استفاده کردند، هزینه‌ها را به شدت کاهش دادند و با ثروت‌اندوزی زیاد و تعامل قدرتمند با کشورهای خارجی، تکنولوژی مورد نیاز خود را پیشرفته کردند و در عرض 30 سال، کشور خود را به یک ابرقدرت غیرقابل انکار تبدیل کردند. حالا اینکه ایران در این میان به دنبال چه چیزی می‌گردد را مقامات کشور باید بسنجند و به آن پاسخ دهند. در درون کشور، گروه‌هایی وجود دارند که به هیچ وجه علاقه‌ای به پیشرفت ندارند و من در صحبت با نمایندگان این طیف‌ها بارها شنیده‌ام که آنها اصرار دارند که «ما نمی‌خواهیم شبیه کشوری مثل ژاپن بشویم یا عده‌ای در کشور فقیر باشند و عده‌ای دیگر ثروتمند» که در جواب آنها گفتم با وضعیت کنونی کشور، تعداد فقرای بسیار بیشتری در ایران خواهیم داشت اما با امکان پیشرفت می‌توان فقر را به خوبی از بین برد. بنابراین، دیدگاه ضدتوسعه، در کشور کماکان پایگاه خاص خود را دارد. گروه‌هایی که در شرایط سنتی و خاص، قدرت را قبضه کرده‌اند، نگران تحولات اجتماعی هستند اما نمی‌دانند که هیچ‌کس یارای جلوگیری از وقوع این تحولات را نخواهد داشت. همان‌طور که هیچ سدی نمی‌تواند در برابر یک سیل عظیم پایدار بماند. تحولات اجتماعی ممکن است به درازا بکشد اما در نهایت، کار خود را با شدت انجام خواهد داد. جامعه ایران تحول پیدا کرده است اما ساختار حکمرانی، به قدر کافی خودش دچار تحول نشده است و به همین دلیل بین جامعه و سیستم سیاسی نیز تعارض پدیدار شده است. فقط و فقط با پذیرش این تحولات است که حاکمیت می‌تواند همگام با تحول در جامعه، به مسیر خود ادامه دهد و سالیان درازی حکومت کند اما در غیر این صورت باید منتظر انفجار ماند که چنین مساله‌ای مغایر با منافع ملی، نظام سیاسی و کشور خواهد بود.

  با افزودن پیشینه تاریخی و مرور تجارب اجتماعی-سیاسی جامعه و ساختارهای حکمرانی در ایران، به نظر شما، آیا ظرفیت سیاسی و اجتماعی برای اصلاح این دو خطای راهبردی مورد اشاره وجود دارد؟

جامعه کاملاً این آمادگی را دارد چراکه نسبت به گذشته بسیار باز شده و بینش پیدا کرده است اما سیستم سیاسی ظاهراً این آمادگی را ندارد زیرا وجود یک اقلیت محض اما پرقدرت، مانع از پذیرش این تحولات می‌شود. این فقط معارضان داخلی نیستند که شاید مانع این اصلاحات شوند بلکه دشمنان خارجی همچون ترکیه، عربستان سعودی، اسرائیل و حتی رقبای منطقه‌ای مانند روسیه نیز مانع از این می‌شوند که ایران روابط خود با دنیا را عادی کند. این کشورها از وضعیت کنونی ایران سود فراوان می‌برند. ترکیه در زمان شاه حسرت این را داشت که به ایران شبیه شود اما پس از انقلاب و اعمال تحریم‌های شدید علیه ما، ترک‌ها از کفن‌فروشی آغاز کردند و با فعالیت‌های گوناگون کشور خود را ساختند و حالا نمی‌خواهند مزیت ضعیف شدن ایران را از دست بدهند. عربستان سعودی نیز نفوذ و قدرت خود در منطقه را به شدت افزایش داده است و اسرائیل نیز کمال بهره‌برداری را از این وضعیت برده و تمام کشورهای منطقه را با خود همسو کرده است. با این حال هنوز مشخص نیست که آمریکا دقیقاً چه نظری در این مورد دارد چراکه این مساله، موضوع مهم و تاثیرگذاری است که این کشور بخواهد یا نخواهد که همچنان به منطقه اسلحه بفروشد و ابزارهای لازم را دارد که این فرآیند (بازگشت ایران به عرصه بین‌الملل) را به تاخیر بیندازد.

  استقلال کشورها اساساً چگونه تعریف می‌شود و پیوند آن با سیاست داخلی به چه شکل است؟ آیا مفهوم امروزی استقلال با توجه به اقتضائات دنیای امروز، با مفاهیم تاریخی و کلاسیک آن در تضاد است یا صرفاً مصداق‌های این مفهوم دچار دگرگونی شده است؟

در واقع هر دو، یعنی هم مصداق‌ها و هم مفاهیم دچار دگرگونی شده‌اند. اما در مورد تعریف استقلال از نظر من، امروزه استقلال در واقع «توان بهره‌گیری از جامعه بین‌المللی» است. اگر این توان را داشته باشید، می‌توانید در حوزه تحت امر خود در محدوده جغرافیایی‌تان، کارهای بسیاری انجام دهید. اگر این توان را نداشته باشید، مانند چاله‌ای که آب‌های اطراف به آن سرازیر می‌شوند، تمام قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در امور شما دخالت خواهند کرد مگر اینکه «عامل» باشید و در عرصه بین‌المللی قدم بگذارید و سهم خود را بگیرید و به بازیگری تبدیل شوید که قابلیت بهره‌گیری از امکانات جهان را دارد. اگر مانند گذشته بخواهید درها را ببندید و مرزها را کنترل کنید و... نه سودی حاصل می‌شود و نه اصلاً امکان‌پذیر است. امروزه مرزها عبورناپذیریِ خود را از دست داده‌اند و مرز، دیگر یک پدیده صرفاً جغرافیایی نیست و با ظهور اینترنت و ماهواره و فضای مجازی، دنیا دچار تحول شده و مهم‌تر از همه اقتصاد جهانی است که اساساً مرز نمی‌شناسد و به هر ترتیب در مناطق مختلف نفوذ کرده و آثار خود را بر جای می‌گذارد. منافع ملی حکم می‌کند که ایران نیز نگاه کنونی را کنار بگذارد و وارد عرصه بین‌المللی شود و با در نظر گرفتن سهم دیگران به تعامل با جهان بپردازد. مثلاً وقتی ایران وارد سوریه می‌شود باید بداند که ترکیه به عنوان دیگر همسایه سوریه قطعاً خواهد گفت که چرا من وارد این کشور نشوم؟ وقتی وارد عراق شوید، عربستان سعودی به عنوان همسایه عراق نیز همین پرسش را مطرح می‌کند. شرکت‌های بین‌المللی در این کشورها یعنی عراق، عربستان سعودی و ترکیه، اجازه فعالیت چندانی به ایران نمی‌دهند و اگر هم بدهند، در ابتدای کار خود که خطر حضور در کشورهای آشوب‌زده مانند عراق زیاد است اما به زودی دوباره ایران را از آنجا بیرون رانده و تمام سرمایه‌گذاری‌ها را بی‌اثر می‌کنند. اگر چنین مسائلی را نتوانیم به درستی تشخیص بدهیم، عملاً به استقبال بحران‌های فراوانی خواهیم رفت. اگر تحریم‌ها برداشته نشود همان‌طور که تا امروز تجربه کرده‌ایم بهای فراوانی خواهیم پرداخت همان‌طور که تا امروز پرداخته شده است. آبادانی ایجادشده در جنوب خلیج‌فارس و شرایط پررونق آنها که سرمایه بسیاری از ایرانیان را نیز به خود جذب کرده تنها به سبب گسترش ارتباط با جهان به وجود آمده است. سرمایه‌های کشور ما به دلیل سیاست‌های نادرست به شدت در حال خروج از کشور است به شکلی که می‌دانید بسیاری از مردم در حال خرید خانه در ترکیه هستند. این مسائل، نتیجه اشتباه در رویکردهاست. اگر جمال عبدالناصر در مصر موفق شد ملتی عربی در مصر به وجود بیاورد و حزب بعث، ملت سوسیالیسم عربی را تشکیل دهد و حتی شوروی موفق شد که کارگران جهان را متحد کند، رویه کنونی کشور ما نیز به موفقیت خواهد رسید! ما قطعاً نمی‌توانیم با روند کنونی و شیعی‌گری، منطقه‌ای را که غالب آن سنی‌مذهب هستند، تحت تاثیر قرار دهیم و آینده این رویه با یک حساب سرانگشتی نیز قابل محاسبه است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها